روایت هنر در قاب زندگی / اختصارنامهای از بیضایی و کارنامهاش
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - شادی رضایی: بیضایی از معدود هنرمندان ایرانی است که هم در صحنه نمایش و هم در سینما کارنامهای درخشان دارد. منتقد و روزنامه نگار فرانسوی، رافائل بسان، میگوید: «بیضائی همهفنحریف است: نویسنده نمایشنامه و نمایش عروسکی، مقالهنویس، نویسنده داستان، کارگردان تئاتر، همچنین منتقد سینمایی بوده و تجربه سینما را در سال 1955 با ساختن فیلمی 8میلیمتری آغاز کردهاست....
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - شادی رضایی: بیضایی از معدود هنرمندان ایرانی است که هم در صحنه نمایش و هم در سینما کارنامهای درخشان دارد. منتقد و روزنامه نگار فرانسوی، رافائل بسان، میگوید: «بیضائی همهفنحریف است: نویسنده نمایشنامه و نمایش عروسکی، مقالهنویس، نویسنده داستان، کارگردان تئاتر، همچنین منتقد سینمایی بوده و تجربه سینما را در سال 1955 با ساختن فیلمی 8میلیمتری آغاز کردهاست. هر بار و هدف هر چه باشد، این کل فرهنگ غنی اوست که به نمایش گذاشته میشود.» آثار بیضایی تاریخ هنر و ادبیات یک ملت مرهون انسانهایی است که با طرح ریزیهای هنرمندانهشان آثاری را برای نمایش به مردم جهان تهیه کردهاند. بهرام بیضایی برای تاریخ هنر ایران از این دست انسانهاست کارهای بیضایی را میشود به تفکیک شیوه چند دسته کرد. درواقع کارنامه بیضایی به سه بخش فیلم و نمایش و کتاب تقسیم شده است. مفصلترین مجموعه فیلمهای بیضایی که به صورت رسمی منتشر شده بسته شش فیلم «عمو سیبیلو» و «باشو، غریبهی کوچک» و «شاید وقتی دیگر» و «مسافران» و «سگکشی» و «وقتی همه خوابیم» از چهارده فیلم منتشرشده اوست که در دهه 90 در ایران منتشر شد. انتشار اغلب فیلمهای دیگر بیضایی در این زمان در ایران از لحاظ دولت مجاز نبوده است. «فلسفی و اجتماعی» اوصاف مضامین نمایشنامههای بیضایی از نظر نویسندگان فرهنگ ادبیات فارسی بودهاست. بیضایی از معدود هنرمندان ایرانی است که هم در صحنه نمایش و هم در سینما کارنامهای درخشان دارد. همچنین بیضایی به پژوهش در نمایش هم علاقه داشته و در سالهای دهه 40 کتابهایی درباره نمایش در چین، ژاپن و ایران منتشر کرده که منبع درسی دانشجویان رشته نمایش بهشمار میرود. بیضایی در نمایش از صحنهپردازی به نفع بازی کاست، بهطوریکه در بهترین کارهایش صحنه خالی با سکویی گرد است. این عنصر را از نقالی و تعزیه وام گرفت، که در برخی کارهای غربی هم رایج میشد.
روایت یک کارنامه هنری پرچالش به روایت کلیشهای در 5 دی 1317 در خانوادهای اهل هنر و فرهنگ چشم به جهان گشود. اما درستترش آنکه هنر بیشه خانوادگی شان بود. پیشینه شاعری و سخنوری گره خورده با نمایش بیشه خانواده بیضایی بود. پس از تعقیب و گریزهای پی در پی اش از مدرسه، بیضایی در سال 38، پس از یک سال ماندن پشت کنکور دانشگاه و شاهنامه خواندن و با معافی از خدمت سربازی، دانشجوی ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد و سر درس استادانی از جمله محمد معین و پرویز ناتل خانلری هم نشست و از طرفی هم به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد. ولی نه درسش به جایی رسید و نه کارمندیش. بیضایی نوشتن نقد و پژوهش و مطالب پراکنده درباره نمایش و سینما در نشریات علم و زندگی، هنر و سینما، آرش، کیهان ماه و امثالهم را از 38 آغاز کرده بود. سال 40 مقالاتی درباره موسیقی فیلم در مجله موزیک ایران و سال 41 پژوهشهایش در نمایش ایرانی را در مجله موسیقی منتشر کرد. در همین سال به اداره هنرهای دراماتیک که بعدها اداره برنامههای تئاتر (زیر نظر وزارت فرهنگ و هنر) نامیده شد، دعوت و منتقل شد. بیضایی از سال40 بهطور جدی به نوشتن نمایشنامه پرداخت. سال 41 «عروسکها» و «غروب در دیاری غریب» را نوشت و سال 42 «قصهی ماه پنهان» را به این دو افزود و هر سه را یکجا به صورت کتاب «سه نمایشنامهی عروسکی» منتشر کرد. در 41 یک فیلم هشتمیلیمتری چهاردقیقهای سیاه و سفید ساخت و به دوستانش نشان داد. از این زمان تا 49 موفق به فیلمسازی نشد و به نمایشنامهنویسی و کارگردانی نمایش در گروه هنر ملی پرداخت. در 5 تیر 42 برای نخستین بار نمایشنامهای از بیضایی به همت جعفر والی، کارگردان و فیلمنامه نویس معاصر، در تلویزیون نمایش داده شد. این همان مترسکها در شب (سال 41) بود که بیضایی از کارهای خام خود برشمرده و از تجدید چاپش خودداری کردهاست. در تابستان همین سال بیضایی یکی از پرآوازهترین نمایشنامههایش با عنوان «پهلوان اکبر میمیرد» را نوشت. این کار تا پاییز 44 به نمایش درنیامد؛ درست زمانی که گروه هنر ملی از نمایش «غروب در دیاری غریب» و «قصهی ماه پنهان» در پاریس بازگشته بود و در تدارک جشنواره نمایشهای ایرانی «پهلوان اکبر میمیرد» را برای نمایش برگزیده بود. در این میان بیضایی در سال 43 «هشتمین سفر سندباد» را نیز نوشته بود و فقط به صورت شصت نسخه پلیکپی منتشر کرده بود. کامیابی «پهلوان اکبر میمیرد» در جشنواره مهر 44 و اجرای عمومی در دی و بهمن چشمگیر بود و بیضایی را که هنوز امکان کار سینمایی نیافته بود، همچنان در نمایشنامهنویسی تثبیت کرد. نمایشنامه دنیای مطبوعاتی آقای اسراری نیز کار همین سال است. سال 45 بیضایی نخستین بار کارگردانی را تجربه کرد. قصد داشت «از پشت شیشهها»ی اکبر رادی را بر صحنه ببرد که نشد، اواخر اسفند نسخهای از «عروسکها» را برای تلویزیون کارگردانی کرد و نخستین بار در فروردین سال بعد پخش شد. در سال 46، که پخش تلویزیونی «عروسکها» نوید کارهای بیشتری در تلویزیون میداد، دو طرح فیلم بیضایی در تلویزیون ملی ایران گم شد و بدین ترتیب «عروسکها» اولین و آخرین کار تلویزیونی بیضایی شد. با این همه، در بهار این سال دو نمایشنامه تکپردهای «ضیافت» و «میراث» را نوشت، که در پاییز با هم در تالار 25 شهریور به نمایش درآورد. این اولین تجربه کارگردانی نمایش زندهی بیضایی بود. همین سال «چهار صندوق» را نیز نوشت و در زمستان در نخستین شماره «دفترهای زمانه»، مجله ادبی در 13 شماره که در سالهای 40 تا 45 منتشر میشد، منتشر کرد. در سال47 به همراه هشت نویسنده دیگر بانی تاسیس «کانون نویسندگان ایران» شد. سال 49 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سبب شد تا بیضایی دو کار نکرده را نخستین بار بیازماید. یکی داستان نوشتن برای کودکان و دیگری فیلمسازی است. «حقیقت» و «مرد دانا» را به خواهش فیروز شیروانلو، مترجم و نویسنده و مدیر فرهنگی دوره دوم پهلوی، نوشت. این اولین و آخرین آزمونش در این کار بود، ولی فیلمسازی درست همانی بود که از نوجوانی در پیاش بود و یک بار هم بهطوری محدود با یک دوربین ساده تجربهاش کرده بود. این بار فرق داشت و میتوانست فیلمی برای نمایش روی پرده بزرگ بسازد. حاصل کار «عمو سیبیلو» شد تا راهی برای به سرانجام رساندن کار سینمایی بیضایی شود. فیلمسازی جدیتر بیضایی از دهه1350 مقدور شد، ولی همچنان موفق نشد فیلمنامه بزرگی، چون «عیار تنها» را فیلم کند؛ و پس از ساخت فیلم کوتاه «عمو سیبیلو» در سال 49، نخستین فیلم بلندش را در سال50 با عنوان «رگبار» ساخت. «رگبار» در جشنواره فیلم سپاس سال 52 بهترین فیلم شناخته شد. در سالهای 52 تا 56 استادیار تمام وقت نمایش دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران شد و به فعالیت پرداخت. در سال 56 نمایش «ندبه» مجال اجرا نیافت و فیلم «کلاغ» ساخته شد که سال بعد به آتشسوزی سینماها خورد و کم دیده شد. چریکهی تارا (سال 57) فیلم بعدی بیضایی بود، که در ایران به نمایش عمومی در نیامد. ولی بیضایی آن را در بخش «نوعی نگاه» جشنواره فیلم کن 1980 به نمایش درآورد. بیضایی در سال پیروزی انقلاب از کانون نویسندگان کنارهگرفت. پس از سقوط پهلوی، آیت الله خمینی (ره) و به پیروی از ایشان اغلب انقلابیان نیز، دیگر با تئاتر و سینما مخالفت اساسی نکردند. و سرانجام در پاییز 58 «مرگ یزدگرد» در تهران بر صحنه رفت و سال 60 بیضایی از این نمایشنامه فیلمی ساخت که توقیف شد. نوع روایتگری در «مرگ یزدگرد» و استفاده از قضاوتهای گوناگون پیرامون یک رویداد، به باور شمار زیادی از منتقدان، متأثر از «راشومون» اثر آکیرا کوروساوا، نویسنده و کارگردان و تهیه کننده ژاپنی، است. در انقلاب فرهنگی ایران در سال 60 بیضایی پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران اخراج شد. در سال 65 بیضایی فیلمنامه «دیباچهی نوین شاهنامه» را نگاشت. پس از فیلم «مرگ یزدگرد» بیضایی «باشو، غریبهی کوچک» و «شاید وقتی دیگر» را ساخت. امکان فیلم کردن فیلمنامه «روز واقعه» برای بیضایی فراهم نشد و بعدا با کارگردانی دیگری به همین نام فیلم شد. سال 67 بیضایی داراییش را به تدریج در تهران فروخت و در پی خانواده به آلمان و سپس سوئد رفت. دو فیلمنامه «آقای لیر» و «برگی گمشده از اوراق هویت یک هموطن آینده» و نیز نمایشنامه «جنگنامهی غلامان» کار این دوره دوری بیضایی از ایران است. «طومار شیخ شرزین» را هم در این زمان در استکهلم سوئد منتشر کرد. سرانجام از این مهاجرت پشیمان شد و سال 68 به تهران بازگشت.
فصل پشیمانی بیضایی پس از بازگشت به تهران، «مسافران» را از روی پیشنویسی کهنه از سال 54 نوشت و ساخت. در اواخر دهه 60 در خانه روشنک داریوش، مترجم و فعال سیاسی ایرانی، با شهلا لاهیجی، نویسنده و مترجم و ناشر ایرانی، آشنا شد و بدین واسطه انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ناشر تقریبا همه کتابهای بیضایی شد. پس از اینها ساخت «چه کسی رئیس را کشت؟» ممکن نشد و سال 75 بیضایی به دعوت پارلمان بینالمللی نویسندگان در استراسبورگ فرانسه اقامت نمود. در سال 76، بیضایی به ایران بازگشت و پس از هجده سال دوری از صحنه نمایش «بانو آئویی» نوشته «میشیما یوکیو»، نویسنده، شاعر، بازیگر و کارگردان نامدار ژاپنی، و نیز «کارنامهی بندار بیدخش» را همزمان در سالن چهارسو و سالن قشقایی واقع در تئاتر شهر تهران نمایش داد. بیضایی پس از نمایش «مرگ یزدگرد» در پاییز 58 تا نزدیک دو دهه بعد نتوانسته بود نمایشی بر صحنه برد. «شب هزارویکم» را در پاییز 82 در تالار چهارسوی تئاتر شهر تهران اجرا کرد. در تابستان سال 84 نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را که نمایشنامهاش را با نیمنگاهی به قتلهای زنجیرهای دهه 70 ایران نوشته بود، در سالن اصلی تئاتر شهر تهران بر صحنه برد که استقبال چشمگیری دید، اما اجرایش پس از 24 شب متوقف شد. نمایش بعدی بیضایی «افرا؛ یا روز میگذرد» بود که در زمستان 86 در تالار وحدت تهران به صحنه رفت و با موفقیت و استقبال کمنظیر تماشاکنان مواجه شد و شد و نمایش بیضایی در ایران شد. افتتاح این نمایش چند شب پس از مرگ اکبر رادی، بود و این بیضایی را سخت منقلب کرده بود و او این نمایش را به رادی تقدیم کرد. سال 86 و 87 «وقتی همه خوابیم» ساخته شد و در سال 87 روی پرده رفت؛ ولی سال 88 «سهرابکشی» به جشنواره تئاتر فجر نرسید. پس از فیلم «وقتی همه خوابیم» بیضایی کوشید تا «تاراجنامه» و «سهرابکشی» را به نمایش درآورد، ولی موفق نشد.
رفتنی بر دور تکرار اواخر مرداد 89 به اروپا و از آنجا به دعوت بخش ایرانشناسی دانشکده انسانیات و علوم دانشگاه استنفورد همراه همسر و پسرش به ایالات متحده آمریکا رفت و در بخش مطالعات ایرانی این دانشگاه مشغول تدریس و تحقیق شد. سال 91 پژوهش مفصلش درباره «هزارافسان» را پس از چند سال انتظار پروانه نشر چاپ کرد. «هزارافسان کجاست؟» پیشتر در 84، چندی پس از نمایش «شب هزارویکم» و اندکی پس از انتشار بخش نخستش در همان سال 83 با نام «ریشهیابی درخت کهن»، نوشته شده بود و بنا بود به نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در اردیبهشت 85 برسد، ولی انتشارش تا بهار 91 به تعویق افتاد. بیضایی از سال 91 نمایشهایی در آمریکا اجرا کردهاست. سایهبازی «جانا و بلادور» که در تیرماه 91 در مرکز اجتماعات محلی کابرلی کالیفرنیا به نمایش درآمد نخستین از این نمایشهاست. پس از نمایشنامهخوانی «آرش» در سال بعد و «گزارش ارداویراف» در 93، نمایش بعدی بیضایی «طربنامه» بود که در سال 95 در «کالج دی انزا» کالیفرنیا بر صحنه رفت. بیضایی در سال 95 دکتری افتخاری دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند را به خاطر مشغله تمرین نمایش «طربنامه» نپذیرفت؛ ولی سال بعد در سنت اندروز حاضر شد و در جشنی افتخارا دکتری عالی ادبیات گرفت. پس از مراسم نیز سمپوزیومی چندروزه در بررسی آثارش در همین دانشگاه برپا شد. در زمستان 96 تمرین نمایش «چهارراه» سرگرفت که در نوروز 97 در دانشگاه استنفورد کالیفرنیا به نمایش درآمد. در زمستان 97 بیضایی تدارک نمایش جدیدی با عنوان «داش آکل به گفتهی مرجان» را آغاز کرد. این نمایش به اجرا در نوروز 99 به خاطر تعطیلی دانشگاه استنفورد در پاندمی کرونا در منطقه خلیج سان فرانسیسکو، نرسید. در شهریور 99 فیلمنامه «ماهی» که در سال 83 نوشته شده بود و در ایران پروانه نشر نگرفته بود، در سان فرانسیسکو منتشر شد. اما به راستی چه کسی از سرانجام این فراز و فرود هنری بیضایی خبر دارد؟
آلبوم افتخار
بخشی از جایزه ها و افتخارات بهرام بیضایی، نویسنده و کارگردان ایرانی فیلم و تئاتر را در ادامه آمده است. 1. دیپلم افتخار دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان برای حقیقت و مرد دانا 1974 میلادی 2. جایزه فیلم برگزیده انجمن منتقدان مجله فیلم برای باشو، غریبهی کوچک اواخر دهه60. 3. فیلم برگزیده منتقدان و نویسندگان سینمایی از سال 71-72، 4. صدهزار تومان از جهانبخش نورایی برای فیلم مسافران، در مراسم اهدای جایزه به فیلمهای برگزیده منتقدان و نویسندگان سینمایی (سال72) 5. جایزه ادبی گردون برای نمایشنامه پردهخانه (29 اردیبهشت 73) 6. تقدیرنامه کانون کارگردانان خانه سینما (سال80) 7. جشن انجمن منتقدان و نویسندگان تئاتر ایران (سال82) 8. جایزه بهترین نمایش سال 82، جشن انجمن منتقدان و نویسندگان تئاتر ایران (سال83) 9. یک جایزه برای بهترین پژوهش تئاتری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با مسئولیت محمدرضا لاهوتی، که بیضایی به مراسم اهدایش نرفت. 10. تقدیر در مراسم جایزه روزی روزگاری (سال 87) 11. تقدیرنامه (سال90) 12. جایزه مراسم انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران برای تاراجنامه (سال90) 13. جایزه بیتا 2011، 14. جایزه میراث فرهنگ2012، 15. جایزه سینا 2013، 16. نشان ایسفا انجمن فیلم کوتاه ایران (سال 94) 17. دکتری افتخاری ادبیات دانشگاه سنت اندروز، اسکاتلند؛ (سال 96) 18. تندیس آرش جشنواره تیرگان 2017، 19. نشان آکادمی حمید سمندریان (سال 96) 20. نشان عالی هنر برای صلح (سال 97) 21. مدالیوم خانه تئاتر (سال98) 22. جایزه جلال ستاری (سال98) 23. تقدیرنامه کمیسیون ملی یونسکو در ایران (سال 98) 24. تقدیر در مراسم چله عشق برای فیلمنامه روز واقعه (سال 98)