روایت متهمان آشوب | با اینستاگرام، در توهم سقوط نظام و دولت بودیم
فارس پلاس: برای بسیاری مخاطبین و افکار عمومی، این سؤال حائز اهمیت است که چرا بسیاری جوانان و نوجوانان، بر خلاف واقعیت موجود در کشور؛ با تحریک رسانهها وارد آشوبهای اخیر شدند؟
در همین رابطه، یکی از منابع آگاه که به بخشی از پروندههای متهمان و فریبخوردگان آشوبهای اخیر دسترسی دارد، اطلاعاتی را از روایت این متهمان درباره علت حضور خود در کف خیابان را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.
به گفته این مقام آگاه، یکی از افراد بازداشت شده در آشوبهای اخیر در شهر رشت که "س. ف" نام دارد و ساکن رشت است؛ که 27 سال سن دارد و ساکن رشت است. شغل وی فرزکاری است و در یکی از شرکتهای صنعتی رشت کار میکند.
آنچه در ادامه میاید؛ گوشهای روایت س. ف درباره دلایل حضورش در آشوبهای خیابانی است.
*******
واقعاً خودم هم نمیدانم که چگونه وارد درگیریها و آشوبها شدم. ساعت 4 بعدازظهر از شرکت که تعطیل شدم رفتم چهارراه و برای درمان زانوهایم به دکتر مراجعه کردم.
از شرکت، نامه هم داشتم و تا ساعت شش و ربع آنجا بودم. از دکتر تا محل کار دومم را هم پیاده رفتم. محل کار دومم بالای یک برج است. در مسیر سروصدایی از سمت سبزهمیدان به گوشم رسید. از آنجا رفتم به سمت میدان، حدود بیست دقیقه ماندم که دیدم چندین نفر نیرو با تجهیزات آنجا هستند. عدهای از مردم هم آن طرف میدان ایستاده بودند. بعد از نیم ساعت اوضاع به همریخت و دیدم ماشین آتشنشانی سمت سه راه بیستون آمده و در حال خاموش کردن لاشه ماشینی هستند که به آتش کشیده شده بود. کنجکاو شدم و به آن سمت رفتم و در همین حین فیلمی هم از این ماجرا تهیه کردم. مأمورهای پلیس وارد میدان شدند و مردم را پراکنده کردند، من هم دوباره به سمت برج رفتم و یکساعتی آنجا بودم تا حدود ساعت 8 شب، چون جلسه داشتیم.
از بدشانسی من مأموران نیروی انتظامی جهت حفظ جان افراد داخل برج به نگهبان شرکت گفته بودند شرکت باید تخلیه شود و من و بقیه بچهها هم مجبور به ترک محل کارمان شدیم و بیرون از ساختمان تا حدود ساعت 10 شب به گفتگو پرداختیم. بعدازآن هر کدام از بچهها به سمت منزلشان رفتند. متأسفانه در راه خانه دوباره سروصداها را شنیدم و از سر کنجکاوی به سمت سبزهمیدان رفتم که دیدم تعدادی از افرادی که آنجا حضور داشتند، با هم جمع شدند که به سمت بیستون بروند. من هم همراهشان شدم و هرچقدر جلوتر میرفتیم تعداد نفرات زیادتر میشد. آن طوری که من دیدم بیشتر افراد کم سن و سال بودند و همینطور که میرفتیم دیدیم یک آمبولانس را آتش زدهاند و من هم فیلم گرفتم و داد زدم که همه دور شوید، چون ممکن است منفجر شود و قطعاتش به ما برخورد کند.
وقتی دوباره برگشتم سمت سبزهمیدان، دیدم که عدهای در حال سنگپرانی به سمت مأموران نیروی انتظامی هستند و مأموران هم برای پراکنده کردن آنها گاز اشکآور پرتاب میکردند. اوضاعی عجیبی بود، تعدادی آنجا زیر دست و پا افتادند و صدمه دیدند. باید در آن جو قرار داشته باشید تا بفهمید چه می گویم، من هم جوگیر شدم و به سمت یک ماشین آتش نشانی عبوری یک میله پرتاب کردم!
س. ف همچنین گفته که واقعاً جو گیر شدم! باز هم می گویم اگر در آن فضا قرار بگیرید متوجه میشوید که چطور تحت تأثیر اون همه هیجان عقل آدم کار نمیکند. باز خداروشکر آن میله به سر کسی نخورد یا به ماشین آتشنشانی آسیبی نزد.
واقعاً فضای مجازی را که الآن نگاه کنید، فکر میکنید وسط جنگ قرار داریم. اصلاً اگر چند روز فقط فضای مجازی را ببینید و از خانه خارج نشوید تصور میکنید ایران سقوط کرده یا نهایتاً چند روز دیگر کار تمام است! مثلاً الآن در اینستاگرام همه مطالب یک ربطی به اغتشاشات دارد، یا دارند آدم را تحریک میکنند که به خیابان بیاییم یا اینکه می گویند صبر کنید و هیچ کاری نکنید تا چند روز بعد دولت و نظام تغییر میکند!
او گفته که من یک دوستی در خارج کشور دارم. اسمش امید است، سال 90 هم دوره من در خدمت سربازی بود. ازش خبری نداشتم تا یک سال پیش که دوست مشترکمان که همدورهمان بود گفت از امید خبر داری؟ گفتم نه چطور؟ گفت که رفته آلمان و پناهنده شده است. من هم شمارهاش را گرفتم و داخل واتساپ گه - گاهی بهش پیام میدادم. امید که اخبارش را فقط از فضای مجازی میگیرد همچین تصویری از خیابانها و شهرهای ایران دارد.
وقتی با من صحبت میکرد یا پیام میداد، اینطور بود که احساس میکرد ما الآن در میان شلیک گلوله و تظاهرات هر روزه هستیم و همه مردم یا در خانههایشان مخفی شدهاند یا در وسط میدان مبارزه میکنند یا کشته شدهاند و.... اتفاقاً همان روز اغتشاشات هم به من پیام داد که قرار است برویم جلوی سفارت ایران در آلمان و تظاهرات کنیم و شعار بدهیم.
ادامه دارد...
پایان پیام /.