یک‌شنبه 4 آذر 1403

رویارویی با فُقهای درباری، شعرای چاپلوس و مدیران نالایق

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
رویارویی با فُقهای درباری، شعرای چاپلوس و مدیران نالایق

دوران امام موسی کاظم (علیه السلام) به دلیل اینکه همزمان با دوران خلافت بنی عباس بود در خفقان شدیدی به سر می‌برد.

امام هفتم شیعه در راه تداوم خط امامت رسول الهی روش ویژه ای داشت. روشی که در آن مقاومت با مبارزه منفی شکل گرفت. مهمترین شاخصه رفتاری امام کاظم (ع) این بود که او به همه آموخت که در شرایطی از زمان «سکوت برتر از فریاد است» و خاموشی فریاد آفرین خواهد بود. سکوتی که خودش نوعی ایستادن در برابر ظلم است و سینه سپر کردن برای خداست، (قد نَصَبَ نَفسَهُ لِلله)؛ حضرت موسی بن جعفر (ع) در واقع در یک جمله قهرمان مبارزه با ظلم و ستم بنی عباس است اما با شیوه مبارزه منفی در برابر حکومت های ظلم. امامی که چون کوهی استوار کظم غیظ می‌کند و با مقاومت های خود دلِ هارون را می لرزاند و او را از هر سو به ترس می اندازد.

امام با خط فکری و عملکردهای سیاسی و فرهنگی - اجتماعی خود و تربیت شاگردان وارسته توانست آن علوم باقری و صادقی (علیهم السلام) را در راه تکامل و حفظ ارزش های اسلام بکار ببندد و تعالیم اسلامی را جهت بخشیدند. تعالیمی هر چند محدود در راه فرهنگ و تمدن اسلامی که گاهی رو به افول و گاهی رو به صعود بود.

دلایل سقوط جامعه و جو سیاسی زمانه امام کاظم (علیه السلام) و خلافت عباسیان  جو سیاسی زمانه امام کاظم (علیه السلام) را سه گروه مهم تشکیل می دادند. در زمان عباسیان کسانی که حامیان دستگاه خلافت بودند نیز صدمات زیادی را بر پیکره اسلام وارد کردند. سه گروه مهم در تحکیم این صدمات و رکورد و سقوط جامعه اسلامی موثر بودند که روایت های تاریخی درباره آنان گویاست. این سه گروه عبارتند از:

1- خلافت فقهای درباری: علما و فقهای درباری برای خاندان پیامبر مصیبت آفریدند. چه بسیار از آنان که به مدح و ستایش آن‌ها پرداخته و آلودگی‌شان را تطهیر می‌کردند، چه بسیار از آنان که به تملق گویی از دستگاه خلافت پرداختند و شک آن‌ها را در عدم حقانیت خود از میان بردند.

- برخی از آنان احادیثی را به نفع خلفا ساخته و وارد بازار می‌کردند. - برخی دیگر می‌کوشیدند خلیفه را در هاله ای از قداست فرو برند و با تقدیس و تعظیمشان، اعمال فاسد و حتی قتل و خونریزی آن‌ها را تایید و یا در امان نامه ای که به فردی می‌دادند تشکیک کرده و او را به جنگ خنجر و شمشیر اندازند. - آنان با دروغ بافی های خود به لاشه های بنی عباس جان دادند. - اینان عمل ناروایی زمامداران را توجیه و شخصیت کثیف و آلوده‌ی آن‌ها را تطهیر می‌کردند. - برخی از روحانی نمایان به نفع خلیفه احکام اسلامی را زیر پاگذارده و فتوای خلاف قرآن می‌دادند. آن‌ها چندان به نفع و دستگاه فقوا دادند و چندان به تطهیر زمامداران پرداختند که مردم عوام گمان داشتند تا زمان فرود آمدن مسیح از آسمان بنی عباس و بر روی زمین زمامداری دارند و اگر روزی آن‌ها سقوط کنند خورشید منکسف می‌شود، باران نمی‌بارد و گیاهان خشک و بی آب می‌شوند.

آن‌ها صفتی تراشیدند، تافی القضاه ساختند، برای خلیفه مقام خدائی و پیامبر قائل شدند. گفتند خلقه، ظل الله است و درباره‌ی همه مظالم آن‌ها حکم به عدالت است و در برابر آن‌ها حق مقاومت و ایستادگی نیست و روش آن‌ها را نمی‌پذیرفتند.

2- شعرای چاپلوس: شعرای فعال در دوره عباسی، عموما شاعرانی درباری، صله بگیر و چاپلوس بودند. سروده هایشان مملو خواسته های حکومت بود. چه چاپلوسی‌ها، چه تملق گوئی ها، چه پرده دری‌ها که از خود بروز می دادند. آن‌ها در مجالس و ضیافت های عمومی حکومت و حتی در مجلس خصوصی عیش و شراب خلیفه حضور یافته و برای دل خلیفه شعر می‌سرودند. تا اندازه ای که یکی از شاعران، هارون را پیامبری پس از پیامبر اسلام معرفی کرد و جایزه ای کلان دریافت کرد.

3- مدیران نالایق و دنیا طلب حکومت: زمامداران و مدیران نالایق حکومت عباسی را صاحب منصبانی بود که دین و شرف خود را به خاطر طمع دنیا مایه می‌گذاشتند و خلیفه خدایشان بود. مدیران عباسی اساسا تمامی شاخص های مد نظر اسلام را زیر پا گذاشته بودند. بی درایتی و بی مسئولیتی از جمله ویژگی های آنان بود. در دستگاه عباسی تنها کسانی می توانستند به کسوت مدیریت های سیاسی و فرهنگی دست یابند که بله قربانگوی خلیفه و در خدمت و تابع دربار بودند. حتی فردی چون «حمید بن مخطبه» که در خدمت هارون بود گفته بود، جان، مال و فرزند و دین خود را در راه تو می‌دهم و هارون از او خواست تا جوانان خوش سیمای علویان را بی چون و چرا به قتل برساند.

موضع سیاسی امامکاظم (ع)

به طور کلی باید گفت که موضع سیاسی امام در برابر حاکمان عباسی موضع، تحقیر و بی اعتنایی بود. امام تلاش می کرد با نوعی تحقیر و بی اعتنایی در برابر بنی عباس مشروعیت حکومت آن‌ها را زیرسوال برد. امام همیشه در حال حرکت و تلاش بود.

چه بسیار دعوت هایی که از امام به عمل آمده و از او می‌خواستند حکومت را پذیرا شود و آن‌ها تلاش کنند قدرت را از دست عباسیان بیرون آورده و به دست او بسپارند و امام به دلایل متعدد دعوت‌ها را نمی‌پذیرفت.

او حتی در برابر دعوت علویان را نیز، نفی و انکار را در پیش گرفت زیرا می‌دانست آن‌ها مرد مبارزه نیستند و وحدت فکری و یکپارچگی درتوان و عمل ندارند.

او حتی در برابر مشورت خواهی برخی از سران قیام به آن‌ها هشدار می‌داد و تفهیمشان می‌کرد که اکنون وقت قیام نیست باید به فکر مبارزه‌ی فکری و فرهنگی باشند.

کار امام مبارزه بود ولی نه مبارزه مسلحانه، بلکه مبارزه منفی که در این مبارزه: نفی همکاری با دستگاه، نفی مشروعیت آن‌ها، توجه دادن مردم به عدم صلاحیت علمی و تقوائی زمامداران، سکوت و خاموشی در برابر سوالات معرکه ساز خلفا عدم حضور در دربار - بیان احادیثی که حاصل آن‌ها رد و نفی دستگاه بود.

اما این اندیشه را نیز داشت که باید در دستگاه جباران نمایندگانی داشته باشد تا در مواقع لازم از وجود او و کار و همراهی او برای پیشبرد مقاصد مکتب استفاده کند. همانطور که علی بن یقطین اجازه داد تا در دستگاه هارون باشد و شغل رسمی وزارت را بپذیرد تا در آن موقعیت به استیفای حقوق مسلمین بپردازد.

چنانکه امام کاظم در حدیثی درباره‌ی سیاست می فرمایند: «به هنگامی که پیشوای جامعه ای عادل باشد او را در اجرای عدالت پاداش و تو را نسبت به او وظیفه سپاسگزاری است؛ و زمانی که امام جامعه اهل جور و ستم باشد گناه وبال از آن اوست و وظیفه تو، مقاومت است»

امام کاظم و مساله تقیه: یکی از مسائل فرهنگی - اجتماعی عصر امام کاظم (علیه السلام) مسأله «تقیه» بود. تقیه: خودداری از اظهار عقیده و پنهان داشتن آن یا انجام دادن کاری بر خلاف نظر قلبی خود به دلایلی خاص است. دامنه تقیه امام وسیع بود او در رابطه با حفظ مال، جان، عقیده، خط فکری و سیاسی شیعیان را به تقیه وا می‌داشت و هم او برای جلوگیری از ترویج باطل و اعانت به اثم تقیم می‌کرد و از این طریق به توسعه خدا و تثبیت موقعیت مکتب خویش می‌پرداخت.

نمونه آن را در انتخاب جانشین و حفظ آن، نمونه دیگر را در قبول هدایای هارون، دستور به علی بن یقطین در مورد وضوگرفتن به طریقه اهل سنت بود که سبب حفظ او به عنون نماینده امام و کارگزار او در دستگاه هارون بود که خود هارون از آن آگاه بود.

به نظر گروهی از مردم عامه یا افرادی مثل شیعیان زیدی تندرو که باورشان این بود که امامی که قیام مسلحانه نداشته باشد امام نیست و به همین بهانه از تسلیم در برابر امام باقر (ع) امام صادق (ع) امام کاظم (ع) سرباز زدند. آنها نمی‌دانستند که امام با این تقیه به گونه ای رفتار کرد که بنی عباس را متزلزل کرد و این بزرگ‌ترین گام در جهت حفظ شعائر اسلام و فرهنگ و تمدن اسلام بود.

منابع: کتاب در مکتب اسوه‌ی صلابت امام موسی کاظم (ع)، دکتر علی قائمی کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، دکتر رسول جعفریان کتاب سرچشمه های نور امام موسی کاظم (ع)، محسن خندان کتاب سیمای پیشوایان در آینه تاریخ، مهدی پیشوایی

تصویری بسیار قدیمی از حرم کاظمین (ع)

/6262

کد خبر 1607306
رویارویی با فُقهای درباری، شعرای چاپلوس و مدیران نالایق 2