صحنه به صحنه برای تکرار خون بازی در خیابان! / چه کسی میخواست در 30 خرداد رفراندوم کند؟
ماجرای تکرار جنگ خیابانی اصلاح طلبان در 30 خرداد نیز از آن دسته از روایتهایی است که رونوشتی مبتذل از یک واقعه شرورانه است.
سرویس سیاست مشرق - تصمیم قطعی است و به خیابان میآییم! این جمله را بر زبان آورده؛ دستهایش را از روی میز برداشته و از جای خود برمیخیزد. او سپس در چشم حاضران در جلسه خیره شده و دوباره رشته کلام را در دست گرفته و میگوید: «یادتان هست قرار گذاشتیم روی حرفمان بمانیم؟ تا آخرین گلوله این جنگ ادامه دارد».
ناگهان یکی از حاضران در جلسه وارد بحث شده و با لحنی سوالی و نگران میپرسد: اگر مجمع روحانیون عقب بکشد تکلیف چیست؟ میرحسین موسوی بدون تعلل پاسخ میدهد: «مجمع نمیتواند زیر بیانیهاش بزند... اگر عقب بکشند، علیه آنها سخن خواهم گفت» جو محفل دچار متشنج شده و برخی از این سخن ناراحت میشوند. مهدی کروبی برای آنکه اجماع در جلسه بر هم نخورد رو به حاضران کرده، با حالتی شمرده شمرده میگوید: آقای خاتمی با من! مجمع در میدان میماند. این آخرین جلسه مشترک شیوخ فتنه قبل از یک حادثه شوم است، پیش از این مجمع روحانیون مبارز در واکنش به ماجرایهای پس از انتخابات بیانیه داده و از هواداران خود خواسته است که در روز 30 خرداد به خیابان آمده و تجمع کنند!
اما انتخاب این روز برای زور آزمایی خیابانی نشانههای عجیب غریبی داشت. 28 سال قبل از این اتفاق گروهک منافقین همراه با ملیشیای مسلح در این روز به خیابان آمده و از نظر برخی اعضای مجمع روحانیون این تقارن تاریخی اشاراتی در خود خواهد داشت. 30 خرداد سال 60 منافقین با اسلحه به خیابان آمده و شورش راه انداخته بودند؛ در آن روز اعضای هوادار و ملیشیای مسعود رجوی هر کسی را که ریش داشت و یا شبیه نیروهای انقلابی بود در خیابان ترور کور کرده و به شهادت رساند. بر اساس آمار دادستانی وقت، منافقین در آن روز سیاه صدها تن از مردم بیگناه از کودک سه ساله تا پیرمرد 90 ساله را سلاخی کرده و به شهادت رساندند.
ماجرای عجیبی بود، خط امامیهایی که روزگاری خود را پرچم دار انقلاب اسلامی میدانستند، 28 سال پس از یک واقعه خونین، تصمیم به بازسازی صحنههای آن در خیابان گرفته و روی تصمیم خود پافشاری میکردند. یکی از اعضای مجمع روحانیون مبارز روایت کرده است که در جلسهای که برای نگارش بیانیه دعوت به آشوب تشکیل شده بود؛ او اعتراض داشته و درخواست کرده بود لااقل یک تاریخ دیگر برای جنگ شهری انتخاب شود. به روایت این عضو مجمع حتی موسوی بجنوردی نیز اعلام کرد که اگر راهپیمایی شود از محفل بیرون میزند، اما اکثریت اعضای حاضر در آن نشست با این موضوع مخالفت کرده و لیدر جمع گفته بود که رجوی ادعا میکرد با رژه میلیشیا در خیابان سر پنجه رژیم را خواهد زد؛ ما با حضور خیابانی نشان خواهیم داد که سیاست یعنی چه!
خیابان خون میخواهد!
پنج روز قبل از آنکه منافقین در کف خیابانهای تهران اسلحه به سمت مردم گرفته و حمام خون راه بیاندازند؛ جبهه ملی به بهانه تصویب قانون قصاص تظاهراتی برگزار کرد، در آن روز حدود 100 نفر از پیرو پاتالهای طرفدار مصدق همراه با تعدادی جوان سانتی مانتال در میدان فردوسی جمع شده و شعار دادند، ناگهان مردم با شنیدن شعارهایی علیه انقلاب دور این افراد جمع شده و آنها را متفرق میکنند.
یکی از اعضای سابق گروهک منافقین درشرح آن روز گفته است: در آن روز من نیز در میدان فردوسی بودم، مأموریت داشتم صحنه را ارزیابی کنم، در ضلع شمال غربی میدان فردوسی، چند پیرمرد و تعدادی زن و مرد که سنشان بین 20 تا 30 سال بود و وضع ظاهری، لباسهای شیک و تنگشان اصلاً به آدمهای سیاسی نمیخورد و زنان هم غالباً همراه آرایش غلیظ، لباسهای جلف و زنندهای پوشیده بودند، جمع شدند. دو سه تا شعار که اصلاً نفهمیدیم چی گفتند، سر دادند؛ مردم که آمدند فرار کردند! شب حوادث روی داده در میدان فردوسی را برای مسئول خود تعریف کردم، او خندهای کرد و گفت 4 تا سوسول و تیتیش مامانی که نمیتوانند بر اندازی کنند، به زودی میفهمند جنگ خیابانی یعنی چه!
میگویند تاریخ دو بار تکرار میشود یک بار به صورت تراژیک و بار دوم به شکل کمدیک! ماجرای تکرار جنگ خیابانی اصلاح طلبان در 30 خرداد نیز از آن دسته از روایتهایی است که رونوشتی مبتذل از یک واقعه شرورانه است، وقتی فرقه موسوی و کروبی در روز 25 خرداد 88 با وجود حمله به چند مسجد و پایگاه بسیج نتوانستند به هدف اصلی دست یافته و دست از پا درازتر به خانههای خود بازگشتند، نیاز به آن بود تا نیرویی قویتر به میدان آمده و بازی را در دست بگیرد. مجمع روحانیون مبارز در آن روزها خیال میکرد که میتواند با یک زروآزمایی شدید در تهران هم مچ رقیب را بخواباند و هم عرض اندامی برای نظام داشته باشد.
حضور مردم در میدان فردوسی و فراری شدن اعضای جبهه ملی در 25 خرداد 1360
بابک داد از اعضای ستاد تبلیغاتی فتنهگران در آن ایام در یادداشتی در وبلاگ خود نوشته است:
در 25 خرداد انتظارات جنبش سبز برآورده نشد؛ جمعیت باید درست هدایت شده و به سمت صدا و سیما و یا حتی وزارت کشور میرفتیم و آن مکانها را اشغال میکردیم، آتش هنوز داغ بود و برخی از مردم باور کرده بودند که تقلب شده است، اما سناریو به دلایلی خوب پیش نرفت، شاید برخی از سران اصلاح طلب ترسیدند و یا مسئله دیگری بود...
همانطور که مسئول ارشد منافقین ماجرای تظاهرات جبهه ملی را تحرکی ضعیف برای مقابله با نظام ارزیابی میکرد؛ مجمع روحانیون، نیز برداشتی مشابه از رویدادهای پیش آمده در میدان داشته و گمان میکرد که اگر شیوخ اصلاحات به صحنه آمده و اعلام قیام کنند، مردم به تاسی از آنها جمع شده و خاتمی، کروبی و موسوی خوئینی را روی دست خواهند برد، اما این محاسبه چون حساب و کتاب مسعود رجوی و بنی صدر خیانت کار غلط از آب درآمد!
در آن روز جز تعدادی از باقی ماندههای گروهک منافقین، سلطنت طلبان و اعضای شبکه ضاله بهائیت کسی به دعوت خاتمی لبیک نگفت. این دسته از افراد خشونتطلب و برانداز نیز در همان لحظات اولیه آغاز قیام خیابانی در میدان فردوسی و چند خیابان اطراف آن پراکنده شده و با آتش زدن خودروهای عبوری و کشیدن چادر از سر زنان و تخریب اماکن عمومی کاری از پیش نبردند، از مهمترین دستاوردهای مجمع پر طمطراق روحانیون مبارز در آن روز آتش زدن مسجد لولاگر بود!
فردای آن آشوب خیابانی ابراهیم یزدی دبیر کل گروهک نهضت آزادی (پدر خوانده منافقین) در گفتگو با رادیو فردا ارگان سازمان سیا به تمجید از مجمع روحانیون پرداخته و گفت: «اصلاح طلبان پخته شده و کم کم معنای دموکراسی را فهمیدهاند؛ اینکه سختترین حلقه اصلاحات یک روز پس از سخنرانی رهبر ایران (مقام معظم رهبری) به پای بیانیه خود ایستاده و مقاومت کردند؛ معنایی روشن برای اهل فن دارد!»
وبسایت نوروز وابسته حزب منحله مشارکت نیز به تمجدید از حضورخیابانی فتنهگران پرداخته و به شیوه نشریه مجاهد (ارگان منافقین) نوشت: حضور ما در خیابان ادامه دارد؛ دیگر انتخابات مسئله نیست، باید کار را تمام کرد.
محمد خاتمی رئیسدولت اصلاحات نیز در بیانیهای عجیب در توصیف و قدردانی از عناصر خیابانی در 30 خرداد نوشت: بر این باورم که هنوز راه رهایی از این وضعیت آشفته بسته نیست، باید حق مردم را پاس داشت و در عین تدبیر در برابر هرگونه تشنج، تشنج آفرینی و ناامنی، باید از شیوههای پرهزینه و زیانبار برای نظام و مردم از جمله مقابله نظامی و خشونت فاصله گرفت و همگان در جهت ترمیم اعتماد عمومی که پشتوانه اصلی نظام و کشور است برآییم و حرکت کنیم!
محمد خاتمی 3 روز پس از صدور این بیانیه در جمع برخی خانوادههای فتنه گران حاضر شده و در سخنرانی خود اعلام کرد که تنها راه برون رفت از این وضعیت برگزاری رفراندوم است. سایت پارلمان نیوز پس از موضع گیری خاتمی اعلام کرد که منظور لیدر اصلاحات از رفراندوم (همه پرسی) ابطال انتخابات هم نیست! بلکه خاتمی شجاعت این را پیدا کرده که صرح سخن بگوید، حالا زمان آن است که با فشار خیابانی دوباره برسر «جمهوری اسلامی ایران» رأیگیری کنیم.
فردای این سخنان از سوی سرچمشه تئوریک فتنه گران؛ روزنامه کیهان در سرمقاله خود نوشت که تا پیش از این تنها احزاب تروریست کومله و پژاک خواهان رفراندوم روی اصل جمهوری اسلامی شده بودند، خاتمی چنان تند شده است، گویی آمریکاییها از او «آتو» دارند!
دو تصویر مشابه در فاصله دو دهه در یک قاب مشترک!
بر زمین انداختن تابلو خط امام (ره)
یکی از اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت دربخشی از خاطرات جالب توجه خود نوشته است: در دهه شصت و در سالگرد 13 آبان و تسخیر لانه جاسوسی ابوالفضل فاتح و افرادی چون میردامادی و اصغرزاده دوشادوش موسوی خوئینی به خیابان آمده و پرچم آمریکا را در خیابان چرخانده و مدتی بعد آتش میزند، آن روزها من میدانستم که این حرکات از جانب خط امامیها از سر اعتقاد نیست! آنها در حالی ژست ضد آمریکایی میگرفتند که در محافل خود تنها راه موجود را ارتباط با کاخ سفید میدانستن. ماجراهای پر حادثه در 8 ماه عملیات خیابانی اصلاحطلبان نشان داد که اگر پای منافع پی آید؛ این گروه حاضر است زیر پرچم آمریکاییها سینه زده و تابلو خط امام (ره) را بر زمین بیاندازند!
سرنوشت عجیب خط امامیهای سابق در مجمع روحانیون مبارز باعث شده است که برخی به کنایه آنها را روحانیون غیر مبارز بدانند، گروهی که این روزها در بستر احتضار افتاده و آنقدر بی رمق است که حتی بیانیههایش را نیز عدهای کرواتی مکلا برایش مینویسد. این وضعیت همان موقعیتی است که مصطفی تاجزاده آن را به خوبی شرح داده و نوشته است که اصلاح طلبان دیگر از ولایت فقیه عبور کردهاند.
شهوت به دست آوردن قدرت برای شیوخ اصلاحات چنان وضعیتی برای آنها رقم زد که امروز نام آنها در روز سیاه 30 خرداد در کنار جنایتکاران مستقر در کمپ تیرانا ثبت شده است.