یک‌شنبه 4 آذر 1403

روایت یک زوج نجات‌گر لرستانی / از خدمت‌رسانی به مردم افتخار می‌کنیم

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
روایت یک زوج نجات‌گر لرستانی / از خدمت‌رسانی به مردم افتخار می‌کنیم

زوج هلال احمری لرستان لحظه به لحظه زندگی خود را همراه و همدل با مردم بوده و در سختی‌ها و مشکلات در میدان حضوری فعال دارند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از سفیرافلاک، تسکین آلام و خدمات‌دهی در زمینه سلامت و حمایت از زندگی و ارزش‌های انسانی بدون نگاه تبعیض‌آمیز از وظایف مهم جمعیت هلال‌احمر به شمار می‌رود که روح ایثار و فداکاری را به نمایش می‌گذارد.

برنامه‌ریزی دقیق و اجرای برنامه‌های مقابله در برابر حوادث و بلایای طبیعی و همچنین حضور فعالانه در کمک‌های بشردوستانه با روحیه‌ای آرام و بامتانت، مرهمی بر زخم‌های مردمی است که به دلیل برخی بروز حوادث نیازمند خدمت‌رسانی، امدادرسانی و عملیات نجات هستند.

نیروهای هلال‌احمر از نهادهای خدمات‌رسانی هستند که در حوادث مختلف قدم‌به‌قدم همراه و همدل مردم در سختی‌ها و مشکلات در میدان حضوری فعال دارند، در این راستا گفتگویی تفصیلی با «جمال‌الدین بابایی» و «سیده صبا روزبه» زوج جوان هلال‌احمری انجام‌شده است که مشروح آن را در زیر می‌خوانید:

ضمن معرفی خود، به خاطراتی از فعالیتتان در هلال‌احمر اشاره‌کنید

جمال‌الدین بابایی: متولد 57 می‌باشم در سال 80 عضو جوانان هلال‌احمر بوده و زلزله بم اولین برنامه‌ای بود که به‌صورت داوطلبانه به‌عنوان نیروهای امدادی و تیم حمایت روانی شرکت کردم، در آنجا بیشتر از قبل به کار هلال‌احمر و خدمت‌رسانی به مردم علاقه‌مند شدم و درنهایت در سال 87 استخدام شدم.

سیده صبا روزبه: متولد 63 هستم و در سال 83 در هلال‌احمر استان استخدام شدم و با همسرم در محل کار آشنا شده و درنهایت زندگی مشترک را آغاز کردیم.

بابایی: اولین خاطره تلخی که با آن مواجه شدم حضور در زلزله بم بود که بحرانی اساسی برای مردم به وجود آمده بود، در آن مدت با جوانی مواجه شدم که نزدیک به 20 نفر از اقوام درجه‌یک خود را ازدست‌داده و آن‌ها را در کنار هم دفن کرده بود، تحمل این درد برای من بسیار سخت بود و همان‌جا از خداوند خواستم که هرگز مرا با چنین درد و مصیبتی امتحان نکند.

خاطره دیگری که از تیرماه 98 پلدختر داشتم این بود که ما حوالی ظهر متوجه شدیم که 18 نفر از اعضای خانواده از جمله خواهر، خواهرزاده و سایر اقوام در پشت‌بام گیر افتاده‌اند و در همان لحظات ارتباط ما به‌صورت کامل با شهرستان پلدختر قطع شد.

در آن روز جلسه مدیریت بحران تشکیل شد و در آن اعلام کردند که با توجه به افزایش بارندگی‌ها، حجم دبی رودخانه تا دو متر افزایش می‌یابد و احتمالاً تمام کسانی که در پشت‌بام خانه قرار دارند کشته می‌شوند و چه‌بسا ممکن است حتی اجساد آن‌ها پیدا نشود.

آن روز کسی نمی‌دانست خانواده من در آن شرایط ویژه و بر روی پشت‌بام هستند همان لحظه به یاد جوان ساکن بم افتادم؛ وقتی‌که در آن شرایط قرار گرفتم به خداوند گفتم که پروردگارا من همان لحظه از تو خواستم که مرا با چنین درد و رنجی امتحان نکنی؛ آن شب علاوه بر اینکه مجبور به ادامه فعالیت‌های کاری بودم و سعی می‌کردم کسی متوجه موضوع و ماجرا نشود، به‌شدت نگران سلامت عزیزان و خانواده‌ام بودم ولی الحمدالله، صبح که خبر سلامت وزنده بودن آن‌ها را شنیدم، رمقی دوباره در من ایجاد شد؛ این خاطره علاوه بر اینکه تلخ بود و شبی بود که هزار سال بر من گذشت ولی به لطف خداوند پایان یافت و سحر خوبی داشتیم.

روزبه: در زمان زلزله کرمانشاه و سیل 98 پلدختر بنده بیشتر در حوزه ساماندهی تیم‌های حمایت روانی اجتماعی کار می‌کردم و بیشتر فعالیت‌های فرهنگی اجتماعی انجام می‌دادم؛ یکی از مواردی که در زمان زلزله کرمانشاه و سیل 98 مشاهده کردیم که بسیار جالب و عجیب بود استقبال مردم از ما در آن شرایط روحی و وضعیت بسیار وخیم شهر بود؛ در آن شرایط که خانواده‌ها اموال، دارایی‌ها و حتی عزیزان خود را از دست‌داده بودند بسیار استقبال گرم و عالی از ما انجام دادند و ما را به‌راحتی می‌پذیرفتند.

تیم حمایت اجتماعی ما به روستاها و شهرها می‌رفتند و برخی خدمات را به مردم می‌دادند و تلاش می‌کردند که مردم را به زندگی عادی بازگردانند، دریکی از این موارد در روستاهای کرمانشاه همراه تیم، گروه های تخصصی و مددکاری اجتماعی ما را همراهی می‌کردند، با خانواده روبرو شدیم که یک نوجوان 14_ 15 ساله داشت اما متأسفانه به دلیل ترس نمی‌توانست از مادرش جدا شود در آن زمان تیم تخصصی ما سعی کرد با نوجوان صحبت کند و مشکل را برطرف کند بعد از سه روز وقتی مجدداً روستا مراجعه کردیم مادرش به ما گفت که آن نوجوان به زندگی عادی خود بازگشته بود و صحبت‌های مددکاران بسیار برای او تأثیرگذار و توانسته بود بر ترس خود غلبه کند.

در زمان سیل پلدختر ما با حمایت سازمان جوانان هلال‌احمر فضای دوستار کودکی سه‌ماهه را در مرکز سیل پلدختر در یک مکان ورزشی و در کوی سازمانی برگزار کردیم و به‌واسطه آن توانستیم سالنی را که پر از گل‌ولای بود را پاک‌سازی کنیم در طول این سه ماه بچه‌ها با زمان‌بندی‌های مشخص یک سری فعالیت‌هایی را انجام می‌دادند، به‌واسطه این کارها خیلی خوب توانستیم این کودکان را به زندگی عادی برگردانیم.

شور و شوق بچه‌ها به‌قدری بود که از دو ساعت قبل در محل حاضر بودند از سویی خانواده‌ها نیز از این موضوع بسیار خوشحال و راضی بودند چون با این کار زندگی و امید دوباره به فرزندان و شهرشان بازگشته بود؛ این شکل کارها حس خیلی خوبی را نیز در ما ایجاد می‌کند ولی امیدوارم هیچ‌وقت این‌گونه بلایا و مشکلات پیش نیاید که ما بخواهیم این‌گونه خدمت‌رسانی‌هایی را انجام دهیم.

آیا خدمات‌دهی اعضای هلال‌احمر به مردم فقط مربوط به شرایط بحرانی است؟

روزبه: در حال حاضر وضعیت عادی است و بحرانی وجود ندارد، ولی ما نه‌تنها در شرایط سخت و بحرانی بلکه در شرایط عادی نیز کارهای خداپسندانه انجام می‌دهیم و حوزه کمک‌های حمایتی معیشتی، کمک‌هزینه درمانی و اجرای فعالیت‌های فرهنگی از این قبیل است. طرح ملی که در حوزه جوانان داریم طرح نوروزی ارائه خدمات به مسافرین است به این صورت که در ورودی و خروجی شهرها مستقر بوده و به مردم خدمت‌رسانی می‌کنیم، درواقع هلال‌احمر در همه حال در خدمات‌دهی به مردم در میدان حضور دارد.

 چقدر به کار خود عشق و علاقه دارید؟

روزبه: از دوران کودکی آرزوی کمک کردن به مردم را داشتم و همیشه دوست داشتم در زمان و شرایط سخت به مردم کمک کنم، این آرزو همراه من ماند تا زمانی که دست تقدیر باعث شد که جذب سازمان هلال‌احمر شوم تا هر زمان اگر خدای‌نکرده اتفاقی رخ دهد بتوانم به مردم کمک کنم.

بابایی: فکر می‌کنم سازمان هلال‌احمر تنها محلی است که می‌توانم به‌خوبی کارکنم و کمک دهنده باشم؛ همیشه با درد و رنج مردم ناراحت و با خوشحالی آنان، خوشحال می‌شوم؛ البته درد مردم برای ماست، ما شریک درد و رنج مردم هستیم و هر زمان مردم گرفتاری داشته باشند در کنار آن‌ها هستیم، همیشه آرزو می‌کنیم مردم خوشحال باشند ولی اگر خدای‌ناکرده در هرجایی از کشورمان برای کسی حادثه‌ای رخ دهد درد آن‌ها را درد خودمان می‌دانیم و به آن‌ها کمک می‌کنیم تا بخشی از آلام آن‌ها را تسکین دهیم.

ما می‌دانیم حوادث غیرمترقبه هستند و خبر نمی‌دهند که چه ساعتی و در کجا رخ می‌دهند ولی معمولاً این حوادث در بدترین و سخت‌ترین نقاط اتفاق می‌افتد مثلاً شخصی به کوهنوردی می‌رود، در بدترین و سخت‌ترین نقطه و شرایط گیر می‌کند گاهی این عملیات‌ها به‌قدری سخت می‌شوند که همکاران ما نیز به مشکل برمی‌خورند و آن‌ها نیز به خطر می‌افتد.

همه می‌دانیم برف و باران رحمت الهی هستند اما گاهی اوقات برف و باران‌های شدیدی رخ می‌دهد و در گردنه‌های صعب‌العبور آن مردم و خودروهایشان گرفتار می‌شوند در این‌گونه مواقع لازم است که ما در آن شرایط بسیار سخت جوی به آنجا رفته و به یاری و کمک هم‌وطنانمان بشتابیم؛ گاها رخ‌داده است که ما از ابتدای شب تا فردا صبح آن در آن گردن‌ها مشغول امدادرسانی به مردم بوده‌ایم.

از دیگر چالش‌های این کار این است که مشخص نیست حادثه چه هنگامی رخ می‌دهد تا هماهنگ کنیم در آن زمان و ساعت‌ها کسی در خانه‌مان باشد و یا خانواده‌مان را به دست کسی بسپاریم چون کار ما به‌گونه‌ای است که یک تایم طلایی دارد و هرزمانی که ما تماس بگیرند ما باید بلافاصله در محل حاضر باشیم.

در هرجایی و هر شرایطی که باشیم به‌محض اطلاع‌رسانی در مورد حادثه باید در محل حادثه حاضر باشیم ولی با همه این سختی‌ها ما از کارمان راضی هستیم چون بعد از هر خدمت شیرینی و لذت خاصی در پایان آن وجود دارد که به هر سختی ارزنده‌تر است.

روزبه: اصلی‌ترین چالشی که با آن مواجه هستیم این است که زمان و مکان هیچ‌گونه اهمیتی برای ما ندارد و هر زمان مشکلی برای مردم پیش بیاید ما و باید در خدمت مردم باشیم و متعلق به خودمان نیستیم بلکه متعلق به مردم و خدمت‌رسانی به آن‌ها هستیم.

درزمانی که زلزله کرمانشاه رخ داد بنده به مدت یک هفته در آنجا خدمت‌رسانی می‌کردم و همسرم در خرم‌آباد کارهای لجستیک و پشتیبانی را انجام می‌دادند و اقلام موردنیاز را برای آنجا می‌فرستادند بعد از یک هفته که برای تجدیدقوا و بازیابی انرژی به خانه بازگشتم، بلافاصله ایشان به مدت یک هفته به منطقه کرمانشاه اعزام شدند.

درواقع درزمانی که حادثه‌ای اتفاق می‌افتد، ما علاوه بر زحماتی که در مناطق انجام می‌دهیم، دور بودن از خانه و خانواده را داریم که بسیار سخت است، یعنی چالشی است که ما بسیار با آن روبرو هستیم و ممکن است بحران‌های روحی و روانی را به ما وارد کند، چون یک سری اتفاقات پشت سر هم رخ می‌دهد ممکن است ما دو الی سه هفته همدیگر را نبینیم.

درواقع در هر حادثه زمان و مکان برای امام معلوم نیست و ما باید در هرلحظه‌ای در کنار مردم باشیم و به آن‌ها خدمت کنیم.

 ویژگی خاص یک هلال‌احمری چیست؟ آیا همچنان از حضور در هلال‌احمر راضی هستید؟

بابایی: مهم‌ترین ویژگی یک هلال‌احمری دلسوز، شریک غم مردم بودن و گمنامی است؛ من فکر می‌کنم که جامعه با زحمات و سختی‌هایی که همکاران بنده می‌کشند آشنا نیست و گاهی اوقات نیز قضاوت‌های خوبی از سمت که مردم صورت نمی‌گیرد و می‌توان گفت نیروهای امدادی ما واقعاً گمنام هستند.

روزبه: متأسفانه بارها شاهد بوده‌ایم که مردم به ما می‌گویند که شما در هلال‌احمر بیکار هستید و تنها زمانی که حادثه‌ای رخ می‌دهد به محل حادثه می‌روید و این حادثه ممکن است چند سال یک‌بار نیز رخ ندهد! ولی واقعیت این است که ما جز شلوغ‌ترین و پرکارترین ادارات هستیم چون زمانی که اتفاق و حادثه‌ای رخ نمی‌دهد ما مشغول آموزش به اعضا، داوطلبان و امدادگران هستیم و در این راستا علم و آموخته‌هایمان را به‌روز می‌کنیم و به همراه اعضای ما آمادگی‌هایمان را افزایش می‌دهیم.

بابایی: قطعاً اگر به گذشته برگردم بازهم همین راه می‌روم؛ در اداره‌ها و سازمان‌های مختلفی پیشنهادات کاری داشته‌ام اما عشق و علاقه‌ای که به این کاردارم مانع از رفتن به سمت‌وسوی کارهای دیگر شد. ان‌شاءالله سعی می‌کنم تا پایان خدمت نیز در این سازمان فعالیت کنم و این لباس مقدس را بر تن داشته باشم.

روزبه: فعالیت در هلال‌احمر بسیار سخت و طاقت‌فرسا است ولی اگر با این آگاهی که در حال حاضر دارم به گذشته بازگردم بازهم آن را انتخاب می‌کنم.

بابایی: نکته‌ای که بسیار دوست دارم بر آن تأکید کنم این است که مردم در هلال‌احمر عضو شوند و دوره‌های مختلف امدادی آن را آموزش ببینند که در این دوره‌های آموزشی توانایی و علم و آگاهی افزایش می‌یابد و در ابتدا برای خود امدادی یعنی به کار می‌رود یعنی سود آن در ابتدا به خود شخص و اطرافیان و خانواده او می‌رسد، خدای‌نکرده اگر کسی در خانواده ایست قلبی داشته باشد نزدیک‌ترین کسی که می‌تواند به وی کمک کند یکی از اعضای این خانواده است و اگر اعضای خانواده آموزش‌های لازم را دیده باشند می‌توانند از فوت یکی از آسیب‌های جدی به آن شخص جلوگیری کنند و درنهایت به‌جز خانواده خود می‌تواند به دیگران نیز کمک کند که این کار خود باقی الصالحات می‌باشد و زیباترین حسی که در تمام دنیا داشته زمانی بوده که حس کردم کسی را از مرگ حتمی نجات داده‌ام؛ در حرم آقا امام رضا با یک جوان عربی که ایست قلبی کرده بود برخورد کردیم، در همان لحظه به‌محض اینکه متوجه شدیم ایست قلبی صورت گرفته است و ماساژ قلبی آن را آغاز کردیم و الحمدالله به‌واسطه آن ضربان آن برگشت و در همان لحظه خیلی خوشحال شدم.

روزبه: کارمندان هلال‌احمر بخش کوچکی از کار هستند اما بخش بزرگ و قابل‌اتکا هلال‌احمر نیروهای داوطلب ایست که در آن فعالیت می‌کنند، به‌شخصه بسیار دوست دارم که نیروهای داوطلب ما ماهانه و سالانه افزایش یابند؛ اگر در شهرمان تعداد اعضای داوطلب افزایش یابد آمادگی اجتماعی خودمان افزایش می‌یابد بنابراین آن چیزی که مهم است این است که تعداد اعضای داوطلب ما در کل کشور افزایش یابد و مردم به سمت هلال‌احمر روی بیایند، آن را بشناسند و آموزش‌های لازم را در این خصوص ببینند که این آموزش‌ها در درجه اول مورداستفاده خودشان و خانواده خودشان است و بعد به کمک اجتماع می‌آیند مردم در این راستا ما همکاری کنند چون هرچه خانواده هلال‌احمر توسط اعضای داوطلب بزرگ‌تر شود، قطعاً خیر آن بیشتر به مردم می‌رسد.

انتهای پیام /

روایت یک زوج نجات‌گر لرستانی / از خدمت‌رسانی به مردم افتخار می‌کنیم 2
روایت یک زوج نجات‌گر لرستانی / از خدمت‌رسانی به مردم افتخار می‌کنیم 3
روایت یک زوج نجات‌گر لرستانی / از خدمت‌رسانی به مردم افتخار می‌کنیم 4