روایت بیهقی از حسینبنعلی (ع)؛ نگاه کن که حسین به حکم پسر زیاد تن نداد

در ادب فارسی، مقام سیدالشهداء و واقعه کربلا با عبور از مرز تاریخ و رویدادهای آن، پا به عرصه نماد و تمثیل گذاشته و جهانی از معنا را در عرصه ایمان و دلاوری و مبارزه با ظلم پیش رو میگشاید.
در ادب فارسی، مقام سیدالشهداء و واقعه کربلا با عبور از مرز تاریخ و رویدادهای آن، پا به عرصه نماد و تمثیل گذاشته و جهانی از معنا را در عرصه ایمان و دلاوری و مبارزه با ظلم پیش رو میگشاید.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: ابوالفضل بیهقی در تاریخ مسعودی یا همان تاریخ بیهقی، دوبار به امام حسین علیهالسلام در قالب نقلقولهایی اشاره میکند.
در داستان بر دار کردن حسنک _به اتهام قرمطی بودن و به سعایت بوسهل زوزنی_ این را از زبان خود حسنک میخوانیم:
«خواجه گفت: دل شکسته نباید داشت که چنین حالها مردان را پیش آید، فرمانبرداری باید نمود به هرچه خداوند فرماید، که تا جان در تن است، امید صد هزار راحت است و فرج است. بو سهل را طاقت برسید، گفت: خداوند را کرا کند که با چنین سگ قرمطی که بردار خواهند کرد بفرمان امیرالمؤمنین چنین گفتن؟
خواجه به خشم در بو سهل نگریست.
حسنک گفت: سگ ندانم که بوده است، خاندان من و آنچه مرا بوده است از آلت و حشمت و نعمت جهانیان دانند. جهان خوردم و کارها راندم و عاقبت کار آدمی مرگ است، اگر امروز اجل رسیده است، کس بازنتواند داشت که بر دار کشند یا جز دار که بزرگتر از حسین علی نیَم! این خواجه که مرا این میگوید، مرا شعر گفته است و بر درِ سرای من ایستاده است. اما حدیث قرمطی، به ازین باید، که او را بازداشتند بدین تهمت نه مرا، و این معروف است، من چنین چیزها ندانم.» بو سهل را صفرا بجنبید و بانگ برداشت و فرا دشنام خواست شد، خواجه بانگ بر او زد و گفت: این مجلس سلطان را که اینجا نشستهایم هیچ حرمت نیست؟ ما کاری را گِرد شدهایم، چون ازین فارغ شویم، این مرد پنج و شش ماه است تا در دست شماست، هر چه خواهی بکن. بوسهل خاموش شد و تا آخر مجلس سخن نگفت.»
فردای آن روز و با آدابی که برای بردار کردن رسم بوده، او را بیرون میآورند: «و حسنک را به پای دار آوردند _نعوذ بالله من قضاء السوء_ و دو پیک را ایستانیده بودند که از بغداد آمدهاند. و قرآن خوانان قرآن میخواندند. حسنک را فرمودند که جامه بیرون کش. وی دست اندر زیر کرد و اِزاربند استوار کرد و پایچههای ازار را ببست و جبه و پیراهن بکشید و دور انداخت با دستار، و برهنه با ازار بایستاد و دستها درهم زده، تنی چون سیم سفید و رویی چون صد هزار نگار. و همه خلق به درد میگریستند.»
وقتی به مادرش خبر میدهند: «و مادر حسنک زنی بود سخت جگرآور، چنان شنودم که دو سه ماه ازو این حدیث نهان داشتند، چون بشنید، جزعی نکرد، چنانکه زنان کنند، بلکه بگریست بدرد، چنانکه حاضران از درد وی خون گریستند، پس گفت: بزرگا مردا که این پسرم بود! که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان. و ماتم پسر سخت نیکو بداشت، و هر خردمند که این بشنید، بپسندید.»
آنطور که بیهقی میگوید، پیکر حسنک هفت سال بر دار آویخته بود. درست پس از این، بیهقی به روایت قیام و سرنوشت عبدالله بن زبیر میپردازد، و در ادامه ذکری که از مادر حسنک کرد به سخنی از مادر عبدالله بن زبیر اشاره میکند که درباره حسین بن علی علیهالسلام گفته است:
«و حجاج پیغام فرستاد سوی او که از تو تا گرفتار شدن یک دو روز مانده است، و دانم که بر امانی که من دهم، بیرون نیایی، بر حکم عبد الملک بیرون آی تا ترا بشام فرستم بیبند، عزیزاً مکرماً، آنگاه او داند که چه باید کرد، تا در حرم بیش ویرانی نیفتد و خونها ریخته نشود. عبدالله گفت: تا درین بیندیشم. آن شب با قوم خویش که مانده بودند رأی زد. بیشتر اشارت آن کردند که بیرون باید رفت تا فتنه بنشیند و اَلَمی بتو نرسد»
مادر او اسماً نام داشت و دختر خلیفه اول بود. عبدالله زبیر پیش مادرش رفت و او پرسید مخالفت تو با بنی امیه برای دین بود یا دنیا؟ «و همه حالها با وی بگفت. اسماً زمانی اندیشید. پس گفت: ای فرزند، این خروج که تو بر بنی امیه کردی دین را بود یا دنیا را؟ گفت: بخدای که از بهر دین را بود، و دلیل آنکه نگرفتم یک درم از دنیا، و این ترا معلوم است. گفت: پس صبر کن بر مرگ و کشتن و مثله کردن، چنانکه برادرت مصعب کرد، که پدرت زبیر عوام بوده است و جدت از سوی من بوبکر... و نگاه کن که حسینِ علی، رضی الله عنهما، چه کرد. او کریم بود و بر حکم پسر زیاد عبید الله تندرنداد.»
این اشاره نشاندهنده احترام و جایگاه امام حسین (ع) در نگاه مردم ایران است که در نگاه و قلم بیهقی جلوه و نمود داشته است، به ویژه از زبان زنی که سید الشهدا را نمونه و الگوی رفتار پسرش قرار میدهد. از همین دو مثال میتوان فهمید که در ادب فارسی، سیدالشهداء و واقعه کربلا با عبور از مرز تاریخ و رویدادهای آن، پا به عرصه نماد و تمثیل گذاشته و جهانی از معنا را در عرصه ایمان و دلاوری و مقاومت و سلحشوری و مبارزه با ظلم را پیش روی خواننده میگشاید.