رعایت حقوق دوسویه دولت و ملت عامل اصلی استحکام ارکان جامعه است
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، گفته میشود که «علوم سیاسی و روابط بینالملل» به ویژه پس از جنگجهانی دوم از آن جهت ایجاد شد تا علل وقوع بینظمی منطقهای یا بینالمللی که به «جنگ» منتهی میشود را بررسی و تحلیل کرده و در یک کلام از وقوع جنگهای احتمالی جلوگیری کند. در کنار این همواره این سؤال مطرح است که چه چیزی استحکام و الفتِ میان مردم و دولتها را ایجاد و تقویت کرده و باعث قدرت یافتن در باورهای اجتماعی فرهنگی و یا دینی میشود. از منظر امیر بیان (ع)، «مراعاتِ حقوقِ مردم از سوی حاکمیت» و همچنین «مراعاتِ حقوقِ حاکمیت از سوی مردم» باعث استحکام ارکان و مؤلفههای جامعه «نِظَاماً لِأُلفَتِهِم» و قدرت یافتن دینداری در مردم «عِزاً لِدِینِهِم» میشود.
رعایت دوسویه دولت و ملت، نتیجهاش رضایت الهی است
با این بیان حکمت آمیز، تردیدی باقی نمیماند که پیشرفت و اقتدار کشوری که مدعی پیروی از آئین ابراهیمی و مشی انبیاء و اولیاء الهی است جز با اجرای حاکمیت مطلوبِ مبتنی بر احترام به حقوق متقابل ممکن نخواهد بود. طبیعی است که اگر حقوق مردم در عرصههای مختلفِ معیشتی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... از سوی نظامهای سیاسی به بهترین شیوه پرداخت و رعایت شود و اساس ملک و کشورداری بر محور «عدالت» تنطیم شود، مردم نیز قوانین موضعه از سوی چنین نظامهایی را مراعات خواهند کرد و بدین شکل بزرگترین حقوق الهی (یا همان رضایت الهی) حاصل خواهد شد.
استحکام دینداری مردم چگونه حاصل میشود؟
نکته مهم آن است که امیرمؤمنان، «استحکام دینداری مردم» را پس از توصیه بر «ضرورت ایجاد یک سیستم پیوند دهنده قوی و متقابل مردم و دولت»، ذکر کرده است. این بدان معنا است که خداباوری در مردم نهادینه نشده و عمق نخواهد یافت مگر آنکه روابط دوسویه قدرت - مردم عمق یابد.
همچنین میتوان اینگونه نیز تعبیر کرد که خواست الهی از هر نظام سیاسی، ایجادِ ساختاری بنیادین بین حاکمیت و مردم است تا مردم نیز با طیبخاطر و بدون فشار و اجبار، روابط متقابل خود و خدا را تنظیم و تقویت کنند. و این ساختار ممکن نخواهد شد مگر آنکه «عدالت» در آن اقامه شود.
مردم دولت را میآفرینند یا دولت مردم را تربیت میکند؟
امروزه بسیاری از دولتها به خوبی دریافتهاند که ثبات سیاسی و اقتدار دائمی آنان، زمانی تضمین میشود که مردم آنان را پذیرفته باشند و پاسخ نیازهای خود را از دولت و حکومت خود بخواهند. این پذیرش دوسویه و متقابل از مسیر تجربه بشری به دست آمده است. تجربهای که هم به دولتها آموخته است که مردم رکن اصلی و اساسی یک کشور هستند و هم به مردم آموخته است که حاکمیت مطلوب شایستگی اطاعتپذیری را داشته و دارد، چرا که این پیروی، تضمینکننده مطالبات معیشتی، درمانی، فرهنگی، اجتماعی و... آنان خواهد بود.
چنین مردمی (و یا اغلب آنان) به خوبی میدانند که آزادیهای قانونی و مشروع خود را چگونه ذیل قوانین موجود دنبال کنند. اما همواره این سؤال وجود داشته و دارد که آیا مردم حاکمیت مطلوب خود را میسازند و یا دولتها و حاکمیتها مردم خود را آموزش داده و تربیت میکنند؟ هم تجربه انسانی و هم آموزهها و باورهای دینی معتقد است که هر دو به شکل سیستماتیک بر روی یکدیگر تأثیر داشته و متأثر از دیگری است.
این از جملات دُر بار امیر بیان است که در بخشی از این خطبه فرمود: اصلاح، (ترمیم و بازسازی و یا توانمندی و بالندگی) مردم ممکن نخواهد بود مگر آنکه ولاه (یا همان دولتها و حکام و خلفا و پادشاهان و...) اصلاح شوند. «فَلَیسَت تَصلُحُ الرَعِیَهُ اِلَا بِصَلَاحِ الوُلَاهِ» و این صلاح و اِصلاح در دولتها ممکن نخواهد شد مگر آنکه مردم از خود استقامت و ایستادگی نشان دهند «وَ لَا تَصلُحُ الوُلَاهُ اِلَا بِاستِقَامَهِ الرَعِیَهِ».
نتیجه آنکه اولا این اصلاح در دولتها و این استقامت از سوی مردم، در پیشرفت فضائل انسانی، در کنار دانش و فناوری، نوعدوستی، صلح و امنیت و آرامش، معنا و مفهوم دارد و نه در جنگ و جنایت و یا دخالت در امور دیگر کشورها. ثانیاً به تصریح امیرمؤمنان (ع)، امور مردمان ابتدائا و به خودی خود سروسامان نخواهد یافت، مگر آنکه عزمی برای اصلاحات فراگیر در حاکمیتها ایجاد شود و یا حاکمیتی مصلح از سوی مردم برگزیده شود. ثالثاً، از این فرازِ راهبردی در این خطبه، اینگونه استنباط میشود که اگر مردم در خواسته بحق، مشروع و قانونی، از خود پایداری نشان دهند، صلاح و اصلاح ولاه زودتر اتفاق خواهد افتاد.
پایان پیام /