شنبه 10 آذر 1403

روایتی از دعبل و خوانش قصیده تائیه در محضر امام رضا (ع)

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
روایتی از دعبل و خوانش قصیده تائیه در محضر امام رضا (ع)

اگر در ایام مناسبتی به حرم مطهر رضوی مشرف شده و سری به صحن گوهرشاد زده باشید، حتما بنری با عنوان رسم دعبل را بر سردر شبستان گرم مشاهده کرده‌اید. در برنامه‌های رسم دعبل، با الگو گرفتن از دعبل خزاعی، شاعران آئینی در حرم مطهر رضوی و در جوار بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) گردهم می‌آیند و به مدح و منقبت حضرت رضا (ع) و اهل بیت (ع) می‌پردازند. البته پس از شیوع بیماری کرونا، برنامه رسم دعبل به...

اما اینکه دعبل خزاعی که بوده و از چه منظر اهمیت دارد را در ادامه می‌خوانیم:

دعبل ابن علی خزاعی در سال 148 هجری قمری در شهر کوفه متولد شد. او از سنین نوجوانی سرودن شعر را آغاز کرد. در اوایل جوانی بود که به درخواست هارون‌الرشید، خلیفه عباسی، به دربار رفت تا شعر بسراید اما پس از مدتی از دربار هارون‌الرشید خارج شد و مسیر زندگی او از این زمان تغییر یافت؛ او پس از آن ماجرا بیش از گذشته شیفته اهل بیت (ع) شد و شروع به سرودن شعر در مدح اهل بیت (ع) نمود.

او نزد ائمه شیعه (ع) منزلتی والا داشت. روزی در مرو به حضور حضرت رضا (ع) رسید و عرض کرد «ای فرزند پیامبر (ص) درباره شما قصیده‌ای سروده و عهد کرده‌ام که قبل از شما آن را برای کسی نخوانم». حضرت اجازه فرمود که دعبل شعرش را بخواند. قصیده بلند دعبل که به «قصیده تائیه» یا «مدارس آیات» معروف است، از پرمحتواترین قصایدی است که به بیان حق و فضایل اهل بیت (ع) پرداخته است.

این قصیده که 121 بیت دارد و ضمن بیان فضایل سرشار از معنویت و خاطره‌های پرسوز و گداز، جریان خاندان پیامبر (ص) را از آغاز، همراه با شهادت‌ها و رنج‌ها بیان می‌کند.

ابوالفرج، نویسنده و عالم شیعی درباره این قصیده نوشته است «دعبل آن را برای علی ابن موسی‌الرضا (ع) سروده و گفته است که چون به خدمت آن امام (ع) رسیدم، این قصیده را خواندم تا به این بیت رسیدم

اذا وتروا مدوا الی واتریهماکفا عن الاوتار منقبضات

با شنیدن این بیت، امام رضا (ع) آن چنان گریست که از هوش رفتند. خدمتکار ایشان به من اشاره کرد که آرام گیر و من خاموش ماندم. ساعتی درنگ کردند و سپس فرمودند دوباره بخوان و من خواندم تا به همان بیت رسیدم و همان حال نخستین دست داد و خدمتکار اشارت به سکوت کرد و من ساکت شدم. ساعتی دیگر گذشت و امام رضا (ع) فرمودند باز هم بخوان و من قصیده را تا به آخر خواندم. امام رضا (ع) سه بار به من فرمودند احسنت. سپس دستور دادند 10 هزار درهم از آن سیم‌هایی که به نام حضرت سکه خورده بود و پس از آن به هیچکس داده نشد، به من دهند و با فرمانی که به خانواده خود دادند، خادم حضرت جامه‌های بسیاری برایم آورد و من به عراق آمدم و هر یک از آن درهم‌ها را به 10 درهم به شیعیان فروختم و 100 هزار درهم به دستم رسید و این نخستین ثروتی بود که فراهم آوردم.

گفته‌اند دعبل از امام رضا (ع) جامه به تن کرده‌ای خواست که کفن خود کند. امام جبه‌ای را که بر تن داشتند، بیرون آوردند و به او دادند. خبر این جبه به مردم قم رسید. از دعبل درخواست کردند که جامه را در برابر 300 هزار درهم به آن‌ها بفروشد و او نپذیرفت و آن‌ها راه را بر دعبل بستند و بر او شوریدند و جامه را به زور از او گرفتند و گفتند یا پول را قبول کن یا خود دانی. دعبل گفت به خدا قسم این جامه را به رغبت به شما نمی‌دهم و به زور هم برای شما سود نخواهد داشت و شکایت‌تان را به پیشگاه امام رضا (ع) خواهم برد. آن‌ها به این طریق با او سازش کردند که 300 هزار درهم، به همراه یکی از آستین‌های آستر جبه را به او بدهند که او راضی شد و یکی از آستین‌های جبه را به او دادند. او آرا به دوش می‌بست و آن چنان که می‌گویند قصیده مدارس آیات خلت من تلاو را بر جامه‌ای نوشت و در آن احرام کرد و دستور داد آن را در کفن‌هایش بگذارند.

کم‌کم قصیده تائیه دهان به دهان افتاد و شهرتش در همه جا پیچید و ابیات آن توسط مردم و حتی نظامیان و درباریان مامون نیز قرائت و حفظ شد و به گوش مامون رسید.

یک روز خلیفه هارونی دعبل را احضار کرد و گفت: قصیده‌ات را برای من بخوان که دعبل پرسید کدام قصیده؛ خلیفه گفت قصیده تائیه را. دعبل گمان کرد که مامون می‌خواهد او را مجازات کند. بنابراین انکار کرد و گفت از وجود چنین قصیده‌ای خبر ندارم! مامون گفت من قصیده‌ات را از دیگران شنیده‌ام اما می‌خواهم از زبان خودت بشنوم. نترس! در امان هستی. شعرت را بخوان! دعبل که به مامون اطمینان نداشت، دوباره اظهار بی‌اطلاعی کرد.

مامون دستور داد امام رضا (ع) را احضار کنند. چون امام حاضر شدند خلیفه گفت یا ابا الحسن از دعبل می‌خواهم که قصیده‌اش را بخواند ولی او اظهار بی‌اطلاعی می‌کند. در این حال امام رضا (ع) با مهربانی رو به دعبل کرد و فرمود قصیده‌ات را بخوان.

وقتی امام اجازه داد، دعبل شروع به خواندن قصیده کرد. مامون و هیات دربار همه سراپا گوش بودند. وقتی که دعبل قصیده را از اول تا به آخر خواند و تمام کرد، خلیفه و درباریانش شاعر را تحسین کردند. آن‌گاه مامون دستور داد 50 هزار درهم به دعبل جایزه دادند. همچنین ابوالعباس فضل بن سهل، معروف به ذوالریاستین و وزیر مامون، نیز 80 دینار و یک اسب خراسانی به دعبل صله داد.

برخی از دانشمندان نامدار شیعه نیز، شرح‌هایی بر این قصیده نوشته‌اند که از آن جمله است:

شرح علامه محمدباقر مجلسی (که در این کتاب 124 بیت نقل شده است)

شرح سید نعمت الله جزایری (متوفی 1112)

شرح کمال الدین محمد بن محمد فسوی شیرازی

شرح میرزا علی علیاری تبریزی (متوفی 1327).

انتهای پیام