روح اوریانا فالاچی در «اندیشه پویا»؛ مقدمه و پرسشها بهتراز پاسخهای احمدینژاد
مصاحبه خواندنی است نه فقط به خاطر گفته های متفاوت احمدینژاد که می گوید در مسیر تکامل است، به این خاطر هم که مقدمه در طراز اوریانا فالاچی و پرسشها به سبک خبرنگار مشهور ایتالیایی است...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - حتی اگرمجله «اندیشه پویا» در صفحه شناسنامه خود تصریح نکرده باشد: «هر گونه بازنشر، تکثیر و تجدید چاپ مطالب اندیشه پویا بدون اجازه کتبی اندیشه پویا ممنوع و قابل پیگرد قانونی است» باز هم بخشهای مهم گفتوگوی خواندنی و متفاوت این مجله روشنفکری با محمود احمدینژاد رییس جمهوری پیشین ایران با تیتر جذب کننده «من لیبرال دموکرات هستم» را بازنشر نمیکردیم چرا که خود 25 سال است هر هفته نشریهای مکتوب و کاغذی را به روی دکه میفرستم که بدون تک فروشی دخل و خرج نمیکند و جدای آن دریغ است که عادت مراجعه به دکه های واقعی در روزگار استیلای فضای مجازی از سر باقی مردمان هم بیفتد و همین چهار تا نشریه درست و حسابی باید بماند وگرنه بدون اینها دکه ها بیش از این به کیوسکهایی برای عرضه تنقلات و دخانیات و مایعات و نه نشریات و مطبوعات بدل میشوند.
با این که هم دفتر نشریه و هم سایت، هر مطبوعهسفارش داده شده را تهیه میکنند اما خرید شخصی از دکه همان گونه که توت فرنگی و روان نویس می خری حس خرید «آدینه» را در دهه 60 و در عهد شباب زنده میکند که 25 تومان بود یعنی 10 و نیم برابر کرایه تاکسی 20 ریالی و حالا هم 45 هزار تومان است باز ده و نیم برابر کرایه تاکسی در مسیری کمی طولانی تر و البته اگر قیمت نصف شود فروش آن دو برابر نخواهد شد. جدای آن از نزدیک در جریان نشر مجلهای با سبک و سیاق اندیشه پویا و در حوزه ادبیات هستم و میدانم انتشار منظم و در هفته پایانی هر ماه چه همت سترگی میخواهد و ناز این و آن را خریدن و رنجیدن نویسندگانی که حاضر به تغییر یک واو هم نیستند و البته مستلزم تمرکز تام بر روی یک کار و تنها همان کاراست و این همان همتی است که از رضا خجسته رحیمی و مریم شبانی و دوستان دیگری چون علی ملیحی هر ماه سرمی زند و حاصل، مجلهای است که هیچ گاه افت نمیکند. پس اگر نقل یا نقد مصاحبه آقای احمدینژاد انگیزه این نوشته نیست، برای چیست؟ صرف معرفی که با انتشار جلد در سایت و کانال هم میسر است. دلیل؛ یاد کردن از مقدمه فوق العادهای است که سردبیر مجله برای مصاحبه نوشته و نیز سؤالاتی که طرح کرده و چنان مستند ارجاع داده که راه گریزی برای قهرمان قصه باقی نگذاشته وبی اغراق پرسشها را از پاسخها خواندنیتر ساخته است. این گونه مقدمه نویسی بر یک مصاحبه و این نوع سؤال کردن را (که چنان گزنده هم نباید نباشد که مصاحبه شونده را زده کند و به ترک گفت و گو وادارد) تنها در گفتوگوهای اوریانا فالاچی خبرنگار مشهور ایتالیایی میتوان سراغ گرفت.
اگر چه نویسنده این سطور، ژانرهای گوناگون روزنامهنگاری از تحلیل و یاداشت تا مقاله و سرمقاله و تیتر را آزموده و کمتر گرد مصاحبه گشته اما به سبب دورههای متعدد جشنواره مطبوعات و داوری در بخش مصاحبه و فعالیتهای دیگر در تشبیه مقدمه مصاحبه به مقدمههای خانم فالاچی در مصاحبههای «گفت و گو با تاریخ» و با رهبران سیاسی جهان به قدر ذرهای قصد اغراق در میان نیست. از احمدینژادی که از نردههای وزارت کشور بالا میرود و کسی دم از آزادی مطبوعات میزند که سعید مرتضوی طرد شده از قوه قضاییه را جذب دولت خود کرده و معاونت مطبوعاتی دولت دوم را نخست به محمد علی رامین سپرده بود که هیچ نسبتی با اندیشه و قلم نداشت و حالا آزادیخواه شده انتظاری جز پاسخهایی که داده نیست اما این هنر مصاحبه کننده است که بی آن که حس بازجویی را حاکم کند دقیق و مستند چالش کرده است. وقتی با فردی آن هم با اشتهار آقای احمدینژاد مصاحبه کردهای و قراراست تصویر او روی جلد بنشیند مقدمهای چنین، به غایت دشوار است و تنها از روزنامهنگاری بر می آید که روزنامهنگاری برای او هدف باشد نه وسیله.
قدرت و رفاه مادی که سهل است نه حتی کشف حقیقت که خود روزنامهنگاری باید هدف باشد چنان که سیروس علینژاد و محمد بلوری بودند و اگر روزنامه نگاری مکتوب و چاپی ما چنین فقر و نحیف شده تنها به سبب سانسور و فراگیری فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نیست. به خاطر جای خالی این روزنامه نگاران هم هست و همین دو روز پیش به بهانه قتل بابک خرمدین به دست پدر و مادر از دومی یاد شد. اندیشه پویا را بخوانید نه الزاما به خاطر آنکه بدانید احمدینژاد تازه چه گفته و آنچه گفته با تصویر قبلی او چقدر تفاوت دارد که به تعبیر خود او در مسیر تکامل است. برای این که مقدمهای در طراز اوریانا فالاچی و پرسشهایی به سبک او را خوانده باشید در روزگاری که مدعیان نوشتن و روزنامه نگاری فراوان شدهاند.
بیشتر بخوانید: اندیشه پویا؛ 100 نام در تحریریه خیالی قرن لینک کوتاه: asriran.com/003IJo