سیدمحمد مشکات و روایت یکشب تا صبح انتظارش برای نسخه خطی
سید وقتی برای خرید کتاب خطی، رنج سفر را از تهران به اصفهان به جان خرید و شب را پشت در خانه دارنده آن بیتوته کرد مبادا فرصت از کف او بیرون برود و دیگری زودتر از او آن کتاب را بیابد و بخرد.
سید وقتی برای خرید کتاب خطی، رنج سفر را از تهران به اصفهان به جان خرید و شب را پشت در خانه دارنده آن بیتوته کرد مبادا فرصت از کف او بیرون برود و دیگری زودتر از او آن کتاب را بیابد و بخرد.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: «من پسرم را هم مثل خودم سید محمد مشکوه (مشکات) نامیدم، چون در ولایت ما از قدیم رسم بود که اگر بچه ای که نطفهاش بسته شده بود، قبل از اینکه متولد شود، پدرش میمُرد، آن بچه را اگر پسر بود، به نام پدرش مینامیدند. من پسرم را به نام خودم نامیدم که مرا مُرده فرض کند و روی پای خودش بایستد.»
مقام علمی محمد مشکوه، باعث نشد شانی بالاتر از دیگران برای خود قائل شود و او را به عالمی متواضع و سخت کوش تبدیل کرده بود.
عکس محمد مشکات (پسر) در میان دانشجویان دانشکده معقول و منقولسید محمد مشکات در 17 بهمن 1280 شمسی (بیست و هفتم شوال 1319 هجری قمری) متولد شد. زادگاه او بیرجند _حاکم نشین قائنات_ بود، که روزگاری از مراکز شیعیان اسماعیلی بوده و بعدتر سربداران سبزوار که شیعه اثنی عشری بودند، اداره اش میکردند و نامش کرسی ایالت قهستان شد؛ از قرن دهم به بعد «حاکمنشین قائنات» نامیده میشد.
محمد، تحصیلات و دروس طلبگی و مقدمات صرف و نحو و معانی و بیان را در مدرسه معصومیه زادگاه خود گذراند، پیش استادانی مانند مرحوم آیتالله شیخ محمدباقر گازاری (آیتی) بیرجندی، مرحوم حاج شیخ هادی (هادوی) بیرجندی. پس از تکمیل تحصیلات خود در بیرجند، به حوزه علمیه مشهد رفت از محضر مرحوم ادیب نیشابوری و آقازاده خراسانی استفاده کرد. در سال 1299 شمسی از مشهد به تهران آمد و در مدرسه محمودیه مستقر شد و تحصیل معقول و منقول را در حوزه تهران ادامه داد. سپس وارد مدرسه سپهسالار جدید (مدرسه شهید مطهری کنونی) شد. در 1311 به دعوت وزارت معارف وقت، مدرس همان مدرسه شد و تا هنگام گشایش رسمی دانشکده معقول و منقول، به تدریس شرح منظومه حکمت حاج ملأ هادی سبزواری، شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا، و بخش الهیات شفای ابن سینا مشغول بود.
پس از تعطیل مدرسه معقول و منقول، عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران شد و به تدریس فقه و اصول در این دانشکده پرداخت. سرانجام، به همراه اساتیدی چون مرحوم سید محمدکاظم عصار، بدیعالزمان فروزانفر، میرزا محمود شهابی خراسانی، جلال همایی، آقا محمد سنگلجی و دیگران به استادی دانشگاه رسید و در دانشکده الهیات به تدریس معقول و در دانشکده حقوق به تدریس فقه اسلامی پرداخت، تقریراتی در حقوق خانواده و بیع از وی به چاپ رسیده است که جنبه درسی داشت هم اکنون در گنجینه اسناد دانشکده الهیات تابلویی برای معرفی این استاد با عکس و نمونه امضای او قرار گرفته است.
سید محمد را با علاقه اش به نسخه شناسی و عشقش به کتابهای خطی میشناختند، او تصنیفات و تألیفات و تصحیحات زیادی داشت، در فلسفه و کلام و تاریخ صاحبنظر بود و شعر هم میگفت. مهمترین کارش اما گردآوری و معرفی نسخههای خطی بود، که تمام دارایی خود را صرف آن کرد و سرانجام آن کتابهای خطی گرانقیمت را بخشید به دانشگاه تهران؛ با این شرط که دانشگاه گنجینهای مستقل برای حفظ نسخههای خطی درست کند و آنها را به درستی در آن مرکز نگاه دارد برای استفاده اهل دانش و فرهنگ. اینطور بود که زمینه را فراهم کرد برای تأسیس کتابخانهی مرکزی این دانشگاه.
رئیس وقت دانشگاه تهران علیاکبر سیاسی، آنها را به مثابه سنگ بنای بخش نسخ خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و پایه تأسیس کتابخانه قرار داد؛ به علت آنکه هر یک از دانشکدههای دانشگاه کتابخانهای مستقل داشت، قرار کلی بر آن شده بود که کتابهای خطی و آثار مربوط به ایران به شکل مرکزی فراتر از کتابخانههای دانشکدهها، در محل ثابتی جمعآوری شود و از نظر مدیریت، جزئی از «اداره انتشارات و روابط دانشگاهی» باشد، که رئیس آن در آن زمان دکتر پرویز ناتل خانلری بود.
توصیه نامه محمد مشکات برای محمدتقی دانش پژوه از گنجینه اسناد دانشکده الهیات دانشگاه تهرانسرانجام، زیر نظر هیأت رئیسه دانشگاه تهران مقدمات فهرستنویسی کتب خطی اهدایی مرحوم مشکات فراهم شد، محمدتقی دانشپژوه که معاون کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران و شاگرد و همکار و دوست مشکوه بود، به مدیریت و صاحبجمعی آن منصوب شد. همزمان هم برای بیان اهمیت کتابهای خطی و شناسایی آنها، محمدتقی دانشپژوه و علینقی منزوی توسط خود مشکات معرفی و برای فهرستنگاری آن مجموعه برگزیده شدند. این دو نفر در مدت هشت سال آن نسخهها را فهرست نویسی و در هفت مجلد گردآوری کردند.
مشکات کتاب را خوب میشناخت، ماجراهای خرید کتابهای خطی او زیاد است، وقتی برای خرید کتاب خطی که وصف آن را شنیده بود، رنج سفر را از تهران به اصفهان به جان خریده بود و شب دیر هنگام به محل رسیده بود. شب را پشت در خانه دارنده آن نسخه خطی بیتوته کرده بود که مبادا فرصت از کف او بیرون برود و دیگری زودتر از او آن کتاب را بیابد و بخرد! به گفته اکبر ثبوت او تمام دارایی اش را برای خرید کتابهای خطی صرف کرد. این جمله را سر کلاس درس گفته است: «سفیه کسیست که صرفه و غبطه مالی خودش را نداند و خلاصه قدر پول را نشناسد. با این حساب، من سفیه هستم که قدر پول را نمیدانم و کتابی خطی را که منافع شخصی در آن ندارم، میخرم. پس من سفیه ام که اتوبوس نشین ام ولی بابت کتاب، بیدغدغه پول میدهم!» او مجموعه هزار و صد جلد کتاب خطی را طی زمانی نزدیک به بیست سال، خریده بود.
نظامنامه جدید وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در سال تحصیلی 1314_1313 ابلاغ شد و بر آن اساس، تدریس در دانشکدههای دانشگاه تهران مشروط به داشتن مدرک دکتری یا تصدیق اجتهاد شد. مشکات و عدهای از استادان که مرتبه شأن بالاتر از این مباحث بود، رسالهها و پایاننامههایی نوشتند که تصدیق معادل دکتری به ایشان داده شد. در سالهای پایانی پادشاهی رضاخان که به خاطر قانون متحدالشکل شدن البسه، روحانیان برای پوشیدن لباس روحانیت باید اجازه اجتهاد یا اجازه حدیث میگرفتند، محمد مشکات از آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله ضیاءالدین عراقی و آیت الله سید محمد حجت کوهکمرهای چندین تصدیق اجتهاد و از مرحوم علامه حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی اجازه حدیث گرفت. این اجازات به اصطلاح اهل درایه، از جمله «عوالی» بود، یعنی شخص مُجاز را در زنجیره اتصال اسناد به معصوم با کمترین تعداد سلسله اسناد به معصوم متصل میکرد.
محمد مشکات طبع شعر هم داشت و عضو انجمن ادبی ایران هم بود؛ هر چند به سیاق علمای بزرگ هیچگاه به خاطر شاعری شهرت نیافت. او تالیفات زیادی دارد، از جمله: کلمه التوحید لرفع التردید (1305)؛ مشکوه الاسرار فی حل عقد الاسفار (1305)؛ روانشناسی (ترجمه رساله عشق ابنسینا؛ ترجمه ضیاءالدین دری، تصحیح میرزا محمود شهابی، 1315)، الوجیزه (در درایه، از شیخ بهایی، 1316)؛ رگشناسی یا رساله در نبض (ابن سینا، 1317)؛ فواید الدریه (شامل چند رساله از ابن سینا، 1318)؛ دره الاخبار و لمعه الانوار (ترجمه تتمه صوان الحکمه، اثر ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ضمیمه مهر سال پنجم، 1318)؛ وصیتنامه محمدباقر مجلسی (ضمیمه سالنامه 1323)؛ دره التاج لغره الدباج (تألیف قطبالدین شیرازی، جلد اول، 1320)؛ دانشنامه (قسمت طبیعیات، از ابن سینا، 1330)؛ دانشنامه (قسمت منطق، از ابن سینا، 1331)؛ تقریرات کتاب بیع (از کتاب شرایع، 1332)؛ تصحیح و تعلیق و مقدمه بر کتاب کلید بهشت، تألیف قاضی سعید قمی، مقدمه و چاپ صحیفه کامله سجادیه، مقدمه بر المحجه البیضاء فیض کاشانی در چهار جلد، مجموعه اشعار به خط طاهر خوشنویس، نمونه مختصری از غزل و مثنوی و رباعی (گردآورنده اکرم مهین، به همت سید محمد مشکوه 1336)؛ ارسطاطالیس حکیم، نخستین مقاله ما بعد الطبیعه موسوم به مقاله الالف الصغری (ترجمه اسحق بن حنین با تفسیر یحیی بن عدی و تفسیر ابن رشد با تفسیر و تحقیق و مقدمه و ترجمه سید محمد مشکوه، 1346)؛ فعلیت و امکان در عقد وصع و آرا فارابی و ابن سینا (1356) و...
او همزمان با تدریس در دانشگاه تهران در مدرسه عالی سپهسالار نیز به تدریس فلسفه اشتغال داشت. بسیاری از استادان و بزرگان و پیشکسوتان امروز مانند دکتر مهدی محقق نزد او تحصیل کردهاند. سرانجام در 1350 از دانشگاه تهران بازنشسته شد و مدتی به تدریس در دانشکده حقوق دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) پرداخت که آن زمان مرحوم دکتر سید حسن امامی (پس از بازنشستگی از دانشگاه تهران) رئیس آن دانشگاه بود، اما مشکات به دلیل نیاز به مراقبتهای پزشکی از 1351 به بعد مقیم لندن شد و گاهی یکی یا دو بار در سال به تهران بازمیگشت. آنجا در شبهای محرم و احیا در منزلش مجالس روضه خوانی برقرار میکرد، و البته که دست از پیگیری کتابها نمیکشید و به شناسایی و فهرست برداری کتب خطی فارسی و عربی موجود در کتابخانههای انگلستان میپرداخت.
محمد مشکات، سرانجام پس از یک بیماری طولانی در لندن از دنیا رفت، پیکر او را به ایران آوردند و در قم به خاک سپردند.