چهارشنبه 7 آذر 1403

زمان نوشتن از شکنجه اسرا و رنج هایشان دو روز در تب سوختم

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
زمان نوشتن از شکنجه اسرا و رنج هایشان دو روز در تب سوختم

وقتی از شکنجه اسرا و دردها و رنج هاشان می‌نوشتم بارها و بارها اشک ریختم. اما موقع نوشتن از شهیدان محمدرضا رضایی و صدرالدین شیرازی دو روز در تب سوختم و قلم را زمین گذاشتم.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «به جرم پاسداری» نوشته معصومه رمضانی یکی از کتاب‌هایی است که به خاطرات آزادگان سرافراز کشورمان می‌پردازد و این کتاب نیز اختصاص دارد به خاطرات آزاده جانباز «حمیدرضا توحیدی» از دوران اسارت در طول هشت سال جنگ تحمیلی. این کتاب را انتشارات رسول آفتاب منتشر کرده و نویسنده‌اش باتحصیلات کارشناسی ارشد فلسفه و کلام سعی کرده بهترین ارتباط را با خواننده کتاب برقرار کند و روایت صادقانه از موضوع اسارات به دست دهد. گفت وگوی کوتاهی با معصومه رمضانی داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

تسنیم: خانم رمضانی! چه مدت هست نویسندگی انجام می‌دهید؟

هفت سالی هست که به صورت جدی و زیر نظر استاد ارجمند جناب اقای مخدومی تألیف کتاب با موضوع ادبیات پایداری را انجام می‌دهم.

تسنیم: موضوع کتاب به جرم پاسداری را چگونه به دست آوردید؟

سوژه کتاب "به جرم پاسداری" جانباز آزاده حمید رضا توحیدی، خیلی اتفاقی در مسیر نگارش حقیر قرار گرفت.

تسنیم: چه شد به این موضوع علاقه پیدا کردید؟

در جریان نگارش کتاب اولم (یک تن و این همه مزار) که خرده خاطراتی از زندگی فرمانده شهید حسین ایرلو است در فضای مجازی گروهی تشکیل شد تا بتوانم اطلاعات و خاطرات همرزمان و نیروهای این شهید را جمع اوری کنم. بعد مسافت اجازه‌ی مصاحبه حضوری را نمی‌داد. اکثر ایشان شیراز بودند و من ساکن شهرستان ورامین از استان تهران. بعد از چاپ کتاب اول یکی از اعضای گروه که دغدغه نگارش خاطرات جنگ و هشت سال دفاع مقدس را داشته به حقیر مراجعه کرد و گفت آقای"توحیدی" نامی را می‌شناسد. خاطرات جالبی از زمان اسارت خود دارد و در صورت تمایل می‌تواند این خاطرات را جمع آوری و به من برساند تا به رشته تحریر در آورم. ازشان خواستم بخشی از خاطرات را بفرستند. فرستادند. شنیدن بخش ابتدایی خاطرات کافی بود تا جواب مثبتم را برای نوشتن اعلام کنم. شنیدن و نوشتن از آزاده‌ای که بهترین سالهای نوجوانی ش را در زندان‌های بعث گذرانده بود، شوقی وصف نشدنی در من ایجاد کرده بود. این شد که بلافاصله بعد از چاپ اولین کتابم دست به قلم شدم برای نگارش خاطرات آقای توحیدی. خاطرات ایشان و چند رفیق همراهش که به جرم پاسداری از آب و خاک وطن و به جرم دفاع از اسلام، شکنجه‌های سختی را متحمل شده بودند.

تشنه بودم وقتی از "شهدای تشنه لب" می‌نوشتم

تسنیم: زمان نگارش کتاب چقدر بوده است؟

زمان نگارش کتاب تقریباً سه ماه طول کشید. هر روز بخشی از کتاب را می‌نوشتم و برای راوی ارسال می‌کردم تا تأیید کند. ایشان هم به دقت مطالعه می‌کرد و نظرات خود را می‌گفت.

تسنیم: خاطره یا نکته‌ی جالبی که در حین نگارش کتاب برای شما اتفاق افتاد می‌فرمایید؟

وقتی از شکنجه اسرا و دردها و رنج هاشان می‌نوشتم بارها و بارها اشک ریختم. اما موقع نوشتن از شهیدان محمدرضا رضایی و صدرالدین شیرازی دو روز در تب سوختم و قلم را زمین گذاشتم. راحت نبود نوشتن از این دو شهید. مامورهای رژیم بعث بی دلیل و برای شکنجه کل بدن صدرالدین شیرازی را گچ گرفته بودند. بعد از مدتی زیر گچ‌ها کرم‌های کوچکی تولید می‌شود و از درون تن و بدن شهید را می‌خوردند. قصه محمدرضا رضایی هم در کتاب هست و باید بخوانید چه به سرش آوردند. در کنار همه‌ی این رنج‌ها اما شجاعت و امید به زندگانی درسی بود که می‌شد از برو بچه‌های سیزده چهارده ساله‌ی دربند گرفت. آنان که اسیر ناامیدی نشدند. روحشان آزاد بود اگر تن در غل و زنجیر داشتند.

زمان نوشتن از شکنجه اسرا و رنج هایشان دو روز در تب سوختم 2