سه‌شنبه 6 آذر 1403

رفیق کوچه‌های خراسان

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
رفیق کوچه‌های خراسان

عطیه هراتی، از شاگردان سعید تشکری می گوید محله‌های مشهد، خاک و تاریخ خراسان، شخصیت‌های تاریخی معاصر این خطه و حضرت رضا (ع) یک نویسنده اختصاصی داشتند که هیچ چیز از نگاه و قلمش جا نمی ماند.

عطیه هراتی، از شاگردان سعید تشکری می گوید محله‌های مشهد، خاک و تاریخ خراسان، شخصیت‌های تاریخی معاصر این خطه و حضرت رضا (ع) یک نویسنده اختصاصی داشتند که هیچ چیز از نگاه و قلمش جا نمی ماند.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: در ادامه پرونده «یادبود سعید تشکری» به یادداشتی از عطیه هراتی از شاگردان تشکری و دست اندرکاران انتشارات به‌نشر در مشهد می رسیم که این یادداشت را برای انتشار در اختیار مهر قرار داده است.

مشروح متن این یادداشت در ادامه می آید:

«زمان یادی از پر کشیدن ناباورانه زنده یاد سعید تشکری، نمی‌گذرد. او در حالی که هنوز پر از شور نوشتن و آموزش به شاگردانش بود، از دنیا رخت بر بست و داغی بر دل اهالی کتاب و به خصوص خراسانی‌ها بر جای گذاشت. تشکری که عمری خاک صحنه را خورده بود و کارنامه درخشانی در حوزه نمایشنامه نویسی، کارگردانی و فیلمنامه نویسی داشت، در دهه هشتاد تصمیم گرفت به صورت جدی تر و حرفه‌ای تر به نگارش داستان و رمان بپردازد و در گوشه‌ای از صحن و سرای حضرت رضا (ع) با امامش عهد بست که جز او و درباره او و خانواده او، چیزی بر کاغذ جاری نکند.

در طی بیش از دو دهه فعالیت جدی در حوزه رمان و داستان، سعید تشکری بر عهدش وفادار ماند و در تمام آثار او نور درخشانی از گنبد طلایی امام رئوف بر آسمان کتاب‌هایش می‌بارید. گرفتن چنین تصمیمی و پایبندی به آن جرأت و جسارت و در عین حال خلاقیت و کاربلدی زیادی می‌خواهد. اینکه نویسنده‌ای قلم خودش را محدود کند تا درباره جغرافیایی خاص بنویسد از عهده هر کسی ساخته نیست. محله‌های مشهد، خاک و تاریخ خراسان، شخصیت‌های تاریخی معاصر این خطه و از همه مهمتر حضرت رضا (ع) و صحن و سرایش، یک نویسنده اختصاصی داشتند که هیچ چیز از زیر نگاه و قلم هنرمندانه‌اش جا نمی‌ماند و سعید تشکری آمده بود که همه وقایع و آدم‌های مهم تاریخ خراسان را بیرون بکشد و در کتاب‌هایش جاودانه کند. و این جاودانگی، بخشی در اوسنه گوهرشاد، بخشی در مفتون و فیروزه، موقف، پریزاد، سبز آبی، غریب قریب و دیگر آثار پر شمار تشکری رد پا دارد.

در طی این سال‌ها، ناشران معتبر زیادی و بیش از همه نیستان، آثار تشکری را منتشر کرده‌اند؛ اما در دهه نود به بعد، به نشر (انتشارات آستان قدس رضوی) خانه و ماوای اصلی این نویسنده مشهدی بود. چه به واسطه حضور نویسنده و ناشر در مشهد و چه به واسطه انتساب این نشر به آستان قدس رضوی و انتشار کتب رضوی سعید تشکری.

همکاری سعید تشکری با به نشر، با انتشار کتاب «اوسنه گوهرشاد» شروع شد. رمانکی فانتزی و متفاوت و خلاقانه درباره نحوه ساخت مسجد گوهرشاد و وقایع آن. کتابی که در زمینه نگارش داستان با رنگ و بوی تاریخی و دینی، پدیده‌ای نو و خلاق محسوب می‌شود. گرچه سعید تشکری چه قبل از اوسنه گوهرشاد و چه پس از آن، از نویسندگان پیشرو در حوزه «ادبیات دینی و تاریخی» به شمار می‌رود و از سرآمدان نوشتن رمان با رنگ دین است. با این حال، پدیده «اوسنه گوهرشاد» باعث شد تا به نشر ششمین پویش مطالعاتی خود را با محوریت این کتاب برگزار کند و در مدت زمان کوتاهی بیش از 25 هزار جلد از این کتاب فروخته شود و در کشور توزیع گردد.

یکی از اتفاقات بابرکتی که در طی سال‌ها همکاری تشکری و به نشر به وقوع پیوست، شکل گیری کرسی آموزش داستان نویسی رضوی با عنوان «عصرانه داستان نویسان رضوی» بود که از زمستان سال 1396 در شعبه شماره یک فروشگاه به نشر آغاز شد و هر سه شنبه علاقمندان به نویسندگی را گرد می‌آورد و سعید تشکری خلاق و با حوصله و بذله گو، به آنان درس نویسندگی می‌داد. ماحاصل نزدیک به 100 جلسه عصرانه داستان نویسان رضوی، نقد و بررسی کتب حوزه ادبیات دینی، تولد داستان‌های باارزش رضوی و پرورش نویسندگان جوان و با استعدادی شد که هم اکنون هر کدام از آنها دارای تالیفات متعدد شده‌اند و از شاگردان موفق این کلاس‌ها بوده‌اند.

زحمات استاد تشکری با چاپ کتب شاگردانش یک به یک به بار نشست و علاوه بر دو کتاب که حاوی مجموعه داستان‌های کوتاه و خروجی کلاس‌های عصرانه بود، در زمینه نگارش داستان دینی نیز موجی ایجاد شد و نویسندگان را به نگاشتن در این سبک و سیاق سوق داد. برگزاری منظم عصرانه ها، در حالی بود که سعید تشکری با همه توان در حال مبارزه با بیماری «ام اس» بود. گرچه این بیماری می‌تواند به سرعت فرد را از پا دربیاورد، اما تشکری انتخاب کرده بود که با این بیماری بجنگد. کوله پشتی اش را به شانه بیندازد، مسیر خانه تا فروشگاه به نشر را پیاده روی کند و با انرژی بالا فضای آکنده از نشاط و پویایی کلاس را اداره کند.

سعید تشکری، سال‌های سال، روزش را در صحن مسجد گوهرشاد شروع می‌کرد. صدای پر زدن کبوتران، همهمه و نجوای زائران، صدای جاروی خادمان... روحش را صیقل و به او قدرت نوشتن می‌داد. وضعیت سوژه و موضوع و نحوه نگارش که روشن می‌شد، یا در گوشه‌ای از صحن دست به قلم می‌شد و یا کوله اش را بر می‌داشت و به گوشه‌ای از شهر، طبیعت، دشت و یا کوهپایه ای سفر می‌کرد و تولد یک داستان شروع می‌شد. شیوه تشکری در نگارش هم منحصر به فرد بود؛ او عادت داشت آنچه بر ذهنش جاری می‌شد را واگویه کند، گفته‌هایش را ضبط کند و پس از آن صداها را پیاده کند و دستی به سر و رویشان بکشد تا قصه نهایی متولد شود.

سعید تشکری با این حجم از کار، بیش از 70 فیلمنامه و نمایشنامه و کتاب و صدها ساعت تدریس طبیعی است که جوایز و افتخارات متعددی در کارنامه هنری اش داشته باشد. از جایزه کتاب سال رضوی گرفته، تا جایزه شهید غنی پور، جایزه قلم زرین، نشان هنری و جوایز متعدد در عرصه تئاتر... اما هیچکدام از این جوایز و افتخارات روح عاشق و تشنه او را سیراب نمی‌کرد. او منتظر چیز دیگری بود. سال‌ها بود که داشت به قول خودش «حکمتی را که از خراسان و حضرت رضا علیه السلام گرفته بود را به ادبیات تبدیل می‌کرد.» و حالا آن لحظه موعود رسید و در سال 1398 حجت الاسلام احمد مروی، تولیت معزز آستان قدس رضوی، حکم خادم الرضایی سعید تشکری را امضا و ابلاغ کرد و کبوتر جلد حضرت رضا، بالاخره مزد سال‌ها عشقبازی اش را گرفت و تنش را به لباس خادمی آستان حضرت رضا علیه السلام، تبرک داد.

کتاب‌های خادم امام رضا (ع)، یک به یک چاپ می‌شدند و عطر و بوی رضوی از لابلای ورق‌های کتاب‌ها همچنان شامه ها را نوازش می‌داد. آبی‌ها و موقف و ولادت و غریب قریب و سبز آبی و چهار فانوس و وسنی و آرتیست و... و... کارنامه‌ای برای سعید تشکری ساختند که باعث شد در سال 1399 از سوی بنیاد بین المللی امام رضا علیه السلام از وی به عنوان «خادم فرهنگ رضوی» تجلیل شود.

«خادم فرهنگ رضوی» این اواخر، علاوه بر نگارش آثار جدید، کلاس‌های آموزشی اش را در حوزه هنری خراسان ادامه می‌داد و چندماهی بود که «کرسی مکتب ادبی خراسان» را در مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس برپا کرده و سه اثر جدید نیز به برای چاپ به به نشر سپرده بود و تدارکات برگزاری مجدد عصرانه داستان نویسان رضوی پس از فروکش کردن کرونا، در حال انجام بود که... به ناگاه سوز و سرمایی استخوان سوز زمستان مان را سیاه کرد و به جای سپیدی برف در زمانه خشکسالی و تشنگی زمین، سعید تشکری پر تلاش و پر انگیزه، خانواده و شاگردان و علاقمندان و دوستانش را با کوچ ناگهانی خود غافلگیر کرد. سعید تشکری لحظات آخر حیاتش میهمان امام رضا (ع) در بیمارستان رضوی بود و پس از پر کشیدنش، در میان اندوه شاگردان و خانواده و دوستانش، با پنج تکبیر آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد، به سوی خانه ابدی اش مشایعت شد و به دستور حجت الاسلام مروی، تولیت آستان قدس رضوی، پیکر این خادم فرهنگ رضوی در صحن حضرت زهرا (س)، مهمان همیشگی امام رئوف شد.

حالا کوله پشتی آقای خادم روزهاست در کنج اتاق آرام گرفته و شانه‌های یار همیشگی اش را لمس نمی‌کند و لباس پر افتخار خادمی دلتنگ مردی است که او را می‌پوشید و با کبوترهای صحن گوهرشاد حرف میزد.»