چهارشنبه 7 آذر 1403

دجال سینما روی تل فریب رفت

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
دجال سینما روی تل فریب رفت

این فیلم را حساسیت‌برانگیزتر و برای شیعیان مهم‌تر می‌کند، استفاده از کلماتی نظیر «لسان‌الغیب» و «مهدی» است. نام مهدی فقط در تشیع به منجی اختصاص دارد.

به گزارش مشرق، فیلم «Dune» یا «تل ماسه» که آن را «تپه» هم می‌توان ترجمه کرد، یک فیلم علمی - تخیلی و حماسی به کارگردانی دنی ویلنوو است که در سال 2021 منتشر شد و بعد از فیلم «تل ماسه» دیوید لینچ در سال 1984، دومین اقتباس سینمایی از رمان فرانک هربرت به همین نام است. فیلم در آینده‌ای دور (سال 10191 پس از میلاد) و در سیاره‌ای به نام آراکیس رخ می‌دهد که به‌خاطر طبیعت بیابانی خود به تل ماسه مشهور شده است. این سیاره به‌علت داشتن ماده‌ای ارزشمند به نام «اسپایس» در خاک خود که تنها به‌وسیله آن سفر ستاره‌ای ممکن است، برای سال‌های طولانی مورد حمله و تجاوز خاندان هارکنون قرار گرفته‌است، اما ناگهان فرمانده آنها به‌علت نامعلومی به افراد خود دستور عقب‌نشینی می‌دهد.

بیشتر بخوانید:

*س_در فیلم «تلماسه» نام «مهدی» را برای منجی جدید خود انتخاب کردند + فیلم_س*

امپراتور به دوکل لتو، رئیس خاندان آتریدیس ماموریت می‌دهد تا از سرزمین بارانی و اقیانوسی خود به آراکیس بروند و صلح را در آن‌جا برقرار کنند. این سرزمین می‌تواند توسط بهره‌برداری از منابع زیرزمینی آب، به بهشتی زیبا تبدیل شود اما چون ماده سوختی ارزشمندی در آن هست (کنایه‌ای آشکار به نفت خاورمیانه)، از بیابان‌زدایی در آن جلوگیری می‌شود و مردمش حتی برای تامین آب بدن‌شان باید با روزگار بجنگند. وقتی خاندان آتریدیس به این سیاره می‌آیند، تنها پسر خانواده به نام پاول، رویاهای عجیبی از تل ماسه و یک دختر غریبه می‌بیند. به‌زودی مشخص می‌شود که پاول می‌تواند همان فردی باشد که از دیدگاه افراد محلی آراکیس به «لسان‌الغیب» مشهور است. فرد موعودی که امنیت و آزادی را به آراکیس و جهان بازخواهد گرداند اما چالش‌های پیش رو بسیاری از مسائل را تغییر می‌دهد.

مشخصا این فیلم هم به‌دلیل اقتباس از رمان بسیار مشهوری که به‌سختی در چارچوب روایت سینمایی می‌گنجید و هم به‌علت دست گذاشتن روی حساس‌ترین مباحث مذهبی، بسیار اثر مهمی شد و جلب‌توجه کرد. ویلنوو این پروژه را چالش‌برانگیزترین اثر کارنامه خود خواند و برای دسترسی به مناطق بیابانی، بخش زیادی از فیلم در بوداپست مجارستان و صحرای بزرگ اردن و طی چهارماه جلوی دوربین رفت که زمانی بسیار بالاتر از حد متعارف برای فیلمبرداری چنین پروژه‌هایی است. این فیلم برای اولین‌بار در جشنواره ونیز به نمایش درآمد، هرچند بحث‌های حول آن شکل گرفت جایزه خاصی دریافت نکرد اما حالا روی پرده‌های سینما آمده و به یکی از جنجالی‌ترین آثار سال 2021 تبدیل شده است.

ویلنوو کارگردان صاحبنام این فیلم، پیش‌تر با سه اثر سیکاریو، ورود و بلید رانر 2049 توانست تحسین گسترده منتقدان را به خودش جلب کند. از بازیگران این فیلم می‌توان به تیموتی شالامی، ربکا فرگوسن، جاش برولین، اسکار آیزاک، جیسون موموآ، خاویر باردم، دیوید باتیستا، زندیا، استلان اسکارشگورد، شارلوت رمپلینگ و دیوید دستمالچیان، بازیگری که تبار او ایرانی - ایتالیایی است، اشاره کرد. موسیقی این فیلم توسط هانس زیمر ساخته شد که این دومین همکاری او بعد از فیلم «بلیدرانر 2049» با دنی ویلنوو بود. این فیلم گیشه خوبی هم داشت و تعداد زیادی از منتقدان درباره‌اش جملاتی ستایش‌گرانه نوشتند اما بحث‌ها و حواشی فراوانی را درخصوص موضع‌گیری‌اش راجع‌به مذهب و سنت‌های خاورمیانه برانگیخت. در ادامه نگاهی به این فیلم و پس از آن گزارشی نسبت به وضعیت گیشه آن و پاسخ انتقادی رسانه‌های مختلف ارائه می‌شود. در بخش دیگری از آنچه خواهید خواند، به معرفی منبع اقتباس این فیلم هم می‌پردازیم، یعنی رمانی که تا پیش از این تقریبا تمام فیلمسازان دیگر را در اقتباس از خودش به شکست کشانده بود.

اقتباسی از پرفروش‌ترین رمان علمی - تخیلی تاریخ

Dune که به آن تپه شنی یا تل ماسه هم می‌شود گفت، اقتباسی بلند از رمان علمی‌- تخیلی فرانک هربرت، نویسنده آمریکایی درباره پسر خانواده‌ای اصیل است که حفاظت از ارزشمندترین دارایی و حیاتی‌ترین عنصر کهکشان به او سپرده می‌شود. این رمان علمی - تخیلی ابتدا در آگوست1965 به‌صورت دو سریال مجزا در مجله آنالوگ منتشر شد و در سال1966 جایزه هوگو را برد و جایزه افتتاحیه Nebula را برای بهترین رمان دریافت کرد. این اولین قسمت از حماسه Dune بود که در سال2003، از آن به‌عنوان پرفروش‌ترین رمان علمی - تخیلی جهان نام برده شد. هربرت پنج دنباله برای این رمان نوشت: مسیحای تل ماسه، فرزندان تل ماسه، خدای امپراتور تل ماسه، بدعت‌گذاران تل ماسه، و باب خانه: تپه شنی. پس از مرگ هربرت در سال1986، پسرش برایان هربرت و نویسنده‌ای به‌نام کوین جی‌اندرسون این مجموعه را در بیش از دوجین رمان دیگر از سال1999 به بعد ادامه دادند.

اما انطباق این رمان با سینما بسیار دشوار و پیچیده بود. در دهه1970، آلخاندرو جودوروفسکی پرولانسکی، فیلمساز کالت تلاش کرد فیلمی براساس این رمان بسازد. پس از صرف تقریبا سه‌سال در پیش‌تولید، این پروژه به‌دلیل افزایش مداوم بودجه لغو شد. در سال1984، یک فیلم اقتباسی به کارگردانی دیوید لینچ، با واکنش منفی منتشر شد. دومین اقتباس سینمایی به کارگردانی دنیس ویلنوو در 21اکتبر 2021 منتشر شد؛ یعنی فیلمی که درباره آن می‌خوانید و اگرچه شکوه رمان هربرت را ندارد، تا اینجای کار موفق‌ترین نسخه فیلمیک از آن رمان است. این کتاب همچنین در مینی‌سریال کانال علمی - تخیلی فرانک هربرت در سال2000 و دنباله آن در سال2003 به‌نام فرزندان تل ماسه از فرانک هربرت (که ترکیبی از وقایع مسیحای تل ماسه و فرزندان تل ماسه است) اقتباس شد.

این مجموعه به‌عنوان پایه‌ای برای چندین بازی نقش‌آفرینی (نوعی از بازی که در آن بازیکنان نقش شخصیت‌ها را در یک محیط داستانی به‌عهده می‌گیرند) و ویدئویی استفاده شده است. همچنین از سال2009، وقتی سیارات جدیدی کشف می‌شد یا برای نامگذاری واقعی دشت‌ها و سایر ویژگی‌های قمر زحل، تیتان، از مکان‌های ذکرشده در رمان‌های Dune، استفاده می‌شود. ماجرای به‌وجود آمدن ایده این رمان هم در نوع خودش جالب است. هربرت مانند بسیاری از داستان‌نویسان دو، سه قرن اخیر، یک روزنامه‌نگار بود. او پیش از تل ماسه از سال1955 تا 1956 رمان «اژدها در دریا» را در مجله Astounding به‌صورت سریالی منتشر کرده بود اما چندسال پس از آن کار مهمی انجام نداده بود. او یک روز به فلورانس، در انتهای شمالی تپه‌های شنی اورگان سفر کرد.

در آنجا وزارت کشاورزی ایالات‌متحده در تلاش بود از گیاهان صحرایی که خودشان به آن علف‌های فقر می‌گویند، برای تثبیت تپه‌های شنی و جلوگیری از نفوذشان به حریم جاده‌ها و شهرها استفاده کند. هربرت در نامه‌ای به نماینده ادبی خود، لرتون بلاسینگام، ادعا کرد تپه‌های شنی متحرک می‌توانند کل شهرها، دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و بزرگراه‌ها را ببلعند. مقاله هربرت درمورد تپه‌ها با نام «آنها شن‌های متحرک را متوقف کردند»، هرگز کامل نشد اما جرقه‌ای بود برای نگارش پرفروش‌ترین رمان علمی - تخیلی تاریخ. هربرت همچنین به ایده اسرار ابرقهرمانی و مسائل مسیحیان علاقه‌مند بود. او معتقد بود فئودالیسم وضعیتی طبیعی است که انسان در آن گرفتار می‌شود، جایی که برخی رهبری می‌کنند و برخی دیگر مسئولیت تصمیم‌گیری را رها می‌کنند و فقط دستورات را دنبال می‌کنند.

او به این نتیجه رسید که محیط‌های بیابانی درطول تاریخ چندین دین اصلی را با انگیزه‌های مسیحایی به وجود آورده‌اند و تصمیم گرفت علایق خود را به‌هم بپیوندد تا بتواند ایده‌های مذهبی و زیست‌محیطی را علیه یکدیگر به بازی بگیرد. علاوه‌بر این، او تحت‌تاثیر داستان سرهنگ توماس ادوارد لارنس و مشارکت او در شورش اعراب درطول جنگ جهانی اول قرار گرفت. همان کسی که به تجزیه خلافت عثمانی کمک کرد. در نسخه اولیه Dune، قهرمان درواقع بسیار شبیه به لورنس عربستان بود، اما هربرت تصمیم گرفت طرح خیلی ساده باشد و لایه‌های بیشتری به داستان لارنس اضافه کرد. براساس گزارش یک قارچ‌شناس به‌نام پاول استامتس از ملاقاتی که با هربرت در دهه1980 داشت، منبع مهم الهام دیگری برای Dune، تجربیات هربرت از سرگرمی او در پرورش قارچ بود.

چنانکه مشخص است، هربرت در رمان مشهورش سعی داشت مذهب را خرافه‌ای بداند که از جادوی شن‌ها برمی‌خاست و به‌سمت فتح تمدن حرکت می‌کرد؛ (تپه‌های شنی متحرک می‌توانند کل شهرها، دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و بزرگراه‌ها را ببلعند)؛ چیزی که باید برسر راه آن علف‌های فقر کاشته شود تا نتواند پیشروی کند. این یک ایده کاملا کاپیتالیستی بود که در بطن خودش مایه‌های امپریالیستی هم داشت و توجه به شخصیت لارنس عربستان، این قضیه را بهتر روشن می‌کند.

گیشه‌ای امیدوارکننده در کسادی دوران کرونا

از 24اکتبر 2021،Dune در ایالات‌متحده و کانادا، 41میلیون دلار و در سایر مناطق، 182.2میلیون دلار، و مجموعا 223.2میلیون دلار در سرتاسر جهان به دست آورده است. ددلاین هالیوود گزارش داد مجموع درآمد 300میلیون دلاری باکس‌آفیس این فیلم با توجه به مجموع هزینه تولید و بازاریابی، بسیاری را خوشحال خواهد کرد. این فیلم در 15سپتامبر 2021، در 14بازار خارج از ایالات‌متحده اکران شد. فروش آن 37.9میلیون دلار بود که بزرگ‌ترین بازارهایش روسیه (8.9میلیون دلار)، فرانسه (7.2میلیون دلار)، آلمان (4/4میلیون دلار)، تایوان (3.4میلیون دلار)، ایتالیا (2.5میلیون دلار) و اسپانیا (2.4میلیون دلار) بودند. پس از افزودن 26.3میلیون دلار اضافی از 32کشور در آخر هفته دوم، فیلم در مجموع با 10روز پخش 76.5میلیون دلار گیشه داشت.

در ایالات‌متحده و کانادا، این فیلم در تعطیلات آخر هفته افتتاحیه خود از 4125سالن سینما 41میلیون دلار به دست آورد که از برآوردهای پیش‌بینی‌شده برای افتتاحیه آخر هفته 30 تا 35میلیون دلار پیشی گرفت. از اولین فیلم آخر هفته، 17.5میلیون دلار از فروش بلیت روز اول آن به دست آمد که شامل 5.1میلیون دلار از پیش‌نمایش پنجشنبه‌شب بود. Dune بهترین افتتاحیه را برای عنوان 2021 برادران وارنر و برای کل کارهای کارگردانش ویلنوو داشت.

نگاه منتقدان غربی به فیلم

در جمع‌آوری نقد Rotten Tomatoes، این فیلم براساس 337نقد، با میانگین امتیاز 7.6 از10، دارای 83درصد محبوبیت است. اجماع منتقدان این وب‌سایت می‌گوید: «Duneگهگاه با منبع نامناسب خود (برای اقتباس) مبارزه می‌کند، اما این مسائل تا حد زیادی تحت‌الشعاع دامنه و جاه‌طلبی این اقتباس بصری هیجان‌انگیز قرار می‌گیرد.» تماشاگران شرکت‌کننده در نظرسنجی CinemaScore به فیلم نمره متوسط «A-» را در مقیاس A+ تا F دادند، درحالی که مخاطبان PostTrak به آن 84درصد امتیاز مثبت (با میانگین امتیاز 4.5 از 5ستاره) و 66درصد گفتند قطعا آن را برای تماشا به بقیه توصیه می‌کنند. پس از نمایش این فیلم در جشنواره فیلم ونیز، استقبال از آن عموما مثبت بود، اما آوای فیلم با برخی منتقدان طنین‌انداز نشد.

استفان ام. کولبر از Screen Rant با جمع‌بندی بررسی‌های اولیه خاطرنشان کرد که داستان پیچیده و سبک کارگردانی ویلنوو جذابیت انتخابی دارد (نه عام و همه‌پسند) و این در نقدهای منفی تاکنون منعکس شده است. این فیلم به‌دلیل دامنه و جاه‌طلبی آن مورد ستایش قرار گرفته است. بن تراویس از مجله امپایر، پنج ستاره از پنج ستاره را به این فیلم داد و اظهار داشت: «اقتباسی بسیار جذاب و الهام‌بخش از (نیمی از) رمان فرانک هربرت که افراد حاضر را شگفت‌زده می‌کند و تازه‌واردان را به دیدگاه‌های ادویه‌آمیز آن گره می‌زند. اگر ساخت قسمت دوم هرگز اتفاق نیفتد، این یک حماقت خواهد بود.» رابی کالی از روزنامه دیلی‌تلگراف نیز به فیلم امتیاز پنج ستاره داد و آن را «باشکوه، ناراحت‌کننده و مسحورکننده» نامید.

ژان بروکس از گاردین در نقد پنج‌ستاره‌اش به این فیلم اشاره کرد: «متراکم، بداخلاق و غالبا عالی و حلقه مفقوده پل‌مولتی پلکس و سینمای هنری.» در یک نقد مثبت، جاستین چانگ از لس‌آنجلس‌تایمز نوشت: «ویلنوو شما را به چشم‌اندازی می‌کشاند که به‌طرز شگفت‌انگیزی واضح و گاه به‌طرز قابل‌قبولی نگران‌کننده از آینده است.» منتقدان دیگر درمورد مسائل مربوط به سرعت و مدیریت مواد منبع اقتباس فیلم اظهارنظر کردند. اوون گلیبرمن، منتقد ورایتی نوشت: «Duneقرار است ما را شگفت‌زده کند و گاهی موفق می‌شود، اما می‌خواهد مانند پشه‌ای سمی و هیپنوتیزمی، زیرپوست شما نفوذ کند. همان‌طور که فیلم شروع به تمام‌شدن ترفندها می‌کند، تبدیل به توده‌ای بی‌شکل می‌شود و همچنین به‌نوعی خسته‌کننده است.»

استیو پوند در نقد و بررسی فیلم برای TheWrap، آن را «هم خیره‌کننده و هم خسته‌کننده، اغلب تماشایی و اغلب کند» خواند و گفت: «این نسخه از Dune گاهی اوقات این‌طور به‌نظر می‌رسد که بیشتر از اینکه بخواهد شما را سرگرم کند، می‌خواهد شما را تحت‌تاثیر قرار دهد. در سطح، بخش اعظم سرگرمی در رشته‌های علمی - تخیلی را به‌نفع جهان‌بینی که بیشتر شبیه «سیکاریو» یا «زندانیان» ویلنوو است تا «ورود» او کنار می‌گذارد.»

منجی سفید یا عقده‌گشایی‌های یک آته‌ئیست

مفهوم پایان تاریخ یا آخرالزمان، به صورت‌های گوناگونی در پرده سینما ظاهر شده است. گاه این پایان در نتیجه تحولات و رخدادهای طبیعی صورت‌گرفته و گاه آخرالزمان محصول اشتباهات انسانی نظیر جنگ، آزمایش‌های علمی و برخی اشتباهات پزشکی بوده است. حتی در بعضی قصه‌های سینمایی، آخرالزمان به مدد عوامل انسانی بهره‌گیرنده از سحر و جادو صورت‌گرفته که این موارد تخیلی هستند اما با ماوراءالطبیعه مرتبط می‌شوند. اما در برخی موارد هم عوامل وعده داده شده مذهبی به صورت نزول بلا و عذاب (لژیون 2009 (Legion باعث فرارسیدن آخرالزمان می‌شوند. گاهی هم شیطان یا عوامل شیطانی (طالع نحس، کنستانتین و ارباب حلقه‌ها) نقشی پررنگ در شرایط به وجود آورنده آخرالزمانی ایفا می‌کنند.

در آخرالزمان سینمایی که عمدتا هالیوودی بوده است، به نوشتارهای کتاب مقدس و عهد عتیق و جدید و نیز پیشگویی‌های نقل شده در کتب مذهبی مسیحی هم توجهی جدی شده است.(کتاب الی، کنستانتین، فرشتگان و شیاطین) الهه‌های یونان باستان و نیز خدایان مصر باستان هم در تدوین آخرالزمان منقوش بر لوح سینما بی‌تاثیر نبوده‌اند.(بابل پس از میلاد، پرسی جکسون، برخورد تایتان‌ها و مومیایی) در مواردی هم آخرالزمان و فاکتورهای آخرالزمانی در برخورد با تمدنی بیگانه و غیرزمینی یا اساسا موجوداتی غیرانسانی در سینما ظاهر شده است.(آواتار، روزی که زمین از حرکت ایستاد، روز استقلال، من ربات و دگرگون‌کننده‌ها) منجی هم در چنین سینمایی طیف وسیعی از کاراکترها را شامل می‌شود.

از حضور در قالب ابرمرد قهرمان با قدرت‌های استثنایی (سوپرمن، بتمن، مرد عنکبوتی و...) تا فردی با ویژگی‌هایی کاملا معمولی و عادی که حتی در وهله نخست سعی دارد از زیربار منجی بودن شانه خالی کند ولی به خاطر قرار گرفتن در شرایط خاص و غالبا با انگیزه کمک به خانواده و دوستان، اجبارا تن به شرایط منجی بودن می‌دهد. در چنین شرایطی منجی پیش‌فرض در سینمای آخرالزمانی، در شرایطی بسیار متفاوت از گزاره‌های خاص مذهبی توصیف شده، به‌خصوص در اندیشه اسلامی به تصویر کشیده شده است. با توجه به وجود موکد منجی در تمامی ادیان، سینمای آخرالزمانی همیشه جذاب بوده و مخاطبان خودش را داشته اما تفسیری که هالیوود به‌عنوان علاقه‌مندترین سینمای جهان به بحث منجی، از این موضوع ارائه می‌دهد، تفسیر خاصی است که در تمام باورهای الهی یا اسطوره‌ای دنیا پذیرفته شده نیست.

تل ماسه تقریبا معجونی از تمام این موارد در مورد منجی است. هم ماجرا به سیارات و کرات دیگر می‌رود و هم بحث‌های مذهبی مربوط به کتاب‌های آسمانی در آن مطرح هستند. قهرمان آن هم مثل یک فرد عادی است که سعی دارد از زیربار منجی بودن شانه خالی کند و هم دارای نیروهای فوق‌العاده است. فضای فیلم هم با آثاری که در آینده دور روایت می‌شوند و پیشرفت‌های تکنولوژیک خارق‌العاده را نمایش می‌دهند همخوانی دارد و هم در یک شمایل باستانی و اساطیری غوطه‌ور است. هم عوامل شیطانی نقشی پررنگ در شرایط به وجود آورنده آخرالزمان ایفا می‌کنند و هم نیروی طبیعت در ایجاد این وضع موثر است. «سفر قهرمان» که یک سلوک معنوی هم بر اثر آن ایجاد می‌شود، در این روایت وجود دارد اما اینها همه کنارهم چیده شده‌اند تا افسون‌زدایی شوند.

در هیچ‌کدام از ادیان و مذاهب دنیا بحث منجی آخرالزمان به اندازه مکتب تشیع پررنگ و تعیین‌کننده نبوده است و از همین رو نویسنده کتاب تل ماسه نام قهرمان آن را از زبان مردم جاهل شن‌زارنشین، مهدی خطاب می‌کند. او خودش یک جا گفته بود که اعتقاد دارد حال و هوای جغرافیای بیابانی، انسان‌ها را دچار توهمات مسیحایی می‌کند. هربرت براساس همین تصور، ادیان ابراهیمی غرب آسیا یا بقول خودشان خاورمیانه را زاییده جغرافیای بیابانی این مناطق می‌دانست؛ جغرافیای گرم و افسون‌آفرین شرق.

تل ماسه پرفروش‌ترین رمان علمی‌- تخیلی تاریخ بود اما تمام عقلا اعتقاد داشتند که نمی‌توان آن را تبدیل به یک فیلم سینمایی کرد. هرچند تلاشی که در این زمینه صورت گرفت عمدتا شکست خورد و تل ماسه ویلنو هم با اینکه با عبرت از شکست‌های قبلی سعی کرده بهتر باشد و تبلیغات رسانه‌ای خوبی هم پشت سرش دارد، درنظر خیلی از مخاطبان سینما که مرعوب جو رسانه‌ای نمی‌شوند، فیلم خسته‌کننده و غیرجذابی است. با این حال این فیلم مهم است چون سربه‌سر بسیاری از پایه‌ای‌ترین باورهای مذهبی جهان می‌گذارد. غیر از بحث‌هایی که می‌توان عطف به همین فیلم راجع‌به آزادی بیان در غرب مطرح کرد و مثلا درنظر آورد که چطور کوچک‌ترین پرسشگری یا تردیدی درباره هولوکاست یا همجنس‌بازان به نابودی گوینده می‌انجامد اما توهین به مقدسات میلیاردها انسان بدون جزا می‌ماند، بحث‌های مهم دیگری هم حول‌وحوش این فیلم مطرح می‌شوند.

کسی که به فئودالیسم اعتقاد دارد و کسی که می‌گوید شخصیت منجی در داستان تل ماسه را از لورنس عربستان، یعنی عامل استعمار در غرب آسیا که باعث تجزیه امپراتوری عثمانی شد وام گرفته است، قصد دارد از کنارهم چیدن این عناصر، به چه ترکیبی برسد؟ شاید این جمله عجیب به نظر برسد اما یک جنبه مغفول‌مانده در رمان تل ماسه و فیلمی که از روی آن ساخته شده، نژادپرستی غلیظ آن است. ناجی سفید (white savior) به دسته فیلم‌هایی گفته می‌شود که در آنها یک سفیدپوست شخصیت‌های غیرسفید را از شرایط ناگوار نجات می‌دهد. این ناجی سفیدپوست معمولا به‌عنوان مردی که در جامعه خودش جایگاهی ندارد، به‌تصویر کشیده می‌شود تا بار مسئولیت نژادی‌اش را برای نجات اقلیت‌های غیرسفید و بیگانگان از رنج برعهده بگیرد.

داستان‌های ناجی سفید توسط روانشناسان به‌عنوان تخیل‌های نمایشی و خودشیفتگی نژادی، برای جبران خسارات و کمبودهای روانی توصیف شده‌اند. از «لورنس عربستان» گرفته تا «ماتریکس» و «آواتار» و «لینکلن» و آثاری مثل «جانگوی از بند گسسته» و «12 سال بردگی»، همه در دسته فیلم‌های ناجی سفید قرار می‌گیرند. واژه ناجی سفید در نوشته‌های خود غربی‌ها هم باری به‌شدت منفی دارد، به‌طوری‌که آن را یک نوع نژادپرستی موذیانه که اتفاقا سعی می‌کند ژستی ضدنژادپرستی بگیرد، ارزیابی می‌کنند. در زمانه‌ای که از سر و روی هالیوود، ادعای مبارزه با نژادپرستی می‌بارد، فیلمی ساخته شده که امید نهایی مردمی شبیه مردم بین‌النهرین را یک سفید پوست انگلیسی‌زبان نشان می‌دهد.

راستش این است که از سر و روی داستان تل ماسه یک عقده‌گشایی سفت و سخت نسبت به مسلمانان و البته سایر ادیان ابراهیمی شرق می‌بارد. انگار نویسنده در تلافی جنگ عثمانی با انگلستان، دندان‌هایش را روی هم می‌فشرده و این داستان را نوشته است و انگار یک نفر آته‌ئیست ساکن اروپای غربی یا آمریکای شمالی، در تلافی اینکه غرب دو هزار سال است به دعوت یک فلسطینی به نام عیسی‌بن‌مریم ایمان آورده، می‌خواهد این بار قضیه را برعکس کند. غیر از اسلام، نشانه‌هایی از سایر ادیان ابراهیمی هم در این قصه و به‌تبع در این فیلم وجود دارد. کسانی که روبه‌روی یک دیوار پیاپی رکوع می‌کنند، یادآور یهودیان هستند و مادری قدیس و پسر او که منجی است، به ترکیب مریم و مسیح شبیه‌اند و خب در مورد اسلام هم که علنا از مهدی و لسان‌الغیب نام برده می‌شود. معجونی که تمام سویه‌های آخرالزمانی در داستان‌نویسی را با هم مخلوط کرده، از همه‌شان بیشتر طعم یکی از عناصر را می‌دهد؛ عقده‌گشایی.

چنگه بر چهره ادیان ابراهیمی

فیلم Dune محصول سال 2021 و ساخته دنی ویلنوو در نگاه اول یک فیلم حساسیت‌برانگیز برای مردم معتقد به مفهوم منجی است. در ادیان ابراهیمی شامل اسلام، مسیحیت و یهودیت و به‌علاوه دین زرتشت، آیین‌های بودا و هندو، به‌طور مستقیم و غیرمستقیم به مفاهیمی مثل منجی، ظهور و آمدن شخصی اشاره شده که دنیا را به‌سوی خوشبختی و کمال هدایت می‌کند. مفهوم منجی مخصوصا در دین اسلام صرفا حاوی یک اشاره مستقیم نیست و بحث مهدویت در جای خود، قابلیت سال‌ها وقت گذاشتن برای بحث و واکاوی را دارد. سهم مهدویت در تشیع به‌قدری بزرگ است که اگر آن را با بحث منجی در دیگر ادیان مقایسه کنیم، کم‌لطفی کرده‌ایم و ارزش مهدویت را پایین آورده‌ایم.

مساله‌ای که این فیلم را حساسیت‌برانگیزتر و برای شیعیان مهم‌تر می‌کند، استفاده از کلماتی نظیر «لسان‌الغیب» و «مهدی» است. نام مهدی فقط در تشیع به منجی اختصاص دارد و در هر دین و آیین دیگری، اسامی مختص به خودشان استفاده می‌شود. از دیگر دلایلی که این فیلم را حساسیت‌برانگیزتر می‌کند، چهره‌سازی اشتباه، خودخواسته و مغرضانه برای منجی است. شاید شیعیان مفاهیم مختلفی را از منجی برداشت کنند، ولی درنهایت یک مصداق بیشتر برای این مفاهیم وجود ندارد و آن هم حضرت مهدی (عج) است.

برای درک چیزهایی که در این فیلم ممکن است از چشم شیعیان توهین به‌نظر برسد، می‌توان به چند مورد عمده اشاره کرد. ابتدایی‌ترین نکته، به انتخاب بازیگر نقش اول فیلم که همان منجی تلقی می‌شود برمی‌گردد. تیموتی شالامی بازی در این نقش را برعهده گرفته، درحالی‌که خود او یهودی است و ضمنا پیش از این در یکی از فیلم‌هایش، نقش یک نوجوان همجنس‌گرا را داشته و عاشق یک مرد شده بود و با او رابطه عاطفی برقرار می‌کرد. چنین بازیگری هم‌اکنون نقش منجی را ایفا می‌کند. اگرچه حرفه‌ای‌گری در عالم بازیگری به‌معنای پذیرفتن افراد در نقش‌های مختلف است، اما از دیرباز درمورد بعضی شخصیت‌های تاریخی و مذهبی چنین حساسیتی وجود داشته و معمولا این حساسیت‌ها با دقت درنظر گرفته می‌شدند.

به‌عنوان نمونه وقتی خانم لیو ییفئی قرار شد نقش مولان را در لایواکشن کمپانی دیزنی بازی کند، از آنجا که مولان یکی از اسطوره‌های چین بود، چینی‌ها به اینکه یک بازیگر دوزبانه، هرچند با اصالت چینی، این نقش را بازی می‌کرد، به‌شدت اعتراض کردند. همین مساله تاحدود زیادی اکران فیلم مولان را در چین زمین زد؛ آن‌هم درحالی که خانم لیو ییفئی با شور فراوان، از سیاست چین واحد دفاع می‌کرد. حتی در مواردی همین حساسیت‌ها باعث شده چهره نقش اول فیلم نمایش داده نشود که این در موارد مرتبط با باورهای مذهبی زیاد به چشم می‌خورد. حالا اما شاید نتوان به خود این بازیگر برای حضورش در چنین فیلمی خرده‌ای گرفت و اگر نقدی وجود دارد، به انتخاب‌کننده او به‌عنوان منجی وارد است.

موارد فوق، توهین‌هایی بود که خارج از فیلم صورت گرفت و در داخل فیلم نیست. اما در دل قصه فیلم نیز این اهانت‌ها ادامه دارد. البته باز باید توجه کرد که این فیلم اقتباسی از روی یک داستان بلند است و نویسنده این داستان بلند، فرانک هربرت بوده که سال‌ها پیش از دنیا رفته است. این توهین‌ها ممکن است در داستان هم باشند، اما طبیعتا وقتی کارگردانی مثل دنی ویلنوو تصمیم می‌گیرد چنین اثری بسازد، یعنی نیت او با نیت نویسنده کتاب که فرانک هربرت باشد، در یک راستا است. یک کارگردان، چیزی را که قبول نداشته باشد، صرفا برای هنر یا سرگرمی نمی‌سازد. البته باید جنبه تجاری قضیه را نیز درنظر داشت و به‌احتمال زیاد باتوجه به اخباری که در فضای مجازی وجود دارد، به ساخت این فیلم کمک‌های مالی فراوانی شده است.

پاول آتردیس با بازی تیموتی شالامی که نقش اول فیلم را برعهده دارد، در این فیلم هم گویی گرایش‌های جنسی مخصوص به خود را از فیلم‌های قبلی‌اش به این فیلم آورده است. مثلا در سکانس‌هایی که او شخصیت دانکن با بازی جیسون موموآ را بعد از مدتی دوری مشاهده می‌کند، همانند یک دختربچه به آغوش دانکن می‌پرد، حال آنکه او یک پسر رشید و جوان است. در ضمن نماهایی که او را در کاخ پدرش قبل از بیدار شدن نمایش می‌دهد هم به شکل موذیانه‌ای طعنه‌آمیز هستند؛ طوری‌که حتی مخاطب بار اول ممکن است تصور کند یک خانم روی تخت دراز کشیده... چنین رفتارهایی که در این شخصیت دیده می‌شود، یادآور المان‌هایی هستند که تمایل به گرایش‌ها و اقلیت‌های جنسی را نشان می‌دهند. البته پاول در جاهایی به جنس مخالف هم تمایلاتی نشان می‌دهد که باتوجه به ساخته نشدن سری‌های بعدی فیلم، قضاوت درباره گرایش او را دشوار می‌کند.

مساله بعدی در یک دیالوگ کوتاه در دقیقه 74 فیلم اتفاق می‌افتد. همان‌جا که لتو آتردیس، پدر پاول به مادر او می‌گوید «بهتر بود با تو ازدواج می‌کردم!» همین یک دیالوگ کوتاه درصورت توجه می‌تواند توهین بزرگی به مفهوم منجی تلقی شود. یعنی منجی حتی حلال‌زاده هم نیست و در یک شرایط ویژه و تخیلی به دنیا آمده است؛ یا حداقل معلوم نیست پدرش چه کسی است. البته هنگامی که دوکل لتو آتریدیس، پدر پاول یا همان لسان‌الغیب می‌میرد، پاول که چیزی شبیه وحی باعث می‌شود بعضی چیزها را بفهمد، به مادرش می‌گوید پدرش مرده و به‌عبارتی معلوم می‌شود دوکل به‌واقع پدر اوست. به هرحال با یک تصویر متفاوت از منجی طرف هستیم که تلاش دارد کلیشه‌های مدرن را بر یک باور کهن سوار کند.

این اولین‌بار نیست که سینمای غرب یا به‌عبارت دقیق‌تر هالیوود، به بحث منجی و آخرالزمان می‌پردازد. فیلم‌هایی نظیر مردان ایکس، جنگ جهانی زد، من افسانه هستم، مکس دیوانه، ترمیناتور و... همه نمونه‌هایی از فیلم‌های آخرالزمانی هستند. ادبیات و ژانر آخرالزمانی ژانری است که در آن کره زمین و تمدن بشری رو به نابودی می‌رود. علت این نابودی می‌تواند عوامل طبیعی یا مصنوعی باشد یا حتی حمله بیگانگان. محبوبیت این ژانر بعد از جنگ جهانی دوم و احتمال نابودی کره زمین به‌وسیله جنگ افزارهای هسته‌ای شدت یافت و فیلم Dune نیز با اقتباس از رمان فرانک هربرت دست روی موضوع منجی گذاشته و یک فیلم متفاوت در ژانر آخرالزمانی ساخته است؛ فیلمی که آشکارا تلاش دارد از قدرت تاثیرگذاری سینما برای تغییر دیدگاه مردم جهان نسبت‌به موضوع منجی استفاده کند. همان سینمایی که قدرت تاثیرگذاری آن می‌تواند جوکر را برای هزاران معترض به نظام سرمایه‌داری در اقصی‌نقاط دنیا تبدیل به یک نماد کند یا در موردی متاخرتر، لباس‌های سریال بازی مرکب را بر تن 80 هزار کارگر معترض کره‌ای بپوشاند. با چنین چیزی طرف هستیم؛ یک منجی فئودال و اصطلاحا اشراف‌زاده، سفیدپوست و کاملا غربی و غریبه.

آوردگاهی برای سودجویی چندین طبقه از نظام سرمایه‌داری

تل ماسه داستانی را در آینده روایت می‌کند که در سیاره‌ای به نام آراکیس رخ می‌دهد. این سیاره به علت طبیعت بیابانی خود به تل ماسه معروف شده و محل زندگی مردم طبقه مستضعفی است که مدام مورد حمله و تجاوز قرار می‌گیرند و امکانات‌شان به غارت برده می‌شود. این سیاره به علت منابع طبیعی سودمندش آوردگاهی برای سودجویی چندین طبقه از نظام سرمایه‌داری شده است. تل ماسه فیلمی است که از زاویه نگاه شرق، راه رسیدن به مدینه فاضله و اتوپیاسازی را نشان می‌دهد. رستگاری نهایی به وسیله موعودی که آمدنش وعده داده شده و طبقه تحت ظلم (فره‌من‌ها) او را به خوبی می‌شناسند و وعده آمدنش را باور دارند، محقق می‌شود. دیالوگ‌هایی که بین کاراکترها رد و بدل می‌شود عموما تلاش می‌کند حساسیت این موضوع را شدت ببخشد.

جنگی میان صاحبان دریاها و مالکان صحراها درحال وقوع است و نویسنده با اشاره به جمله‌ای از کتاب تثنیه، تمرکز مخاطب را بیشتر سمت علت دوقطبی‌سازی صحرا و دریا جلب می‌کند. تثنیه آخرین کتاب تورات و از بخش‌های عهد عتیق است که بر اساس روایات یهودی نوشته شده که نویسنده به جمله (چراکه آنها از ثروت دریاها و گنجینه‌های نهفته در شن بهره خواهند برد) برای نشان دادن سلطه حاکمیت بر تمام منابع استفاده می‌کند.

براساس اعتقاد یهودیان، تثنیه را خود حضرت موسی نوشته و سایر نویسندگان عهد جدید نیز آن را تایید کرده‌اند. این نکته باعث می‌شود تا باورهای مذهبی دست‌مایه ساخت اثری با کالبدی شرقی و روحی یهودی شود. تل ماسه میزان حقانیت موعود و باورهای عمومی در این حیطه را مستقل از اندیشه، فرهنگ و دین ندانسته و پلورالیسم دینی را برای ظهور منجی اصل و مبنا قرار داده است.

امپریالیسم و امپراتوری‌طلبی مهم‌ترین شاخصه‌ای است که از همان ابتدای این فیلم فضا را به دست گرفته بود. صحرای فره‌من‌ها در حکم سرزمینی استعمار شده توسط دو حکومت دیگر است که هرکدام برای دسترسی بیشتر به منابع تلاش می‌کنند. کسب کنترل سیاسی و اقتصادی بر مردم و اراضی فره‌من‌ها توسط قدرت مرکزی امپراتوری انجام گرفته است. دو حکومتی که برای مهره‌های امپراتور در این بازی هستند و هیچ‌کدام قرار نیست پیروز این ماجرا باشند.

پل، شخصیت کاریزماتیک و اصلی این فیلم است. با اینکه شخصیت‌ها درحد تیپ باقی‌مانده‌اند و مابقی اطلاعات شناسنامه‌ای آنها احتمالا به قسمت دوم حواله شده، اما تا حدودی می‌توان به این کاراکتر امیدوار بود. پل به‌عنوان موعودی است که در همه ادیان به گونه‌ای وعده آمدنش داده شده، اما تا نیمه‌های فیلم برای مخاطب حقانیت او اثبات نمی‌شود. دیالوگ مادر از محوری‌ترین دیالوگ‌هایی است که در این فیلم روی آن نشانه‌گذاری شده است. او اشاره می‌کند که موعود کسی است که می‌تواند بر زمان و مکان احاطه پیدا کند و گذشته و حال و آینده همزمان زیر سلطه او باشند. توضیحی موجز و مختصر از فردی که در آینده می‌آید و بر بعد زمان و مکان احاطه کامل دارد.

نگاهی جزئی و دقیق به ماهیت پیامبری آخرالزمانی که برای اتوپیاسازی ظهور می‌کند و همه می‌دانند که متولد شده، اما چهره او را ندیده‌اند. اصالت این موضوع و نگاه امیدوارانه به ظهور یک قدرت در کنار وعده جنگی مقدس، مهم‌ترین فلسفه داستان شمرده شده است. پل در حالاتی مشابه با کشف و شهود وعده حق این جنگ بزرگ را می‌دهد که مثل آتش بی‌امان قرار است در دنیا گسترده شود. مبنای این جنگ عظیم که توسط پل وعده داده شد علی‌رغم تفکر غالب عدالت‌محور، رسیدن به قدرت محض عنوان می‌شود. دو طبقه بورژوازی به‌عنوان صاحبان امکانات، حالا برای استفاده از منابع صحرا با دو چهره مثبت و منفی سعی در چپاول آن دارند. در یک سمت پل قرار دارد که با وعده اتحاد به‌دنبال سودی است که طرف دیگر با هرج‌ومرج آن را می‌طلبد. هدف نهایی یکسان است، اما روش روبه‌رویی با موضوع سعی در ایجاد تمییز و تفاوت میان خوب و بد را دارد.

مادر به مراتب بیش از پدر قدرتمند نشان داده شده و پل بخشی از قدرت روحی والایش را از سمت مادر به ارث برده است. نقش تعیین‌کننده‌ای که زنان در پشت‌پرده جدال و درگیری‌های نظامی و سیاسی ایفا می‌کنند به مراتب مثمرثمرتر هستند.

جسیکا از نظر کهن الگوی شخصیتی نزدیک‌ترین فرد به کهن الگوی آرتمیس بوده و بسط دادن قوس شخصیتی او پابه‌پای پل انجام می‌شود. شخصیتی که قوی‌ترین ارتباط روحی را با موعود دارد و اثرگذاری ویژه‌ای نسبت به او نشان می‌دهد، کاراکتر مادر است. فیلم رگه‌هایی از فمینیسم که قدرتی هم‌تراز با موعود دارد را به رخ بیننده می‌کشد. مادر روحانی در دیالوگی به جسیکا می‌گوید که اگر یک دختر به دنیا می‌آوردی هیچ‌گاه مشکلات کنونی برای انتقال قدرت ویژه‌مان پیش نمی‌آمد. جسیکا به‌عنوان خط وصلی میان تفکر فمینیستی و قدرتی که از سرمنشأ روح زنان در وجود موعود نهادینه شده، ایفای نقش می‌کند.

بخش اعظمی از توانایی‌های فطری منجی از سمت مادری به او منتقل شده و مادر نقش تربیتی ویژه‌ای را در یک‌سوم ابتدایی فیلم از خودش نشان می‌دهد. دیالوگ‌های سنگینی که توسط کاراکتر مادر استفاده می‌شود، خبر از پردازش ویژه نویسنده به فضای فکری و مبنای فلسفی موضوع کنترل ذهن و تمرکز بر افکار و تسلط بر غرایز و نفسانیات دارد. تل ماسه فیلمنامه پرکششی ندارد و از این نظر بیننده اواسط ماجرا خسته می‌شود، اما گاه‌گداری با اشاراتی اینچنینی جنس محتوا را برای بیننده فاخرتر می‌کند و فرصتی دوباره می‌خرد.

این فیلم با وجود بازیگران و ستارگان سنگین‌وزنش نتوانست انتظار مخاطبان را برآورده کند. تل ماسه، از آثار مورد توجهی است که از ماه‌ها پیش فضای تبلیغاتی را در دست گرفته بود، اما نتیجه آن چیزی نبود که توسط طرفدارانش پیش‌بینی می‌شد. فیلمی که بیشتر از هرچیز به قسمت اول از یک مینی‌سریال شباهت دارد و البته اگر در چنین قالبی هم تعریف می‌شد، باز هم نیاز به فراز و فرودهای بیشتری در فیلمنامه داشت.

منبع: روزنامه فرهیختگان
دجال سینما روی تل فریب رفت 2
دجال سینما روی تل فریب رفت 3
دجال سینما روی تل فریب رفت 4
دجال سینما روی تل فریب رفت 5
دجال سینما روی تل فریب رفت 6
دجال سینما روی تل فریب رفت 7
دجال سینما روی تل فریب رفت 8
دجال سینما روی تل فریب رفت 9
دجال سینما روی تل فریب رفت 10
دجال سینما روی تل فریب رفت 11
دجال سینما روی تل فریب رفت 12
دجال سینما روی تل فریب رفت 13