یک‌شنبه 4 آذر 1403

روایت هلال احمر از قهرمان حادثه اتوبوس خبرنگاران: «حسن» به همه امید می‌داد و حواسش به همه بود

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع

حسن ظهوری همه ما را جمع کرد. با تک تک ما صحبت کرد تا به خودمان بیاییم. از همه خواست که با حرکت دست، پا و کمر وضعیت مصدومیت خود را مشخص کنند.

ین داغ تازه‌ایست بر آن کهنه داغ‌ها. خبر تلخ بود و ترسناک. اینجا در پایگاه اطلاع‌رسانی جمعیت هلال‌احمر، ساختمان ستادی بودیم. ساعات شیفت عصرگاهی چهارشنبه 2 تیرماه بود که سازمان امداد و نجات خبر حادثه را فرستاد. «گزارش اولیه: واژگونی اتوبوس حامل خبرنگاران مهمان سازمان محیط‌زیست محل حادثه: محور نقده حوالی روستای بیگم‌قلعه ساعت حادثه: 17:45 تیم های اعزام: 3 تیم امداد و نجات حیدرآباد و شهرستان نقده و یک تیم امداد هوایی اعزامی از تبریز مصدوم:21 نفر فوت‌شده: 2 نفر براساس اعلام اورژانس حال 6 نفر از مصدومان وخیم گزارش شده».

به گزارش هلال احمر، کوهی از غم برسرمان ریخت. تعداد خبرنگاران تخصصی حوزه محیط‌زیست و میراث‌فرهنگی که در سطح کشوری و با رسانه‌های ملی و بین‌المللی کار می‌کنند؛ آنقدر زیاد نیست. یک اتوبوس می‌تواند اغلبشان را در خود جای دهد. باید هرچه سریع‌تر خبر را در سایت رسمی و صفحات مجازی هلال‌احمر منتشر می‌کردیم. لحظه‌ی سختی بود. اشک می‌ریختیم و خبر را در پورتال تایپ می‌کردیم. آن‌ها فقط هم‌صنفان یا همکاران ما نبودند.

دوستان ما بودند. همه‌ی ما دست‌کم چند دوست صمیمی در لیست مصدومان آن اتوبوس مرگ داشتیم. سال‌ها رفاقت در مطبوعات و رسانه‌ها و همکاری آن‌ها در پوشش‌های اطلاع‌رسانی جمعیت هلال‌احمر، خاطرات مشترک آفریده بود. هر لحظه خبر بدی از وضعیت یک یا چند نفر از خبرنگاران حادثه‌دیده می‌آمد. تنمان می‌لرزید.

اما خبرهای موثق و دقیق را باید از سازمان امداد و نجات دریافت کرد. درگزارش‌های تکمیلی، آرام آرام امیدوار شدیم که احتمال افزایش آمار درگذشتگان زیاد نیست. عملیات انتقال به بیمارستان در حال انجام است. قبل از آن عملیات رهاسازی پایان یافته بود و اقدامات پیش‌بیمارستانی انجام شد. بحران در حال کنترل بود. ما قدری خودمان را جمع‌وجور کردیم. در لحظات قبل توانسته‌بودیم با تعدادی از دوستان مصدوممان تلفنی صحبت کنیم.

خیلی از شایعه‌های شوم به خیر گذشته بود و خطر تا حدودی رفع شده بود. اما این داغ هنوز هم پرزور بر قلب و مغزمان سنگینی می‌کرد. دو نفر از جوان‌ترین خبرنگاران حرفه‌ای ایران جان باختند. همین اندوه برای سال‌ها درد کشیدن و غصه‌خوردن کافی بود. «ریحانه سادات یاسینی» خبرنگار خبرگزاری ایرنا بود که در لیست مدعوین سفر خبرنگاران برای بازدید از پروژه‌های احیای دریاچه ارومیه قرار گرفته بود. «مهشاد کریمی» هم از خبرگزاری ایسنا آمده بود و چندروزی به جشن ازدواجش بود که به این سفر رسانه‌ای رفت.

کار خبرنگاری هیچ‌وقت تا این اندازه سخت نخواهد بود که خبر درگذشت و تصادف دوستان و همکارانت را تنظیم و منتشر کنی.

روایت امداد

سید حجت‌الله مدنی رئیس شعبه شهرستان نقده جمعیت هلال‌احمر در مورد عملیات امداد این حادثه می‌گوید: حادثه قبل از ساعت 17:30 اتفاق افتاده است. اولین تماس را اورژانس در ساعت 17:50 با مرکز کنترل و هماهنگی عملیات هلال‌احمر برقرار کرد و تقاضا کرد با توجه به تعداد بالای مصدومان آمبولانس‌های جمعیت را اعزام کنیم. البته اورژانس اعلام کرده که اولین تماس با مرکز 115 در ساعت 17:45 بوده و آن‌ها نیز 5 دقیقه بعد از هلال‌احمر درخواست کمک کردند.

این حادثه اگرچه در فاصله کمتر از 20 کیلومتر مانده به شهر نقده رخ داده؛ اما جاده‌ای که واژگونی در آن حادث شد، دسترسی چندان مناسبی نداشته و این کار امداد را دشوارتر و زمان آن را طولانی کرده است. حمید عباسیان نجات‌گر تیم امداد و نجات اعزامی از شهر نقده می‌گوید: ما 26 دقیقه بعد از دریافت خبر، از شهر گذشته بودیم، حدود 20 کیلومتر در جاده رانندگی کرده بودیم و اکنون در محل حادثه بودیم. ساعت 18:16 بود. وقتی رسیدیم زمان زیادی از واژگونی اتوبوس گذشته بود. جاده ای که حادثه در آن رخ داد محوری فرعی و روستایی است که به دلیل عبور از میان کوه‌ها آنتن مخابراتی ندارد. جاده مخصوص تردد خودروهای سواری برای دسترسی محلی است. برای خودروهای سنگین مثل اتوبوس و کامیون صعب‌العبور است.

حجت‌الله مدنی در توضیحات دیگری می‌گوید: اگر آنتن مخابراتی اجازه اطلاع‌رسانی به موقع را با مصدومان و مردم داده‌بود و یا حادثه در جاده‌های اصلی رخ می‌داد؛ احتمالا اولین تیم امداد و نجات هلال‌احمر حوالی ساعت 17:45 به داد مصدومان می‌رسید. ضمن اینکه تلفن 3 رقمی 112 ندای امداد به خاطر زیرساخت‌های متفاوت مخابراتی و اتصال به شبکه‌های بین‌المللی حتی در نبود سیم‌کارت در گوشی‌همراه و محدودیت آنتن‌دهی، قابلیت تماس دارد.

نجات‌گر عباسیان روایت می‌کند: با هماهنگی هلال‌احمر تجهیزات و ست‌رهاسازی آتش نشانی نقده در ساعت 18:21 به ما رسید. بلافاصله تجهیزات را تحویل گرفتیم تا رهاسازی را انجام دهیم. مصدوم «مرتضی محمدصادقی» و پیکر دو خبرنگار زن زیر اتوبوس گیرافتاده بودند. تجهیزات رهاسازی برای جابه‌جایی وزن سنگین اتوبوس کافی نبود.

2 نفر از افراد تیم امداد ونجات مشغول جمع‌کردن و گروه‌بندی مردم محلی بودند که در مکان حادثه حضور داشتند. مردم شمردند، اوچ، ایچی، بیر و گفتند یاآلله وکار جرثقیل را انجام دادند. اینگونه بود که اتوبوس از زمین بلند شد. ما یک مصدوم و 2 مرحومه را بیرون کشیدیم و به خودروهای اورژانس تحویل دادیم. تیم امداد و نجات پایگاه جاده‌ای حیدرآباد هم بعد از 45 کیلومتر رانندگی به ما رسیده بود و خودروی دیگری هم از پایگاه نقده حرکت کرده بود و درحال سامان دادن جاده بود.

قهرمان حادثه

اینجا در تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی هلال‌احمر نگران حال چند نفری هستیم که در گزارش اورژانس مقابل نامشان نوشته‌اند: «مولتی تروما»

در ردیف سوم این فهرست نام را «حسن» نوشته‌اند اما ستون نام‌خانوادگی خالی است. زیر عنوان وضعیت، مولتی تروما ذکر شده. اینجا همه‌ی ما مصدوم را شناختیم. همکارمان در رسانه عصرایران است. تازه‌کار نیست، تجربه کاری طولانی دارد و در اغلب سفرهای رسانه‌ای حاضر است. او «حسن ظهوری» است. در میان خبرنگاران چهره مشهوری است. اما در روزهای بعد از حادثه، امدادگران، مردم محلی، کادر درمان بیمارستان‌های نقده و ارومیه و دلسوزان اهالی رسانه در کشور، همه او را می‌شناسند. نجات‌گرعباسیان در جریان قراردادن چهار مصدوم بدحال در بالگرد امداد و نجات برای انتقال به بیمارستان ارومیه، حسن را شناخته است و تعریف می کند: یک آقایی بود که از چند نقطه شکستگی و آسیب جدی داشت. اما به همه امید می‌داد. حواسش به همه‌جا بود.

لحظه بلند کردن برانکاردش می‌گفت بچه‌های هلال‌احمر گل‌اند. از ما تشکر می‌کرد. تقاضایش برای رسیدگی به دیگر خبرنگاران را برای ما و مقامات مسئول استان، طوری دقیق و محترمانه بیان می‌کرد که به اشتباه فکر کردیم سرپرست خبرنگاران اعزامی بوده! او خبرنگار مصدومی بود که به امدادگران انگیزه و امید می‌داد در حالی که وضع خودش وخیم بود. آموزش‌های اولیه امداد را می‌دانست و معلوم بود توانمندی مدیریت در بحران را دارد.

آیسان زرفام از حادثه‌دیدگان و خبرنگارانی است که مسافر آن ارابه‌ی مرگ بود. او در گفت و گو با پایگاه اطلاع‌رسانی هلال‌احمر می‌گوید: حسن موفق شده بود خودش را از زیر اتوبوس بیرون بکشد. ما در طول جاده و کنار اتوبوس پخش بودیم. اغلب بچه‌ها گریه می‌کردند و در شوک حادثه بودند. حسن همه ما را جمع کرد. با تک تک ما صحبت کرد تا به خودمان بیاییم. از همه خواست که با حرکت دست، پا و کمر وضعیت مصدومیت خود را مشخص کنند. مصدومین را به چند گروه تقسیم کرد. وقتی نیروهای امدادی رسیدند حسن آن‌ها را به سمت گروهی برد که بیشترین آسیب را دیده بودند. در همه‌ی مدت قبل از رسیدن اورژانس و امدادگران سعی داشت اقدامات اولیه‌ی امدادی را انجام دهد. با جمع کردن مردم محلی تلاش کرد اتوبوس را به میزانی جابه‌جا کند تا افراد گرفتار را آزاد کند.

نجات قهرمان

ما در ساختمان ستادی هلال‌احمر لحظه به لحظه اخبار را پیگیری می‌کردیم. مهدی ولی‌پور رئیس سازمان امداد و نجات در اولین دقایق اطلاع از حادثه، ما را از دستور اعزام تیم امداد و نجات هوایی تبریز، مطلع کرد. عملیات امداد هوایی را دنبال می‌کردیم 19:48 بود که تصاویر زنده فرود بالگرد میل171 هلال‌احمر در زمین‌چمن ورزشگاه تختی شهر نقده را می‌دیدیم. فاصله بیمارستان شهر نقده تا این ورزشگاه بسیار کم است. مصدوم اول را وارد بالگرد کردند. حدود 45 دقیقه طول کشید تا آمبولانس اورژانس، 3 مصدوم دیگر که یکی از آن‌ها حسن ظهوری بود را از بیمارستان به محل توقف بالگرد منتقل کند. پرواز انجام شد. وقتی هلیکوپتر امداد در فرودگاه ارومیه نشست؛ شب بر آسمان و زمین غلبه کرده بود. آمبولانس مصدومان را به بیمارستان رساند. آخرین فرصت نجات بود. تیم پزشکی در مورد ظهوری گفته است که مصدوم به دلیل فعالیت بیش از از حد فیزیکی در زمانی که آسیب دیدگی دنده داشته، دچار آسیب‌دیدگی ریه شده است. وقتی به بیمارستان رسید؛ تخریب ریه، مرگ و زندگی او را به‌هم نزدیک می‌کرد. ا

مکان اتلاف زمان برای تزریق بیهوشی و رسیدگی در اتاق عمل نبود. فوری بدن او را تحت فشار فیزیکی می‌گذارند تا خون و مایعات ریه را تخلیه کنند. او درد می‌کشد. دوباره درد می‌کشد. فردا و پس فردا هم درد می‌کشد. از آن لحظه به بعد، حداقل تا زمان انتشار این گزارش در صبح دوشنبه 7 تیرماه، کسی نمی‌داند وضعیت درمانی او در بیمارستان ارومیه چه زمانی به پایان می‌رسد. درد او چه روزی مرهم می‌گیرد و این روزنامه‌نگار همچنان در تردد بین بخش مراقبت‌های ویژه و بخش بستری است. اما نجات جان او که جان همکارانش را نجات داد؛ شاید مدیون امداد و نجات هوایی باشد.

سهل‌انگاری

بعد از عصر سیاه چهارشنبه، دو اتوبوس مسافربری دیگر هم در روزهای بعد تصادف کردند. اتوبوسی در جاده ترانزیت یزد_شیراز در استان یزد که جان 5 سربازمعلم را گرفت و اتوبوس دیگری که در محور سلفچگان، قم واژگون شد و 16 مصدوم برجای گذاشت. اما تفاوت این دو حادثه با سانحه واژگونی اتوبوس خبرنگاران در این است که اتوبوس حامل خبرنگاران تحت‌نظارت پایانه و شرکت‌های حمل و نقل نبوده و برای جابه‌جایی کارگران کارخانه سیمان استفاده می‌شده. این اتوبوس فرسوده بود و مورد بررسی فنی دقیق قرار نمی‌گرفته و تحت نظارت سازمان‌های مسئول حمل و نقل جاده‌ای و مسئولان پایانه‌های مسافربری نبوده است. بنابراین موضوع این حادثه، تصادف اتوبوس با خودرویی دیگر نیست؛ بلکه فرسودگی و سهل‌انگاری، منجر به واژگونی خودرو و سردرگمی راننده در انتخاب پرت شدن به دره یا برخورد با کوه شده است. ضمن اینکه دو سانحه دیگر در جاده‌های اصلی رخ داده اما حادثه تلخ منجر به فوت و مصدومیت خبرنگاران در محوری روستایی و فرعی اتفاق افتاده است. این محور برای تردد خودروهای سنگین، صعب‌العبور شناخته می‌شود.

بیشتر بخوانید: به احترام حسن ظهوری؛ این جهان به افرادی چون او نیاز دارد روایت یکی از خبرنگاران حاضر در اتوبوس مرگ لینک کوتاه: asriran.com/003Jpe