شنبه 10 آذر 1403

ریاست شبکه موریانه‌ای از زندان / پلیس فتای تهران از مسیر یک کلاهبرداری رازگشایی کرد

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
ریاست شبکه موریانه‌ای از زندان / پلیس فتای تهران از مسیر یک کلاهبرداری رازگشایی کرد

بررسی‌ها نشان داد سردسته اصلی این شبکه موریانه‌ای در داخل زندان بود و از همان چهاردیواری بسته اعضای باند را هدایت می‌کرد. بدین ترتیب تحقیقات از او برای دستیابی به دیگر اعضای این باند ادامه دارد.

مرد زندانی در سلول هم درس عبرت نگرفت و با تشکیل شبکه‌ای موریانه‌ای به کلاهبرداری‌های زنجیره‌ای پرداخت.

به گزارش روزنامه ایران، حتی تصور این اتفاق هم شیرین است. فکرش را بکنید یک روز با شما تماس بگیرند و بگویند شما همان انسان خوشبخت و خوش‌شانسی هستید که از میان صد‌ها و هزاران و میلیون‌ها نفر قرعه به نام‌تان افتاده و به‌عنوان برنده جایزه بزرگ معرفی شوید. انگار در یک لحظه همه چاله‌های زندگی آدم از جلوی چشمش رد می‌شود و تصور پایان گرفتن این چاله‌های اقتصادی و گرفتاری‌ها یعنی تجربه حس انکارناپذیر شعف.

در آن لحظه گویی فردی که این خبر را شنیده دلش می‌خواهد باور کند که این شیرینی حقیقت دارد. حتی اگر شک به دلش بیفتد و فکر این که نکند کاسه‌ای زیر نیم کاسه باشد، اما در ذهنش دنبال توجیهی می‌گردد که به خودش ثابت کند همه چیز حقیقت دارد. مثلاً با خودش فکر می‌کند اگر کلاهبردار باشد نام و فامیلی من را از کجا می‌داند؟ از کجا می‌داند ساکن کدام منطقه هستم؟ و این سؤالات دقیقاً همان چیزی است که کلاهبرداران فکر همه جای آن را کرده‌اند! آن‌ها می‌دانند برای به کرسی نشاندن نقشه‌شان از کجا شروع کرده و خوب می‌دانند چطور باید طعمه‌های خود را مجاب کنند.

مثل باند کلاهبرداران تلفنی که مدتی قبل به دام پلیس فتای تهران افتادند. نقشه آن‌ها به حدی حساب شده و دقیق بود که حتی برخی از اعضای باند نمی‌دانستند ماجرا از چه قرار است و گمان می‌کردند در حال خرید و فروش ارز هستند!

تنها برگ برنده سردسته باند کلاهبرداری یک چیز بود؛ سوءاستفاده از طمع اعضای باند و طعمه‌های کلاهبرداری!

رؤیای یک شبه پولدار شدن، در برخی افراد به حدی شیرین است که دست کشیدن از آن و تکیه بر منطق برایشان سخت است، برای همین به دره عمیق مالباختگی سقوط می‌کنند.

نکته جالب اینجاست که اعضای این باند در ازای مبالغ ناچیز به دام کار خلاف افتادند. آن‌ها در ازای دریافت یک، 2 یا نهایت 3 میلیون تومان برای سردسته باند کار می‌کردند، اما گمان می‌کردند که بالاخره با همین درآمد‌های اندک به سود بالایی می‌رسند و زندگی‌شان تغییر می‌کند.

قدم اول: شناسایی اعضای باند

سردسته این باند سعی می‌کرد هیچ ردی از خود بر جای نگذارد، برای همین حتی اعضای باند هم اطلاع دقیقی از محل زندگی او و شاید حتی هویتش نداشتند! او ابتدا از میان جوان‌هایی که نیاز مالی شدید داشتند، فردی را انتخاب می‌کرد تا بتواند از طریق او طعمه‌های خود را برای کلاهبرداری انتخاب کند.

یکی از افرادی که توسط پلیس فتا شناسایی و دستگیر شده است، اولین حلقه این باند تبهکار است. او در مورد نقش خود در این کلاهبرداری می‌گوید: «من شاگرد مکانیک بودم. از صبح تا شب کار می‌کردم تا بتوانم خرج زندگی‌ام را تأمین کنم. یک روز فرد ناشناسی با من تماس گرفت، اما خودش را معرفی نکرد و می‌گفت این‌طور بهتر است! بعد گفت دیده که من با چه سختی‌ای کار می‌کنم و برای همین پیشنهادی برای بهتر شدن اوضاع زندگی‌ام دارد. گفت افراد لنگ پول را در محل شناسایی کنم و شماره تلفن آن‌ها را به او بدهم.

می‌گفت این افراد بهتر است از میان سالمندان یا معتادان باشند تا راحت‌تر قبول کنند با آن‌ها همکاری کنند. ابتدا به من گفت کارشان خرید و فروش ارز است. من هم چنین افرادی را به او معرفی می‌کردم، اما وقتی دستگیر شدم فهمیدم ماجرا طور دیگری است! سر دسته باند، این افراد را به‌عنوان طعمه کلاهبرداری تلفنی شکار می‌کرد.»

این متهم در مورد اینکه چطور قبول کرد با اعضای این باند همکاری کند در ادامه می‌گوید: «وقتی با من تماس گرفتند به آن فرد گفتم چطور باید مطمئن باشم در ازای این کار به من پولی پرداخت می‌کنید؟ فردای آن روز یک پیک برایم بسته‌ای آورد که در آن 3 میلیون تومان پول بود. دوباره همان فرد ناشناس با من تماس گرفت و گفت حالا مطمئن شدی به تو پول می‌دهیم؟ قرار شد هر بار که فردی را به آن‌ها معرفی می‌کنم مبلغی بین 3 تا 4 میلیون تومان به من پرداخت کنند، اما بعد از پرداخت همان پولی که با پیک برایم فرستادند دیگر هیچ مبلغی به من ندادند.

من 2 یا 3 نفر را به آن‌ها معرفی کردم. بدین صورت که این افراد را در محل شناسایی کرده و شماره‌هایشان را پیدا می‌کردم و بعد با اسم و مشخصات در اختیارشان قرار می‌دادم. وقتی از آن‌ها می‌خواستم که پول من را پرداخت کنند، می‌گفتند بگذار بعد از معرفی چند نفر دیگر همه طلبت را یکجا به تو می‌دهیم تا پول خوبی به دستت برسد. اما همه این وعده‌ها پوچ بود و من وقتی دستگیر شدم، فهمیدم که خودم هم بازی خورده‌ام!»

قدم دوم: تماس با طعمه‌ها به‌عنوان برنده

وقتی طعمه‌ها شناسایی می‌شدند و اسم و مشخصات آن‌ها به دست سردسته‌های باند می‌رسید؛ حالا وقت آن بود که آن تماس هیجان‌انگیز با طعمه‌ها گرفته شود.

یک نفر با این افراد تماس می‌گرفت و می‌گفت که شما برنده جایزه تلویزیون شده‌اید. بعد می‌گفت برای دریافت جایزه‌تان لازم است به همراه راننده صداوسیما به دستگاه خودپرداز مراجعه کنید. وقتی طعمه کلاهبرداری پای دستگاه خودپرداز می‌رفت به او می‌گفتند که باید کدی را وارد کند تا جایزه به حسابش واریز شود. اما آن‌ها از آگاهی پایین او استفاده کرده و به جای خودش پای سیستم قرار می‌گرفتند و از او می‌خواستند کد پیامک شده را بخواند و در حالی که او در حال خواندن کد از روی گوشی تلفن همراه خود بود، فردی که به همراه طعمه پای سیستم بود وانمود می‌کرد در حال کمک به این فرد برای وارد کردن کد پیامک شده است، اما در حقیقت در حال انتقال وجه حساب او به یک حساب دیگر بود!

یکی از افراد دستگیر شده کسی است که به‌عنوان راننده، دنبال طعمه می‌رفت و او را پای دستگاه عابربانک می‌رساند. این فرد در گفتگو با خبرنگار ما می‌گوید: «از من خواسته بودند دنبال فردی بروم و او را پای عابربانک مورد نظر برسانم که بابت این کار هم کرایه‌ای ناچیز به من می‌دادند. من نمی‌دانستم ماجرا چیست و فکرش را هم نمی‌کردم که این افراد در حال کلاهبرداری هستند، چون می‌گفتند برای تبادل ارز نیاز به کارت بانکی افراد مختلف دارند و برای استفاده از عابربانک این افراد باید آن‌ها را به خودپرداز برسانم.»

قدم سوم: تبدیل پول مالباختگان به ارز

وجه حساب مالباختگان به حساب چه کسی واریز می‌شد؟ اگر پول‌ها مستقیم به حساب سردسته باند واریز می‌شد، ماجرا خیلی زود لو می‌رفت!

حالا همان شاگرد مکانیک که طعمه‌ها را شناسایی می‌کرد باید وظیفه دوم خود را انجام می‌داد! او باید افرادی را معرفی می‌کرد که کارت خود را اجاره دهند.

این متهم در مورد این مرحله از کار خود می‌گوید: «افرادی را هم به سردسته باند معرفی می‌کردم که کارت‌شان را اجاره دهند. پولی به حساب آن‌ها منتقل می‌شد و بعد با این افراد در صرافی قرار می‌گذاشتند و با پول واریز شده به کارت‌شان ارز خریداری می‌کردند.»

دو نفر از کسانی که کارت خود را اجاره داده بودند هم دستگیر شده‌اند. یکی از آن‌ها می‌گوید: «به من گفتند فردی قصد خرید ارز دارد، اما چون با هر کدملی و شماره کارت فقط می‌تواند مقدار محدودی ارز خریداری کند، نیاز به کسانی دارد که کارت بانکی‌شان را به او اجاره دهند. من فکر نمی‌کردم پشت این ماجرا کلاهبرداری باشد! پولی به حسابم آمد و با آن‌ها قرار گذاشتم و با آن پول ارز خریدم و تحویل‌شان دادم. آن‌ها حتی داخل صرافی هم نمی‌آمدند! آن طرف خیابان می‌ایستادند و وقتی ارز را تحویل می‌گرفتند، می‌رفتند. من دو بار کارتم را به آن‌ها اجاره داده بودم. دوستم را هم معرفی کردم که او هم یک بار کارتش را اجاره داد.»

فرد دیگری که به توصیه دوستش کارت خود را اجاره داده بود، می‌گوید: «دوستم می‌گفت کسانی هستند که برای مبادله ارز کارت بانکی اجاره می‌کنند. من فقط یک بار اجاره دادم و یک میلیون تومان به من دادند. فکر نمی‌کردم به خاطر یک میلیون تومان به دام بیفتم.»

گردانندگی شبکه موریانه‌ای از داخل زندان

بعد از اینکه شکایت‌های سریالی شهروندان با موضوع مشابه به دست پلیس فتا رسید، اقدامات لازم برای شناسایی و دستگیری اعضای این باند آغاز شد.

بررسی‌ها نشان داد سردسته اصلی این شبکه موریانه‌ای در داخل زندان بود و از همان چهاردیواری بسته اعضای باند را هدایت می‌کرد. بدین ترتیب تحقیقات از او برای دستیابی به دیگر اعضای این باند ادامه دارد.

هشدار پلیس

سرهنگ داود معظمی گودرزی رئیس پلیس فتای پایتخت با هشدار به شهروندان گفت: «اگر با تماس‌هایی مبنی بر برنده شدن جایزه رادیو و تلویزیون یا با آگهی‌های کار در منزل در فضای مجازی برخورد کردید، حتماً به آن شک کنید و با هیچ بهانه‌ای اطلاعات حساب بانکی و اطلاعات فردی خود را در اختیار کسی قرار ندهید. در اکثر مواقع این افراد قصد سوءاستفاده از شما برای انجام جرایمی، چون کلاهبرداری و قمار دارند.»

از میان اخبار

راز نامگذاری محله «زرگنده» چه بود؟ / داستان عجیب پیچ امین‌الدوله

6 خطری که تهران را تهدید می‌کند!