شاهچراغی که خاموش نمیشود
انقلاب اسلامی تیر از چله رها شده و قدرت مهارناشدنی گردیده و دشمنان از براندازی آن ناامید شده و اکنون به فکر مخدوش و تحقیر کردن آن هستند. انقلاب اسلامی، شاهچراغی است که هرگز خاموش نمیشود.
به گزارش مشرق، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: ابتدای راه آدم بودن آن است که جناب سعدی شیرین سخن برایمان گفت که، بنی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند / چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار / توکز محنت دیگران بیغمی، نشاید که نامت نهند آدمی. و برتر و بهتر از آن همان است که امیرالمؤمنین در ماجرای گستاخی عوامل معاویه در تجاوز به سرحدات مسلمین و باز کردن خلخال از پای دخترکی فرمود که اگر جوانمردی از این غصه دق کند، نباید ملامتش کرد.
در این جا سخن از مقایسه این دوران با دوران امیرالمؤمنین نیست. آن زمان، مؤمنین در مضیقه و قِلت بودند و امیرالمؤمنین ما که سلام خدا و خوبان نثارش، تنها بود، ولی اکنون هرگز اینگونه نیست. مؤمنین در عزت و قدرت هستند و امام جامعه در حلقه بیکران مؤمنین و مخلصین، مشغول هدایت امت و نظارت بر امور است. وقتی امام راحلمان که روحش غریق رحمت باد، چهل سال پیش فرمود: من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله - صلی الله علیه و آله - و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی - صلواتالله و سلامه علیهم - میباشند. اکنون چندین نسل دیگر فراتر رفته و رشد کرده و قدرتمند شده و به قول سردار سلامی، به قدرت و توانایی تولید قدرت دست یافته و دعای خیر خمینی و خامنهای را پشتوانه داریم و آزادیخواهان جهان را با خود همراه کردهایم.
ما نرمافزار مغناطیس معارف و معرفت و مردانگی را به جهان اثبات و معرفی کردیم و برای ظهور ولایت عظمی و تمدن مهدوی که خدا روزگارش را با شکوه و جلال و برکتش برساند، آماده میشویم. انقلاب اسلامی ما مستضعفین را برای به ارث بردن زمین مهیا میکند و هرچقدر که بزرگ میشویم، سطح برخورد سخت ما با دشمنان بیشتر میشود و از لقمهای گلوگیر، به هماوردی نفسگیر تبدیل شدهایم. انقلاب اسلامی، دلهای جهانیان را مجذوب خود کرده و کانون توجه جوانمردان و جلب توجه جوانان جهان شده است. مؤمنین انقلاب اسلامی، تمرین مردمیسازی را پس از دفاع مقدس و جهاد سازندگی و... به پیادهروی اربعین و دفاع از حرمهای مقدس رساندند و در نیمه شعبان و غدیر به فرمانده ما سلام میکنند. امروزه خونخواهان عدالت، در شهرهای آمریکا پیادهروی میکنند و مثل قم تا جمکران و نجف تا کربلا با دود کردن اسفند و نصب پرچم و سیاهی، برای عدل ستمدیده و حق سربریده عزاداری میکنند.
انقلاب اسلامی تیر از چله رها شده و قدرت مهارناشدنی گردیده و دشمنان از براندازی آن ناامید شده و اکنون به فکر مخدوش و تحقیر کردن آن هستند. این که دیگر از گزینههای روی میز سخن نمیگویند برای آن است که فهمیدهاند، غلط اضافی و حرفی بزرگتر از حتی دهان گندههاشان است. ما از آمریکا گذر کرده و به جهان پساآمریکا میاندیشیم و معتقدیم وقتی گزینه انتخابات آمریکا بین بایدن و ترامپ محدود شده یعنی نظام نولیبرال را یا پَت ویران میکند یا مَت. عاقبت اسرائیل هم به عاقبت سامری «لامساس» میماند و تا نابودی راهی برایش نمانده است. دیگر دشمنان و رقیبان ما هم یا به فکر کلاه خود هستند و یا مجبور به تمکین شدهاند. سازمان مجاهدین خلق و دیگر اراذل و اوباش و هرزههای دورهگرد هم همین که بتوانند زنده بمانند، هنر کردهاند.
سال گذشته که جهان استکبار و استحمار و ارتجاع، جنگ جهانی رسانهای علیه ما به راهانداختند دانستند که سر به صخره میکوبند و زنجیر به دندان میکشند و تفرقه و دعوا و زد و خوردی که اجماعشان را فروپاشاند، از شدت عصبانی شدن و ناتوانیشان بود و بعید است بتوانند تا مدتها از این گیجی درآیند. و تمام اینها که قسمتی از تاریخ مبارزه شیطان بزرگ با فطرت انسانی بود و گفته شد، در حالی است که انقلاب اسلامی ما مقتدر و مظلوم، همچنان بر شعارها و ارزشهای خود پافشاری میکند و میداند که شیطنت دشمنان هرگز تمام نشده و مترصد فرصت نشستهاند و غفلت و کوتاهی ما، بهترین فرصتی است که میتواند این جبهه متزلزل و متشتت را دوباره زنده کند. آن مار سرمازدهای که مولوی گفت به جان مارگیر و مردم افتاد، همین است که نباید در معرض گرما قرار گیرد.
آنچه رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان با فرماندهان سپاه و در مورد کنفرانس گوادلوپ فرمودند بسیار مهم است. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و زمانی که نسیم انقلاب مردم ایران وزیدن گرفته بود، سران آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در جزیره گوادلوپ فرانسه جمع شدند و به این نتیجه رسیدند که نجات رژیم پهلوی ممکن نیست ولی میتوان با طراحی راهبرد «بحرانهای پیاپی»، هر دولتی را در حکومت جدید ایران از پای درآورد. این سیاست هم امروز در جریان است و دشمنان ما از براندازی ناامید شده و دل به بحرانهای پی درپی و مشغولیتهای دولت و مردم به امور تصنعی و مشکلات ساختگی بستهاند. ما در آستانه پیروزی نهایی و هیجانانگیزی هستیم که جبهه حق، هزاران سال در آرزویش بود.
از آنچه که تاکنون نوشته و تقدیم گردید، هدف، مقایسه تنها نیست بلکه مقصودم به چالش کشیدن دلهای لرزان و لغزانی است که نتوانسته به حقانیت انقلاب اسلامی پی ببرد. با اجیران دشمن و گرفتاران سیاهچالههای گمراهی نمیتوان سخنی گفت ولی با کسانی که چراغ از بهر تاریکی نگه داشتهاند میتوان اینگونه سرحرف باز کرد که دلیل کینه ابلیسی دشمنان از مردم ایران چیست و چه کسی از رنج ما لذت میبرد؟ مردم بیگناهی که به مناسک دینی خود مشغولند چرا مورد کینهاند؟ کسانی که در میان کودکان و زنان و مردان بیگناه، تیراندازی کور میکنند در کدام مرتع چریده و طبع خونریزشان، علف هرزه کدام مزبله است؟ و چه کسی به آنان جرأت آدمکشی و به دست این زنگیها تیغ تیز سپرده است؟
به یقین تروریست آموزش دیدهای که در حرم مطهر احمدبن موسی که سلام خدا بر او و شهیدان جوارش، آمد و خود را تا خرخره مجهز به سلاح و مهمات و بنزین کرده بود و در نهایت، توسط یک فراش حرم، خلع سلاح و دستگیر شد، نه بهرهای از عقل و نه حرمتی دارد که بتوان او را به حساب آورد ولی نشانهای است از ذلت و خفت دشمنانی که میز خود را خالی از هر گزینهای دیده و برای نجات تفکر به گِل نشسته خود، چارهای جز توسل به این حیوانات وحشی ندارند. بازگشت دشمنان به خشونت کور دهه شصت سازمان منافقین و کومله و دموکرات، به غیر از ارتجاع، نشانه اضمحلال آنهاست. اگر زمانی جنگ سخت و زمانی جنگ نرم را امتحان و در حوزه و دانشگاه و شبهات علمی سرمایهگذاری کردند و تحریم را هرگز از نظرشان دور نکردند، امروزه دل به جهل وهابیت تکفیری خوش کردهاند.
اینکه آنها نفهم و احمقاند، فحش نیست، حقیقت دشمنان انقلاب است که میبینیم. اگر کشتن ما مشکل آنان را حل میکرد که اکنون وضع آنها مثل عاقبت یزید نمیشد و ما اینگونه حسینی و عزیز جهان نمیشدیم. اگر ظلم، ماندگار بود که اکنون قبر شمر و یزید و خولی و چنگیز مغول، زیارتگاه پیروانشان بود. واقعیت این است که دوران باطل رفتنی و دولت حق، آمدنی است. ما در هر مرحله پیشتر میرویم و آنها فروتر. سختیها و آزمایشها، جمع ما را خالصتر میکند و آنها را ناامیدتر. نسل جدیدی که آنها غیرقابل کنترل و «زِد» میخوانند همان پسرکی است که در همین حادثه شاهچراغ، به جای فرار، پدرش را برای نجات کمک میکند. آن کودکی است که خواهر کوچکش را در بغل میفشارد تا آسیب نبیند و آن دخترکی است پس از هراسان شدن، باز به خانواده برمیگردد.
نسل جدید برای آنها، زِد و بحرانساز و برای ما چراغ امیدواری به آینده است. وقتی نیروی خدماتی حرم، که نظیرش زیادتر باد، بادست خالی میتواند تروریست پروریده و مسلح و خونریز دشمن را دستگیر کند و کودکان خردسال ما به فکر نجات نسل گذشته خود هستند، یعنی انقلاب اسلامی، شاهچراغی است که هرگز خاموش نمیشود.