رمانی درباره مادربزرگ امام زمان (عج) به چاپ رسید
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، کتاب سر بر دامن ماه داستان زندگی مادربزرگ امام زمان (عج) است و در خلال زندگی این بانوی بزرگوار، زمانه و عصر امام هادی (ع)، امام حسن عسکری (ع) و دوران به امامت رسیدن حضرت حجت (عج) روایت میشود. بانو حُدیث همسر امام هادی (ع)، مادرِ امام حسن عسکری (ع) و جده قائمِ آل محمد (عج) است. بانویی که در دوران خلیفه عباسی و عصرحیرت که وضع شیعیان به شدت سخت شد...
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، کتاب سر بر دامن ماه داستان زندگی مادربزرگ امام زمان (عج) است و در خلال زندگی این بانوی بزرگوار، زمانه و عصر امام هادی (ع)، امام حسن عسکری (ع) و دوران به امامت رسیدن حضرت حجت (عج) روایت میشود. بانو حُدیث همسر امام هادی (ع)، مادرِ امام حسن عسکری (ع) و جده قائمِ آل محمد (عج) است. بانویی که در دوران خلیفه عباسی و عصرحیرت که وضع شیعیان به شدت سخت شد و هر روز ادعایی در رابطه با جانشینی امام یازدهم بالا میگرفت با ارادهای پولادین مقابل عباسیان و فرزندش جعفر ایستاد و اجازه نداد آنان ریشه شک را آبیاری کنند و کمر به نابودی اعتقادات شیعیان ببندند. درباره نویسنده فاطمه دولتی متولد 20 بهمن 73 شهر فومن است. طلبه سطح دو تعلیم و تربیت و دانشجوی ارشد مطالعات زنان است. عضویت در هیئت تحریریه ماهنامه پیام زن و رشد خانواده را در کارنامهاش دارد و تاکنون چندین دوره آموزش یادداشتنویسی مطبوعاتی داشتهاست. از آثار او میتوان شب چهلم را نام برد. این اثر مجموعه روایتهایی از ملاقاتهای نورانی است. در این کتاب سعی شده خاطرات معتبر از تشرفات علما خدمت امام زمان (عج)، به زبان جذاب بازنویسی شود. خواننده با خواندن هر داستان خود را در میانه ماجرا میبیند و با فرد هم ذاتپنداری میکند. دولتی علیرغم سن کمش آثار برجسته و تحسین شده دیگری را نیز در کارنامه خود دارد. از آن میان میتوان به شیردارخوین؛ کتابی که به روایت زندگی سردار شهید محمد جواد دل آذر پرداخته، اشاره کرد و همچنین آخرین اثر او؛ پهلونشین است که خاطرات کمتر شنیده شده محافظان امام خمینی (ره) را روایت میکند و در دست چاپ است. قسمتی از متن کتاب چهار زن کنار هم نشستهاند، سربهزیر و خاموش. از رخ زردشان میتوان فهمید که تمام این مدت کم خوردهاند، کم خوابیدهاند و بسیار گریسته اند. حکیمه دست بر شانهام میگذارد، نگاه از پنجره اتاقم میگیرم. میگوید: «ضرورتی نیست هم اکنون به ملاقاتش بروی. چشمهایت به خون نشسته و بیش از هرچیز، به آسودن نیاز داری. آبی به صورتت بزن و رحم کن به خودت.» با یادآوری چشمهای بسته ابوالادیان و تکههای جگرش که بر خون نقش زده بود، درد در قلبم میپیچد. پسر پیرزن را نیافتم. چهار نفر به سوی بلد رفته بودیم و سه نفر بازگشتیم. حالا پیکر ابوالادیان را به خانه عثمان بردهاند و من اینجا هستم. حکیمه ادامه میدهد: «پس از نماز شام، کنیزان و زنان آزاد شدند. ساعتی در همین اتاق چشم انتظار تو بودند، وقتی از آنچه بر سرتان آمده بود خبر رسید، بدون اینکه معطلشان کنم، به سوی خانههایشان راهیشان کردم. این چهار کنیز هم که خانهای ندارند جز همینجا. همهشان در صحت و سلامت بودند. نگاه به چهرهشان نینداز، تنی به آب بزنند و جامه تمیز بپوشند، رنج زندان از جانشان به در خواهدشد.» اکنون باید شاد باشم و شاک رخداوند، اما به آهی بغضم را فرو خوردم و میگویم: «نمیدانم چه حکمتی است؛ ابوالادیان محرم راز بود و عزیز، رفتنش را باور ندارم.» مقنعهام را مرتب میکنم: «انصاف نیست بیش از این چشم انتظارشان بگذارم. سری به خلوتشان میزنم و حالشان را میپرسم. نرجس خاتون کجاست؟» حکیمه به زمزمه میگوید: «در تب میسوزد. داخل یکی از اتاقها جایش دادم تا آسوده باشد.» رمان سر بر دامن ماه نوشته فاطمه دولتی در شمارگان هزار نسخه در 275 صفحه و به قیمت 95 هزار تومان توسط انتشارات کتاب جمکران در تابستان 1401 چاپ شد.