ریشه دشمنی «غنی» با تهران چیست؟
«از هر آنچه به فارس و فارسزبانها مربوط شود، بهطرز حیرتآوری نفرت دارد...» این جمله بهعلاوه تواناییهای مثبت و منفی دیگری را چند دهه پیش، دوستی بلندمرتبه در افغانستان درباره آقای غنی برایم نقل کرد.
به گزارش مشرق، «محمدحسین جعفریان» کارشناس ارشد مسائل افغانستان یادداشتی در قدس آنلاین درباره رابطه اشرف غنی، با ایران و حتی با فارسی زبانها نوشته است.
متن این یادداشت را در ادامه می خوانید:
«از هر آنچه به فارس و فارسزبانها مربوط شود، بهطرز حیرتآوری نفرت دارد...» این جمله بهعلاوه تواناییهای مثبت و منفی دیگری را چند دهه پیش، دوستی بلندمرتبه در افغانستان وقتی از او درباره شخصیت آقای غنی پرسیدم، برایم نقل کرد. بعدها که اشرف غنی رئیس دانشگاه کابل شد و من هم آنجا بودم، اینها را به چشم دیدم. زمان ریاست جمهوری او این عنادها به اوج رسید.
در حالیکه 70 درصد آبهای افغانستان از جنوب و از منطقه پشتونشین وارد خاک پاکستان میشود، غنی نهضت سدسازی را در غرب افغانستان بهراه انداخت تا جلو ورود اندک آبها را به خاک ایران بگیرد. سهمآبه رسمی ما را از هیرمند و سد کجکی نداد تا منطقه هامون، دشت سیستان و شهرستان زابل ایران رسما نابود شود. غیررسمی تهدید کرد به سازمان منافقین درشیندند پایگاه داده و آنها را از آلبانی به مراکزی در خط مرزی استانهای نیمروز و فراه و هرات، یعنی مقابل بیرجند و مشهد منتقل میکند.
*س_بیشتر بخوانید:_س* *س_اشرف غنی: من امروز هزاره و شیعه هستم + عکس_س*فاطمیون را تروریست اعلام کرده و اجازه ورود پهپادهای صهیونیستی را به افغانستان میدهد. آشکارا هم به تهران گفت اگر آب میخواهید نفت بدهید! اما تنها کسی که به فکر آبهای خروجی از افغانستان به پاکستان بود، یعنی آن پروفسور معروف ژاپنی، ترور شد و قاتلش هم پیدا نشد.
اینها یک از هزار است. سعودیها برای وارد کردن تروریستها به ایران در تمام مرزها به در بسته خوردند. اما هنوز یکجا باقی بود؛ غرب افغانستان. چنانکه سخنگوی وزیر خارجه گفت بارها به دولت غنی گفته شد پاسگاههای مرزی را در این منطقه فعال نگه دارد. حتی خودمان دهها پاسگاه مجهز با بودجه خودمان برای آنها در خطوط مرزی ساختیم اما آنها این پاسگاهها را تخلیه کردند.
هواپیماها از دبی، ریاض و دوحه بلند میشدند بدون کنترل در فرودگاه هرات مینشستند و با تجهیزات جنگی کامل به بهانه شکار به مرزهای ما میآمدند و همزمان قاچاق انسان از این مرزها بدون کمترین ممانعت اشرف غنی ادامه داشت و دارد. در این سالها بگویید یک نفر را اینها به جرم قاچاق انسان به ایران گرفته باشند، نگرفتهاند؛ حال آنکه ماهانه نزدیک به 200 هزار نفر در این مرزها که خدا میداند در بینشان چه کسانی سر خوردهاند قاچاقی به ایران، آنهم جلو چشم نیروهای غنی رفت و آمد میکنند.
بگذریم. در یک انتخابات خندهدار که شمردن یک میلیون و 800 هزار رأی از سی و اندی میلیون شهروند افغانستانی، بیش از 6 ماه طول کشید، غنی خودش را با کمتر از 51 درصد رئیس جمهور اعلام کرد. حال آنکه بررسی دقیق 300 هزار رأی تقلبی مورد اعتراض رقیب، چنانکه آنها میخواستند انجام نشد. غنی بدون توجه به اعتراضات شدید مردمی مراسم تحلیف برای خودش گرفت و دکتر عبدالله رقیب او که در تقلب گسترده یقین داشت نیز برای خودش مراسم تحلیف گرفت. ماجرا از اینجا شروع شد.
ایران که حقیقت را میدانست نمایندهای به مراسم تحلیف غنی نفرستاد، هر چند به مراسم رقیب او هم نرفت. این رفتار، غنی را بهطرز هولناکی عصبانی کرد. او آماده بود برای ضربه زدن به تهران حالا دیگر هر کاری بکند. رفقای آمریکایی و عربیاش هم آماده استفاده از این مهره برای صدمه زدن به ایران بودند.
آقای اتمر که یک کمونیست باسابقه است و یک پایش در جنگ با مجاهدین قطع شده و مشهورترین چهره اطلاعاتی افغانستان در این سالهاست با آنکه دشمن غنی بود ناگاه از سوی او به سمت وزیر خارجه منصوب شد و اندکی بعد اخباری علیه تهران شکل گرفت. سخنگوی وزارت خارجه ما میگوید از ابتدای ماجرای اتهام غرق شدن مسافران در هریرود بارها به مرزبانی افغانستان نامه زده که آمادگی همکاری و پاسخ دارد اما آنها حتی جواب ندادهاند. در عوض هر روز در فضای مجازی هیزم بر آتش ریختند.
وقتی معاون رئیس جمهور و مشاورش بهجای مراجعه رسمی و پاسخ، به فحش و کنایه در فضای مجازی پناه میبرند شک نکنید ریگی به کفششان است، وگر نه یک دیپلمات باید حداقل رفتارهای سیاست را بلد باشد، مگر آنکه غرض دیگر داشته باشد.
ما در دورهای زندگی میکنیم که چنانچه در اتاقتان عطسه کنید، فردا تصویرش در اینستا و فیس بوک و غیره تقدیم تمام دنیا شده است. اطلاعات منتشر شده از طرف افغانستان که به واسطه بی بی سی فارسی تهیه شده، گفتوگو با خانواده چند فوت شده و گاه با شخصی است که مدعی است دوست آنهاست؛ آن هم نه در منزلشان، در مزار خواجه عبدالله انصاری. چرا نگذاشتهاند خبرنگاران به منزل جانباختگان این واقعه بروند؟ مدتها گذشته، چرا تصویر یک سنگ قبر مدفونان این ماجرا نشر نشده (اگر چه ساختن اینها آسان است)، چرا از بازماندگان تنها با یک نفر حرف زده میشود و او هم فقط رفتارها را میگوید؛ نه نامی، نه نشانی! به هر حال آنها 24 ساعت و یا بیشتر و کمتر نزد نیروهای ایرانی (به ادعای دولت آقای غنی) بودهاند.
آیا نام یک سرباز، افسر یا همانها که اینها را به کار اجباری وادار کرده یا چنانکه مدعیاند شکنجه کردهاند را نمیتوانند بگویند؟ مگر نه آنکه کلی آدم جان به در بردهاند؟ چرا برای اینها کنفرانس مطبوعاتی نمیگذارند تا خبرنگاران، مستقیم، نه از عوامل آقای غنی بلکه از خود آنها بپرسند چه بر آنها گذشته است. وقتی یک کشتی در اقیانوس هم غرق میشود، حداکثر پس از یک هفته تمام اجساد پیدا میشوند. چطور است در هریرود که عمیقترین بخشهایش به 1.5 متر هم نمیرسد پس از این همه مدت، انبوهی از جنازهها به ادعای عوامل آقای غنی همچنان ناپدیدند؟
رود نیل هم اگر بود تا کنون جنازهها پیدا شده بود! چرا تمام جنازهها به سمت افغانستان رفته و یکی هم به ساحل ایران نیامده! میگویند غرق شده و شکنجه شدهاند. گفتم امروز دست همه تلفن هست چرا تصویر لحظه گرفتن یک جنازه از آب با این همه دوربین موجود نیست؟ چرا تصویر یک جسد شکنجه شده به فضای مجازی راه نیافته؟
چرا خبرنگاران اجازه ندارند با بازماندگان یا حتی خانواده کشته شدهها بدون حضور نیروهای امنیتی غنی در منزل خودشان حرف بزنند! چرا پاسخ دهها نامه مرزبانی ما را ندادید؟ با تأسف عدهای از مهاجران و حتی از دوستان ایرانی بیآنکه احتمال رفتار هولناک و زشت پشت پرده این قصه را در نظر بگیرند شروع به مرثیهسرایی یا فحاشی و... کردهاند. صبر کنید تا حقیقت روشن شود. این رفتار بیش از همه به ضرر مهاجران است و غنی از این هم بدش نمیآید، زیرا باز هم فشاری بر ایران است. توصیه میکنم منتظر روشن شدن واقعیت باشید. واقعیت بسیاری را شگفت زده و بسیاری را خجالت زده خواهد کرد.