دوشنبه 5 آذر 1403

زمانی‌که واکمن ممنوع بود!/ جدا کردن دختر و پسر در ایستگاه شمشک

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
زمانی‌که واکمن ممنوع بود!/ جدا کردن دختر و پسر در ایستگاه شمشک

مدتی پیش، که برای کوتاه‌زمانی برف خوبی آمده بود، به پیست اسکی شمشک رفتم؛ پیستی که چندین سال است با عدم مدیریت مسؤولان و پی‌گیری نکردنِ شکایتِ صاحبان زمین‌ها که گویا پیش از انقلاب حق اجاره‌ای می‌گرفتند و اکنون سال‌هاست از آن محروم‌اند، تعطیل است.

دو دستگاه بشقابی که ابتدایی‌ترین دستگاه بالابرنده در هر پیستی به شمار می‌روند باز بود با قیمت بلیتی به‌نسبتِ امکانات بالا، که البته در وضعیتِ تعطیلیِ پیست دیزین (یکی از مهم‌ترین جاذبه‌های گردشگریِ در سطحِ جهانیِ کشور) و شلوغی بسیار زیاد پیست دربندسر که به‌سبکِ کشورهای اصلیِ سرمایه‌داری بلیت‌های ویژه‌ی پول‌داران را هم می‌فروشد که خارج از صف از امکانات بهره ببرند و این‌ها خود به یُمنِ شیوه‌ی اداره‌ی ویژه‌خوارانه و خویشاوندسالارانه‌ی حکومت گروه پرشماری هستند از آن استقبال خوبی شده بود. پیست شمشک برایم خاطره‌های بسیاری دارد، چرا که به عنوانِ یک بومی امکانِ بهره بردن رایگان از آن را داشتم که به‌ویژه در مقطعی که برادرم، که خود مربی اسکی است، کاروانِ اسکی‌ای داشت با این که اسکی ورزش مورد علاقه‌ام نبود، به خاطر این امکانات روزهای خوشی را در آن گذراندم. اما در این یادداشت دوست دارم تجربه‌ای را ثبت کنم که احتمالاً برای نوجوانانِ امروزی دور از ذهن است و خوب است به یادگار بماند برای نسل‌های بعد. به حدود سی سال پیش بازمی‌گردم. آن هنگام خانواده‌ها ترجیح می‌دادند فرزندان‌شان بیشتر با کاروان اسکی همراه شوند تا این که با خودروهای شخصی، که صد البته خودرو شخصی هم به اندازه‌ی این روزها نبود، به پیست بروند و آن مینی‌بوس‌ها باید در ایستگاه نیروی انتظامیِ بالای گردنه قوچک می‌ایستادند تا بازرسی شوند. بدیهی بود که مینی‌بوس‌های دخترانه و پسرانه باید جدا می‌بود و از این رو آن کاروان‌هایی که تعداد کمی پسر یا دختر داشتند و برای‌شان صرف نمی‌کرد باید از شبِ قبل با کاروان‌های دیگر هماهنگ می‌کردند که مسافرشان را به آن‌ها بدهند یا تعویضی بکنند. اما مهم‌تر از آن رفتن به دنبالِ مسافران بود، چرا که ممکن بود خانه‌های شماری دختر و پسر نزدیکِ هم باشد و از این رو ناگزیر می‌شدند آن‌ها را با یک وسیله سوار کنند و سپس در انتهای برنامه و پیش از خروج از تهران در جایی قرار بگذارند تا دخترها و پسرها به مینی‌بوس‌های خود بروند. داستانی بود. اما در گردنه. نیروی انتظامی به درون مینی‌بوس‌ها می‌آمد و بیشتر اوقات به دیدنِ افراد و لباس‌های‌شان بسنده نمی‌کرد و وسایل‌شان را هم می‌گشت. مانند مدرسه‌ها وسایل آرایشی ممنوع بود و گاه پوشش‌ها هم مورد توبیخ قرار می‌گرفتند اما جالب‌تر از همه جرم بودنِ داشتنِ واکمن بود! بلی، واکمن! البته باید اشاره کنم که پیش از آن نوارهای صوتی درونِ خودروها هم بررسی می‌شد تا غیرمجاز نباشند، وگرنه ضبط می‌شدند! یادم می‌آید روزی واکمنِ جدید یکی از دوستانم نزد من بود و نیروی انتظامی مربوط از من پرسید چیست و گفتم رادیو است و او هم چون نتوانست درِ آن را باز کند به من بازگرداند. بخت با من یار بود و شرمنده‌ی دوستم نشدم. اما کار به همین‌جا ختم نمی‌شد و مأموران فهرست مسافران را که مسؤولان تور در دست داشتند می‌خواستند و به‌ویژه فهرست دختران را نگاه می‌داشتند تا در هنگام برگشت باز مینی‌بوس را نگاه کنند تا مبادا دختری کم شده باشد! چه امنیتی! یادم هست دختری که می‌خواست شمشک نزدِ دوستانش بماند باید هماهنگی می‌کرد تا دختر دیگری با آن مینی‌بوس بازگردد! این وضعیت در پیست اسکی هم ادامه داشت. نه تنها با میله‌کشی‌هایی صفِ زنان و مردان جدا بود، که هنوز هم بقایایی از آن در پیست به چشم می‌خورد، بلکه کل پیست را هم نرده‌کشی کرده بودند و محل اسکی دختران و پسران جدا بود! به این ترتیب، نوبت استفاده از دستگاه به دختران چون صف دختران در بیشتر اوقات کوتاه‌تر از پسران بود، گاه تا چهار برابر زودتر می‌رسید و بیشتر پیستورها یا مسؤولان دستگاه هم این درایت یا حوصله را نداشتند که مثلاً چند بار پسران بروند و یک بار دختران. طبیعتاً اگر می‌خواستیم جنسِ مقابلی را در بالای پیست ببینیم و گپی بزنیم هماهنگی سخت می‌شد و یکی وقتش به شدت تلف می‌شد! چرا که نیروی انتظامی نه تنها صف را چک می‌کردند بلکه گاه با همان پوتین‌های‌شان به درون پیست هم می‌آمدند و در میانه‌ی پیست دقت می‌کردند دخترها و پسرها در محل تعیین‌شده اسکی کنند! گویا با آن سرما و لباس‌های زیاد و پوشیده‌ی اسکی از نظر آنان هنوز امکانِ خطری وجود داشت... در چنین وضعیتی نه تنها دوست‌پسرها و دوست‌دخترها از هم جدا می‌شدند خانواده‌ها هم بر پایه‌ی جنسیت تفکیک می‌شدند. در پیست شمشک که اسکی کردن در بخش قله‌ی آن سخت است، راهی موسوم به جاده وجود دارد که برای نوآموزشان راحت‌تر است. این راه اما در اختیار دختران بود که می‌شود دریافت چه مشکلاتی را برای دختران حرفه‌ای و پسران نوآموز ایجاد می‌کرد! تازه در میانه‌ی پیست اگر می‌خواستیم از بخش پیست برقی به پیست گازوییلی (که در قدیم دستگاهش با گازوییل کار می‌کرد و دیگر این نام برش مانده بود) برویم این راه‌های جداگانه‌ی دخترانه و پسرانه دو برابر می‌شد و ناگزیر باید خطوط را می‌شکستیم و این‌جا محل خوبی بود برای تذکر دادنِ نیروهای انتظامی که عموماً تا همین‌جا بالا می‌آمدند تا در رستورانِ میانه‌ی پیست استراحت کنند... و در نهایت هنگام تعطیلی پیست و حضور اسکی‌بازان در خیابان و پارکینگ اوج حضور و دخالت‌های این مأموران بود. اکنون این موقعیت‌ها خنده‌دار و کمیک به نظر می‌آیند اما در زمان خود سببِ ناراحتی‌ها و تنش‌هایی می‌شدند. اما مهم‌تر از این مسائل، نکته‌ای دیگر بود که در یادداشتی دیگر به آن خواهم پرداخت.

کنشگر حوزه میراث فرهنگی

233233

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1876940