«در آغوش درخت» دیدگاهی تازه نسبت به فروپاشی خانواده دارد / اولویت فیلمساز نباید صرفا حضور در جشنوارههای اروپایی باشد
بابک خواجهپاشا اظهار داشت «در آغوش درخت» سعی کرده است تا نسبت به فروپاشی خانوادهها، زاویه دید تازهای اتخاذ کرده و الگویی موثر برای آنها ارائه دهد. وی همچنین ضمن نفی فیلمسازی تنها برای حضور در جشنوارههای خارجی گفت ساختن فیلم در کشور باید براساس هویت ملی انجام شود.
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - علی حامدین، اولین تجربه کارگردانی بابک خواجهپاشا در اثر «در آغوش درخت» با بازی مارال بنی آدم بود. این فیلم ملودرام با تعلیق جدایی اعضای یک خانواده از همدیگر آغاز میشود؛ اما بیش از اینکه روی آسیبهای این جدایی بر زوجین تمرکز کند، بر تأثیر این جدایی روی فرزندان خانواده تأکید دارد. خواجهپاشا در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر برای این فیلم موفق به کسب جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم شده بود.
گفتنی است که همچنان اکران عمومی «در آغوش درخت» انجام نشده است. خواجهپاشا پس از این فیلم خود به سراغ تولید «آبی روشن» رفت. او در دومین تجربه کارگردانی پختهتر شده و موفق شده است مفاهیم ارزشمند فیلمنامه را تبدیل به اثری سرگرمکننده کند. در عین حال نکات مذهبی و اعتقادی را در لایههای مختلف فیلم لحاظ کرده است.
خواجهپاشا در گفتوگو با دانشجو در مورد ظرفیتهای موجود در سینما برای پرداختن به عرصه خانواده توضیح داد: برای موضوع خانواده قطعا میشود موقعیتهای منحصر به فردی را پیدا کرد. اگر ما سعی کنیم برای انتهای طرح داستان، زاویه دید مناسبی پیدا کنیم و با اتکا به خلاقیت به سمت ایدههای ویژه حرکت کنیم، میتوانیم فیلمهایی را در موضوع خانواده تولید کنیم که به دور از کلیشه باشد تا در جذب مخاطب، موفق شویم.
وی ادامه داد: «در آغوش درخت» سعی کرده است تا نسبت به فروپاشی خانوادهها، زاویه دید تازهای اتخاذ کند. این اثر کوشیده است در عین نمایش درد و سختیای که در عمق این خانواده وجود دارد، نگاهی لطیف و امید محور داشته باشد و همچنین الگویی را ارائه دهد که خانواده بتواند از آن متاثر شود.
این کارگردان ضمن بیان اینکه معتقد است در حرفه بازیگری یکی از مهمترین شاخصههای یک بازیگر خوب، پیدا کردن عمق نقش است، تصریح کرد: از نظر من مارال بنی آدم در این زمینه به شدت توانمند است و زمانی که متن و شخصیت را تحلیل میکند، به آن عمق میبخشد و بازیگری است که میتواند برای فیلم آورده داشته باشد.
خواجهپاشا ادامه داد: نکته دیگر، داشتن اخلاق حرفهای است؛ اینکه شما بتوانید با رعایت پارامترهای حرفهای و تعامل مناسب با عوامل، یک فضای روانی مناسب را در فیلم ایجاد کنید. من معتقدم در تمام شاخصههایی که یک بازیگر حرفهای باید داشته باشد، مارال بنی آدم از بهترینها است و خیلی خوشحال هستم که برای «در آغوش درخت» کاندید سیمرغ شد و امسال برای فیلم «پروین» موفق شد این جایزه را کسب کند. او بازیگر بسیار لایقی است و امیدوارم که در نقشهای بهتر، بدرخشد.
برنده جایزه بهترین فیلمنامه در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر با اشاره به اینکه آسیب عدم فروش فیلمهای ملودرام به صورت جهانی در جریان است و تنها به کشور ما اختصاص ندارد، توضیح داد: من معتقدم در تاریخ سینما، ملودرام توانایی بیشتری در ماندگاری دارد. به این معنا که نمیتوان ارزشگذاری فیلم را تنها براساس گیشه انجام داد.
این کارگردان افزود: شاید اگر بخواهیم با این معیار پیش برویم، باید فیلم «باربی» را در دسته فیلمهایی قرار دهیم که ارزشمند هستند اما اینگونه نیست. دیده شدن بسیاری از فیلمهای بزرگ دنیا در حال حاضر یا در تاریخ سینما، به تبع گیشه نبوده، بلکه به تبع زمان بوده است. باید صبر کنیم و ببینیم چه فیلمی این توانایی را دارد که بخشی از تاریخ سینمای یک کشور باشد.
وی در مورد فیلم خود اظهار داشت: از نظر من در «در آغوش درخت» توانایی ماندن در جان سینمای ایران را دارد. امیدوارم مخاطب ایرانی چه در سینما و چه در تلویزیون، این فیلم را ببیند و از آن تاثیر بپذیرد. اگر واقعا از «در آغوش درخت»، چند خانواده تاثیر مثبت بگیرند و چیزی که من در فیلم به آن فکر کردهام، روی آنها تاثیر بگذارد، من وظیفه خودم را به نحو احسن انجام دادهام.
خواجهپاشا همچنین به فیلم «آبی روشن» نیز اشاره کرده و در مورد تجربه همکاری با مهران غفوریان گفت: بازیگرهای کمدی ذاتا افراد بسیار توانمندی هستند و بازیگرانی هستند که شاید در طولانی مدت کوشیدهاند تا با پنهان کردن غم و غصههای خود، لبخند را روی صورت ما بیاورند. اما مهران غفوریان بارها نشان داده است که در ژانر ملودرام و بازی جدی نیز فوقالعاده است. او در «آبی روشن» خیلی همراه بود و از نظر من درخشید. توانایی او در استایل، میمیک و لحن بازیاش کاملا مشهود است.
این کارگردان ضمن بیان اینکه برای بهبود اوضاع اکران، ابتدا باید روی مخاطب از نظر فرهنگی کار کرد، تصریح کرد: مخاطب در طولانی مدت نسبت به کالای فرهنگیای که به او ارائه میشود، عادت میکند. باید دراین سبد کالای خانواده، انواع ژانرهای سینمایی در کنار سایر هنرها قرار گیرد.
وی افزود: شاید اگر اکنون به نمایشگاهها سر بزنیم، در مخاطبین هنرهایی چون شعر و نقاشی نیز افت شدیدی را ببینیم. همینطور در سینمای هنری نیز این افت را شاهد هستیم. این موضوع بر میگردد به اینکه شاید دولتها برنامه درستی برای اینکه مخاطب را به دیدن آثار فاخر عادت دهند، نداشتهاند.
خواجهپاشا اظهار داشت: ما باید از آموزش و پرورش آغاز کنیم و مدارس باید حداقل در یک فصل، بچههای خود را برای دیدن یک موزه، یک نمایشگاه هنرهای تجسمی یا برای دیدن فیلمهای هنری ببرند تا بتوانند ذهن آنها را تربیت کنند تا ما در آینده مخاطبانی داشته باشیم که به سینمای هنری یا هنرهای دیگری که دارای شأن و شاخصه هستند، گرایش داشته باشند.
برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه در مورد حضور یافتن فیلمهای ایرانی در جشنوارههای خارجی گفت: معتقدم سینما زمانی ارزش اصلی خود را پیدا میکند که توانایی صادر شدن داشته باشد و قادر باشد فرهنگ و هویت یک ملت را به سایر کشورهای دنیا نیز ارائه دهد. دهه 60، 70 و 80، به ویژه فیلمهایی از کشور ما به همراه شاخصهها هویتی ایران به جشنوارههای مختلف بینالمللی راه پیدا کرد و ما موفق به نمایش فرهنگ و هویت خود شدیم. من حضور در جشنوارهها را مغتنم میدانم.
خواجهپاشا در پایان افزود: البته نه هر حضوری را! گاهی سیاستهای جشنوارهها فقط براساس تخریب هویتی و فرهنگی است. اولویت ما در ساختن فیلمها نباید تنها حضور در یک چشنواره اروپایی باشد که براساس نگاه آن، فیلمسازی کنیم و در آنها به هویت و باورهای خود و همینطور جایگاه پدر، مادر و خانواده توهین کنیم. فیلم ما باید براساس هویت ایرانیمان باشد؛ اگر به جایزهای هم دست پیدا کرد، چه بهتر.