حقایقی از منافقین در کتابی که نمیگذاردجای جلاد و شهید عوض شود
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «تسخیرشدگان»، نوشته مینا شائیلوزاده، نمونهای از داستان زندگی افرادی است که در دهه 60 عضو سازمان مجاهدین (منافقین) شدهاند. داستان عروسکهای خیمهشببازی که از خود هیچ ارادهای ندارند.
این کتاب، ماجرای دختری نوجوان است که در دهه 60 و بحبوحه حملات تروریستی سازمان مجاهدین زندگی میکند. این اثر با نگاهی داستانی و با زبانی ساده و روان، به حقایقی در رابطه با سازمان مجاهدین میپردازد. نویسنده در خلال داستان، تلاش کرده است تا با ارائه اطلاعاتی درباره چند و چون این سازمان، اهداف و کارکرد واقعی آن را به نسل جوان و نوجوان امروز که به نظر میرسد اطلاعات مبهم و ناقصی از این سازمان دارد، نشان دهد.
ماجرای اصلی «تسخیرشدگان» از آنجایی شروع میشود که «بهار»، شخصیت اصلی این داستان، به واسطه نامهای متوجه میشود که برادرش عضو سازمان مجاهدین شده است و برای نجات زندگی برادرش دست به اقداماتی میزند که باعث به خطر افتادن جان خودش میشود. موازی با این اتفاقات، به شبهات و تردیدهایی که درباره انقلاب و سازمان مجاهدین در ذهن «بهار» شکل گرفته است، طی داستان پاسخ داده میشود.
هرچند که مخاطب اصلی رمان نوجوانانند، اما جنس دغدغه شخصیت اول داستان و ماجراهایی که طی آن اتفاق میافتد، طیف مخاطبان را گسترش میدهد.
به دلیل جذابیتهای داستانی این اثر گفتوگویی با نویسنده برای مراحل تالیف و چگونگی انتخاب این سوژه انجام شده و آنچه در ادامه میخوانید مشروح مصاحبه خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس با «مینا شائیلوزاده» است:
* از تحصیلاتتان بگویید و اینکه نویسندگی را از کی شروع کردید؟
بنده فارغالتحصیل رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه تفسیر قم در مقطع کارشناسی هستم. از سنین نوجوانی نوشتن را آغاز کردم و از همان دوران داستانهای کوتاه و حتی رمانهایی را نوشتم. پس از گذراندن دوره نویسندگی، به صورت حرفهای از چهار سال پیش شروع به نوشتن کردم.
* به کتاب برسیم. ایده کتاب «تسخیرشدگان» از کجا آمد؟
ایده اولیه آن زمانی شکل گرفت که به دنبال سوژه مناسبی در زمینه انقلاب اسلامی برای خلق داستان بودم و تصمیمم بر این بود که سراغ مسائلی بروم که کمتر به آنها پرداخته شده است. از این رو موضوع سازمان مجاهدین را انتخاب کردم و برای اولین بار شخصیت «بهار»، قهرمان داستان در ذهن من شکل گرفت.
* چرا به موضوع مجاهدین خلق و این بخش از تاریخ ایران پرداختید؟
ابتدا صرفا به دنبال موضوعی کمتر کار شده بودم، اما طی تحقیقاتم به اهمیت این موضوع پی بردم و بنابراین سخن مقام معظم رهبری که فرمودهاند: «جای جلاد و شهید عوض نشود»، سوژه کارم را پیدا کردم. قطعا جنایاتی که مجاهدین مرتکب شدند نباید فراموش شود و ناآگاهی نسل نوجوان امروز نسبت به این مسئله خطرات زیادی را در پی دارد. بنابراین متوجه حساسیت و اهمیت بالای این مسأله شدم و فهمیدم که سازمان مجاهدین هنوز تمام نشده و مختص دهه 60 نیست و تبلیغات آنها برای جذب نیروی جوان هنوز ادامه دارد.
* آیا در مورد این گروه باز هم میتوان داستان نوشت؟
جنایات مجاهدین خلق، چه در دهه 60 و چه در حال حاضر، آنقدر گسترده بوده که انباشته از سوژه است و میتوان تا چندین سال درباره آنها کتاب نوشت. چه برای مخاطب نوجوان و چه بزرگسال. به شخصه جای خالی چنین موضوعاتی را در عرصه رمان و داستان خالی میبینم.
* شخصیت «بهار» نه ساده است و نه خیلی مانند قهرمانهای هالیوودی. به نظر خیلی دستیافتنی است و نمونه آن را میتوان در اطراف خود دید. همین باعث شده رمان بیشتر به دل بنشیند و مخاطب با آن همزادپنداری بهتری داشته باشد. چطور به این شخصیت رسیدید؟
من همیشه دوست دارم داستانی را به مخاطب ارائه کنم که چه از نظر شخصیتپردازی و چه از لحاظ داستان، کاملا برای مخاطب ملموس باشد و به راحتی با آن ارتباط برقرار کند. درباره شخصیت بهار، از همان ابتدا سعی کردم خودم را در قالب او و در موقعیتش تصور کنم. با توجه به اینکه جوانان زیادی در دهه 60 جذب سازمان مجاهدین شدند و خانوادههای زیادی از هم پاشید، با خودم گفتم: اگر من جای یکی از آن خانوادهها بودم و یکی از افراد عزیز زندگیام عضو چنین سازمان پیچیده و مخوفی میشد، چه میکردم؟
* «تسخیرشدگان» دارای کشش خوبی است. داستان تا پایان افت نمیکند و مخاطب پا به پای داستان میآید؛ با اینکه خیلی طولانی به نظر میرسد. به نظر میرسد که نوع داستانگویی خوبی را برای بیان اثر انتخاب کردهاید.
به نظرم پرداخت مناسب داستان و قصهگویی جذاب، علاوه بر محتوای خوب و سوژه، حرف اول را میزند. به خصوص برای مخاطب نوجوان که بیشتر از هر چیز بهدنبال هیجان و ماجراجویی در داستان است. به همین دلیل تعلیق بیشتری را به کار بردم و با توجه به حال و هوای نوجوانی که شخصیت اصلی در آن حضور داشت، تلاش کردم از خرده ماجراهای جذابتری هم استفاده کنم.
* خیلی هوشمندانه مدیر مدرسه که یک بزرگسال است، همراه دختر نوجوان میشود که هم کنشهای دختر باورپذیرتر شود و هم خواننده بزرگسال مخاطب آن قرار گیرد. این موضوع تعمدی بوده یا در امتداد اثر به این مسأله رسیدید؟
از آنجایی که موضوع سازمان مجاهدین هم به بزرگسال اختصاص دارد و در دهه 60 هردو نسل درگیر آن بودند، به همین دلیل باوجود اینکه کار برای مخاطب نوجوان بود، نمیتوانستم بزرگسال را کاملا نادیده بگیرم و در نگارش داستان متوجه جای خالی شخصیتی شدم که هم دغدغهاش نزدیک به دغدغه بهار باشد و هم گستره اطلاعاتی را که قرار است به مخاطبم انتقال دهم، بیشتر کنم.
* حرفی اگر باقی مانده، میشنویم.
ضمن قدردانی از نشر معارف، امیدوارم نوجوانان کتاب را خوانده و با آن ارتباط برقرار کنند.
انتهای پیام /
کتاب نوجوان سازمان مجاهدین مینا منافقین تسخیرشدگان مینا شائیلوزاده نشر معارف