روایت ابراهیم یزدی از اشتباهات دکتر مصدق + عکسهای نشریه گاردین
تهران - ایرنا - با گذشت 69 سال از کودتای آمریکایی_انگلیسی سال 1332، وقت آن رسیده صرف نظر از سوگیریهای رایج جناحی و سیاسی، با نگاهی واقع بینانه به آسیبشناسی این روز تلخ تاریخ سیاسی ایران پرداخته شود. پرسشهایی از این قبیل که آیا 28 مرداد اجتناب پذیر بود؟ آیا مصدق واقع بینی لازم برای درک شرایط زمان را داشت؟
به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا، آیا رهبری ملی (مصدق) میتوانست سیاستهایی را اتخاذ و اعمال کند که از یکپارچه شدن ابرقدرتها، خصوصا آمریکا، انگلیس، دربار و روحانیت مخالف او جلوگیری شود؟ با علم به تحریکات و برنامه ریزی جناحهای «توده نفتی»، آیا رهبری میتوانست به گونه ای عمل کند که آن برنامه خنثی شود؟
تردیدی نیست که در مواردی احزاب و نیروهای ملی، در رقابت با حزب توده (و نیز توده نفتی)، دچار چپ روی شدند و شعارهایی را جلوتر از زمان و شرایط به ویژه در روزهای پرالتهاب مرداد 32، مطرح ساختند. آیا رهبری اعتقاد یا آمادگی لازم برای مقابله با گرایشات نادرست و افراطی عمومی را داشت؟ نظیر آن چه گاندی در هند در مقابله با روندهای خشونت گرا عمل کرد؟ یا رهبران جوان ساندنیستها در انقلاب نیکاراگوئه در برخورد با توطئههای آمریکا انجام دادند.
به عبارت دیگر آیا رهبری و گروههای ملی دچار جوزدگی و عوام زدگی نشده بودند؟ آیا رهبری در برخورد با کودتا قاطعیت لازم را از خود نشان داد یا میتوانست نشان دهد؟ متاسفانه از همکاران دکترمصدق آنها که در متن حوادث و تصمیم گیریها بودند معدودی به تحلیل این پرسش پرداختهاند.
تلگراف رهبر اقلیت مجلس به دبیرکل سازمان ملل: کمونیستها دارند ایران را میگیرند!
یکی از کسانی که به طور گذرا و اجمالی به این موضوع پرداخته است شادروان دکتر غلامحسین صدیقی است. او مینویسد: یکی از اشتباهات ترتیب تظاهرات سالگرد سی ام تیر بود که موجب پراکندگی نیروها شد و درست در جهت خواست و هدف تبلیغات دشمن انجام گرفت. گفتند صبح ملیون تظاهرات برپا کنند و عصر عناصر چپ. انگلیسی ها از این پراکندگی نیروها استفاده کردند و در تبلیغات خود، عناصر چپ را قدرتمندتر از آنچه بود معرفی کردند تا آمریکایی را از خطر کمونیسم بترسانند و موفق هم شدند.
طرفداران شاه در روز 28 مرداد خیابانهای تهران را قرق کرده بودند / عکس از روزنامه گاردینبه باور دکتر صدیقی، اشتباه دیگر انتخاب زمان مذاکره با هیات نمایندگی شوروی برای رفع اختلافات مرزی و تصفیه دعاوی ایران، در تهران بود. یعنی در نیمه دوم مرداد 32، که دستگاه تبلیغات بریتانیا، آمریکایی ها را از خطر روزافزون نفوذ کمونیست ها در ایران به هراس انداخته بودند رهبر اقلیت مجلس شورای ملی طی پیامی تلگرافی به دبیرکل سازمان ملل اطلاع داد که مصدق قصد دارد یک رژیم کمونیستی در ایران ایجاد کند.
شعارهای بسیار تند توده نفتی
صدیقی مینویسد: بعد از شکست کودتای شب 25 مرداد 32 اشتباهات متعدد دیگری هم روی داد. وقتی میتینگ عصر 25 مرداد در میدان بهارستان تمام شد مردم را به حال خودشان رها کردند. بعد از آن سخنان تند، باید مردم عصبی و تحریک شده را راهنمایی می کردند. از همان پایان میتینگ، افراد حزب توده در شهر پراکنده شدند و هر چه خواستند گفتند و انجام دادند. این همان چیزی بود که دشمنان ما و مجریان طرح کودتا می خواستند. ملیون بدون آن که در پایان میتینگ دستورالعملی دریافت کنند متفرق شدند. درست است که با شکست کودتا و فرار شاه، مردم هیجان زده شده بودند و در انتظار تغییر و تحولی از سوی دولت بودند ولی نباید از جانب میتینگ دهندگان رها می شدند. در آن موقع باید مردم تفهیم می شدند که بیش از هر زمان دیگری باید هوشیار باشند. باید تماس رهبران جبهه ملی و ملیون با مردم قطع نمی شد. می بایست به طور منظم به مردم آموزش و تفهیم می شد که نظم و آرامش را حفظ کنند و در انتظار تصمیمات دولت باشند. باید همه روزه رهبران جبهه ملی به وسایل مختلف با مردم حرف می زدند و مردم را آماده نگه می داشتند.
بین روزهای 25 تا 28 مرداد ماه 32، مجسمه رضاخان توسط مردم پایین کشیده شد / عکس از گاردینبه نوشته صدیقی؛ روز 25 مرداد حزب توده تظاهرات داشت از خیابان فردوسی(محل حزب) تا میدان بهارستان که بسیار پرجمعیت بود. اما بعدها معلوم شد عناصر توده نفتی آن را برپا کرده و شعارهای بسیار تندی هم داده بودند. اما از روز 26 مرداد تا روز 28 مرداد، در تهران هیچ اجتماعی به وسیله احزاب و جمعیت های ملی برپا نشد. در عوض افراد حزب توده در دسته های کوچک آزادی عمل یافتند و بهانه به دست خارجیان داده و مردم را نگران ساختند.
عدم اعتقاد مصدق به حزب
مرحوم دکتر کریم سنجابی یکی دیگر از همکاران نزدیک مصدق بود. او می گوید: فکر مصدق این بود که افکارعمومی مردم به طور غیرمتشکل از او پشتیبانی کند. به حزب زیاد اعتقاد نداشت و در باطن امر عقیده اش این بود که حزب وقتی بزرگ شود سیاست های خارجی در آن دست می اندازند و آن را فاسد و ضایع می کنند. او معتقد بود همیشه افکار عمومی غیرمتشکل در خیابان ها ظاهر بشود و از او پشتیبانی کند.
حدود ساعت 10 صبح روز 28 مرداد، تانکها و نظامیان در خیابانهای تهران به حرکت در آمدند اما به جای برخورد با اغتشاشگران به آنها سواری دادند / عکس از گاردینبه گفته سنجانی، انحلال مجلس توسط مصدق، اشتباه بزرگ او بود. همین هم باعث شد کودتا و فرمان عزل او صادر شود. سنجابی می گوید: رفتم خدمت آقای دکتر مصدق و گفتم راجع به انحلال مجلس فکر کردم. به اعتقاد من این عمل صحیحی نیست. گفت چرا؟ گفتم آقا حکومت را سه قوه نگه می دارند: یکی قوه نظامی، یکی افکار عمومی ملت و یکی قوه قانونی. اما قوه نظامی را واقعا شما ندارید و نظامی ها با شما همراهی نمی کنند. افکار عمومی را شما دارید ولی این افکار عمومی مثل افکار عمومی دو سال پیش نیست، خسته شده اند. دو سه سال است بلاتکلیف مانده اند. یک عده از رفقای ما علیه ما برگشته اند. افکار عمومی را مردد کرده اند. با وجود این افکار عمومی را شما دارید. افکار عمومی برای آوردن حکومت خوب است ولی برای نگهداری مرتب و پیوسته آن کافی نیست. می ماند قوه قانونی. قوه قانونی هم از دو قوه مرکب است: شاه است و مجلس.
اما شاه که با شما مخالف است. بنابراین فقط مجلس می ماند. اگر مجلس را منحل کردید دیگر چیزی باقی نمی ماند. این مجلس اکثریتش مجبورا به شما رای خواهند داد و شما نترسید. مجلس جرات نمی کند علیه شما رای مخالف دهد. مجلس را منحل نکنید. بعد ایشان (مصدق) به من گفت: آقا شما پریشان گویی می کنید. قدری ناراحت شد.
انحلال مجلس
سنجابی ادامه می دهد: گفتم آقای مصدق اگر شما مجلس را منحل کردید و با کودتا یا یک فرمان عزل مواجه شدید چه اقدامی خواهید کرد؟ خلاصه این حرف ها را من به مصدق زدم. اطلاع دارم رفقای دیگر هم کم و بیش، دکتر معظمی و شایگان هم با انحلال مجلس مخالفت کرده بودند ولی مصدق برایش مسلم شده بود این مجلس به او رای مخالف می دهد و بعد به وسیله همین مجلسی که خودش انتخاب کرده بود یک قراردادی مخالف قانون ملی شدن صنعت نفت وضع خواهند کرد. به هر صورت کار مصدق به نظر من اشتباه بود و انحلال مجلس وسیله ای شد برای این که کودتا و فرمان عزل او واقع شود.
28 مرداد ماه؛ خانه مصدق به اشغال مهاجمین و سربازان شاه در میآیدتعلل مصدق
دکتر سیف پور فاطمی سفیر ایران در سازمان ملل و برادر شادروان دکترحسین فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق نیز معتقد بود که اگر چه مقدمات کودتای 1332 از مدتها پیش فراهم شده بود اما تعلل دکتر مصدق به پیروزی آن کمک کرد. او می گوید: ابتدا شب 25 مرداد از طرف گاردشاهنشاهی دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه و دو نفر دیگر از یاران مصدق را توقیف کردند و بعد خواستند خود مصدق را توقیف کنند. اما مصدق از قبل از این اقدام شاه مطلع شده بود، بنابراین گارد منزل مصدق، نصیری را که مامور توقیف او بود به حبس انداختند و شاه نیز فرار کرد. برای سه روز قدرت دست مصدق بود. متاسفانه دکتر مصدق نجنبید و در آن سه روز در شهر تهران عده زیادی از مخالفین سلطنت و توده ای ها نمایشاتی داشتند و مجسمه ها را پایین آوردند. دکتر مصدق روز 27 مرداد دستور دارد که جلوی هرگونه مخالفت و راهپیمایی علیه شاه را بگیرند. این بود که روز 28 مرداد عده ای از پایین شهر، افرادی را که مخالفین دکتر مصدق خریداری کرده بودند و عده ای دیگر از نظامی ها را که با آنها همراهی می کردند به طرف منزل دکتر مصدق و روزنامه هایی که با مصدق موافق بودند راهپیمایی کردند. دفتر روزنامه ها را آتش زدند و البته خود مصدق با آن که دیگران به او می گفتند وضعیت خیلی وخیم است، من فکر می کنم تا آخرین دقیقه میل نداشت از طرف حزب توده یا از طرف دیگران کمکی برای جلوگیری از مخالفت ها بگیرد. تا دقیقه آخر فکر می کرد می تواند به وسیله نظامی ها و شهربانی جلو اخلال گران را بگیرد. ولی با کمال تاسف، دفتری رییس شهربانی را که خود مصدق معین کرده بود به او خیانت کرد و نظامی ها هم در دقیقه آخر به خانه او حمله کردند. این بود که حکومت مصدق به این ترتیب ساقط شد.
مهاجمان به دفاتر روزنامههای حامی مصدق حمله کردند و آنها را به آتش کشیدند. در عکس دفتر روزنامه باختر امروز متعلق به حسین فاطمی وزیر خارجه مصدق مورد تجاوز قرار گرفته است / عکس از گاردینبی اعتقادی مصدق به تشکل حزب
به نوشته گاردین، خونینترین جای شهر، روبروی خانه مصدق بود. مردم اجساد را اطراف خانه او میچرخاندنددکتر فریدون کشاورز از سران حزب توده و نماینده دوره چهاردهم مجلس شورای ملی می گوید: دکتر مصدق البته کار بسیار مهمی کرد ولی اشتباه عمل کرد. یکی از اشتباهات او این بود که حزب تشکیل نداد. یکی دیگر از اشتباهاتش این بود که پشت قرآن قسم خورد و امضا کرد که من مخالفتی با سلطنت ندارم و این باعث شد که سلطنت هر کاری با او کرد او مجبور شد صدایش در نیاید.
منبع: خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، جلد اول، انتشارات کویر، چاپ چهارم 1398