دسیسه مخوف برای فرار از خانه جهنمی
زن جوان که در شکنجه گاه شوهرش آرزوی مرگ میکرد حالا یکی از عاملان قتل او شناخته میشود.
به گزارش مشرق، او بعد از دستگیری در تجسسهای قضایی و پلیسی ادعا میکند دستور قتل شوهرش را به پسرخاله اش نداده و هیچ علاقهای به پسرخاله رمال خود نداشته است.
اوایل بهمن امسال جسد سوخته یک مرد زیر یک خودروی واژگون شده در جاده شور قلعه ماهدشت به ماموران پلیس آگاهی کرج گزارش شد که گروهی از ماموران برای تحقیقات پلیسی وارد عمل شدند.
بیشتر بخوانید:
*س_قصاص برای قاتل تاجر سنگ_س* *س_زنی به نام «رخ» سرکرده باند تبهکاران شطرنجی_س*کارآگاهان در گام نخست موفق به شناسایی قربانی جنایت شدند و در بررسیها مشخص شد دو روز از ماجرای قتل مرد جوان که با تبر به قتل رسیده بود گذشته است.
تجسسهای پلیسی آغاز شد و ماموران اطلاع یافتند که این مرد از یکی از شهرهای شمالی به کرج آمده و عامل جنایت پس از قتل برای پنهان ماندن جنایت خود اقدام به آتش زدن جسد کرده است.
اقدامات فنی و اطلاعاتی برای دستگیری عامل جنایت به صورت ویژه آغاز شد که تیم جنایی پلیس آگاهی کرج با ردیابیهای فنی و پلیسی به سرنخی از عامل جنایت که پسرخاله زن محمد بود رسیدند و در یک عملیات غافلگیرانه این جوان را که در خانه اش حضور داشت دستگیر کردند.
حمید پس از دستگیری به قتل محمد با تبر اعتراف کرد و گفت: از یک سال قبل که دخترخاله ام المیرا با من صحبت کرد از کتک کاریها و اذیتهای شوهر شیشهای اش اطلاع یافتم، المیرا تصمیم به جدایی داشت، ولی میترسید شوهرش او و فرزندانش را به قتل برساند.
وی افزود: محمد همسرش را آزار میداد و فرزندانش را کتک میزد و هر روز بیشتر متوجه رفتارهای او میشدم بنابراین تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم به همین دلیل وقتی محمد برای سالگرد درگذشت دخترخاله ام به کرج آمد با او قرار ملاقات گذاشتم و در یک لحظه با تبر او را به قتل رساندم.
این مرد ادامه داد: پس از دو ساعت به محل جنایت بازگشتم و جسد را آتش زدم و خودرو و گوشی تلفن همراه محمد را نیز پس از دو روز آتش زدم و در این ماجرا دخترخاله ام از تصمیم من به قتل بی اطلاع بود و وقتی به او گفتم میخواهم شوهرش را به قتل برسانم خواست دست به این کار نزنم، ولی من درگیر احساساتم شدم و ابتدا برای رسیدن به آرامش دخترخاله ام دست به قتل زدم و دوم به خاطر این که با دخترخاله ام ازدواج کنم این کار را کردم.
بازداشت زن خائن کارآگاهان در گام بعدی به سراغ دخترخاله حمید رفتند و او را دوشنبه 28 بهمن دستگیر کردند در حالی که سرنخهایی مبنی بر نقش او در این جنایت وجود دارد این زن اصرار دارد که از ماجرای قتل بی اطلاع بوده و حاضر به مرگ شوهرش نبوده است.
گفتگو با المیرا المیرا 34 ساله که تا کلاس پنجم ابتدایی درس خوانده است ادعا میکند از نخستین روز زندگی اش یک روز خوش نداشته و از ترس کتکهای شوهرش جرئت طلاق و جدایی نداشته است.
تحصیلات؟
کلاس پنجم ابتدایی.
چند سالگی ازدواج کردی؟
16 ساله بودم که ازدواج کردم.
ازدواج ات سنتی بود یا شوهرت را میشناختی؟
نه خانه خواهرم بودم که یک نفر واسطه آمد و خانواده من و شوهرم را به هم معرفی کرد و محمد به خواستگاری ام آمد و با هم ازدواج کردیم.
شغل شوهرت چه بود؟
شوهرم 11 سال از من بزرگتر بود و بیکار.
پس چرا ازدواج کردی؟
بچه بودم که مادرم فوت کرد و پدرم پیر بود زندگی سختی داشتیم به همین دلیل مجبور شدم ازدواج کنم.
روزهای نخست زندگی تان خوب بود یا از همان ابتدا سخت گذشت؟
وقتی به خانه شوهرم رفتم متوجه شدم که محمد یک زن دیگر دارد و یک سال صیغه همسرم بودم و زن اولش اجازه نمیداد من به عقد او در بیایم و در این مدت نیز فرزند اولم که یک پسر بود به دنیا آمد.
چرا طلاق نگرفتی؟
پدرم بد اخلاقی میکرد و برادرانم نیز کوچک بودند نمیتوانستند کمکم کنند به همین دلیل مجبور به ادامه زندگی شدم.
چند فرزند داری؟
یک پسر و یک دختر، یک دختر را هم وقتی زایمان کردم فروختم.
فروختی؟!
پول نداشتیم، ابتدا تصمیم به سقط جنین گرفتم، اما همه گفتند گناه دارد تا این که یک نفر گفت فرزندم را به سرپرستی قبول میکند که بعد از زایمان فرزندم را در اختیار آنها گذاشتم و یک میلیون و 500 هزار تومان از آنها گرفتم و مدتی هم برای خانه و فرزندانم غذا و پوشاک میآوردند.
همسر اول شوهرت جدا شد؟
بله، بعد از هشت سال طلاق گرفت و با یک مرد دیگر ازدواج کرد.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل همسرم.
تو کشتی؟
نه، پسرخاله ام قاتل است.
چطور کار به این جا کشید؟
شنیده بودم که پسرخاله ام رمال است و سال گذشته در مراسم ختم خواهرم از یکی از بستگان شماره تلفن همراهش را گرفتم تا با ورد نویسی بتواند کمکم کند، وقتی با او تماس گرفتم همه چیز را برایش تعریف کردم و گفتم که محمد مرا کتک میزند و بچه هایم را زندانی میکند. او برای اذیت کردن من آنها را کتک میزد، باور نمیکنید، ولی گوشی تلفن همراهش را به من میداد و با تهدید و کتک کاری مجبورم میکرد به دخترانی که با آنها دوست بود بگویم که خواهرش هستم که بتواند با آنها در ارتباط باشد.
هر روز این مشکلات بود؟
یک روز خوش ندیدم.
چرا طلاق نگرفتی؟
میخواستم جدا شوم، اما او مرا با بچهها تهدید میکرد، جادو میکرد که پسرم تصادف کند بمیرد که دیه اش را بگیرد و میگفت داغ پسرم را به دلم میگذارد. وقتی بچه هایم را کتک میزد میگفت این طور بیشتر لذت میبرد که من هم ناراحت میشوم.
شوهرت اعتیاد داشت؟
بله، شیشه میکشید.
خانواده اش از این اتفاقات خبر داشتند؟
بله، یکی از برادرانش از ماجرا مطلع بود و میگفت تحمل کنم.
تو دستور قتل دادی؟
نه من هرگز نمیخواستم شوهرم به قتل برسد.
حمید میگفت بعد از جدایی همسرت تصمیم به ازدواج با هم داشتید؟
بله، قرار بود، ولی شوهرم همیشه فرزندانم را جلوی راهم میگذاشت و نمیگذاشت طلاق بگیرم. شوهرم مثل یک جلاد بود و از او میترسیدم.
چرا از شهر شمالی به کرج آمدید؟
سالگرد درگذشت خواهر خدابیامرزم بود که به کرج آمدیم.
میدانی حمید و شوهرت از قبل با هم در ارتباط بودند؟
نمیدانستم، ولی بعد از این ماجراها شنیدم که شوهرم به خانه مجردی حمید میرفت و مواد مصرف میکرد و حتی با زنان غریبه نیز رفت و آمد داشت.
میدانستی حمید و محمد با هم قرار ملاقات دارند؟
بله، فکر میکردم حمید میخواهد بلایی سرش بیاورد که شوهرم دیگر جرئت نکند به من و فرزندانم آزار برساند.
کی متوجه قتل شدی؟
حمید پیام داد که کار تمام شد.
باور میکردی؟
نه، باور نمیکردم. با شوهرم تماس گرفتم جواب نمیداد و در آن لحظه خودم را بدبختترین آدم روی زمین دیدم.
میدانی شوهرت چطور به قتل رسیده است؟
نه، حمید گفت به او ضربه زدم تا این که پس از دستگیری یک تبر به من نشان دادند و گفتند شوهرت با این به قتل رسیده است.
تصمیم داشتی با حمید ازدواج کنی؟
نه، میخواهم یک جای دنیا بروم که هیچ کس نباشد و با فرزندانم در آرامش زندگی کنم من یک روز خوش در زندگی ام ندیدم.
وقتی شنیدی شوهرت کشته شده است چه حسی داشتی؟
عذاب وجدان داشتم و وقتی پلیس به سراغم آمد سکوت کرده بودم. پلیس میدانست که حمید به قتل اعتراف کرده است.
به نظرت خانواده شوهرت برای حمید رضایت میدهند؟
نمیدانم، مادرشوهرم زنی دلسوز و مهربان است.
به حمید علاقه داری؟
نه.
ولی حمید گفت که درگیر احساسات تو شده بود و تو هم او را دوست داشتی؟
بعضی وقتها میگفتم، ولی بعدش پشیمان میشدم، من از همسرم چه خیری دیدم که از حمید ببینم.
قبل از ازدواج به حمید علاقه داشتی؟
نه، من زیاد حمید را ندیده بودم و بچه بودم که ازدواج کردم.
بنا بر این گزارش، المیرا نیز که احتمال میرود در ماجرای قتل شوهرش نقش داشته باشد به دستور بازپرس پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران پلیس آگاهی کرج قرار دارد.
تحلیل کارشناس کابوس تلخ ازدواج اجباری دکتر قربانعلی ابراهیمی جامعه شناس و استاد دانشگاه
متاسفانه پدیدهای با عنوان ازدواج اجباری آسیبهای بی شماری را به جامعه تحمیل میکند و شاهد هستیم دختران به این گونه ازدواجها بیشتر رضایت میدهند، زیرا آنها در شرایط خانوادگی به سر میبرند که چارهای جز ازدواج اجباری ندارند و در اصل میخواهند از شرایط خانوادگی نامساعدی که دارند فرار کنند و تصور میکنند برای فرار از این موقعیت باید به اولین خواستگار خود جواب مثبت بدهند تا بتوانند از زندانی که خانواده آنها را اسیر کرده است رهایی یابند.
این گروه از دختران یا در خانوادههای بی سرپرست با اقوام نزدیک و درجه یک خود زندگی میکنند یا جزو خانوادههای بدسرپرست هستند که به دلیل فقر، اعتیاد والدین و مشکلات مالی و اقتصادی تن به ازدواجهای اجباری میدهند تا به کابوس زندگی تلخ شان پایان دهند در حالی که نمیدانند قرار است از چاله به چاهی عمیق فرو روند و تا آخر زندگی مشکلات و مصائب تلخ تری را تحمل کنند و با ازدواج و فرزندآوری این چرخه ناقص خانواده معیوب را شکل میدهند و به جامعه تحمیل میکنند.
البته این قبیل ازدواجهای آسیب زا نیز فقط برای دختران نیست و پسران زیادی نیز به دلیل کمبود عاطفی سراغ دخترانی میروند که علاوه بر رفع خلأهای عاطفی شان به تشکیل خانواده با آنها رضایت میدهند و آسیبهای زیادی را با خود به درون جامعه میآورند.
آسیبهای روحی و جسمانی در این ازدواجها بیشتر دیده میشود و آمار طلاق را نیز افزایش میدهد.
افرادی که درصدد سر گرفتن این ازدواج اجباری هستند، معمولا از خشونت فیزیکی مستقیم و فشارهای روحی و روانی نامحسوس استفاده میکنند. امروزه ازدواج اجباری نوعی برده داری و سوءاستفاده محسوب میشود که آزادی و استقلال افراد را نقض میکند. یکی از عمدهترین دلایل ازدواج اجباری، فقر و مشکلات مالی است. ناتوانی در تامین هزینههای زندگی، اعتیاد والدین، تعداد زیاد فرزندان و... گاهی اوقات حتی به فروختن دختران نیز منتهی میشود و آنها مجبور به ازدواج با افرادی میشوند که همسن پدران شان هستند.
افرادی که به اجبار وارد زندگی مشترک با فردی میشوند که علاقهای به او ندارند، اغلب به انواع اختلالات رفتاری و روانی مبتلا خواهند شد تمام این فشارها و ناراحتیها باعث میشود خودکشی و خودسوزی تنها راه نجات آنها از این شرایط باشد. یکی از اصلیترین دلایل خودسوزی در برخی مناطق، ازدواجهای اجباری است.
منبع: روزنامه خراسان