دوشنبه 1 بهمن 1403

سناریوهای ترور؛ ارزیابی فعالان سیاسی از ترور قاضی مقیسه و قاضی رازینی

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
سناریوهای ترور؛ ارزیابی فعالان سیاسی از ترور قاضی مقیسه و قاضی رازینی

در جریان ترور قاضی مقیسه و قاضی رازینی برخی فعالان سیاسی سناریو‌هایی را در این بین مطرح کردند و برخی نیز با مقایسه این واقعه با وقایع مشابه و خودکشی ضارب به یافتن شباهت‌ها میان این حوادث و برداشت از آن پرداختند. برخی نیز اعلام داشتند که در صورت نبودن خصومت شخصی و تأیید فعالیت تروریستی با اهداف مشخص، می‌توان این واقعه را به سازمان مجاهدین خلق، سلطنت‌طلب‌ها، اسرائیل و گروه‌های تکفیری...

محمد مقیسه و علی رازینی، دو قاضی عالی‌رتبه دیوان عالی کشور شنبه صبح توسط آبدارچی محل کار خود ترور شدند. حادثه‌ای که با بهت بسیار رسانه‌ای شد و البته واکنشهای بسیاری را هم به همراه داشت.

به گزارش هم‌میهن، از یک سو برخی سناریو‌هایی را در این بین مطرح کردند و برخی نیز با مقایسه این واقعه با وقایع مشابه و خودکشی ضارب به یافتن شباهتها میان این حوادث و برداشت از آن پرداختند.

در این بین در صورت نبودن خصومت شخصی و تایید فعالیت تروریستی با اهداف مشخص، نسبت دادن آن به سازمان مجاهدین خلق، سلطنت‌طلبها، اسرائیل و گروه‌های تکفیری مثل داعش نیز به میان آمده است. حتی این موضوع از سوی برخی چهره‌های سیاسی شاخص نیز مطرح شده است و عملاً بازار گمانه‌زنی‌ها داغِ داغ است.

مثلاً طی همین دو روز اخیر، محسن رضایی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در حساب کاربری خود چنین نوشت: «ترور دو تن از سربازان ملت ایران توسط منافقین، آن هم همزمان با نهایی شدن آتش‌بس غزه و شکست سخت رژیم صهیونیستی پس از مقاومت کم‌نظیر مردم بی‌دفاع غزه، مدیریت مثال‌زدنی حماس و وحدت عمل جبهه مقاومت، نمی‌تواند عظمت این پیروزی‌ها را تحت‌الشعاع قرار دهد. این اولین همراهی ذلیلانه منافقین با دشمنان ملت ایران نیست؛ همراهی آنان با صدام در جنگ با ایران، چهره کثیف و مزدورشان را برای ملت ایران ثابت کرده است.»

و با این اوصاف او چنین حادثه‌ای را به سازمان مجاهدین خلق نسبت داده است و همچنین مصطفی پورمحمدی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، در بخشی از گفت‌وگوی ویژه تلویزیونی شنبه‌شب درباره جزئیات ترور قضات دیوان عالی کشور گفت: «دو قاضی، هدف‌دار ترور شدند. فرد مستخدمی که ترور را انجام داده است، از مدتی پیش از برخی شعب سوال می‌کرده که شما به پرونده منافقین رسیدگی می‌کردید؟ او به سوابق دادگاه انقلابی رسیده و آنها را شناسایی کرده بود. او دو قاضی را شهید می‌کند و می‌رود طبقه دیگر که قاضی دادگاه انقلاب را ترور کند، اما او نیامده بود. او همچنین موفق نمی‌شود قاضی سوم را ترور کند ولی در هنگام ترور از منافقین صحبت کرده و شعار می‌دهد که نشان می‌دهد هدفدار آمده است.»

البته او درباره نوع رابطه ضارب با سازمان، اما و اگر‌هایی مطرح کرده است. چنانچه در ادامه تصریح کرد: «باید بررسی شود که آیا از بیرون به او خط مشخصی برای افراد مشخص داده شده یا به او گفتند قضات داگاه انقلاب را ترور کند. حتماً منافقین در این حادثه دست دارند. برخی مواقع آنها طراحی کرده و تیم می‌فرستند و بعضی وقت‌ها آدرس کلی می‌دهند که به هواداران خود می‌گویند در فلان منطقه افراد خطرناکی هستند و اگر می‌توانید کاری کنید. آنها یک هدف دارند و دنبال زدن ارکان نظام و چهره‌های اصلی ارکان نظام هستند تا سایرین و دیگران بترسند و جا بزنند ولی ما باید به مردم و نیرو‌های خود افتخار کنیم».

با توجه به این سخنان و سابقه این دو قاضی که هر دو در زمان زندانی بودن مجاهدین در سال 67 و رسیدگی به پروندههای آنها از جمله قضات فعال بودند، از محتملترین سناریو‌ها همین فعالیت سازمان مجاهدین خلق برای ترور این افراد و ادامه رویکردشان درباره ترور هر آنکه در گذشته به این گروه آسیبی رسانده، است. نمونههای مشهور ترور توسط این سازمان انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست‌وزیری، ترور اسدالله لاجوردی، علی صیادشیرازی و... است که اغلب در پی خصومتها و کینه این تشکل در برخورد‌ها تبدیل به ترور شد.

بر همین اساس خاطره منفی از این سازمان در حافظه تاریخی مردم کم نیست؛ و در این بین بسیاری هم در واکنشهایشان از جمله احمد زیدآبادی به تقبیح ترور پرداختند و برخی به‌ویژه مسئولان هم نسبت به آن ابراز تاسف و تاثر کردند و پیام تسلیت دادند. فارغ از اینکه عملکرد این افراد در دوره قضاوت چگونه بوده است و در اذهان مردم فعالان سیاسی و مطبوعاتی چه تصویری از این افراد وجود دارد، اما مسئله این است که در کشور ما طی همه این سالها در پی فاصله ایجادشده میان مردم و حاکمیت، اول شاهد بی‌تفاوتی نسبت به حوادث از سوی بخش قابل توجهی از مردم جامعه بوده‌ایم و دوم درباره خبررسانی و اطلاع‌رسانی با خلأ مقبولیت روبه‌رو هستیم.

به عبارتی آن گمانه‌زنیها در فضای مجازی و حقیقی بر روایت رسمی غلبه میکند. مثلاً بخشی از جامعه حتی منتظر آن نیستند که ببینند نهاد‌های امنیتی و اطلاعاتی چه میگویند و ترجیح‌شان پذیرفتن همین گمانه‌هاست؛ البته که علت این اتفاق از غلبه اطلاعات غیررسمی بر اطلاعات رسمی است. به عبارتی که از همان ابتدای حادثه به جای انکه به مرور اطلاعات رسمی دقیق تزریق شود، معمولاً با پاسخگویی‌های قطره‌چکانی روبه‌رو میشویم و عملاً آن شرح‌ماوقع که از سایرین و حتی دهان به دهان مطرح میشود بیشتر است.

در این میان فارغ از بحثهای مربوط به این دو مورد، موضوع دیگری هم همواره و همزمان با حوادث این‌چنینی که متاسفانه طی ماه‌ها و سال‌های اخیر کم هم نبوده، مطرح شده و آن هم بحث امنیت در کشور است؛ اگر ترور اثبات شود که بنا بر گفته چهره‌های نزدیک حاکمیت، ترور آن هم از سوی تشکلی در آن سوی مرز‌ها که بار‌ها به مردم و حکومت ایران آسیب رسانده است، رخ داده است؛ نگرانی از نحوه نفوذ دوباره آنها و اجرای خواستههایشان مطرح میشود؛ اینکه چگونه باید مانع آنها شد و مسئله امنیت برقرار باشد.

بر همین اساس در کنار بررسی ماجرا که وظیفه دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی است و برخورد با عاملان ترور که وظیفه دستگاه قضا را نیز به میان آورده است؛ موضوع اطلاع‌رسانی نیز حائز اهمیت است؛ چنانچه محمدرضا عارف، معاون اول رئیس‌جمهور در پیامی ضمن محکومیت حادثه تروریستی در دیوان عالی کشور تاکید کرد: «شناسایی عوامل پشت پرده این سوءقصد در کمترین زمان ممکن توسط نهاد‌های امنیتی و اطلاع‌رسانی دقیق در خصوص اهداف پیدا و پنهان این اقدام تروریستی خواسته همگان از جمله دولت وفاق ملی است.»

بر همین اساس گفت‌و‌گو‌هایی با سعید شریعتی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت، منصور حقیقت‌پور، مشاور علی لاریجانی و نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی در مجلس نهم و غلامعلی جعفرزاده‌ایمن‌آبادی، عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه و نماینده مجلس دهم داشته‌ایم که در ادامه می آید:

تحلیل‌تان از ترور رخ‌داده چیست و از بین 3 سناریویی که درباره این ماجرا مطرح شده (اقدام سازمان مجاهدین خلق، اقدام سلطنت‌طلبان یا قتل و غیره)، کدام‌یک محتمل‌تر است؟

سعید شریعتی: ما که از اطلاعات دقیقی برخوردار نیستیم، روایتی هم که می‌شود، روایت واحدی است از اتفاقی که آنجا افتاده است، یعنی الان که منابع مستقلی روایت نمی‌کنند و گزارشی است که خود قوه‌قضائیه می‌دهد، چون در مجتمع مربوط به دستگاه قضایی رخ داده و دیوان عالی هم جایی است که معمولاً تردد ارباب‌رجوعی چندانی ندارد و به‌طور معمول کارکنان مجموعه در آن حضور دارند، لذا جز اخباری که قوه‌قضائیه می‌دهد، ما خبری نمی‌توانیم داشته باشیم که مبنای تحلیل‌مان باشد، اما به‌طورکلی اگر بخواهم بگویم یا تحلیل کنیم یا سناریو‌ها را بررسی کنیم، گمانه‌زنی است و می‌توانیم فرضیات مختلفی را مطرح کنیم.

مسئله‌ای که می‌خواهم بگویم و از آن تعجب کرده‌ام این است که چطور قبل از اینکه همه جوانب بررسی شود و در همان ساعات اولیه که هنوز خبر‌های دقیقی هم وجود ندارد، همه این اقدام را لیبل ترور می‌زنند و به‌راحتی منشأ خارجی را پیدا می‌کنند و آن را محکوم می‌کنند. انگار که یک کلیشه‌ای اینجا وجود دارد که هر اتفاقی که افتاد، سریع اسم ترور را روی آن بگذارند و بعد هم این را به گروه خاص، سازمان تروریستی مشخص یا اسرائیل وصل می‌کنند. به‌نظر می‌آید یک سناریوی پیش‌فرض وجود دارد که این اتفاقات را روی این سناریو سوار می‌کنند، نه اینکه بررسی و تحقیق شود که چه رخ داده است.

کارشناسان اطلاعاتی، آگاهی و جنایی باید موضوع را بررسی کنند و این‌هم کار زمان‌بری است. البته می‌توان گمانه‌های مختلفی را کنار هم گذاشت و بررسی کرد. مثلاً من در مورد اینکه این ترور را به یک سازمان تروریستی باسابقه نسبت بدهم، می‌توانم آن را بررسی کنم، اما اینکه بیاییم یک پیش‌فرضی را قرار دهیم و براساس آن تحلیل کنیم، رفتار‌های کلیشه‌ای است.

این اتفاق می‌تواند در قالب یک ترور سازمان‌یافته و تشکیلاتی دیده شود، آن‌وقت باید قرائن این ماجرا را پیدا کرد و آیا اینکه فردی که گفته می‌شود خودش را کشته است، وابستگی‌های سازمانی داشته است و این دو نفری که ترور شده‌اند، از چه درجه اهمیت سیاسی‌ای برخوردار بودند که هدف ترور سیاسی قرار بگیرند و چه فوایدی برای آن تشکیلات دارد. می‌توان هم فرض کرد که اقدام خودانگیخته ناشی از کینه‌های شخصی بوده یا تسویه‌حساب فردی داشته است. می‌تواند هم به‌دلیل فشار‌های معیشتی، عصیان کرده باشد و دست به چنین کاری زده باشد؛ اما اینکه قبل از بررسی‌های اطلاعاتی و تحلیلی‌ای که توسط کارشناسان صورت می‌گیرد، بیاییم بیانیه دهیم و موضع بگیریم، عجولانه است.

منصور حقیقت‌پور: من نوع اقدامی که صورت گرفته را بیشتر به منافقین منصوب می‌دانم تا اینکه کار سلطنت‌طلبان باشد. سلطنت‌طلبان اولاً نه انگیزه این‌چنینی و نه توان آن را دارند و ما تا الان از آنها عملیاتی ندیده‌ایم که بعد از آن بخواهند کار انتحاری کنند؛ لذا جنس آنهایی که می‌توانند کار انتحاری کنند، به القاعده و تروریست‌های داعش می‌خورد. در بحث گروه‌های چپ هم خیلی کم وجود داشته است، اما در منافقین سابقه داشته است که بتوانند عملیاتی را انجام دهند و بعد از آن خودکشی کنند البته روال آنها این بود که اگر آدم رده‌بالایی در عملیات بود، این خودکشی از طریق سیانور انجام می‌شد.

معمولاً کپسول‌های سیانور در دهان‌شان بود و موقعی که احساس خطر می‌کردند، این کپسول را در دهان‌شان خرد می‌کردند، این سیانور جذب خون می‌شد و کشته می‌شدند. با توجه به اینکه یک اقدام نفوذی نبوده و یک آدم مسئله‌داری بوده و در این قالب جذب شده و با جمع‌آوری‌هایی که قبلاً داشته و سوال می‌کرده کدام قاضی در ارتباط با منافقین حکم داده، معلوم بوده می‌خواسته شناسایی‌هایی کند.

برداشت من این است که این ترور توسط سازمان منافقین انجام شده است. آنها هرازگاهی چنین غلطی می‌کنند که بگویند ما هستیم. از اینها بعید نیست که بخواهند صدایی دربیاورند که داخل کشور را ناامن نشان دهند، اما باید متوجه باشند که این نوع اقدامات ملت را محکمتر می‌کند و عزم مسئولیت را قاطع‌تر خواهد کرد. حتم بدانید که قضات جوان‌تر و قوی‌تری در این جمعه عزم خود را جزم خواهند کرد که راه این دو شهید را ادامه دهند.

غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی: هرچه که باشد، خشونت محکوم است و من فکر می‌کنم تقریباً خیلی هم بی‌تقصیر نیستیم، یعنی جامعه به‌سمت خشونت و خشونت‌گرایی رفته است و این از حجم بالای درگیری‌ها و ضرب‌وجرح مشخص است. اینکه منافقینِ کوردل یا سلطنت‌طلب‌های خِنگ این کار را انجام دادند یا اصلاً خودش دچار بیماری‌های روحی و روانی و عقده‌های شخصی بود، خیلی در اصل موضوع فرقی نمی‌کند. نکته مهم این است که دو نفر از بزرگان علم قضاوت ما، با سابقه‌های بسیار عالی‌ای که داشتند، هدف قرار گرفته شده‌اند.

مردم بدانند کمتر کسی می‌تواند به کرسی قاضی دیوان عدالت برسد و با قاضی عادی خیلی فرق دارد؛ به‌عبارتی سرمایه‌های نظام بودند. من فقط تقاضایی که از همه گروه‌های سیاسی و اجتماعی دارم این است که این کار را محکوم کنند. خشونت در هر صورت و حتی خدای‌ناخواسته بر علیه دشمن‌مان هم که باشد، محکوم است. خشونت باید از جامعه برداشته شود و مهر و محبت و گفتمان جایگزین شود و محملی برای حل اختلافات وجود داشته باشد. باید فکر اساسی به حال این موضوع کرد، الان خیلی از این منافقین نادم هستند و بریده‌اند. باید بستر ورود آنها به ایران فراهم شود. خیلی از آنها که از ایران رفته‌اند، میخواهند برگردند، ما همین چند روز پیش بود که ابراهیم نبوی را از دست دادیم که دوست داشت به ایران برگردد.

ما باید بستر آشتی ملی را باز کنیم و هرکسی که مرتکب جرم نشده، قتل‌عام نکرده و دستش به خون آلوده نیست، بتواند به کشور برگردد، اما این روش و این علم که انتقام‌جویانه با هر نیتی برخورد شود، محکوم است و ما باید آن را محکوم کنیم. وقتی یک سرمایه‌ای به این سادگی ترور می‌شود، باید از دستگاه‌های امنیتی به‌علت عدم‌حفاظت گله کرد. من این گله را همیشه داشته‌ام و از زمانی که اسماعیل هنیه در ایران ترور شد، گفته‌ام که دستگاه امنیتی ما ضعیف است. به این سادگی نمی‌شود که دو قاضی عالی‌رتبه ما ترور شوند و احتمال داشت هزینه‌های‌مان بالاتر هم برود.

واکنش‌ها به چنین حوادث و ترور‌هایی باید چگونه باشد. آیا پرداختن به این وقایع تنها با محکوم کردن حل خواهد شد و مهم‌ترین مسئله در همین محکوم‌کردن خلاصه می‌شود؟

سعید شریعتی: خشونت به هر شکلی محکوم است و هیچ‌کسی با هیچ لحنی در جهت توجیه، تبلیغ یا ترویج و ابراز خرسندی از ترور نمی‌تواند حرکت کند و باید چشم بسته این اقدامات را در هر کجای دنیا و با هر انگیزه‌ای محکوم کرد. فرقی هم نمی‌کند که قربانی این ترور یک قاضی یا یک سردار سپاه یا نویسنده و روزنامه‌نگار باشد. نفس این عمل محکوم است، ولی منوط بر اینکه واقعاً ترور بوده باشد. البته اگر انگیزه‌های شخصی هم در میان باشد، باز هم عمل محکوم است ولی آنجا تحلیل‌های جامعه‌شناسانه و آسیب‌شناسانه می‌تواند وارد بحث شود که مثلاً آیا یک قاضی می‌تواند رفتارش به گونه‌ای باشد که در همکاران خودش کینه‌ای برانگیزد؟ یا اینکه اینها سوابقی در صدور احکام داشته‌اند، می‌تواند انباشتی از کینه‌ها را برانگیزند و به اقدامی اینچنینی منتهی شود.

به‌هرحال تحلیل این ماجرا، از منظر مختلف باید در یک شرایط آرام انجام شود که اطلاعات شفاف و دقیق باشد. از زمانی که این اتفاق افتاده، آشفته‌بازاری از اخبار تاییدنشده درباره ابعاد مختلف این اتفاقات، منتشر شده است و هر کسی از ظن خودش این اخبار آشفته را کنار هم می‌گذارد و تحلیل می‌کند، اما به‌نظر خودم خیلی زود است که ما بتوانیم تحلیل دقیق و قابل قبولی ارائه دهیم.

منصور حقیقت‌پور: آدم‌های مختلف که مسئولیت‌های مختلف دارند، دارای وظایف مختلف هستند. از یک عده کاری برنمیآید و باید اظهار تأسف کرده و محکوم کنند، اما برخی که مسئولیت انتظامی، امنیتی و اطلاعاتی دارند، باید الان بیایند و بررسی کنند که این آدم چطور طی این ده سال در این مجموعه به صورت یک نیروی شرکتی مشغول به کار شده و مطلع نشوند که رفتار‌های مشکوک و جمع‌آوری اطلاعات داشته است. دستگاه‌های حراستی، امنیتی و سیاسی‌مان باید دقت بیشتری انجام دهند و جلوی تکرار این اقدامات را بگیرند.

غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی: ما در جامعه‌مان یک بیماری داریم و شعار «مرگ بر» می‌دهیم و از زمان مشروطه با این شعار‌ها بزرگ شده‌ایم. فکر کنیم ببینیم چه شد که همین منافقین هم به‌سمت خشونت رفتند؟ ما باید بنشینیم و نوع نگاه تربیتی‌مان را بازنگری کنیم و مهر و محبت و عشق و دوستی و عدم ایجاد کینه و نفرت را از سیاست بگیریم تا اجتماع و فرهنگ را پیگیری کنیم. ما پیروان علی (ع)، باید راه گذشت را یاد بگیریم، اما ما متاسفانه گذشت نداریم.

واکنش رسمی و اطلاع‌رسانی در این نوع حوادث چگونه باید انجام بگیرد؟

سعید شریعتی: به‌طورکلی جامعه ایران دچار بحران رسانه است، یعنی ما هیچ مرجع رسانه‌ای قابل اعتماد و قابل وثوقی از هیچ صنفی نداریم و در این سطح از اعتماد نیستند که جامعه بگوید مثلاً صداوسیما اعلام کرد، همین خبر است. متاسفانه ما در بیان واقعیت بحران، رسانه‌ای نداریم. شنبه رسانه دستگاه قضائی خیلی سریع اطلاع‌رسانی کرد و کارش بد نبود، اما همین هم مانع از این نشد که شایعات، اخبار و فیک‌نیوز‌ها با شکل‌های متعدد، مطالبی را منتشر نکنند که اخبار رسانه قوه‌قضائیه را هم تحت‌الشعاع قرار ندهد.

این بحران رسانه وجود دارد و در کنار آن ما با روایت‌سازی‌های مختلف از سوی اشخاص و افراد مختلف روبه‌رو هستیم که علاقه دارند در جهت تقویت دیدگاه‌های خودشان، روایت‌سازی و جعل روایت کنند؛ چون اهداف خاصی را دنبال می‌کنند و این بحران بی‌اعتمادی نسبت به رسانه‌ها را تشدید می‌کند، به‌خصوص در این موارد که علامت سوال‌های بزرگی پیش روی افکار عمومی قرار دارد و هر کسی هم علاقه دارد تا پاسخ دریافت کند.

منصور حقیقت‌پور: نه‌تنها در این مورد، بلکه در موارد دیگر هم ما این مشکل را داشته‌ایم. شما نگاه کنید، در اتفاقی که رخ داده و آقای رئیسی شهید شد، چه اطلاعات ناموزونی از افراد مختلف منتشر می‌شد و الان هم همین است. این ضعف نظام است. به نظر من در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی باید برای این نوع اتفاقات سخنگو تعیین شود و مثلاً بگویند وزارت کشور یا حوزه قضایی حرف بزند. باید اینطور باشد که او حرف بزند و بقیه حرف او را منتشر کنند. این موضوع نقص حکمرانی ماست و باید این نوع اتفاقات دارای یک بلندگوی مشخص و معین باشد. در مجموع این نوع موارد را باید فراجناحی دید. این نوع اقدامات عبور از امنیت نظام جمهوری اسلامی ایران است و باید این اقدام را همه با هم تقبیه و محکوم کنیم و اجازه دشمن‌شادشدن را ندهیم.

غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی: ما متاسفانه در ایران، رسانه آزاد نداریم و این مصلحت‌اندیشی‌هایی که اشتباه است، باعث می‌شود که فضای شایعه قوت بگیرد و شایعه را مردم بیشتر بپسندند و قبول داشته باشند. چیزی که وجود دارد این است که باید تدبیری کرد تا بتوانند سریع اطلاع‌رسانی درست کنند و مردم را آگاه کنند. ما بعد از 24 ساعت فهمیدیم که 31 سالش است و 10 سال در آنجا سابقه کار داشته است. اینها خیلی بد است، این چه شیوه اطلاع‌رسانی است. این آدم چطور توانسته در چنین جای حساسی باشد، اصلاً آبدارچی آنجا بوده است، چطور توانسته است کلت وارد آن مجموعه کند و استفاده از اسلحه را هم خوب بلد بوده است. در هر صورت من اعتقاد دارم که دستگاه‌های امنیتی و اطلاع‌رسانی ضعف دارند و روی این موضوع همانطور که گفته‌ام، گله دارم و این ضعف در چنین مواردی کاملاً مشخص است.

از میان اخبار

جزییات جدید از وضعیت جسمی سخنگوی دولت پزشکیان

آیا فشار حداکثری علیه ایران در دوران ترامپ بازمی‌گردد؟

قلعه‌ای که با خیانت فرو ریخت؛ روایت سقوط عباس‌آباد در نبرد ایران و روس

آخرین لحظات محمدرضا شاه در ایران