سخنگوی حزب اتحاد ملت: حق اعتراض بدون قید عقیدتی سیاسی، قومیتی و...
در جریان اعتراضهای اخیر قریب به اتفاق مسوولان حق اعتراض را برای مردم به رسمیت شناختند؛ چه آنها که مخالف دولت و تصمیم اصلاح نرخ بنزین بودند و چه آنها که موافق و همراه دولت از هر تریبونی استفاده کردند تا اعلام کنند «اعتراض» از «آشوب» جدا است و به اعتراض و نقد شهروندان توجه میکنند.
به گزارش اعتماد، با این حال اعتراضهای هفته آخر آبانماه 98 با اغتشاش و خشونت همراه شد و... حال پرسش اینجا است که اساسا چرا حق اعتراض شهروندان با وجود به رسمیت شناخته شدن، در مواردی به خشونت میانجامد؟
این پرسش را با صاحبنظران سیاسی و سخنگویان احزاب در میان میگذاریم تا قضایا روشنتر شود. حسین نورانینژاد، سخنگوی حزب اتحاد ملت ایران معتقد است که ابتدا باید زمینه پذیرش اینکه برخی تصمیمها از سوی جامعه پذیرفته نشود به وجود بیاید و باقی قضایا فرع بر این موضوع محسوب میشود.
اسحاق جهانگیری، معاون اول رییسجمهوری در سخنرانی روز شنبه این هفته تاکید کرد که «دولت صدای اعتراض مردم را با جان و دل میشنود». این نخستینبار نیست که یک مقام مسوول از «حق اعتراض» سخن میگوید و در کلام، اعتراض را به رسمیت میشناسد. با این حال در مدت اخیر شاهد برخورد و بازداشتهایی بودهایم. به نظر شما فرصت بروز و ظهور این اعتراضها فراهم شده است؟
فارغ از حسن ظنی که به شخص آقای جهانگیری وجود دارد، در جریان اغلب اعتراضها، همچون اعتراضهای دیماه 96 یا آبانماه 98 مقامات و مسوولان جملاتی از این دست را مطرح کردند که «اعتراض حق مردم است»، «ما حاضر هستیم که اعتراض مردم را بشنویم»، «معترضان از آشوبگران جدا هستند» اما هیچکس به ایجاد شرایط مطلوب برای بیان اعتراض از سوی مردم اشارهای نکرد.
کسی به این پرسش پاسخ نمیدهد که اگر شما حاضرید صدای اعتراض شهروندان را بشنوید، چرا شرایطی برای بیان اعتراض فراهم نمیکنید؟ چگونه یک شهروند اگر اعتراضی دارد، آن را بیان کند؟ نهادها و جمعیتها تا زمانی که اعتراضی نکنند، فعالیتشان قابلقبول است و اجازه فعالیت دارند.
اجازه تجمع و راهپیمایی نیز با وجود اینکه آمار و ارقامی از آن اعلام میکنند اما اگر یک حزب سیاسی اثرگذار درخواست راهپیمایی یا تجمع برای اعتراض به موضوعی سیاسی یا اقتصادی بدهد، قطعا با پاسخ منفی یا مانعتراشی روبهرو خواهد شد. درواقع هیچ راهکاری برای عملیاتی شدن آن بازگو نمیشود، مگر از جانب خودیها. شبیه آنچه مثلا برای مخالفان برجام فراهم بود و هر جایی که دلشان میخواست با هر ادبیاتی آن را بیان میکردند.
وقتی ما از حق اعتراض مردم صحبت میکنیم مساله مهم این است که همه شهروندان ایرانی که شناسنامه ایرانی دارند جزیی از مردم محسوب میشوند و در این مورد نباید هیچ تخفیف عقیدتی، سیاسی، قومیتی، جنسیتی و... وجود داشته باشد. این حق را باید برای همه دیدگاههای جامعه قائل شد چرا که حفظ امنیت، پیشگیری از بروز خشم و حس تبعیض در جامعه با این گزاره امکانپذیر است.
به نظر میرسد که الگویی مشابه در همه اعتراضها وجود دارد و خیلی زود دوگانه «اعتراض - آشوب» ایجاد شده و اعتراض به خشونت کشیده میشود. به نظر شما علت به خشونت کشیدهشدن اعتراضها، فارغ از احتمال تاثیرگذاری برخی گروهکها چیست؟
یکی از دلایل به خشونتگراییدن اعتراضهای جدید، انباشت خشمهای فروخفته ای است که جامعه معترض داشته اما نتوانسته آن را بروز دهد. تا وقتی که نهادهای مدنی و احزاب امکان آن را پیدا نکنند که با فراغبال اعلام راهپیمایی یا تجمع کنند و همه گرایشهای درون جامعه نهادهای مدنی و احزابی را برای نمایندگی خود نداشته باشند، تبدیل اعتراض به خشم و خشونت و غافلگیری بقیه از جمله مسوولان ادامه خواهد داشت.
عملکرد مقامهای مسوول در این زمینه با اعتراض و معترضان را چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه بسیاری از مسوولان و دولتمردان ما فنون و آداب گفتوگو با مردم را بلد نیستند. اینکه یکباره تصمیمی مانند افزایش چند برابری قیمت بنزین که در اقتصاد خانوار تاثیر بسزایی دارد، اجرایی شود و پس از شوکه و خشمگین کردن جامعه تازه بخواهید با مردم گفتوگو کنید، درست نیست.
این شیوه تصمیمگیری و اعلام آن نشاندهنده عدم اعتماد به خود و عدم اعتماد به جامعه است. آقای جهانگیری در سخنرانی روز شنبه خود اعلام کرد که نهادها در مصرف بودجههای خود صرفهجویی کنند، در صورتی که این حرف دیر بود. این موضع برای پیش از اصلاح نرخ بنزین بود که دولت نشان دهد از خود شروع کرده یا مثلا در بودجهنویسی، بودجه بسیاری از نهادهایی که افکار عمومی در مورد آنها اقناع نشده را حذف یا کاهش میداد.
نهادهایی که بودجههای کلان میگیرند و یادمان نرفته که در زمان نهایی شدن بودجه سال 98 در فضای مجازی چه مقایسههایی صورت میگرفت که مثلا بودجه فلان نهادهای رانتی و کم ثمر، چند برابر بودجه زیست محیطی است. شاید بهتر بود در وهله اول این بودجهها کاهش داده میشد تا جامعه احساس کند حاکمیت و دولت از خودش شروع کرده و بعد به سراغ مردم آمده است. به نظر من هیچ اقدام اقناعی پیش از افزایش قیمت بنزین صورت نگرفت.
شما تاکید میکنید که بیاطلاع بودن مردم از اصلاح نرخ بنزین و اجرای آن یکشبه و البته عدم انجام اقدامهای اقناعی در این زمینه باعث بروز خشم شد. با این حال مسوولان دولتی از جمله علی ربیعی، سخنگوی دولت که پیشینه فعالیت امنیتی نیز دارد، معتقد است که اطلاعرسانی در مورد افزایش نرخ بنزین به جز اتلاف انرژی تبعات امنیتی نیز داشت.
حاصل این نوع تصمیمگیری را دیدیم که بدتر از زمانی که خبر افزایش قیمت بنزین به صورت جعلی منتشر شد، اتفاق افتاد. این نشان میدهد کسانی در مورد مسائل امنیتی اظهارنظر میکنند که در وهله نخست، باید نگاهشان به جامعه را اصلاح کنند و جامعهشناسی درستی نسبت به ایران داشته باشند. نمیتوان در حلقههای بسته و محدود تحلیل امنیتی ارایه کرد.
البته که امنیت بر همه نیازهای ما اولویت دارد اما کسانی میتوانند تحلیل امنیتی درستی داشته باشند که واقعا در دل جامعه باشند و آن را به درستی بشناسند، چرا اینکه جامعه مقابل چنین تصمیمگیریهایی احساس تحقیر میکند را متوجه نمیشوند؟ به نظر میرسد برخی کسانی که از ابتدای انقلاب تاکنون مسوول بودهاند، عاداتی پیدا کردهاند که باعث شده خواهناخواه آداب ارتباط و گفتوگو و در نتیجه شناخت از جامعه را گم کنند. حس فاصلهای که شهروندان با بسیاری از مسوولان پیدا کردهاند، بیجهت ایجاد نشده است.
از سر و شکل ظاهر بگیرید تا ادبیات و آهنگی که گوش میکنند و فکر کردن و نظام ارزش رسمی و غیر رسمی، با یکدیگر فرسنگها فاصله گرفتهاند؛ گویا در دایرههای بستهای حضور دارند که آنها را به طبقهای متمایز از میانگین جامعه بدل کرده است. چیزی درست خلاف شعارهای انقلاب و حتی خواستههای اولیه خود این بزرگواران. آنها نگاه درستی به متولدین دهه 70 یا 80 ندارند که حالا تحولات اجتماعی به دست این نسل افتاده است.
ممکن است چند پژوهش هم خوانده باشند اما تعامل و ارتباط واقعی و از نزدیک با آنها و درک درستی از آنها ندارند. درست است که امنیت اولویت دارد ولی برای تامین آن باید جامعه را شناخت. دردی که جامعه دارد این است که به خوبی توسط مسوولان شناخته و درک نمیشود. یکی از نشانههای آن هم در تصمیمگیری ناگهانی در مورد بنزین دیده شد.
پس از آغاز اعتراضها بیش از هرچیز توجه مقامهای مسوول معطوف به مصوبه دولت در مورد «تعیین مکانهایی برای اعتراض» شد که از سوی دیوان عدالت اداری ابطال شده بود. به نظر شما آیا صرف تعیین مکان برای برقراری اعتراضی که نظم عمومی را برهم نزند، برای شنیده شدن اعتراض کافی است؟
مساله اساسی این است که آیا در کشور زمینه پذیرش اینکه برخی تصمیمها از سوی جامعه پذیرفته نشود، وجود دارد یا نه. باقی قضایا فرع بر این موضوع است. یعنی آیا وظیفه جامعه صرفا تمکین است یا حق حاکمیت ملی واقعا پذیرفته شده است؟ این مساله اساسی کشور است.
آقایان میگویند اعتراض حق مردم است اما آشوب نباشد. سلمنا. اما چرا در بسیاری از مواقع اظهارنظرهایی در مطبوعات یا در قالب امضای بیانیه مشترک مطرح شده که با برخورد قضایی و امنیتی مواجه میشوند؟
از همین روی تاکید دارم که مساله در حال حاضر تعیین محل تجمع یا مجوز گرفتن برای تظاهرات نیست؛ بلکه چپ و راست حاکمیت باید بپذیرند که ممکن است تصمیمی گرفته شود و بخشی از جامعه، درست یا غلط نسبت به آن اعتراض داشته باشند و بتوانند آن را بیان کنند.
ما هنوز در مرحله ای قرار داریم که بیان این اعتراضها حتی در رسانههای رسمی با مقابله امنیتی و قضایی مواجه میشود. باید از این مرحله عبور کنیم تا به مرحله تجمع و راهپیمایی اعتراضی برسیم. باز هم تاکید میکنم که این حق اگر برای مخالفان رعایت شود، حساب است؛ وگرنه موافقان و خودیها که از این حقوق کم ندارند.
واقعیت آن است که حق اظهارنظر و محدوده بیان اعتراض به شکلی است که برخی مواقع افراد راه مدنی و بهتری پیش پای خود نمیبینند. باید در ذهن مسوولان جا بیفتد که جامعه موجود زنده است و به اندازه مسوولان برای خود فکر و احترام قائل است و حق خود میداند که نظر خود را بیان کند. بالاخره یک جایی بروز پیدا میکند.
لینک کوتاه: asriran.com/002w7x