صد سال پیش «ناخوشی باد» ما را کشت
گروه سلامت خبرگزاری فارس؛ نعیمه جاویدی: آنفولانزای اسپانیایی، بیماری هولناک و بزرگترین بیماری که گریبان بشر را گرفته و به بیماری قرن و مادر معروف بود، بعد از گذشت صدسال نامی به کما رفته بین مردم بود که آمدن کرونا دوباره آن را سر زبان ها انداخت. وقتی شایعات درباره مرگبار بودن ویروس کرونا دهان به دهان چرخید، پزشکان و رسانه ها خاطرات خاک خورده جهان را گردگیری کردند و این همه گیر جهانی قدیمی را مرور.
بیماری غیب نمی شود
فضای مجازی پر شده از متن و عکس هایی که با ارائه آمار، هم می خواستند به مردم آرامش بدهند هم به سرنوشت رازآلود بیماری هایی که هر از گاه این چنین بلای جان مردم می شوند و به اصلاح این پست ها بعد از مدتی «غیبشان» می زند، اشاره ای دوباره کنند. هرچند نگاه متخصصان واپیدمولوژیست ها اما متفاوت از این است. با دلیل و منطق علمی می گویند این ویروس ها با هر منشأیی که به وجود می آیند مدتی بشر را درگیر و سلامتش را تهدید می کنند اما پس از مدتی مثل یک آنفولانزای فصلی کم خطر می شوند.
ساختار هوشمند بدن انسان، ساخت واکسن و تاثیر دارو همچنین شاخصه های زیستی طبیعت از دلایل این موضوع است. ویروس یک ریز موجود زنده به شمار می رود که برای حیات خود تلاش می کند. بیرون از بدن ما پس از مدتی می میرد بنابراین حیاتش به حیات ما وابستگی دارد. به همین دلیل با تغییراتی در ساختار خودش، به مرور با ساختار بدن میزبان هماهنگ می شود تا نمیرد وخودش هم بتواند زنده بماند. بنابراین بیماری غیب نمی شود؛ بنابه چنین مواردی تغییر می کند. زمان و تحقیقات این موضوع را روشن کرده است. درست مانند آنچه درباره آنفولانزای اسپانیایی اتفاق افتاد. حالا ما در همه گیری کرونا اما خوش اقبال تر از مردم 1918 تا 1920 هستیم. ساختار کرونا به سرعت بررسی و تلاش برای ساخت واکسن و استفاده از داروهای بهینه مدت هاست آغاز شده در حالیکه ساختار آنفولانزای کشنده اسپانیایی در این قرن بازخوانی ژنتیکی شد و برای ساخت واکسن آن صحبت 10 یا 20 سال به میان نیامد.
چرا آنفولانزای اسپانیایی؟
آنفولانزای اسپانیایی سال 1918 در اسپانیا اعلام شد و سه موج فراگیری داشت. آمارها می گویند از جمعیت یک و نیم میلیاردی دنیا در آن روزگار، یک سوم معادل 500 میلیون نفر طی 2 سال به این بیماری دچار شدند. از این میزان آماری بین 17 تا 50 میلیون نفر از دنیا رفتند. البته برخی منابع هم آمار 50 تا 100 میلیون را اعلام کرده و معتقدند 5 درصد مبتلایان این بیماری آن زمان از دنیا رفته اند. برخی مقاله ها و منابع مدعی هستند که نخستین نمونه آنفولانزای اسپانیایی مارس 1918در پایگاه ارتش آمریکا ثبت شده است.
آن زمان کشورهای طرفین «جنگ بزرگ»؛ «جنگ جنگ ها» یا همان جنگ جهانی اول به شدت اخبار را سانسور و هدایت می کردند. کافی بود تا مردم متوجه شوند یک بیماری کشنده در کمین سربازهاست، اوضاع از هدایت کشورها خارج می شد و جبهه ها خالی از سرباز. اسپانیا اما در این جنگ بی طرف بود. خبرنگاران اسپانیایی 1918 برای اولین بار و به تفصیل درباره این بیماری نوشتند. به همین دلیل به آنفولانزای «اسپانیایی» معروف شد در حالیکه هنوز هم مشخص نیست برای نخستین بار چه کسی و در کدام کشور دچار شد؟ در این میان اما یک چیز مشخص و غیرقابل انکار بود؛ جابه جایی نیروهای نظامی به انتشار و همه گیر شدن این بیماری در جهان دامن زد. تا جایی که تعداد کشته های آن 50 میلیون و بیش از آمار کشته های جنگ جهانی اول شد.
یا ماسک یا زندان!
بیماری مهیب قرن گذشته چنان جدی بود که به گواهی عکس های به جا مانده از آن روزها مردم کشورهای مختلف جهان مثل این روزها از بیم ابتلا به آن از دستکش، ماسک و پوشش های نایلونی دور تا دور صورت، سر یا بدن خود استفاده می کردند. تخت های بیمارستانی با فاصله و حائل های پارچه ای و ترجیحا در مسیر هوای آزاد قرار داده می شدند. جالب ترین عکس ها اما مربوط به پوشش صورت هاست. ماسک هایی با ظاهرهای عجیب و گاه شبیه به آنچه امروز وجود دارد. پوسترهای تبلیغاتی متعددی طراحی شد که می گفت سرفه و عطسه بدون مراقبت سل و آنفولانزا را گسترش می دهد. در بیشتر بیماری های مسری افراد سالمند، بیمار و ناتوان از دنیا می رفتند. آمارهای فوت این بیماری اما چیز دیگری می گفت؛ بیشتر متوفیان جوان بودند به همین دلیل جوان ها از آن می ترسیدند و برایشان به منزله بیماری «پایان بشریت» بود. ماسک زدن و پوشیدن دستکش را جدی می گرفتند و بقیه را به این کار تشویق می کردند. عکس هایی از آن دوران وجود دارد که پلاکاردی به گردن جوانان هست که نوشته: «یا ماسک بزن یا برو زندان!»
تا اطلاع ثانوی تعطیل!
آنفولانزای اسپانیایی مثل حالا شهرها را قرنطینه کرد. برخی شهرها مقاومت کردند اما وقتی آمار کشته ها بالا رفت آن ها هم به این محدودیت ها تن دادند. کسب و کارها، اجتماعات عمومی مانند مدارس، کلیساها و سالن های تئاتر تعطیل شد. رکود اقتصادی گسترده ای که خسارت های مالی زیادی به دنبال داشت.
عکس های مختلف از جمله عکسی که می گوید تئاتر تا اطلاع ثانوی تعطیل است یا مغازه ای که مردم برای تهیه غلات و صابون صفی طولانی بسته اند یا راننده ای که مانع از سوار شدن افراد بدون ماسک به اتوبوس می شود به خوبی حال و هوای آن روزها را تداعی می کنند. در تاریخ غرب ماسک های عجیب داستان جالبی دارد که در دوره آنفولانزای اسپانیایی هم استفاده شد. ماسک هایی که نمونه آن در برخی موزه ها نگه داری می شود. زمانی که طاعون در غرب فراگیر می شود و بسیاری جانشان را از دست می دهند، گروهی معتقد بودند هر کس بترسد خواهد مرد پس باید طاعون را ترساند و برای اولین بار ماسک ها مخوف طراحی می شوند. تصویر این ماسک ها در پاندمی جهانی اسپانیایی هم دیده می شود.
دانش و امکانات مردم با دوره طاعون و رنسانس بسیار فرق داشت اما پیشرفت بشر هنوز به مرحله ای نرسیده بود که از هویت این ویروس رازآلود پرده بردارد. این ویروس در بعضی کشورها چنان ناشناخته بود که حتی نامی برای آن نداشتند.
آمارهای دردناک مرگ
آنفولانزای اسپانیایی هم مثل کرونا به تمام جهان سرایت کرد و در بعضی کشورها کشته های بیشتری بجا گذاشت مثل ایران. اسناد تاریخی آمارهای متفاوتی ارائه می کنند اما در یکی از این آمارها گفته شده در روستاها جمعیتی بین 10 تا 25 درصد و شهرها یک تا 10 درصد جمعیت جان خود را از دست دادند. همین آمارها حاکی از این هستند که در جنگ جهانی اول، شیوع این بیماری و قحطی چیزی حدود 40 درصد جمعیت ایران طی دو دهه جان خود را از دست داد. از آنجا که وسایل ارتباط جمعی مثل حالا نبود و مردم حتی نمی دانستند به چه بیماری دچار شده اند، راه درمان و عدم سرایت آن چیست؟ این بیماری کشته های زیادی بجا گذاشت. هنگام همه گیری آنفولانزای اسپانیایی در تهران بادهای تند و ناگهانی می وزید که کمتر سابقه داشت به همین دلیل عموم مردم نام این بیماری ناشناخته را «ناخوشی باد» گذاشتند چون فکر می کردند عامل این بیماری باد است. نمونه سنگ نوشته سنگ مزاری که در «نورآباد» ممسنی خوانده شده هم ورود این بیماری به تمام شهرهای ایران را تایید می کند: «علت ناخوشی عطسه ای و سرفه ای بود. ناخوشی بلایی که حکیمان از معالجه حیران و سرگردان بودند و این نوشته به جهت عبرت نوشته شده است.» این اتفاقات دست به دست هم داد تا سال 1921«انستیتو پاستور» در ایران افتتاح شود.
مرگ، 10 سال زودتر!
شهاب سنگی که پیشگویی شده بود اردیبهشت امسال به زمین برخورد می کند و آن را از بین می برد، به زمین برخورد نکرد و از کنار مدار زمین به مسیر خود ادامه داد؛ پیشگویی پایان جهان یکبار دیگر هم بی اعتبار شد. شاید برایتان جالب باشد بدانید این روزها پیشگویی کرونایی هم از کتاب یک نویسنده فوت شده در حال بازنشر است که تنها با کمی دقت می توان رد آنفولانزای اسپانیایی را در آن دید. این متن قسمتی از کتاب نویسنده ای آمریکایی به نام «سیلویا براون» است. متنی از کتاب «پایان روزها» End of days که در سال 2008 به پیشگویی های مختلفی اشاره کرده. براون سال 2013 در 77 سالگی در حالی از دنیا رفت که کمی قبل تر پیشگویی کرده بود در 88 سالگی از دنیا می رود. او سال 2008 درباره سال 2020 نوشته: تا سال 2020 مردم بیش از هر زمان دیگری در اماکن عمومی از ماسک های جراحی و دستکش پلاستیکی استفاده می کنند. علت این کار شیوع یک بیماری شبیه ذات الریه خواهد بود که به ریه ها و نای حمله می کند و به شدت در برابر درمان مقاوم است...
در نگاه نخست، شگفتی از دقت این پیشگویی اجازه نمی دهد، ذهن مخاطب جای دیگری برود. از تاریخ غافل می شود. حیرت آورتر اینکه فراموش می کند امروز به مدد اینترنت، تاریخ با یک کلیک در دسترس است. چنین نویسنده هایی به ماوراءالطبیعه علاقمندند. برای سر درآوردن از اصول ماوراءالطبیعه هیچ چیز به اندازه «گذشته» موثر نیست. در واقع دانستن و اشراف به گذشته برای نوشتن از آینده نامعلوم.
ترفندهای شعبده گویی
پیشگونویسان دست روی یک نقطه حساس می گذارند؛ مردم عادی معمولا حوصله خواندن تاریخ یا اطلاع از علومی که به کارشان نمی آید، ندارند. بهترین مثال شاید تماشای «شعبده» باشد. بیشتر مردم بنابه یک ویژگی ذاتی از غافل گیر شدن های لذت بخش، لذت می برند. هربار به تماشای یک شعبده می نشینند، خوب می دانند قرار است فریب یک ترفند یا حقه نمایشی را بخورند اما چون تردستانه، ماهرانه و حیرت برانگیز است، مشتاقانه به تماشا می نشینند. پیشگویان اطلاعات علمی و البته بیشتر نجوم و پزشکی را چاشنی تاریخ و تخیل تربیت یافته خود می کنند و البته نباید اطلاع از اتفاقات روز و صنعت را هم از قلم انداخت و چنین متن هایی شعبده وار متولد می شود.
حالا بیایید با این نگاه، پیشگویی خانم سیلویا را تحلیل کنیم. آنفولانزای اسپانیایی را در گذشته داریم بعلاوه عکس هایی از استفاده ماسک و دستکش، دوباره همان تاریخ می گوید این بیماری بعد از دو سال فروکش کرد و 10 سال بعد گویی اصلا وجود نداشته است. حالا به صنعت بر می گردیم دنیا، دنیای مواد پلاستیکی است. دنیای گازهای گلخانه ای و آلاینده های صنعتی. مقاله های متعددی درباره آسیب پذیری ریه ها منتشر شده است چون ارتباط مستقیم با فضای بیرون دارد یعنی ورود و خروج هوا. نکته بعد فضای نسبتا مرطوب، سرد و مناسب برای زیستن ویروس هاست. همچنین آلاینده های بیرونی مانند آلودگی هوا که حتی در نبود بیماری هایی مانند آنفولانزا سلامت شش ها را تهدید می کند. انسان ساعت ها بدون غذا دوام می آورد اما ثانیه ای بدون هوا، نه! از طرفی هر سال صدها خبر درباره دست ورزی ژنتیکی و بیوتولیدات آزمایشگاهی منتشر می شود حالا همه این ها را به هم ربط بدهیم، کمی شم کارآگاهی و قدرت نویسندگی به آن اضافه کنیم متن هایی مشابه نوشته های خانم براون نمی توان نوشت؟!
المپیک های پرماجرای توکیو
این روزها که مرور تاریخ رونق گرفته بعضی دیگر هم به اتفاقات مشابه دقت می کنند و تاریخ را از منظر این وقایع بررسی می کنند. 2020 برای ژاپن باید سالی سرمایه ساز می شد. سالی که به شوق درآمدهای هنگفت حاصل از میزبانی المپیک هزینه ها و بودجه قابل توجه این کشور صرف توسعه زیرساخت های ورزشی و گردشگری شد. جمله ای در دنیای ورزش وجود دارد که میزبانی چند روزه مراسم های ورزشی مانند جام جهانی و المپیک را با توسعه با شکوه اقتصادی 20 ساله برابر می داند. حالا در این روزهای کرونایی اتفاق سال 1940 دوباره در یادها زنده شده است. همان سال که المپیک توکیو به خاطر جنگ جهانی دوم برگزار نشد. حالا در سال 2020 هم توکیو میزبان المپیک است و این بار لشکر کرونا پرنده اقبال اقتصادی را فعلا از دوش ژاپن پرانده. هرچند دولت و ملت ژاپن پیگیر اخبار کمیته جهانی المپیک و حق میزبانی خود هستند.
با این حال نگاه ها به این ماجرا در فضای مجازی دو دسته است. برخی محتواها سعی دارند ماجرا را نژادپرستانه جلوه دهند و از شگون و بدشگونی این میزبانی بگویند. برخی محتواهای دیگر اما قابل تامل است و سعی می کند با داده هایی به ظاهر منطقی توجه مخاطب را به این معطوف کند که این میزبانی می تواند ژاپن را به یکی از ابرقدرت های مسلم جهان تبدیل کند اما دست های پشت پرده مانع می شوند. حالا که جهان جنگ تجاری تمام عیار چین و آمریکا را تجربه می کند اما ژاپن در تلاش است این میزبانی را حفظ کند. اقتصاد ژاپن، اقتصادی پویاست با این حال هزینه هایی که برای میزبانی المپیک داشته خرج های قابل توجهی روی دست این کشور گذاشته است که فقط این میزبانی می تواند آن را جبران و از زیان هنگفت اقتصادی این کشور جلوگیری کند. حالا شاید بتوان جلوه هایی از رکود اقتصادی آنفولانزای اسپانیایی صد سال قبل را از آیینه کرونا دید و بهتر درک کرد.
تاریخ برای تکرار نشدن تاریخ
به هرحال جهان تاکنون از کام بلاها و بیماری های متعددی خود را نجات داده است. هر چندسال یکبار نام یک باکتری، ویروس یا بیماری لرزه بر جان بشر انداخته و گفته شده این بیماری می تواند بسیاری را از بین ببرد و بشر را به چالش بکشد. با این حال اما گذشت زمان چیز دیگری را به رخ کشیده است؛ قدرت و اشتیاق بشر برای ادامه حیات را.
خوشبختانه کرونا هنوز فاصله زیادی با بیماری بزرگ قرن دارد. علم پیشرفت کرده و ارتباطات سبب شده هر گوشه از جهان اطلاعات درباره این بیماری منتشر شود. امروز کسی به کرونا ناخوشی بلا یا ناخوشی باد نمی گوید. گذشته پیش روی ماست. شهرهایی که آن زمان تمهیدات قرنطینه و رعایت های بهداشتی را کامل و به موقع انجام دادند کمترین آمار مرگ و میر را داشتند. شهرهایی با جمعیتی بالا با این تدابیر در امان ماندند و در عوض در روستاها و شهرهای بی خبر از ماجرا یا جاهایی که مردم آن این مراعات ها را باور نداشتند مرگ بر پیشانی شان نشست. امروز فقط داشتن امکانات پزشکی کافی نیست، مرور تاریخچه اتفاقاتی مانند آنفولانزای اسپانیایی، میراث بزرگی است تا تاریخ دوباره تکرار نشود.
انتهای پیام /
بیماری کتاب باد ایران