دو دستاورد مهم صادرات کتاب برای بازار بیمار نشر ایران
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، در ابتدای دهه 90 آرزویی به نام ترجمه و حضور کتابهای ایرانی در بازارهای جهانی شکل گرفت؛ آرزویی که با روی کار آمدن دولت روحانی به صورت جدیتر مطرح شد. حتی در میان برنامههای دولتمردان و مسئولین دستگاههای مربوطه قرار گرفت، طرحهایی اجرا شد و حضور نویسندگان و دستاندرکاران حوزه نشر در نمایشگاههای بینالمللی مانند فرانکفورت تسهیل شد، اما حالا که پس از هشت سال از دولت آقای روحانی میگذرد، کارنامه دولت نشان میدهد که فاصله میان آنچه به عنوان آرزو در سر و دل اهل قلم شکل گرفت با آنچه در عرصه بازار نشر رخ داده، فاصلهای به اندازه زمین تا آسمان است. علیرغم همه کارهای صورت گرفته، عایدی صنعت نشر کشور از صادرات تقریبا هیچ بوده و اهالی این حوزه چیزی جز باد در دست ندارند. این در حالی است که صنعت نشر کشور طی سالهای اخیر با افت و خیزهای فراوانی مواجه بوده و در یک سال و نیم گذشته، پس از شیوع ویروس کرونا، بیمارگونهتر از قبل به راه خود ادامه میدهد و چشم به یارانههای دولتی دارد.
در حالی که بازار ایران طی 10 سال گذشته، بستری مناسب برای عرضه کارهای خارجی بوده، خود کمترین سهم را از بازارهای جهانی داشته است. نگاهی به عملکرد کشورهای منطقه، از ترکیه گرفته تا کشورهای حاشیه خلیج فارس، نشان از برنامهریزی مدون و دقیق در این زمینه دارد؛ برنامهای که هم به لحاظ اقتصادی برای کشور سودآور است، هم میتواند کمکی برای ناشران و انگیزهای برای ارتقای کیفی کتابها باشد و هم محملی است برای صدور فرهنگ کشور مبدأ. با وجود این، ایران از دایره رقابتهای اینچنینی گویی بیرون است و همچنان آرزویی به عنوان حضور در بازارهای جهانی در سر میپروراند.
علیرضا سبحانی نسب، مدیر نشر جمال و از کارشناسان حوزه نشر، است که موفق شده طی سالهای اخیر تعدادی از آثار خود را با رایزنی با ناشران کشورهای منطقه، در بازارهای جهانی عرضه کند. او در باب عملکرد ضعیف ایران در خصوص صادرات کتاب معتقد است که پس از 40 سال هنوز استراتژی برای صدور انقلاب وجود ندارد. او در گفتوگویی با تسنیم از برنامههای کشورهای منطقه در این زمینه می گوید و از کشور ترکیه به عنوان یکی از کشورهای موفق در این زمینه یاد می کند. مشروح گفتوگوی با این کارشناس حوزه نشر را میتوانید در ادامه بخوانید:
در سالهای آخر حضور دولت دهم، دغدغهای فرهنگی به نام ترجمه آثار ایرانی و عرضه در بازارهای جهانی مطرح شد. با روی کار آمدن دولت آقای روحانی، این دغدغه جدیتر مطرح و پیگیری شد. یکی از اهداف و سیاستهای وزارت ارشاد در دولت یازدهم و دوازهم، حضور در بازارهای جهانی بود. برای این کار، مقدماتی مانند طرح گرنت یا حضور پررنگتر و مستمر در نمایشگاههای بینالمللی کتاب مانند فرانکفورت صورت گرفت. حالا پس از گذشت 8 سال، به نظر میرسد فاصله زیادی میان آن آرزوها و دستاوردهای امروز باقی است. شما عملکرد فعالیت دولت یازدهم و دوازدهم را در این زمینه چطور ارزیابی میکنید؟
دولت یازدهم و دوازدهم نه تنها سانتریفیوژهای هستهای و اقتصادی را از کار انداخت، بلکه سانتریفیوژهای فرهنگی را هم قفل کرد. متأسفانه آنچه در این مدت شاهد بودیم، حمایت از واردات کتاب آن هم از جنس استوک بود؛ یعنی کتابهای دسته چندم بینالمللی آن هم عمدتا در بخشهای دانشگاهی. معمولا کتابها سال به سال در دیگر کشورها نو و کتابهای قدیمی از رده خارج میشوند، اما در این مدت آن دسته از کتابهای قدیمی توسط عدهای از دوستان که حمایتهایی را دریافت میکردند، به ایران وارد میشد و با توجه به ارتباطاتی که داشتند، در کتابخانه دانشگاهها جا خوش میکرد؛ آن هم کتابهایی که قاعدتا بعد از یکی دو سال باید به ضایعات کتاب تبدیل میشد. برخی از رفرنسهای دانشگاهی به خصوص در حوزه پزشکی مانند سررسید هستند؛ همانطور که سررسید سال گذشته برای امسال به کارتان نمیآید، این دست از کتابها نیز چاپهای گذشته آن به کار دانشجو نمیآید.
واردات کتابهای از رده خارج شده غربی با حمایتهای هنگفت
آنچه در عرصه بینالملل نشر طی سالهای اخیر رخ داد، عمدتا متمرکز بر واردات کتاب بود؛ آن هم کتابهایی که غیر ضروری بودند اما با وجود این، از حمایتهای دولتی نیز بهرهمند شدند. اما درباره صادرات کتاب آنچه در وزارت ارشاد رخ میدهد، این است که چند برابر پولی که قرار است به گرنت تخصیص داده شود، خرج کارمندانی میشود که قرار است در این زمینه کاری کنند. مثلا کارمندان آن سیستم 10 هزار دلار هزینه میکنند تا هزار دلار خرج گرنت شود. این اتفاقی فاجعهبار است. مثلا برای نمایشگاه فرانکفورت رقمهای سنگینی هزینه میشود، اما تاکنون آورده خاصی برای ما نداشته است؛ البته منظورم این نیست که اتفاقاتی رخ نداده است، اما باید تأثیر حضورمان در نمایشگاههای بینالمللی مانند فرانکفورت را بررسی کنیم. این بررسی را میشود مثلا با مقایسه حضور کشوری دیگر مانند ترکیه انجام داد که ما فکر میکنیم از آنها در خیلی از زمینهها جلو هستیم. ببینیم آنها در حضور 10 سال گذشته خود در این نمایشگاه از حیث رشد و تعداد آثار چه کردهاند.
ترکیه چگونه بازار کتاب ایران را قرق کرد؟
حضور ما در نمایشگاه فرانکفورت عمدتا معطوف به این بوده که غرفه ایران چه آرایشی داشته باشد، آنجا چه گروه موسیقی را ببریم و چه نوع غذایی را عرضه کنیم؛ یعنی رقابت در این مسائل بود. در اینکه نمایشگاه فرانکفورت را به جایی که ناشران خصوصی بتوانند از آنجا به طور جدی خرید و فروش رایت داشته باشند، چقدر موفق بودیم؟ چرا مدل ترکیه در این سالها اجرا نشده است؟ آنها 10 سال گذشته از ما عقب بودند، اما الآن از ما جلوتر حرکت میکنند؛ به خصوص در عرصههای کودک و نوجوان. ایران بارها از گرنت آنها در داخل کشور استفاده کرده است، اما ما نتوانستهایم کتابی را به ترکیه با گرنت خود عرضه کنیم؛ اگر اتفاقی هم رخ داده به آن میزان انتشار آثار ترک در بازار نشر داخل نیست.
این دست اقدامات و این مدل و نحوه حضور ما در بازارهای بینالمللی بیانگر این است که مسئولان فرهنگی ما در اولویت نبوده است؛ این موضوع هم در واردات و هم در صادرات کتاب دیده میشود. برای واردات هم هیچ نقشهای ندارند و هر کس هرچه خواست وارد کشور میکند. در هشت سال گذشته بیشترین حجم رمان خارجی وارد بازار نشر ایران شده است؛ در حالی که بسیاری از این کتابها فرهنگ ما را نشانه گرفته و نمونههای فراوانی از اباحهگری و نشانه گرفتن دین در آنها دیده میشود. ناشرانی که سرمایه دارند و حتی در شبکههای خارجی و ممنوع کتابهایشان را تبلیغ میکنند و مشتریان خوبی هم پیدا کردهاند، به راحتی اقدام به عرضه این دست از آثار میکنند.
مسئولان و نهادهای فرهنگی ما مانند وزارت ارشاد در چند سال نه برای ورود کتاب به کشور برنامه و نقشهای داشتهاند و نه برای خروج آن. برای هیچکدام از این دو حوزه استراتژی خاصی ندارد. اساسا نشر بینالملل در وزارت ارشاد جایگاهی ندارد. اگر گرنت داریم، چیزی در مقابل تاپ است که هر دو ناموفق بودهاند. حضور در نمایشگاهها هم در این مدت بیشتر شوآف فرهنگی است تا کاری که خروجی فرهنگی اقتصادی داشته باشد. هرساله عدهای به این نمایشگاهها میروند و تجربهای به دست میآورند، سفر خارجی میروند و برمیگردند، اما نتیجه چه بوده است؟ حتی اگر از مسئولانی که در این رویدادها حضور داشتهاند، درباره خروجی این حضور بپرسید، قادر به ارائه کارنامه قابل قبولی نیستند. تنها چیزی که از حضور ایرانیها در نمایشگاههای بینالمللی کتاب جهان گفته میشود، این است که چرا ایرانیها میآیند کتابهای ما را میدزدند و میبرند ترجمه میکنند؟!
در این میان طرح گرنت به منظور تسهیل و سرعت بخشیدن به بحث صادرات کتاب و ترجمه آثار ایرانی اجرا شد. این طرح را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا توانست خوشهای از خرمن بازار کتاب ایران در چهار دهه پس از انقلاب را در کشورهای هدف معرفی کند؟
اصلا هیچ اطلاعاتی از این طرح و عملکردش در این مدت منتشر نشده است. نمیدانیم که گرنت از چه کتابهایی حمایت کرده است. خود من چند جلسه با مسئولان امر داشتم، اما شرایط به گونهای بوده است که نتوانستهایم از این طرح بهره ببریم. باید شفافسازی کنند تا مشخص شود که چه کسانی توانستهاند از این موهبت استفاده کنند.
به نظر میرسد که در بحث صادرات کتاب، یکی از نقاط ضعف نگاه محدود به این امر است. در حالی که عمده تمرکز بر بازارهای کشورهای اروپایی است، بازار کشورهای منطقه را از دست دادهایم. با توجه به تجربهای که از حضور در نمایشگاههای منطقه مانند کشورهای خلیج فارس دارید، حضور ایران در این رویدادها را چطور ارزیابی میکنید؟ چرا هنوز پس از چهار دهه دستگاههای فرهنگی کشور نتوانستهاند ارتباطی مؤثر با کشورهای منطقه از منظر فرهنگی داشته باشند؟
ما متأسفانه در کار بینالملل کتاب هم غربزده هستیم و در شیوه مدیریتی اعتقاد داریم که نمایشگاه فرانکفورت یا لندن اصل است؛ چون اروپا است. حال آنکه ارتباطات ما با افغانستان با توجه به اینکه از نظر زبانی و دینی مشترک هستیم، باید بیشتر از سایر کشورها باشد. اما بیاهمیتترین نمایشگاهها برای مسئولان ما نمایشگاه کتاب افغانستان است. بعد از آن، نمایشگاه کتاب کشورهای عربی به خصوص عراق و کشورهای خلیج فارس است. من به عنوان یک ناشر خصوصی تاکنون رایت قریب به 70 عنوان کتاب خودم را واگذار کردهام. برخی از این کتابها تاکنون 10 بار تجدید چاپ شده و در کتابخانههای عمومی و مدارس کشورهای خلیج فارس عرضه شدهاند. مجموعه انجمن ناشران کتاب کودک و نوجوان استان قم تاکنون حق رایت بیش از هزار و 500 عنوان از کتابهایشان را طی یک دهه گذشته واگذار کرده که این کار بدون کمک دولت انجام شده است.
یکی از ضعفهای ما در برقراری ارتباط فرهنگی و صادرات کتاب به کشورهای منطقه، نوع نگاه مسئولانمان به این امر است. نگاهی که برخاسته از نبود درک صحیح به مقوله صادرات محصولات فرهنگی است. همین نگاه میگوید که صادرات محصولات فرهنگی و هنری مانند کتاب، یک امر هزینهبر و بدون منفعت اقتصادی است.
افغانستان مهمترین بازار کتاب برای ایران است، اما نگاهمان به لندن است
ما الآن در ایران کتاب چاپ میکنیم و قصد داریم که این اثر را به کشورهای خلیج فارس عرضه کنیم. مسئول فرهنگی ما که نمیداند صادرات کتاب یعنی صادرات فرهنگ و صادرات استراتژیک، میگوید کاغذ به این گرانی وارد کشور میشود، بعد شما میخواهید با این کاغذ کتاب را چاپ و به دیگر کشورها بفرستید؟! حالا کتاب مورد نظر، اصلا با کاغذ دولتی و یارانهای منتشر نشده است. بحث اصلی در اینجا نوع نگاه مسئولان است که مانع جدی بر سر صادرات کتاب است. این در حالی است که صادرات کتاب مساوی است با انتقال فرهنگ. دولت باید حمایت مالی کند، حالا حمایت که نمیکند، نباید جلوی صادرات استراتژیک را بگیرد.
ما اگر بتوانیم باید این کتابها را به صورت رایگان در کشورهای منطقه توزیع کنیم؛ چون صادرات کتاب، صادرات فرهنگ و صدور انقلاب است. اما مسئول فرهنگی ما معتقد است که این کار، کار اقتصادی معکوس است. وقتی این تفکر بر مسئولان ارشاد حاکم باشد، صادراتی رخ نمیدهد. در سال گذشته صادراتی که میتوانست انجام شود، به دلیل پیچ و خمهایی که در این مسیر وجود داشت، به نتیجه نرسید. مثلا قرار بود کتابی از نشر جمال در باکو منتشر شود، اما ناشر آذربایجانی پس از چند ماه تلاش سرانجام گفت که بروکراسی اداری شما برای چاپ این اثر زیاد است!
ما برای صادرات کتاب نیازمند به استراتژی در این حوزه و اندیشه بینالمللی در ارشاد هستیم. باید به حال این دولت غصه خورد، دوستانی مسئولیت را برعهده داشتند که مدعی امر بودند، اما کاری از پیش نبردند. دولتهای قبل نیز کم و بیش به نشر بینالملل توجه جدی نکردند؛ در نتیجه اتفاق خاصی در عرصه بینالملل طی 40 سال گذشته رخ نداده است. میتوان گفت ما چیزی به نام صادرات کتاب نداریم. اگر هم اتفاقاتی در این زمینه رخ داده، آنچنان رقم آن پایین است که شاید با هزینههایی که پرداخت میشود، برابری هم نکند.
در صحبتهایتان به موفقیت کشور ترکیه در عرصه بازار جهانی اشاره کردید. به نظر میرسد که حضور در بازارهای جهانی برای کشورهای منطقه هم بحث جدی است. مثلا در سالهای اخیر ما شاهد رشد ترجمه آثار ادبی عربی در کشورهای مختلف از جمله ایران هستیم. آثاری که در جوایز ادبی کشورهای عرب منطقه موفق به کسب رتبه شدهاند، به زبانهای مختلف ترجمه و عرضه میشوند. این کشورها چطور از انتشار آثارشان حمایت میکنند؟
من به بخشی از این حمایتها اشاره میکنم. طی سالهای گذشته کشورهای منطقه برنامهریزی خاصی برای حضور در بازار کتاب جهان ترتیب دادهاند؛ این در حالی است که ما استراتژی برای صدور انقلاب نداریم، استراتژی برای صدور فرهنگ نداریم؛ به همین دلیل اتفاق خاصی در حوزه نشر ما رخ نمیدهد.
کشورهای عربی برای صادرات کتابهای خود چه برنامهای دارند؟
چند سال پیش نمایشگاه کتاب ابوظبی تصمیم گرفت که به کشورهای ضعیف عربی کمک کند؛ بنابراین از همان نمایشگاه، کتابهای خوبی را که فکر میکرد باید در کتابخانههای دیگر کشورها حضور داشته باشد، انتخاب کرد. از قضا یکی از کتابهای نشر جمال را که ترجمه شده بود، در این لیست قرار گرفت. از این اثر سه هزار نسخه چاپ شد و در سودان نیز توزیع شد. لیستی که آن سال در نمایشگاه کتاب ابوظبی ارائه شد، لیست بلندبالایی بود. دولتهای منطقه در این سالها دارند برای صدور فرهنگ ملی عربی و فرهنگ اسلامی عربی هزینه میکنند و با گزینشهای دقیق و درست، کارهای اصولی انجام میدهند. نمونه دیگر، جوایزی است که در نمایشگاه کتاب شارجه در نظر گرفته میشود. برخی از دوستان عراقی و لبنانی در این رویداد جوایز خوبی کسب کردند که میتواند به کسب و کار آنها رونقی ببخشد.
پس از 40 سال؛ استراتژی برای صدور انقلاب نداریم
دوست عربی دارم که اهل بغداد است، در 10 سال گذشته تلاش دارد برای هر دوره نمایشگاه کتاب شارجه اثری اصیل و قوی عرضه کند تا در جایزه شرکت داده شود؛ یعنی ناشر هر سال رخدادی به نام نمایشگاه کتاب شارجه در ذهن دارد و یک سال همت خود را صرف انتشار کتابی خوب و قابل عرضه در این نمایشگاه میکند. در این سالها کدام رویداد یا جایزهای در کشور بوده که ذهن نویسنده و ناشر را یک سال معطوف خود کند؟! در حال حاضر تنها تلاشی که از سوی برخی از ناشران صورت میگیرد، این است که سعی دارند از داوران برخی از جایزهها کتابی منتشر کنند تا از این طریق، اثری از آنها برگزیده شود.
استراتژی نداریم، بنابراین دنبال این هستیم که جایزه بگیریم؛ نه اینکه محصول جدی ارزشمند بینالمللی تولید کنیم. اگر استراتژی تولید محتوای قوی داشتیم، الآن برای صدور انقلاب هزاران عنوان کتاب روی میز ارشاد بود که باید برای انتخاب بهترینها تلاش میکردیم. اما الآن اوضاع به گونه دیگری است، باید بگردند ببینند خیرالموجودین چیست؟! مجبورند به اثری قناعت کنند. ما الآن دیگر قادر به انتخاب نیستیم، مضطر به انتخابیم؛ بنابراین بزرگترین عاملی که ما نه صادرات درست در عرصه کتاب داریم و نه واردات صحیح، نبودن استراتژی ملی برای نشر کشور است. فکر میکنم این شیوه برای دیگر عرصههای فرهنگ هم مصداق دارد. امیدواریم با آمدن یک وزیر فهیم فرهنگی و جوان اتفاق بهتری در این زمینه رخ دهد.بحث اقتصاد نشر در حال حاضر یکی از معضلات و آسیبهای اصلی در بازار کتاب ایران است. به نظر شما تقویت صادرات کتاب تا چه اندازه میتواند وضعیت اقتصادی نشر را بهبود ببخشد؟
اگر ما بتوانیم در عرصه بینالملل حرکت جدی داشته باشیم، دو اتفاق بزرگ رخ میدهد؛ نخست آنکه، ناشران ما از این به بعد کتابی تولید میکنند که ارزش بینالمللی داشته باشد. یعنی تعداد کتابهای ایرانی با شاخصهای بینالمللی بالا میرود. ما در حال حاضر با انتشار آثاری مواجه هستیم که بیشترین ارزش آنها محدود به شهر خود ناشر است. برخی از کتابها در حد ارزش شهر و برخی در حد ارزش ملی است؛ بنابراین اولین اتفاقی که رخ میدهد انتشار کتابهایی است که حرفی برای گفتن در عرصه بینالمللی خواهد داشت.
2 دستاورد مهم صادرات کتاب برای بازار بیمار نشر ایران
دومین نتیجه این حرکت، کمک آن به اقتصاد نشر در ایران است؛ از این منظر ریسک سرمایهگذاری ناشر با موفقیت در واگذاری رایت پایین میآید. مثلا اگر از پنج عنوان کتاب، موفق به واگذاری رایت یک عنوان کتاب هم شود، هزینههای جانبی نشرش پایین میآید و به مرور میتواند به قدرتی برای تولید کتابهای ارزشمند تبدیل شود. بزرگترین دلیلی که بازار کتاب ایران با وجود تصویرگری قوی یا هزینههای سنگین نشر، کارهای بزرگی انجام نمیدهد، این است که فقط به بازار ایران فکر میکند. در درازمدت صادرات کتاب، نشر ایران را قوی و سطح کارهای ایرانی را ارتقا میدهد. دیگر نشر ایران به کتابهای سبک و مبتذل به معنای نداشتن استانداردهای لازم، قناعت نخواهد کرد.
امیدوارم تیم جدیدی که قرار است در ارشاد مستقر شود، اراده خوبی در این زمینه داشته باشند و از متخصصان این حوزه و کسانی که تجربه این حضور را دارند، مشورت بگیرد. ناشرانی داریم که به اندازه چند وزارتخانه تجربه شخصی دارند. اگر از این تجربه بهره بگیرند، میتوانند این عقبماندگی را تا حدودی جبران کنند./ تسنیم