یک‌شنبه 4 آذر 1403

سیگنال بین‌مان هنوز فعال است؟/ لزوم تولید به سریال‌های طراز انقلاب

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
سیگنال بین‌مان هنوز فعال است؟/ لزوم تولید به سریال‌های طراز انقلاب

به گزارش خبرنگار تشکل‌های دانشگاهی خبرگزاری فارس، زینب رکنیان فعال دانشجویی طی یادداشتی به بهانه پایان سریال «بچه مهندس3» نوشت: از همان سال 57 که همای سعادتمان تیک آف کرد، در بخش‌هایی دچار نقص فنی شد ولی فکرش را هم نمی‌کردیم اگر این نقص فنی را برطرف نکنیم، ممکن است پرنده‌مان را اوج نگرفته به زمین بزند.

چهل سال گذشت. پرنده را پرواز داده بودیم در حالی که هنوز در بال فرهنگی و هنری دچار نقص فنی بزرگی بود. هکرها را بر مغز پرنده مان مسلط کردیم و گذاشتیم در اوپن سورسترین حالت ممکن تا می توانند پرنده مان را فریب بدهند و به سمت هدفهای خود بکشانند. آرام آرام همان یک نقص فنی، خودش را در قالب باگهای فلج کننده بسیاری نشان داد که میرفت تا در دهه 80 کنترل پرنده را کاملا از دستمان خارج کند و این غفلت ما بود که حالا زبان گویای پرنده را هم در ترویج هنرمندانه خود به لکنت انداخته بود. در این میان یک رسانه ملی هم داشتیم که دیگر کمتر صدا و سیمای جمهوری اسلامی از قاب رنگی‌اش بیرون می‌زد.

اما واقعیت چیست؟ چرا بعد از گذشت چهار دهه از پرواز همای سعادت ما در سال57، هنوز نتوانسته ایم نقص بزرگ فرهنگی کشور را در حوزه تولید فیلم و سریال برطرف کنیم و شاهد پخش فراوان سریالهای «طراز انقلاب اسلامی» از رسانه ملی باشیم؟ چرا سالهاست بی آنکه چک کردن بالهای این پرنده برایمان مهم باشد به پروازی پرخطر ادامه می دهیم و همچنان...

البته که واکاوی دلایل ایجاد و تداوم این نقص فنی تأسف بار، ساعتهای طولانی کارشناسی تخصصی می طلبد. اما در همین صدا و سیمای نامعلوم الحال فعلی نیز، هر از گاهی، شاهد انگشت شمار آثار موفقی هستیم. سریالهایی که نشان می دهند هنوز می‌توان نقایص فرهنگی و هنری جمهوری اسلامی را برطرف کرد و به پرواز امیدوار بود.

سریالهای طرازی مثل «بچه مهندس» که در فصل سوم خود، فصول گذشته را به کمال رساند و پس از چند سال یاد و خاطره سریالی را مثل «همه چیز آنجاست» که با تأکید بر محوریت خانواده اسلامی ایرانی تولید شده بود، را زنده کرد. اما بچه مهندس3 تفاوتهایی اساسی با دیگر آثار تلویزیونی دارد که بدون شک آن را به «سریال طراز انقلاب اسلامی» تبدیل می کند.

فصل سوم سریال بچه مهندس به کارگردانی علی غفاری و نویسندگی حسن وارسته اخیرا از شبکه دوم سیما پخش شد. سریالی که نه مناسبتی بود و نه سفارشی. روایتگر زندگی فرزندی از این سرزمین که شبیه سرنوشت فرزندان بسیاری بود. با قصه‌ای روان، جذاب و مخاطب پسند. فصل اول و دوم سریال که دوران کودکی و نوجوانی شخصیت «جواد جوادی»- پسری که در پرورشگاه بزرگ می شود - را نشان می‌داد با استقبال بسیار خوب عموم مخاطبان مواجه شد.

کودک مظلوم و بی پناه فصل 1 که به دنبال آرزوهای بزرگ بود. نوجوان بیقرار فصل 2 که به دنبال هویت واقعیاش در بند عشقی قدیمی گمگشته بود و حالا، جوان متفاوت فصل 3. بسیار متفاوت از آنچه تا به حال از تصویر جوان مسلمان ایرانی در صدا و سیما دیدهایم. سالها جای خالی سریالی که بتواند الگویی از جوان مؤمن و متعهد ایرانی را در تلویزیون ارائه کند و جوان و جوانگرایی را نه تزریق شده به قصه و نه در قالب دیالوگهای شعاری و الحاقی، بلکه در بطن داستانی پرکشش نشان دهد حس می شد.

توجه به مفاهیمی همچون تقیدات مذهبی و غیرت و وطن پرستی در فیلمنامه، از جواد قصه، بچه مهندسی پرتلاش و خستگیناپذیر میسازد که برای رسیدن به هدفش و ساخت پهپادی که هم ارزش علمی و هم سودآوری اقتصادی برای کشور دارد با موانع زیادی روبرو می شود. اما با هوشمندی و همت، سعی در کنار زدن موانع دارد. و جالبتر زمانی است که انگیزه ساخت پهپاد برایش، از قصهای عشقی به نیتی یا بهتر بگوییم غیرتی ملی بدل می شود.

پرداختن به مقوله عشق هم در این سریال جالب توجه است. گذر از عشقهای شورانگیز و یک طرفه به عشق های واقعی، توجه به عقلگرایی و عاقلانه عاشقی کردن و به ویژه پرهیز از ابراز علاقه های کلیشه ای تلویزیون از نکات مهمی است که در این سریال شاهد بودیم. توجه به مسئله حیا در رفتار و گفتار و احترام به بزرگتر نیز از دیگر مسائلی بود که متأسفانه در رسانه ملی جمهوری اسلامی به ندرت دیده می شود.

بچه مهندس3 همه چیز را حول «جوان» جمع کرده است. جوانهایی که برای ظهور استعداد و توانمندیهای خود در کشور با موانع و مشکلات زیادی روبرو هستند در مقابل مسئولین بی توجه و ساختار سنگاندازی قرار می گرفتند که شخصیت «صبوری» در سریال نماینده آنها بود. و حالا در جدال بین جوانان و موانعشان، بحران فرار مغزها، تنها راه حل سهل الوصول و صعب العبور تلقی می شد.

اینجاست که باید گفت وارسته و گروهش به خوبی توانستند بچه مهندس را از این جدال، پیروز بیرون بیاورند و گریزی قابل توجه به ماجرای مهاجرت نخبگان جوان کشور داشته باشند. نشان دادن نماز، زیارت، دعا و توسل یک جوان نخبه و عاشق و حتی هوشمندی کارگردان و فیلمبردارش در نمای بسته عقیق انگشتری دکتر توفیقی هنگام شکار پهپاد آمریکایی، ریز نکاتی مهم و پاسخی شایسته بود به نیاز فراوان ما در ارائه چنین الگویی از جوانان انقلاب اسلامی. البته جواد جوادی با کاراکتری کاملا سفید و مثبت آمده بود تا حرفهای مهمتری هم بزند!

در بعد دیگری از بچه مهندس3، در کنار فساد و خیانت برخی از مسئولین و نفوذ جریانات تروریستی، تأکید به مسئله تولید را نیز میبینیم. تولید علمی که بتواند به رگهای اقتصادی کشور خون تازهای بدواند. تلاش برای خودکفایی درمحصولاتی که «کارخانه فرزندان وصال» و مشکلاتش نمونه ای کوچک از آن بود. علمی که در خدمت آرمانها باشد و عاقبت آلت دست بیگانه نشود و مهم تر از همه، علم بازدارنده!

استفاده از یک ماجرای واقعی شکار پهپاد آمریکایی توسط هوافضای سپاه در داستان نیز نمایش تمام قد اقتدار ایران بود و هوشمندی سازندگان بچه مهندس را در گزینش سوژه ها می رساند.

البته به قول غفاری (کارگردان) رفتن به سراغ سوژه هایی از این دست کاری سخت و پر زحمت است که تا به حال نمونه ای نداشته است. اما شاید این، از آن دفعات استثنائی است که از دست برخی مسئولین بی بصیرت رسانه ملی در رفته است و ما شاهد ساخت سریالی بودیم که الحق و الانصاف دستاوردهای نظامی، علمی و قدرت دفاعی و لجستیکی جمهوری اسلامی را به خوبی به تصویر کشید. اضافه کردن چاشنی پلیسی به فاز سوم پروژه بچه مهندس نیز توانست فضایی هیجانی و اکشن به سریال بدهد و بخشی از تهدیدات امینتیای را که کشور در این حوزه با آن ها روبروست ترسیم کند.

در پروژه سریال بچه مهندس با جوانی طرف بودیم که از بی هویتی به هویت می رسد. و به قول «مامان صدیقه» سریال هویتش را آن چیزی تعریف می کند که در آن حق انتخاب و تعیین مسیر دارد. جوانی که درک درستی از هویت خود در هر موقعیت اجتماعی پیدا می کند. چه آنجا که رفیق است و رفافت بادوام و حقیقی را نشان هم نسلهای مخاطبش می دهد، چه آنجا که دانشجوست و هویتش را در راه رسیدن به اهدافش از مسیر صحیح میسازد و چه آنجا که تصمیم میگیرد هویت اجتماعیاش را با خدمت به وطنش وسعت ببخشد.

غفاری و تیم همراهش بعد از مدتها که از ظهور قهرمان های پرافتخار و جذابی مثل بیژن ایرانی (در سریال درچشم باد) می گذشت، دوباره قهرمانی را از دل این خاکستر خفته بیرون آوردند که جهانش حال بود و آینده. جوان بود و هم نسل و همپای جوانان مخاطب سریالش. و این یعنی روایت وطن پرستی و فداکاری و شهادت، قهرمان سازیهای خاطره انگیز دهه 60، و هزاران مفهوم مغفول دیگر در این چهل سال، میتوانند بازهم ساخته و پرداخته شوند. یعنی اگر دست توانای هنرمندان دغدغهمندی در این حوزه بلند شود ومدیران رسانه ملی ما را از این خواب آشفته بیدار کند هنوز میتوان به پرواز این پرنده امیدوار بود.

به امید آن که دیگر با انگشت به دنبال آثار طراز انقلاب اسلامی در میان سریالهای تلویزیونی‌مان نباشیم. سریالهایی که بتوانند با قصه‌های جذاب و خوش ساخت، مفاهیم و نمودهای انقلاب اسلامی به ویژه جوانگرایی را در جامعه مطرح کنند.

البته اگر به بچه مهندس های قلم به دست و گوش به فرمان امروز، میدان داده شود تا نقص فرهنگی و هنری این پرنده چهل و یک ساله را تا دیر نشده برطرف کنند. و نگذارند تا سیگنالهای ارتباطی بین پرنده و این نسل جوان قطع شود!

انتهای پیام /

خبر گزاری فارس