راهحل بلاکچینی برای گرمایش زمین
همکاری تامین مالی غیرمتمرکز و نظام مالی سنتی بر پایه استاندارد و قوانین روشن میتواند در تامین منابع مالی انرژیهای تجدیدپذیر راهحل بدیعی را پدید آورد که از این طریق هر دو منتفع شوند و همزمان رشد کنند.
صحبتها درباره زمستان کریپتو به پایان نرسیده است. در طول دو سال گذشته توکنهایی مانند بیتکوین و اتر بیش از 70درصد ارزش خود را از دست دادهاند و شرکتهای بزرگ وامدهی و سرمایهگذاری ارز دیجیتال به ورطه ورشکستگی کشیده شدهاند. البته این در حالی است که شرایط امور مالی سنتی (TradFi) نیز بسیار زمستانی است، همانطور که جامعه کریپتو و DeFi (امور مالی غیرمتمرکز) به درستی بر نقاط ضعف سیستم قدیمی دست گذاشته است. جهان کماکان در حال دستوپنجه نرم کردن با بالاترین تورمی است که در 40سال گذشته بیسابقه بوده است. مبارزه بانکهای مرکزی با تورم به واسطه چرخههای افزایشی نرخهای بهره، فضای سیستم پولی بینالمللی را فرا گرفته است، بحران انرژی و کالایی بذر قحطی و ناآرامیهای سیاسی میکارد و افزایش دمای خفقانآور زمین که خبر از کمبود سرمایهگذاری لازم برای مبارزه با تغییرات آبوهوایی دارد.
واقعیت این است که برای جلب اعتماد عمومی هر دو طرف به یکدیگر نیاز دارند. DeFi و فعالان داراییهای رمزنگاریشده باید از برخی شیوههای نظارتی و خودتنظیمی که ثبات عملکردی را برای TradFi به ارمغان آوردهاند، الگو گیرند. همچنین نیاز مبرمی برای متولیان اقتصاد جهانی وجود دارد که از راهحلهای DeFi و رمزنگاری برای حل مشکلات متعدد جهانی بهره گیرند. از جمله مواردی که احتیاج به بازنگری اساسی دارد، صنعت انرژی بسیار متمرکز است.
مذاکرات با محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی برای افزایش تولید نفت و مبارزه با افزایش شدید قیمتهای جهانی پس از آغاز روسیه با اوکراین میتواند مثال واضحی از میزان متمرکز موجود در این بازار باشد. رهبران جهان در شرایطی قرار گرفته بودهاند که برای حل بحران اقتصادی که جمعیت 8میلیارد نفری زمین را تحت تاثیر قرار داده بود، مجبور بودند به جلب نظر یک فرد خاص اقدام کنند. بازار انرژی، صنعتی است که کلید طلایی آن در دستان افراد خاصی قرار دارد و به تنهایی مثال بارزی از مشکل تمرکز است.
مثال دیگر از تمرکز در این صنعت را میتوان در سابقه وابستگی آلمان به گاز طبیعی روسیه دید که دایره قدرت این کشور را برای اعمال تحریمها بر کرملین محدود میکرد. حتی زمانی که هکرهای اروپای شرقی بابت اختلال در خط لوله کولونیال آمریکا حدود 5میلیون دلار باج طلب کردند. زمانی که هکرهای باجخواه از این واقعیت سوءاستفاده کردند که 60میلیون نفر به جریان بنزین این خط لوله وابسته هستند. حمله سایبری صورتگرفته شرکت کولونیال آمریکا را مجبور کرد خط لوله انتقال سوخت 5,500مایلی خود را تعطیل کند و باعث اختلال توزیع سوخت در بخش بزرگی از آمریکا شد. یک مورد دیگر میتواند توفان ماریا در 2017 باشد که پس از سقوط چند خط انتقال فشار قوی، 90درصد پورتوریکوییها را برای ماهها از برق محروم کرد.
آسیبپذیری در برابر رویدادهای بیرونی، میتواند به اندازه کافی دلیل محکمی برای بهبود انرژیهای تجدیدپذیر در پاسخ به بحران آبوهوا باشد. در وضعیت فعلی غیرمتمرکز ساختن مدل تامین انرژی جهان میتواند در اولویت قرار گیرد. انرژیهای تجدیدپذیر همچون خورشیدی، زمین گرمایی و باد یا حتی بازیافت گرما و انرژی از جمله راهحلهای پرطرفدار هستند. به واسطه اینان منابع انرژی محلی خواهند شد و میتوانند در طیف وسیعی بهکار آیند.
انرژی غیرمتمرکز
حلقه گمشده میان تامین انرژی غیرمتمرکز و امور مالی غیرمتمرکز را میتوان در اقدامات ناکافی جهانی در رسیدگی به بحران انرژی دید. جهان در حال حاضر نیز فناوری لازم برای غلبه بر این بحران را دارد؛ اما به نظر میرسد در تامین مالی این پروژه شکست خورده است. موسسه Climate Policy Initiative، اندیشکده مستقر در سانفرانسیسکو، برآورد کرده است که جهان در حدود 632 میلیارد دلار برای رسیدگی به تغییرات آبوهوایی در بین سالهای 2019-2020 سرمایهگذاری کرده است که بسیار کمتر از 5/ 4 تا 5 تریلیون دلاری است که گفته میشود سالانه برای دستیابی به هدف کربن صفر 2050 لازم است. شکست در تامین مالی بهنظر میرسد ناشی از عدم تمایلی عمومی باشد، دولتها و شرکتها در سرتاسر جهان خود را متعهد به اهداف بلندپروازانه کاهش کربن نشان میدهند. یکی از مشکلات را میتوان در ناتوانی برای کسب اعتماد سرمایهگذاران از بازده و تاثیر وعده دادهشده در پروژههایی که معرفی میشوند، دید.
در بیشتر موارد دو مشکل عمده وجود دارد. اول آنکه اطلاعات قابل اعتماد و قابل اندازهگیری و آزمایش برای پیشبینی نتیجه وجود ندارد و دوم، تقاضای پایدار و کاربردی که تولید انرژی تجدیدپذیر را از نظر اقتصادی را مقرون به صرفه کند. هر دو بخش را میتوان با نوآوری مالی که توسط جامعه توسعهدهندگان منبع باز DeFi و کریپتو معرفی شده است، بهبود بخشید.
پتانسیل تامین مالی سبز
کاربرد استفاده از امور مالی غیرمتمرکز در توانایی این فناوری برای تبدیل فوری دادهها به داراییهای قابل مبادله نهفته است که نتیجه آن تسویه حساب همتا به همتای خودکار، تقریبا همزمان و ظرفیت این فناوری برای تعریف واحدهای دیجیتال منحصر به فرد با هر اندازه یا ارزشی است. در مقایسه با دنیای آنالوگ، بهنظر میرسد سیستمهای غیرمتمرکز بهطور بالقوه از کارآیی بالاتری برخوردار باشند. اوراق قرضه سبز که به رویههای اداری طویل و درازی از بوروکراسی نیاز دارد و بر اساس دادههای عطف بماسبق است که تولید و راستیآزمایی آنها میتواند ماهها و حتی سالها طول بکشد. فناوری کریپتو این امکان را میدهد تا واحدهای مجهز به حسگرهای قابل اثبات و سیستمهای ردیابی مبتنی بر بلاکچین اجازه میدهد تا میزان انرژی تجدیدپذیر تولیدشده را تحت نظر داشته باشد و در کمترین زمان ممکن اطلاعات بهدست آمده را بهعنوان توکنهای منحصربهفرد نمایش دهند.
در محیط امور مالی غیرمتمرکز، توکنهای مورد بحث میتوانند بهعنوان وثیقه شناخته شوند. ارزهای دیجیتال قابل برنامهریزی، استیبلکوینها یا ارزهای دیجیتال بانک مرکزی میتواند شکلی از امنیت و اطمینانبخشی از حصول نتیجه را برای سرمایهگذاران فراهم کند. با افزایش تقاضای دولتها و شرکتهای منطبق با سیاستهای انرژیهای پاک برای داراییهای اثباتشده کاهشدهنده کربن میتواند نقدینگی لازم را به واسطه این توکنها جذب کند و بازارهای سرمایهای را شکل دهد که اقدامات اقلیمی به آن نیاز دارد.
چنین رویکردی میتواند هزینههای تامین مالی برای انواع پروژهها را به طرز موثری کاهش دهد. بهعنوان مثال با تکیه بر فناوریهای جدید میتوان برای تامین و ایجاد منبع انرژی جدیدی در رواندا از راه دور ریزشبکه خورشیدی با بودجه DeFi سیستم آبیاری نوینی ساخته و مورد حمایت قرار داد. البته این در حالی است که به نظر میرسد مشکل تقاضا برای سرمایهگذاری در چنین پروژههایی به سادگی فراگیر نشود. اگر فرض شود صرفهجویی در مقیاس ایجاب کند که برای اینکه ریزشبکه رواندا از نظر مالی مقرون به صرفه باشد، باید حداقل 2مگاوات ظرفیت داشته باشد؛ اما سیستم آبیاری جدید تنها به 500کیلووات نیاز دارد. جامعهای فقیر با نیازهای ابتدایی به برق، این فاصله را چگونه پر خواهد کرد؟ از نقطه نظر مایکل کیسی، از مدیران ارشد سایت کویندسک، پاسخ در بیتکوین نهفته است. هرچند ممکن است برای منتقدانی که سرسختانه به دنبال ممنوع کردن استخراج «بیهوده» از نوع اثبات کار در فضای رمزارزها بودهاند، جوابی غیرمنطقی به نظر برسد.
بر خلاف سایر شکلهای مصرف انرژی، استخراج بیتکوین وابسته به موقعیت جغرافیایی خاصی نمیشود. ماینرها در هر موقعیتی که به آنها اجازه فعالیت موثر دهد، میتوانند کسبوکار خود را راهاندازی کنند. تا زمانی که قیمت انرژی به اندازه کافی پایین باشد که فعالیت ایشان را سودآور و رقابتی نگه دارد، ماینرها میتوانند با خوشحالی انرژی اضافی یا هدررفته هر پروژهای را جذب کنند. انرژیهای تجدیدپذیر طبق تعریفهای جهانی، ارزانترین نوع انرژی شناخته میشوند. به گفته مرکز تامین مالی جایگزین کمبریج (CCAF)، در حال حاضر 53درصد از فعالیت شبکه بیتکوین بر پایه انرژیهای تجدیدپذیر صورت میپذیرد. البته بهنظر نمیرسد این تصمیم بهدلیل سیاستهای سبز و انرژی پاکی باشد که ماینرها درباره آن به اجماع رسیده باشند، ردپای سود بیشتر در رویکرد آنان در قبال هزینههای انرژی مصرفی عیان است.
با توجه به کاهش قیمتی فعلی بیتکوین و معرفی مدارهای جدید Blockscale ویژه کاربری اینتل (ASIC) که آماده ایجاد انبوهی از تراشههای ارزان قیمت برای ماینرها است، انتظار میرود دسترسی به انرژی ارزان به اولویت اصلی در برنامههای آینده هر ماینر تبدیل شود. به نظر میرسد تا هنگامی که قانونگذاران مانع جدیدی را بر سر راه ماینرها قرار ندهند، توسعهدهندگان انرژیهای تجدیدپذیر، ایشان را شرکای باارزشی خواهند یافت. چنین شراکتی میتواند منجر به قراردادهای بزرگی در حوزه انرژی شود و علاوه بر آنکه توسعه نیروگاهها را تضمین میکند، بلکه انرژی مازاد در زمانهای مصرف کم، صرف فعالیت ارزشمندی در شبکه میشوند. از این نظر ماینرها به واسطه استخراج بیتکوین میتوانند اقتصاد برق را قابل پیشبینی و قابل اتکا سازند. البته بدیهی است، 47درصد دیگر انرژی که شبکه بیتکوین مصرف میکند، عامل انتشار کربن در مقیاس قابل توجهی است.
تخمین مرکز تامین مالی جایگزین کمبریج (CCAF)، از مصرف کل شبکه بیت کوین در جهان در حال حاضر سالانه حدود 84تراوات ساعت برق است که میتوان گفت 38/ 0درصد از مصرف کل جهانی است. بیتکوین از الگوریتم اثبات کار بهره میبرد که بسیار انرژیبر شناخته میشود. طرفداران رمزارزها در مقابل از سیستمهای اثبات سهام حمایت میکنند که با صرف انرژی بسیار کمتری از الگوریتم بیتکوین به پردازش داراییهای دیجیتال مانند توکنهای غیرقابل تعویض میپردازد.
با وجود این بهنظر میرسد آتش طرفداری از بیتکوین به سادگی خاموش نمیشود. هنگامی که عملیات استخراج بیتکوین در منطقهای ممنوعشود، به راحتی به مکان دیگری منتقل میشود. همانگونه که در سال2021، ممنوعیت فعالیت ماینرها در چین باعث شد بسیاری از این صنعت به آمریکا، قزاقستان و کشورهای حاشیه خلیجفارس مهاجرت کنند. در شرایطی که بهنظر میرسد نمیتوان بیتکوین را متوقف کرد، اولویت اصلی میتواند هدایت آن به سمت منابع تجدیدپذیر یا دور از منابع سوخت فسیلی باشد. مایکل کیسی در یادداشت خود برای صندوق بینالمللی پول توضیح میدهد اکنون زمان اولویتدهی به سیاستهای انرژی معقولی است که یارانههای نیروگاههای قدیمی را حذف میکند و ماینرهای بیتکوین را ترغیب میکند تا برای تعهدات مالی بلندمدت و همکاری با ارائهدهندگان انرژیهای تجدیدپذیر با حداقل آستانه ظرفیت تلاش کنند.
این دست سیاستها تنها به گسترش انرژیهای تجدیدپذیر محدود نیست، بلکه هدف اصلی تمرکززدایی است. باید از اشتباهات دولت السالوادور که انرژی مورد نیاز استخراج بیتکوین را از نیروگاه زمین گرمایی متعلق به دولت تامین میکند و درآمد حاصل از آن را به خود اختصاص میدهد درس لازم را گرفت. در مقابل اقتصادهای در حال توسعه میتوانند به ارائه طرحهایی که مشارکت ماینرها و ریزشبکههای خورشیدی را تسهیل میکنند، بپردازند. به این ترتیب امکان فرصت برابر درآمدی و ظرفیت تولید را برای دستیابی به اهداف اجتماعی و افزونگی شبکه را تشویق کنند.
بازنگری در مقررات
شرایط فعلی صنعت کریپتو به گونهای است که نمیتوان آن را بدون مشکل دانست. سرعت بالای سرایت مشکلات مالی و سقوطهای یکباره غولهای رمزنگاری، خطرات فرهنگ سفتهبازی را که اهرمها و کلاهبرداریهای نامحدودی را فراهم میکند، برجستهتر کرده است. سوءاستفاده از ناشناس بودن از طریق پولشویی در بازار و سایر کلاهبرداریها بهویژه موجب نگرانی شده است و بر الزام برقراری مقررات واضح و جهانشمول تاکید چندباره میشود. با این حال لازم است به این نکته توجه داشت که از اعمال مدلهای نظارتی منسوخ سیستم مالی متمرکز موجود برای پروژههای رمزنگاری غیرمتمرکز که عملکرد بسیار متفاوتی دارند، اجتناب شود. کیسی اشاره دارد میتوان با ارائه راهحلهای متمرکز، برای مثال، تلاش برای شفافیت و پاسخگویی (با کمک گروههای پراکنده و بدون رهبر از توسعهدهندگان منبع باز) میتوان در مقابل تلاش برای کاهش خطرات (با آشنا ساختن کاربران سیستمهای غیرمتمرکز مالی با مشکلات موجود) ریسکهای موجود در بازار را آشکار ساخت و در معرض دید قرار داد.
سه مورد مهم از فجایع مالی اخیر در داراییهای رمزنگاریشده، مربوط به بخش خدمات متمرکز «CeFi» و نمایندگان آن سلسیوس، وویجر دیجیتال، و تری اررو کپیتال بود. درحالیکه شکست بزرگ دیگر در بازار؛ Terra Luna که با الگوی معروف کلاهبرداری پانزی مطابقت داشت، تنها تظاهر به ارائه خدمات DeFi داشت. پروژههای حرفهای فعال در حوزه DeFiمانند Aave و Compound تاکنون به خوبی از پس روزهای سخت برآمدهاند. با این حال خطرات بزرگ دیگری در DeFi وجود دارد. شرکت امنیت رمزنگاری Immunefi تخمین میزند که 670میلیون دلار در سهماه دوم سال2022 بهدلیل نقض قراردادهای هوشمند و هکها از دست رفته است. اگر DeFi بخواهد مخاطبان جدید و جدیتری را جذب کند، کاربران به تضمینهای مستحکمتری برای کسب اطمینان از امنیت سرمایه خود نیاز خواهند داشت.
خط آخر
به نظر میرسد قانونگذاران باید الزامات امانتداری سخت گیرانهتری را بر مدیران خدمات CeFi تحمیل کنند و با ایشان مانند کارگزاریها و سایر موسسات مالی تحت نظارت رفتار کنند. مایکل کیسی درباره موسساتی که سرویسهای DeFi را ارائه میدهند، میگوید بهتر آن است که با صنعت همکاری نزدیکتری داشته باشند تا بتوانند راهحلهای خودتنظیمی را ایجاد کنند که بهتر بتوانند از نقاط قوت این فناوری استفاده کند و صنعت بیشتر به سمت ساختار غیرمتمرکز متمایل شود. این ایدهها میتواند شامل گسترش «bug bounties» باشد که به توسعهدهندگانی که باگهای سیستم را شناسایی و برطرف میکنند، پاداش میدهد، ممیزیهای دورهای نرمافزار و انجام آزمونهای امنیتی مکرر در مدلهای اهرمی و وثیقهای را اجباری میکند.
در آخر بیش از هر چیزی جهان به اجماع درباره اینکه چه ویژگیهایی مختصات سیستم غیرمتمرکز را تشکیل میدهد و اینکه آیا پروژههایی که قصد دارند در آن جهت تکامل یابند به درستی این کار را انجام میدهند یا خیر، نیاز دارد. بهنظر میرسد پیش از هر چیزی لازم است کارشناسان و منتقدان از هر دو دنیای DeFi و TradFi گرد هم آیند و ابتدا درباره چارچوبها و قواعد مشترک به توافق دست یابند و سپس در گام دوم به طراحی استانداردها و قوانین بپردازند.
--> اخبار مرتبط