حمله روزنامه اصولگرا به فواد ایزدی / او هیچ درکی از میدان ندارد و با تحقیر قوای نظامی ایران در زمین اسرائیل بازی می کند

در روزهایی که منطقه در آستانه بازتعریف موازنههای امنیتی و ایران درگیر جنگی پیچیده و ترکیبی است، صحبتهایی از جنس تحلیلهای تحقیرآمیز بیش از آنکه نشانه شجاعت فکری و انتقادهای سازنده باشد، بازتاب نوعی انحراف در نقش روشنفکری نخبگان جامعه است.
به گزارش خبرآنلاین روزنامه خراسان نوشت: فواد ایزدی، استاد دانشگاه و چهرهای آشنا در رسانه ملی، این روزها در مسیر خطرناکی قدم گذاشته است. مسیری که مرز میان نقد و تضعیف را درهم میشکند و عملاً در زمین روانی دشمن بازی میکند.
نقد فرماندهان نظامی یا سیاستهای دفاعی کشور اگر در چارچوب علمی و با هدف ارتقای کارآمدی باشد، نهتنها مذموم نیست بلکه ضروری است. اما آنچه از فواد ایزدی در ماههای اخیر دیدهایم، دیگر نقد نیست، بلکه نوعی تحقیر نهاد نظامی کشور است. از کنایه به سادهلوحی شهدا در غافلگیری در جنگ تا تحقیر تصمیمات استراتژیک فرماندهان ارشد، گفتار او بیش از آنکه فکر تولید کند، تردید میکارد.
خلط آکادمی و میدان
مشکل فواد ایزدی صرفاً در ادبیاتش نیست، بلکه در درک او از واقعیت میدان است. او در تحلیلها و مصاحبههای متعددش، فرماندهان نظامی را فاقد فهم سیاست خارجی معرفی کرده و گفته است که مثلاً «سردار سلامی موافق برجام بود، درحالیکه اینها درک درستی از دیپلماسی نداشتند». این سخن، هم از حیث تاریخی نادرست است، هم از نظر منطق سیاست دفاعی. برجام، فارغ از نقدها و آسیبهایش، یک واقعیت بینالمللی بود که لغو تحریمهای تسلیحاتی را برای نخستین بار در دستور کار قرار داد. همین بند بود که به ایران اجازه داد با استناد حقوقی، تجهیزات نظامی موردنیازش را از چین و روسیه تهیه کند. اگر فرماندهای به چنین دستاوردی نگاه مثبت داشته، این نه سادهلوحی بلکه نشانه عقلانیت استراتژیک است. عقلانیتی که ایزدی از پشت میز دانشگاه نمیتواند عمق آن را درک کند.
تحقیر به جای تحلیل
در نمونه دیگر، فواد ایزدی با اشاره به شهادت سردار باقری و دخترش گفته است: «وقتی در کنار خانوادهات کشته میشوی یعنی غافلگیر شدهای». چنین جملهای، فراتر از یک بیدقتی لفظی است. این سخن، در واقع نفیِ میراث مقاومت فرماندهانی است که در چهار دهه گذشته، لحظهای پوتین از پای درنیاوردند و تمام عمر خود را در خطوط مقدم دفاع از کشور گذراندند.
بررسی مستندات رسمی دو سال اخیر نشان میدهد که نیروهای مسلح بارها رزمایشهای آمادگی و مانورهای رزمی برگزار کردهاند و هیچگاه در وضعیت غفلت یا بیخبری نبودهاند. فرماندهان ارشد نظامی در متن میدان جنگ حضور دارند و حضور در میدان، ذاتاً با خطر شهادت گره خورده است. آقای ایزدی باید این سوال را پاسخ دهد که شهید محرابی، معاون اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح، و شهید حاجیزاده، فرمانده نیروی موشکی که در اتاق عملیات و در آمادگی 100 درصدی و اجرای مسئولیت خویش به شهادت رسیدند آیا غافلگیر شدند؟ در منطق جنگ، فرماندهای که در خط مقدم میماند، نه غافل است و نه بیاحتیاط؛ او آگاهانه میان امنیت شخصی و مسئولیت ملی، دومی را برمیگزیند. پس با ساده سازی مسئله حضور برخی فرماندهان در منزل شخصی، نباید زمینه تحقیر مسئولان امنیتی و نظامی کشور را فراهم کنیم. غافلگیر شدن در خانه، در جغرافیایی که ماهها زیر رصد ماهوارههای دشمن است، باوری کودکانه است. آنچه از سخنان فواد ایزدی برمیآید، نگاهی انیمیشنی و دوبعدی به پدیده جنگ است. او تصور میکند میدان نبرد صرفاً مجموعهای از دکمهها و نقشههاست و اگر نقطهای مورد اصابت قرار گرفت، یعنی فرمانده غافلگیر شد. اما جنگ مدرن، شبکهای از تصمیمهای همزمان، سنجشپذیریهای متداخل و واکنشهای چندلایه است.
خطای راهبردی در سیاستخارجی
مشکل دیگر ایزدی در حوزه سیاست خارجی است. بسیاری از مواضع او بخشهایی از تصمیمگیران کشور را از واقعیتهای سخت نظام بینالملل دور کرد. فواد ایزدی حتی در توئیتی از الکساندر دوگین (مشاور پوتین) تمجید کرد و او را «فیلسوف ارزشمند» نامید، اما همان دوگین در بحبوحه جنگ 12 روزه نوشت: «این جنگ، نبرد یهود و شیعه است و به روسیه ارتباطی ندارد.» آنگاه پرسش سادهای پیش میآید: این چه فهم استراتژیکی است که از دوگینی حمایت میکند که عملاً ایران را تنها گذاشت؟
غافلگیری واقعی در فرهنگ و جامعه
ایزدی در گفتوگویی با علی علیزاده گفته بود: «اگر جوانان احساس کنند حکومت نسبت به حجاب بیتفاوت است، دیگر جان خود را برای کشور نمیدهند.» این جمله بیش از آنکه تحلیلی باشد، نشانه نگاهی ابزاری به مفهوم شهادت است. فداکاری برای وطن، در عمق فرهنگ و هویت ایرانی ریشه دارد؛ نه در واکنش به تصمیمهای فرهنگی یا سیاسی حکومت. جوانی که در جنگ 12 روزه با علم به احتمال قطعی شهادت، سه بار پشت لانچر ایستاد، برای دفاع از سرزمینش جان داد، نه برای تأیید یا اعتراض به سیاستی خاص. واقعیت تلخ این است که در سالهای اخیر، برخی تحلیلگران با تقلیل مسائل ملی به مجادلات فرهنگی و جناحی، بیش از آنکه دشمنان خارجی بتوانند، به انسجام درونی کشور آسیب زدهاند. از غفلت در میدان فرهنگ تا سردرگمی در سیاست خارجی، نشانههای یک غافلگیری واقعی را باید در همینجا دید؛ آنجا که به جای فهم پیچیدگی شرایط، نخبگان خود به تکرار ادبیات تحقیر و تضعیف روی میآورند.
وارونگی جایگاه نخبگان
جامعه از دانشگاهیان انتظار تحلیل عمیق دارد، نه تسویهحساب سیاسی. اما فواد ایزدی با انتخاب مسیر پوپولیستی، از تحلیلگر دانشگاهی به چهره تلویزیونیای بدل شده که مأموریت نانوشتهاش ایجاد جنجال است. او به جای تولید اندیشه راهبردی، با حملات لفظی به فرماندهان شهید، به خوراک رسانههای معاند مشروعیت میدهد.
در روزهایی که دشمن با عملیاتهای روانی پیچیده تلاش میکند مشروعیت و اقتدار سپاه را زیر سؤال ببرد، تکرار همان خطوط از زبان «استاد دانشگاه تهران» دیگر اشتباه نیست، بلکه خیانت است.
ارزیابی رهبر انقلاب از عملکرد نظامیان
رهبر انقلاب در ماه مبارک سال گذشته در پاسخ به دانشجویی که فرماندهان نظامی را به بیانیه نویسی و اقدامات دیپلماتیک متهم کرد، گفتند: «یکی از برادرها گفتند آن کسانی که عناصر قدرت در اختیار آنهاست، مثلاً عناصر امنیتی و نظامی و مانند اینها، در مواقع حساس در مقابل رژیم صهیونیستی مثلاً به وظیفهشان عمل نمیکنند، تبدیل میشوند به بیانیهنویس! این درست نیست؛ نه، آن کسانی که باید کاری را انجام بدهند، در وقت خودش کار را انجام دادند. اگر آن کاری که شما متوقعاید انجام بگیرد و انجام نمیگیرد، دنبال کنید و تحقیق کنید که البته بعضی جاها قابل تحقیق هم نیست، برای اینکه مسائل سری است خیلی از این مسائل خواهید دید که نه، موجه است؛ یعنی آن عملی که انجام گرفته یا عملی که انجام نگرفته، کاملاً دارای توجیه است.»
پرسشی از آقای ایزدی
از تحقیر شیوه تصمیم گیری فرماندهان نظامی تا سادهسازی جنگ، از خطای تحلیلی در سیاستخارجی تا نگاه ابزاری به شهادت، حاصل کار فواد ایزدی چیزی جز تضعیف انسجام ملی نیست. او میخواهد ژست منتقد مستقل بگیرد، اما در عمل، با زبان و ادبیات خود، دقیقاً در مسیر روایتسازی دشمن حرکت میکند. امروز، آقای ایزدی باید به این پرسش پاسخ دهد که: «تضعیف فرماندهان شهید، جز همصدایی با خط رسانهای تلآویو چه معنایی دارد؟»
23302
کد خبر 2125923