سخنگوی حزب اعتماد ملی: رأی دادن یک کار عبث است!/ دشمنی سریع القلم و وندی شرمن با DNA ایرانیان
سابقه "بانیان آشوب" مشحون از تقلا برای ایجاد فتنه و اغتشاش و ناسزاگویی است. در همین حال اما یکی از همین افراد به تازگی خواستار پوستاندازی و توبهی نظام اسلامی شده است!
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. 7:30 هر روز با بسته ویژه خبری - تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
در نبود "جهاد تبیین و برخورد امنیتی" میشنویم:
سخنگوی حزب اعتماد ملی: رأی دادن یک کار عبث است!
محمدصادق جوادیحصار، سخنگوی حزب اعتماد ملی در پاسخ به این سوال خبرگزاری ایلنا که "با توجه به نامنویسی برخی اعضای حزب - در شهرستانها - میتوان گفت که حزب اعتماد ملی در انتخابات شرکت کرده؟" گفته است:
"ما نگفتیم در انتخابات شرکت نمیکنیم، اما گفتیم مشروط شرکت میکنیم. به این معنا که بتوانیم در انتخابات مؤثر واقع شده و ایفای نقش کنیم. اگر این اتفاق بیفتد، بله شرکت میکنیم و اگرنه کار عبثی است که فقط پای صندوق رأی رفته و رأی بدهیم که مشکلی را حل نمیکنیم."[1]
*این رفتارها و گفته های مزورانه در اصل خود تماما به معنای تحریم انتخابات هستند. رفتارهایی طراحی شده برای فرار از برخورد امنیتی نظام و گفته هایی که در صبح فردای کاهش مشارکت در انتخابات بتواند، بگوید که ما در انتخابات نبودیم و کنار تحریم کنندگان قرار داشتیم.
این مسئله نیز واضح است که این قبیل رفتارها و گفته های دوگانه موجب کاسته شدن از رمق انتخابات و مردم خواهد شد و اگر سد برخورد تبیینی_امنیتی در مقابل دسیسه آشکار تحریم انتخابات قرار نداشته باشد، تحریم کنندگان به اهداف سوء خود خواهند رسید.
طرح "مشارکت مشروط" که یک عنوان بزک شده برای تحریم انتخابات است را نخستین بار "سعید حجاریان" ارائه کرد.
***
"هژمونی ایران"؛ زخم ناسوری که دشمنان ایران را میآزارد
دشمنی سریع القلم و وندی شرمن با DNA ایرانیان
محمود سریع القلم، از چهره های نزدیک به اصلاح طلبان و فردی که گفته می شود مشاور رئیس جمهور سابق نیز بوده، به تازگی در بخشی از یک مصاحبه با خبرآنلاین، بدگویی های همیشگی خود درباره ایران را تکرار کرده است.
او در پاسخ به این سوال که "مانع توسعه ایران چیست؟" اظهار می کند: عدم قبول تخصص گرایی از سوی ما ایرانیها است. ایرانی ها و ژاپنی ها، دو کشور غیر غربی همزمان به توسعه و مدرنیته علاقه مند شدند. ولی ژاپنی ها در جایگاه دیگری هستند. من معتقدم هنوز تخصص در ایران مورد قبول واقع نشده و در DNA ما هنوز تخصص جاری نیست. بعضی وقتها فکر می کنم ما ایرانی ها انتظارات خیلی بالایی داریم؛ وقتی شرایط تحقق عدالت، آزادی، دموکراسی و پیشرفت را ایجاد نکردهایم، چرا در انتظار تحقق آنها نشسته ایم؟
سریع القلم در ادامه مدعی بوقلمون صفتی (چند رنگی) ایرانیان می شود!
او در این رابطه می گوید: شخصیت یک ایرانی به سختی قابل شناخت است، ولی شما یک ژاپنی را به سرعت ظرف یک روز می توانید بشناسید. به همین دلیل داشتن صدها لایه در شخصیت ایرانیان مخل توسعه است. حداقل در اقتصاد، توسعه یافتگی شفافیت لازم دارد. این موضوع باید حل بشود. یک نفر نمی تواند در طی یک روز 5 بار شخصیت عوض کند، باید یک شخصیت داشته باشد.
سریع القلم سپس تصریح می کند که علم هنوز در ایران جایگاهی ندارد و البته تخصص در کشورهایی مثل عربستان و قطر و امارات از اهمیت زیادی برخوردار است![2]
*یکی از مشقت های تمدن دیرین و ایرانیان فرهیخته در طول تاریخ، وجود افرادی بوده که همواره مشغول تحقیر خودی و تمجید دیگری بوده اند.
ایرانیان معدودی که با دیدن رنگ و لعاب غربی، از رنگ و لعاب خودی غافل شده و با انکار مثبتات و بزرگنمایی مشکلات؛ الگو و راه پیشرفت را فقط از مسیر غرب و غربزدگی می دانستند.
ما در تاریخمان کم نداشتیم افرادی که از منتهای تفکری عقب افتاده و کم فهم به متن سرزمین های آمریکایی و غربی پرتاب شده اند و در ادامه خشنودیشان را با توصیه به نگه داشتن سفارت آمریکا و یا فرنگی شدن از نوک پا تا فرق سر ابراز کرده اند.
و این بلیه همچنان ادامه دارد...
ما اگرچه قضاوت درباره اظهارات سریع القلم را به مخاطبان محترم واگذار می کنیم اما در عین حال باید اشاره کرد که اگر ایران اسلامی با مختصاتی شبیه آنچه که در ذهن سریع القلم بود انطباق داشت؛ ایران امروز یک هژمونی بزرگ امنیتی و اقتصادی در جهان نبود، از فناوری فضایی و هسته ای و پزشکی برخوردار نبود، توان مدیریت تحریم ها و قضایایی مثل کرونا را نداشت و در دنیا بعنوان یک کشور اخلاق مدار، فرهنگی، قابل اتکا و ثابت قدم شناخته نمیشد.
همیشه باید بدانیم که ذهن امثال سریع القلم، نمی تواند پیشرفت و عظمت ایرانی و ایرانی را ببیند.
سریع القلم در سالیان گذشته نیز اظهاراتی در همین مسیر غلط داشته است که تعدادی از آنها را در ادامه می خوانید:
_ایرانیان خشن و حسود هستند.
_ایرانیان با بحران به واقعیتهای منظومه جهانی پی میبرند.
_آمریکا با برجام از تداوم ناکارآمدی اقتصادی ایران جلوگیری کرد.
_لیبرالیزم دروازه پیشرفت است.
_خودکفایی بی معناست.
_اگر ما با دنیا ارتباط داشتیم، اجازه نمیدادیم هوای تهران اینقدر کثیف شود![3]
لازم به اشاره است که قضیه DNA شریف ایرانی ها خار چشم دشمنان ایران است.
پیش از ادعای سریع القلم درباره ایراد DNA ایرانی ها در بحث تخصص؛ وندی شرمن، معاون وزارت خارجه آمریکا نیز در اظهاراتی گفته بود: فریب و نیرنگ بخشی از DNA ایرانیان است.
*کلمه "ناسور" که در روتیتر استفاده شده به معنی زخم عفونت کرده و ملتهب است.
***
"بانیان آشوب" دستبردار نیستند
ناسزا و آشوب و دشمنی از ما، توبه و پوستاندازی از نظام!
محمدرضا تاجیک، از تئوریسین های جراین چپ و از بانیان آشوب، به تازگی در یادداشتی مدعی شد که امر سیاست و قدرت در ایران امری برهنه، خشن، فیزیکی، بداخلاق، هرز و هرزه، زورمدار، مظهر بیرونی آلت و نمادی از قدرت و اقتدار مردسالارانه و در یک کلام، «گندهلاتی» است.
به گزارش اعتمادآنلاین، او سپس می افزاید: زبان و فرهنگ چنین سیاستی، همواره با نوعی ناسزاگویی، گندهگویی، دشنامگویی، ارعاب، تهدید، زور و خشونت و تاریخ آن، با انبوهی از دگرسازی و حذف و طرد عجین بوده است.
تاجیک در ادامه می نویسد: اکنون، با این پرسش تاریخساز مواجهیم که آیا قدرت عزم آن دارد تا برای نجات پوست خویش پوست بیندازد و خود را از خویش برهاند و با توسل به نوعی «ویرتو» (در بیان ماکیاولی یعنی دلیری و خردمندی و انعطافپذیری اخلاقی قدرت که قدرت را قادر به اتحاد با بخت و کسب شرف و افتخار و نام بلند میکند) خویش را از زوال و انحطاط رهایی دهد یا کماکان با اتکا و اتکال و اتصال به شمشیر چوبین و شکسته فالوسی خویش و مست و شاد و بیعنایت به بدعهدی و بیمهری سپهر پیر (یا به تعبیر ماکیاولی «بخت») آن ره میروند که میروند و آنگونه میروند که میروند.[4]
*در کلام امثال تاجیک و سریع القلم (که اظهارات وی در اپیزود قبلی نقد شد) به وضوح در می یابیم که اینان پناه گرفته در سایه الفاظ و ژست ها اما غیر عقلانی ترین حرفها را می زنند، از ناسزا گفتن ابایی ندارند و بر مسیر خشن ترین رفتارها نیز گام برمیدارند.
غیر از این معنی البته باید به تاجیک یادآوری کرد که اگر حاکمیت و قدرت در ایران مطابق با ذهن برساخته تاجیک بود؛ اکنون شخص آقای تاجیک نمی توانست اینطور راحت و بدون مزاحم؛ نقدهای ولو غیر عقلانی اش را علیه نظام سیاسی و هیئت حاکمه کشور بنویسد.
و ایضا در طراحی های آقای تاجیک و دوستانشان از قبیل فتنه 88 و اغتشاشات مهسا امینی و غیره نیز اگر نظام اسلامی شبیه ذهن تاجیک بود؛ هم اکنون شاهد خاطراتی شبیه "میدان تیان آن من" چین بودیم نه اینکه ببینیم بانیان همان آشوب ها مشغول یادداشت نویسی علیه نظام هستند.
در گام سوم باید از تاجیک پرسید که حاکمیت بر کدام طریق ناروا پای نهاده که اکنون نیازمند بازگشت از آن راه است؟!
آیا ترویج یک نظام عقلانی دینی، حمایت از رأی مردم، تأکید بر حفظ امنیت مردم بعنوان اصلی ترین زیرساخت یک جامعه، تقدیم هزاران شهید برای پیشرفت ایران، ترویج عقلانیت، مبارزه با فساد و مدارای با اغتشاشگران بدون استفاده از سلاح گرم؛ جملگی جرائمی هستند که باید از آنها دست شست؟
تاجیک در کدامین جهان زشت زندگی می کند که اینچنین تصوری زشت از نظام جمهوری اسلامی دارد؟
و در مرحله آخر می توان این سوال را پرسید که توصیه به پوست اندازی آیا برای امثال آقای تاجیک دلالت بیشتری ندارد؟!
آنها که هرگز پای کار رفع مشکلات مردم بصورت جهادی نبوده اند، از گزینه خیابان حمایت کرده اند، از اسلام و انقلاب خمینی دفاعی نمی کنند، هرگز دغدغه گرانی ندارند و صرفا دل به بروز آشوب و اغتشاش علیه نظام اسلامی و مردم بسته اند آیا نیاز صد چندانی به پوست اندازی و توبه ندارند؟
تاجیک در مکنون و تنهایی خود با چه تناقضات جانفرسایی مواجه است...
***
1_https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1393489
2_khabaronline.ir/xkqvj
3_mshrgh.ir/634664
4_https://www.etemadonline.com/tiny/news-631415