خط و نشان برای مسیح علینژاد در روزی که هیئت در قرق مادران و بچهها بود
گروه جامعه خبرگزاری فارس - مریم شریفی؛ داستان هیئت «مادران و بچهها»، قبل از رسیدن به فاطمیه بزرگ تهران، شروع میشود؛ از فضای پرازدحامایستگاه مترو و از وقتی که مادر جوانی با زحمت و البته با چاشنی لبخند، کالسکه فرزندش را داخل قطار میآورد. ماجرا اما وقتی خاص میشود که پشت سرش، یک دختر و 2پسر کوچک هم وارد قطار میشوند. حالا نگاه متعجب مسافران واگن آخری قطار به این جمع کوچک دوخته شده که دور کالسکه حلقه زدهاند؛ مادری با 4فرزند خردسال. مادر که از خانمهای کناریاش سراغایستگاه «کارگر» را میگیرد، مطمئن میشوم هممقصدیم. در ایستگاه موردنظر، وقتی مادر بعد از مرتب کردن چادرش، چرخهای جلوی کالسکه را با دقت بلند میکند و روی پله برقی میگذارد، روی پله عقبیاش جاگیر میشوم و میگویم: «شما هم عازم هیئت مادران و بچهها هستید؟» همانطور که حواسش به بچههاست، به علامت تأیید سر تکان میدهد. میخواهم همت بلندش را تحسین کنم که با وجود 4فرزند، مترو را برای سفر شهریشان انتخاب کرده که یکدفعه از نزدیک چشمم به داخل کالسکه میافتد. دو دختر کوچولو را که در کالسکه میبینم، حال مسافران داخل قطار را پیدا میکنم! در لحظه، فیتیله تعجبم را پایین میکشم و لحنم را سؤالی میکنم و میگویم: 5فرزند نازنین دارید، درست است؟ این بار که با لبخند، تأیید میکند، میپرسم: کوچولوها، دوقلو هستن؟ میگوید: «نه. 20ماه با هم فاصله سنی دارند.» یخ بینمان آب شده و حالا دستگیرم شده که بزرگترین فرزند خانواده، «ریحانه» است با 11سال و کوچکترینشان، «فاطمه زهرا» با 11ماه. «امیرعباس، امیررضا و مهدیه» هم، وسطیها هستند. میپرسم: سخت نیست با 5فرزند کوچک، بیرون آمدن و در مراسم شرکت کردن؟ آن هم با مترو! مادر در جوابم میگوید: «هر کاری، سختی خودش را دارد. اما اگر به کاری علاقه داشته باشی، سختیاش در نظرت کمرنگ میشود. من هم دوست دارم بچههایم در چنین فضاهایی باشند که امروز قبول کردهام از راه دور برای شرکت در مراسم هیئت مادران و بچهها به این نقطه از شهر بیاییم. از طرف دیگر برایم مهم است که بچههایم تکاپو و تحرک داشته باشند و فکر نکنند چون در شهر بزرگ زندگی میکنند، حتماً باید با ماشین شخصی و آژانس رفتوآمد کنند. من هم میتوانستم از دم در خانه، تاکسی اینترنتی بگیرم اما این شیوه را دوست ندارم. به نظر من، هیچ عیبی ندارد بچهها کمی هم سختی بکشند. عوضش، رفتوآمد با اتوبوس و مترو را یاد میگیرند و برای ورود به جامعه آماده میشوند.»
در جامعه نباشیم، دوقطبیها تشدید میشود در پیچ و تاب تمامنشدنی پلههای مترو از قعر به سطح زمین، صحبتم با «هانیه گلچین»، مادر 34سالهای که فارغالتحصیل گفتاردرمانی است، گل میاندازد. هنوز دلایل مادر جوان برای به جان خریدن اینهمه سختی، تمام نشده. به دیواره پله برقی تکیه میدهد و میگوید: «مترو را به جای تاکسی اینترنتی انتخاب کردم چون معتقدم باید قشر مذهبی در این فضاها حضور داشته باشند. واقعیت این است که ما اصلاً نیستیم در این فضاها. بعد، با این تصور که جامعه، متعلق به کمحجابها و بیحجابهاست، هر وقت در مترو و پارک و کوه و... حضور پیدا میکنیم، خودمان را جمعوجور میکنیم. چون نیستیم، تصور میکنیم جامعه مال آنهاست. این تلقی اشتباه، در طرف مقابل هم ایجاد میشودها. درحالیکه همین حالا اگر به محل برگزاری مراسم هیئت مادران برویم، خواهید دید چه جمعیت زیادی از خانمهای مذهبی و محجبه حضور دارند. بنابراین، لازم است ما در متن جامعه حاضر باشیم.»
اینجا همه یا مادر هستند یا در آرزوی مادری از همان بدو ورود، معلوم میشود امروز دنیا به کام بچههاست. دختر جوانی جلوی درایستاده و با اهدای سربند به بچهها، به آنها خوشامد میگوید. از این چهارچوب به آن طرف، بچهها با دیدن هم سن و سالانشان که مشغول بدو بدو و بازی در فضای وسیع فاطمیه هستند، خیلی زود متوجه میشوند امروز در این مجلس، از هفت دولت آزادند! خانم سخنران درباره اهمیت حضور اجتماعی بانوان و مادران مشغول صحبت است و در میان صحبتهایش، از فعالیتهای حضرت فاطمه زهرا (س) در باغ فدک و نقش مؤثر اقتصادیایشان در جامعه آن روز مدینه، شاهد مثال میآورد. کمی از جمع فاصله میگیرم و از دکتر «زهرا موحدینیا»، پزشک، مادر 4فرزند و از گردانندگان گروه «باشگاه مادران تاریخ»، درباره چرایی برگزاری این مراسم میپرسم. خانم دکتر هم دست میگذارد روی موضوع بچهها و میگوید: «در ایام محرم، در گروه مجازیمان از اعضای گروه خواستیم هیئتهای دوستدار مادر و کودک را معرفی کنند. دغدغهمان این بود که هم مادر بتواند از برنامه هیئت استفاده کند و هم شرایط هیئت برای بچهها سخت نباشد و در آنها حس منفی ایجاد نشود؛ چه به خاطر شلوغی و گرما و چه به خاطر خدای ناکرده، رفتار ناپسند با بچهها. به - طور کلی، دنبال هیئتهایی بودیم که به کودکان بهعنوان آیندهسازان جامعه اهمیت بدهند. دوستان مواردی را معرفی کردند و دیدیم الحمدلله کم هم نیستند هیئتهایی که به بچهها فکر کردهاند.
دکتر «زهرا موحدینیا»، پزشک و مادر 4فرزند
در جریان همین بحثها، اینایده به ذهنمان رسید که ما که یک گروه بزرگ مادرانه داریم، چرا خودمان یک هیئت تشکیل ندهیم؟ ما با همین استانداردها و شاخصهایی که دوست داریم رعایت شود، میتوانیم خودمان یک هیئت ویژه مادران و بچهها تشکیل دهیم و صفر تا صد امور این هیئت مادرانه با خود ما باشد. مشغول پیگیری کارها بودیم که موضوع را با گروه «نهضت مادری» هم مطرح کردم تا از آنها راهنمایی بگیرم. مسؤول این گروه، ضمن صحبت و همفکری گفت: در راهاندازی هیئت مادران و بچهها، میتوانید روی کمک ما هم حساب کنید. در ادامه، وقتی گروه «مادران شریف» هم برای ملحق شدن به ما اعلام آمادگی کرد، جمعمان جمعتر شد. بهاینترتیب، با همکاری سه گروه، هیئت مادران و بچهها شکل گرفت؛ هیئتی که نهفقط شرکتکنندگان آن بلکه تمام عواملش اعم از قاری قرآن، سخنران و مداح، همگی یا مادر هستند یا در آرزوی مادری.»
خیالتان راحت؛ اینجا بچهها مهمان ویژه هستند مادران سه گروه فعال مادرانه که دور هم جمع شدند، اسم هیئتشان را گذاشتند هیئت «امتداد» تا اشارهای داشته باشد به «اجتماع مادران تمدنساز» و از همین حالا، جا را برای حضور دیگر گروههای مادرانه در مراسم سالهای آینده باز کنند. مشتاقم بدانم در هیئتی که به نام مادران و بچهها برپا شده، چه تدارکی برای آنها دیده شده که وقتی آمدند، چنان به دلشان بنشیند که ترغیب شوند نوبتهای بعدی هم در این هیئت شرکت کنند. میپرسم و دکتر موحدینیا در جواب میگوید: «مهمترین مسأله این است که مادرها میدانند اینجا هیئت خودشان است. یک وقتی منِ مادر بچههایم را بغل میگیرم و به مسجد و هیئت محله میروم ولی مدام نگرانم که اگر فرزندم سر و صدا کرد، چه کار کنم؟ اگر برقها را خاموش کردند و بچه ترسید، چه کار کنم؟ اگر صدای بلندگو زیاد بود، اگر گرم بود، اگر اگر... ولی مادران میدانند اینجا هیئتی است برای مادرها با همه مختصات وجودی خودشان و بچههایشان. میدانند اینجا همه از جنس خودشان هستند. بنابراین هیچ نگرانی بابت حضور بچههایشان ندارند.
الان شما به این فضا نگاه کنید؛ بچهها دارند آزادانه میدوند و بازی میکنند. یعنی سخنران با قبول همین شرایط آمده، مداح با آگاهی از وجود این شرایط آمده و... البته حتماً سعی میکنیم نظم نسبی در فضای هیئت فراهم شود اما هیچ سختگیری اضافهای نسبت به بچهها نداریم.»
هیئت امام حسین (ع)، هیچ خط کشی ندارد با اینکه در هیئت مادران امتداد، غلبه با خانمهای محجبه و چادری است اما از نظر بانیان این مراسم، درِ این هیئت به روی تمام مادران جامعه از تمام اقشار باز است: «هیئت امام حسین (ع) هیچوقت این خط کشیها را ندارد. مثلاً وقتی من در صفحهام در فضای مجازی، پوستر اطلاعرسانی این هیئت را گذاشتم، نگفتم چه کسی بیاید و چه کسی نیاید. اتفاقاً یک مادر که از روی عکسش پروفایلش معلوم بود به لحاظ ظاهری کاملاً با من متفاوت است، از من آدرس گرفت که با فرزندش در مراسم شرکت کند. بنابراین ما هیچ تقسیمبندی درباره مهمانان مراسم نداشتیم. اصلاً ما چه کاره هیئت امام حسین (ع) هستیم که چنین کاری بکنیم؟ ما را هم کس دیگری به اینجا راه داده است. درِ هیئت امتداد به روی تمام مادران باز است.»
ما را عشق شهدای گمنام به اینجا کشید... شاهد از غیب میرسد. دو خانم میانسال مانتویی که در تقسیمبندیهای این روزها، شاید عنوان شلحجاب به آنها تعلق بگیرد، وارد فاطمیه میشوند و در گوشهای مینشینند. نزدیکشان میروم و میپرسم: چطور خبردار شدید خانمها قرار است امروز دور هم جمع شوند و هیئت برگزار کنند؟ یکی از خانمها که خودش را «نرگس آبدهی» معرفی میکند، در جواب میگوید: «منزل ما به اینجا نزدیک است و از طریق بنرهای تبلیغاتی فاطمیه، متوجه برنامههایش میشویم. البته واقعیتش را بخواهید، ما بیشتر برای زیارت مزار 3شهید گمنام در ورودی فاطمیه، به اینجا میآییم. از وقتی شهدا در اینجا دفن شدند، مرتب سر مزارشان میآییم و با آنها انس گرفتهایم. اینکه میبینم مادر و خواهری ندارند که سر مزارشان بیایند، دلم میسوزد. یک جور حس مادری نسبت به آنها دارم. وقتی میآیم پیش این شهدا، آرامش میگیرم. حاجت هم میدهند. چند وقت قبل، یک عمل سخت چشم داشتم. متوسل شدم به این شهدا و چشمم خیلی زود خوب شد. در همین رفتوآمدها، از برنامههای فاطمیه خبردار میشویم و شرکت میکنیم. خیلی این مجالس را دوست داریم. من فکر میکنم همه اینها از پاقدم این شهداست. همه را میکشند و میآورند به این مجالس...»
کاش مسیح علینژاد این مراسم را ببیند و از ناراحتی بمیرد! التماس دعا میگویم و میخواهم سراغ سوژه دیگری در آن سوی فاطمیه بروم که خانم «آبدهی» میگوید: «عکس و خبر این مراسم را پخش کنید تا مسیح علینژاد ببیند و از ناراحتی بمیرد...» دوباره برمیگردم سمتشان. نگاهش که میکنم، سر درد دل مادرانهاش باز میشود و میگوید: «این جمعهای مذهبی ما، باعث ناراحتی امثال مسیح علینژاد میشود. واقعیتش این است که ما نمیخواهیم جوانانمان از این فضاها دور شوند. اما بچههای ما، جوان هستند و خیلی آگاهی ندارند. آنها هم این مکتب را دوست دارند. مگر میشود دوست نداشته باشند؟ اما جوانند دیگر. هم مشکلات جامعه و هم تبلیغات دشمنان، باعث شده بعضی از جوانان به آن سمت گرایش پیدا کنند. مثلاً دختر خود من، حجاب درستی ندارد. از وقتی از خانه بیرون میرود، دل من مدام آشوب است تا برگردد. این اتفاقات برای ما مادران، خیلی سخت است. آخر، ما از بچگی در مجالس امام حسین (ع) بودهایم. خدا کند خبر برگزاری این مراسم به گوش امثال مسیح علینژاد برسد تا دست از سر بچههای ما بردارند. تنها چیزی که ما میخواهیم، این است که بچههایمان عاقبت بخیر شوند.»
آرزویی جز حسینی شدن بچههایمان نداریم نوای روضه یک مادر مداح که در فضای فاطمیه میپیچد، حال و هوای حاضران، کربلایی میشود و هرکس کنج خلوتی پیدا میکند برای سبک کردن دلش. اما در همان حال هم، هستند مادرانی که آرام و سرگرم کردن فرزندشان را به نشستن در مجلس روضه ترجیح دادهاند. خانم «فتحی»، مادر «امیرعلی»، یکی از این مادران است که زیر نوای روضه، با تاتی کردنهای پسرش در فضای فاطیمه همراه شده. میپرسم: حس خوبی دارد که قدمهای اول پسر کوچولویتان دارد در جایی مثل فاطمیه و در مراسم هیئت مادران برداشته میشود؟ او که از فارغالتحصیلان دانشگاه شریف و عضو گروه «مادران شریف» است، لبخندبرلب میگوید: «بله. دقیقاً به همین دلیل است که در این قبیل مراسم شرکت میکنیم. برای اینکه بچههایمان حسینی شوند.» اما مامان خانم، خودش هم حس دلپذیری از حضور در این هیئت مادرانه دارد: «اینجا خیلی حس خوبی دارد. خیلی متفاوت است با فضای مساجد و هیئتها چون فضای مناسبی فراهم شده که بچهها آزادانه بتوانند بدوند، بازی کنند و... اینکه جامعه، پذیرش بچهها را در کنار مادران در جمعهایی مثل هیئت داشته باشد، خیلی میتواند در جذب بچهها به این فضاهای مذهبی تأثیر بگذارد.»
مامان! از تجربیاتت بگو گفتوگو با یکی از شریفیها، بهانه خوبی میشود برای آشنایی بیشتر با گروه مادرانه اهالی این دانشگاه. و «پگاه بهروزی»، جانشین مسؤول جمعیت «مادران شریف» که در مراسم حضور دارد، میشود معرف این گروه و میگوید: «گروه مادران شریف در پاسخ به این سؤال ایجاد شد که ما چطور میتوانیم همه وظایفی که یک زن مسلمان در زمان کنونی دارد را با هم جمع کنیم؟ هم خانهداری و فرزندآوری داشته باشیم و هم در کنار آن، از حضور و اثرگذاری اجتماعی باز نمانیم. دیدیم بهترین راه این است که بگردیم بانوانی که این کار را در عمل انجام دادهاند، پیدا و از تجربیات آنها استفاده کنیم. هدف از برپا کردن دورهمیهای مادرانه هم در واقع، کمک کردن به همدیگر در همین عرصه است. در دیدارهای حضوری، فرصتی فراهم میشود که مادران موفق، از نزدیک از تجربیاتشان برای مادران دیگر بگویند و به آنها انگیزه و روحیه بدهند. این بار که این دورهمی به شکل هیئت مادران و بچهها برگزار شده، علاوهبراینکه فرصتی فراهم شده که مادران برخلاف مجالس دیگر، بدون نگرانی از واکنش دیگران نسبت به سر و صدای بچههایشان، با خیال آسوده از مجلس روضه و عزاداری استفاده کنند، از دیدار همدیگر هم، انرژی مثبت و کمک روحی میگیرند. مثلاً وقتی من اینجا خانم دکتر فعالی را میبینم که پنجمین فرزندشان در راه است، دیگر خجالت میکشم بگویم من با سه تا بچه، خیلی دارم سختی میکشم.»
کنار هم، مشارکت و مسئولیتپذیری را تمرین میکنیم «این جمع، یک جمع کاملاً مردمی است. سه مجموعه مادرانهای که این هیئت را تشکیل دادهاند، به هیچکجا وابسته نیستند و از هیچکجا بودجه نمیگیرند. حتی پذیرایی این مراسم، مواساتی و مشارکتی بود. یعنی ما به خود مامانها که مهمانان مراسم بودند، گفتیم با دستهای متبرکشان برای بچهها لقمه درست کنند و بیاورند. تأکید و تلاشمان این بود که از خودمان هزینه کنیم و برای برگزاری هیئتمان، سراغ هیچ نهادی نرویم.» خانم بهروزی در ادامه میگوید: «وقتی با این نگاه موفق شدیم با تکیه بر ظرفیتهای خودمان، هیئت اختصاصی مادران و بچهها را برگزار کنیم، یک بار دیگر به همهمان اثبات شد میشود کار کرد و باید هم کار کرد. اتفاقاً این ما هستیم که باید بیاییم وسط میدان و کار کنیم. نباید بنشینیم تا مثلاً دولت و حاکمیت یک کاری برایمان بکند. نقشآفرینی مردم، خیلی مهم و گرهگشاست. هر مسألهای در کشور وجود دارد، حتی مسائل اقتصادی، این مردم هستند که باید وارد عمل شوند و با همتشان، آن مسأله و مشکل را رفع کنند.»
نباید از افرادی که شبیه خودمان نیستند، فاصله بگیریم همانطور که در جمع چشم میگردانم، قلاب نگاهم روی یک صورت گرد زیبا که غرق در خوابی عمیق است، گیر میافتد. سرم را که بالا میآورم، مادری که این قاب زیبا را در آغوش گرفته، با لبخند میگوید: «ریحانه خانم هنوز 2ماه را پر نکرده.» «مرجان رَشنَوی» که «فاطمه و مرتضی»، دو فرزند دیگرش را هم در کنارش دارد، درباره چرایی حضورش در این مراسم میگوید: «همینکه در این فضاها، خانمهای همفکر را میبینیم، انگیزههایمان بیشتر میشود. حرفهای خوبی هم که در این مجالس میشنویم، کلی به ما روحیه میدهد. مثلاً امروز که در ابتدای مراسم، همسر یکی از شهدای اغتشاشات اخیر آمدند و برایمان صحبت کردند، خیلی تأثیرگذار بود. ایشان خیلی روحیه محکمی داشتند و میگفتند: حتماً در صحنه حضور داشته باشید. همین روحیه و ثبات قدمایشان، برای ما واقعاً درس بود.»
خانم رشنوی اما خیلی زود، یک تکمله به حرفهایش میزند و میگوید: «البته ما نباید فقط محدود به جمع افراد شبیه خودمان باشیم. به قول خانم سخنران امروز، هرکدام از ما باید سعی کنیم حداقل با خواهر، برادر و دوست وفامیلهای نزدیکمان درباره واقعیتهای جامعه، دستاوردهای انقلاب و نقشههای دشمنان حرف بزنیم. نباید اجازه بدهیم بینمان فاصله بیفتد. همه ما در جامعه میتوانیم بر هم تأثیر مثبت بگذاریم. ببینید، مثلاً همین دهه محرم که ما به هیئت محلهمان میرفتیم، خانمهایی که چندان مذهبی و باحجاب هم نبودند، کلی از دیدن نوزاد من خوشحال میشدند و میگفتند: چطور توانستید به فرزند سوم فکر کنید؟ چطور الان با این فرزند یک ماهه آمدید هیئت؟... صحبتمان که گل میانداخت، من هم میپرسیدم: شما چرا برای بچه دوم یا سوم اقدام نمیکنید؟ در جواب، مکث میکردند و میگفتند: نمیدونیم!... همین، یک تلنگر میشد برای آنها که به این موضوع فکر کنند. همانطور که من هم امروز وقتی مادرانی را دیدم که 4، 5 و 6فرزند دارند، با خودم گفتم: اینها توانستهاند، چرا ما نتوانیم؟ این، یکی از برکات این جمعها و دورهمیهاست.»
خرمای مدینه؛ رزق متبرکی که نصیب مادران باردار شد در جمعی که بانیانش مامانها باشند، باید منتظر شگفتانههای جذاب باشید. هیئت مادران امتداد هم از این قاعده مستثنا نیست و خوشسلیقگی گردانندگان مراسم، حسابی مامانهای آینده را غافلگیر و شاد کرده. از ماجرای رزقهای متبرکی که در این مراسم به مادران باردار هدیه شد که میپرسم، دکتر موحدینیا میگوید: «یکی از دوستان جمع ما امسال توفیق تشرف به حج تمتع داشت و از مدینه چندین بسته خرما بهعنوان سوغات آورده بود. یکی از اعضای گروه گفت: حالا که قرار است هیئت مادران را برگزار کنیم، بیایید این خرماها را بهعنوان تبرکی به مادران پا به ماه تقدیم کنیم چون پیامبر اکرم (ص) در روایتی توصیه فرمودهاند خوب است زنی که زایمان کرده، خرمای مدینه بخورد. با همین پیشنهاد، خرمای مدینه، قسمت مادران باردار حاضر در مراسم شد. واکنش مادران باردار، خیلی خوب بود. خیلی خوشحال میشدند که چنین رزق متبرکی نصیبشان شده. البته رزقهای متبرک دیگری هم داشتیم که مراسم را برای مادران، بهیادماندنی کرد؛ ازجمله آب زمزم که با تربت اباعبدالله (ع) متبرک شده بود.»
ز کودکی خادم این تبار محترمم... امروز برای دختران نوجوانی که هیئت مادران به آنها فرصت تجربه خادمی در مجلس امام حسین (ع) را داده هم، روز خاصی است. «فاطمه زهرا مرادی نیا» که مسؤولیت توزیع شربت نذری را در مراسم امروز بر عهده داشته، میگوید خیلی هم ساده به این جایگاه نرسیده: «خیلی دلم میخواست به آنهایی که امام حسین (ع) را دوست دارند، خدمت کنم اما وقتی به مسؤولان مراسم گفتم، گفتند: انشاءالله چند سال بعد که بزرگتر شدی. در جوابشان گفتم: خادمی کردن به سن و سال نیست. هرکس هر کاری از دستش برمیآید، انجام میدهد. ممکن است یک نفر فقط بتواند دستمال به عزاداران تعارف کند. به من هم اجازه بدهید هر کاری از دستم برمیآید، انجام بدهم. موافقت کردند و وقتی کارهایی که به من واگذار کردند را خوب انجام دادم، دیگر اجازه دادند خادم هیئت باشم.» فاطمه زهرا در ادامه میگوید: «محرم امسال چند بار هم با کمک بچهها در مدرسه، ایستگاه صلواتی برپا کردیم. یکی از بچهها، حلوا پخت، آن یکی، شربت درست کرد و با این نذریها از بچههای مدرسه پذیرایی کردیم. بچهها اول، تعجب کردند اما بعد، خیلی استقبال کردند و همین باعث شد چند بار دیگر هم این کار را تکرار کنیم.»
کاش شبیه مادران قدیم شویم این سه گروه مادرانه را گفتمان مشترکشان دور هم جمع کرد؛ گفتمان مادر تراز انقلاب. گفتمان مشترک این گروهها این است که باارزشترین رسالت مادران، انسانسازی و تربیت نسل توحیدی است و آرمان این مادران این است که مادری کنند برای جامعه، مادری کنند برای جهان و برای همه انسانها. براساس این نگاه، ما اساساً مادری را به معنای حرکت میدانیم؛ حرکت برای تحول و پیشرفت.» «فاطمه خسروی»، مسؤول گروه «نهضت مادری» که در پایان مراسم و بعد از تجربه موفق برگزاری هیئت مادران و بچهها با ما همکلام شده، در تکمیل صحبتهایش میگوید: «اما مادری، دست به دست هم دادن است. یک بانو برای اینکه بتواند خوب مادری کند، نیاز به همدلی مادران دیگر دارد. این فرهنگ فردگرایی غربی است که باعث شده زندگی برای مادرها سخت شود. به همین دلیل، ما مادرها تصمیم گرفتیم قلبهای خود را به همدیگر نزدیک کنیم. مادران قدیم خیلی به هم نزدیک بودند و در کوچه و محله وفامیل به هم قوت قلب میدادند. بعد، در بحرانهای اجتماعی مثل جنگ میدیدید که این مادرهای متحد، پشتوانه جامعه میشدند. امروز ما به همان فرهنگ همدلی و مساوات نیاز داریم. اگر در کنار هم باشیم و به همدیگر کمک کنیم، دیگر زندگی و مسائلی مثل فرزندآوری اینقدر سخت به نظر نمیرسد. هیئت امتداد را مجموعه مادرانی تشکیل دادهاند که معتقدند برای تحول جامعه باید حرکت کنند و دست به دست هم بدهند.»
عکس، تزیینی است
مهمان 14روزه مجلس روضه... میخواهم از فاطمیه خارج شوم که مغناطیس یک جمع کوچولو میکشاندم به سمت محراب. یک فرشته یکوجبی، فارغ از تمام دنیا، در آغوش مادرش مشغول شیر خوردن است. دور مادر را دو دختر کوچولوی دیگر هم گرفتهاند. میپرسم: بچهها چند سالهاند؟ میگوید: «زینب، 5ساله، رقیه، کمتر از 2سال و خدیجه، 14روزه هستند!» نگاه متعجبم با لبخند شیرین مادر تلاقی میکند. میگویم: پس خدیجه خانم، رکوددار کمسنوسالترین شرکتکننده در مراسم امروز است. خیلی حرف است که در 14روزگی فرزندتان، همت کردهاید و به این مراسم آمدهاید! واقعاً چه انگیزهای شما را به اینجا کشانده؟ «فاطمه اسماعیلی» در جواب میگوید: «عشق سیدالشهدا (ع). همینکه شنیدم مراسم روضه برقرار است، دلم هوایی شد. البته از اهمیت اجتماع مادران هم نباید غافل شویم. وقتی مادران دور هم جمع میشوند، از دیدن همدیگر، قوت قلب میگیرند و سختیها را فراموش میکنند. یک نکته مهم مراسم امروز هم، وجود بچهها بود. میگویند در دو مجلس، دعا زود مستجاب میشود؛ جایی که سالمندان و موسفیدان باشند و جایی که بچهها باشند. امروز، این مجلس الحمدلله پر از بچههای کوچک بود. انشاءالله به برکت وجود پاک این بچهها، دعای حاضران در این مراسم، مستجاب است...» نمیشود از مادر خدیجه خداحافظی کرد و از دغدغهمندیاش نسبت به موضوع فرزندآوری نپرسید. میپرسم و لبخندبرلب میگوید: «سختیهای داشتن سه فرزند کوچک را انکار نمیکنم اما وقتی بحران کاهش جمعیت کشور و هشدارهای حضرت آقا را دیدیم، نتوانستیم بیتفاوت باشیم. با اینکه همسرم طلبه است و به لحاظ مالی بسیار در مضیقه هستیم اما با اعتماد به وعدههای خداوند در قرآن، از خودش فرزندان سالم و صالح خواستیم.»
پایان پیام /