دوشنبه 5 آذر 1403

صف‌آرایی کارگزارانی‌ها علیه اصلاح‌طلبان ساختاری

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
صف‌آرایی کارگزارانی‌ها علیه اصلاح‌طلبان ساختاری

جنس انتقادات کارگزارانی ها بیانگر تلاش برای ایجاد بالانس در تعاملات درونی جریان اصلاحات و مدیریت اصلاح طلبان ساختاری می باشد

سرویس سیاست مشرق - جدیدترین انتقادات محمدعطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی خطاب به اعضای جبهه اصلاحات بیانگر آسیب شناسی این جریان و تلاشی برای موازنه سازی قدرت در این جریان به منظور عدم انحلال بیش از پیش اصلاح طلبان در کوره رادیکالیسم می باشد.

بررسی دیدگاه های عطریانفر نشان می‌دهد که اختلافات در جریان اصلاحات و با قدرت گیری اصلاح طلبان ساختاری تشدید شده و نگرانی ها نسبت به کانالیزه بیش از پیش خاتمی از سوی تحریمی و سقوط جریان اصلاحات به دره براندازی افزایش یافته است.

در این میان آنالیز گفتگوی عطریانفر با روزنامه سازندگی ارگان رسمی حزب کارگزاران بیانگر تدوین دیدگاه های این حزب در آسیب شناسی جریان اصلاحات و یک کنشگری طراحی شده در خصوص تعاملات، نزاع ها و شکاف های موجود در این جبهه می باشد.

عطریانفر در این رابطه 4 محور را در خصوص کنشگری و سیاست ورزی جبهه اصلاحات به ویژه رهبران آن مطرح و در خلال آن نقدها و عملیات سیاسی - رسانه ای خود را به این شرح بیان می کند:

محورهای 4 گانه کنشگری و سیاست ورزی مورد نیاز از سوی جبهه اصلاحات

شماره

محور

توضیحات

1

ترکیب نیروهای همفکر برای اقدام مشترک

- در شرایط موجود، جبهه اصلاحات به لحاظ اقتدار تشکیلاتی و ساختار سازمانی دچار ابهام، بی‌اعتمادی و انفعال است و آن نشاط، دلبستگی و صمیمیتی که از سال‌های 1368 تا 1384 برقرار بود را ندارد

- حس‌وحالی اکنون در جبهه داخلی (اصلاحات) احساس نمی‌شود

- امروز حتی به پیام‌های درون‌سازمانی هم لبیکی گفته نمی‌شود، در شرایطی که اصلاحات باید از انسجام تشکیلاتی نیرومندی برخوردار باشد، وقتی دعوتی به عمل می‌آید، اندک افرادی هستند که پاسخ مثبت می‌دهند. حتی آنهایی هم که می‌آیند حضورشان منفعلانه و فاقد روح امیدواری است. از باب برخی ملاحظات و معذوریت‌هاست که دور هم جمع می‌شوند

- از لحاظ سازوکارهای درون تشکیلاتی و برنامه‌ریزی اصلاحی دچار آسیب هستیم

- بخش نیرومندی از آسیب برمی‌گردد به اینکه رهبران اصلاحات به امر «سیاست‌ورزی» به عنوان یک امر ذاتی زندگی اجتماعی مبادرت نمی‌کنند و در حاشیه مانده‌اند و هیچ‌گاه فکر نکردند در شرایطی که جامعه در حال ادبار است و به سیاسیون پشت کرده با چه برنامه‌ای باید علاقه‌مندان و طرفداران خود را نگه داشت

- از روزگاری که پیروزی به رهبران اصلاحات پشت کرد آنها کم‌کاری کردند

- رهبران اصلاحات متاسفانه نفهمیدند دستاوردهای گذشته چقدر ارزشمند و مهم بوده و برایش چه بسیار زحمت کشیده شده است

- کسی ارزش کار سیاسی خود را می‌داند که پخته‌خواری نکرده باشد و به پای هر دستاوردی زحمات خود را بتواند ترسیم کند و بگوید که برای این دستاوردها به چه میزان هزینه داده است

- عموم دوستان در حوزه اصلاحات سوار اسب پیروز بوده‌اند. جامعه در قبال مطالبه‌ای که داشت بسیاری از ما بر موج آن مطالبه سوار شدیم در حالی که برای آفرینش مطالبه ملی و پاسخگویی بدان مسئولیت آنچنانی ایفا نکردیم

- برای یک کار ماندگار سیاسی نباید عرصه را خالی کرد و دچار انفعال شد. باید استراتژی داشت. این باور را نداشته نباشیم که گوشه‌ای نشسته و مترصد پیروزی تا بر موج آن سوار شویم

- سال 84 خدمت حضرت آقای خاتمی تاکید شد که امروز تکلیف شما نسبت به دورانی که در قدرت بودید، بیشتر است و به خاطر پرچم‌داری اصلاحات در این مقطع تاریخی از شما توقعاتی می‌رود. اگر امروز از ناحیه نیروهای داخلی مورد اهتمام و احترام هستید، کمر همت را ببندید و پرچم‌داری اصلاحات را مجدانه به رسمیت بشناسید و در رفت و شد با نیروهای رقیب و حاکمیت به سمت دستاوردهای بیشتر گام بردارید

- ظرف دو دهه اقدام درخور و شایسته‌ای انجام نشده که با همبستگی و تقویت روزآمد، نیروهای درون اصلاحات را به نقطه امیدبخشی برسانیم و روزبه‌روز در اثر بی‌تدبیری دچار ریزش شدیم و این انفعال، بدنه اصلاحات را به خود گرفتار کرده است

2

بیان تفاوت و تمایزهای گفتمانی و مدیریتی با رقبا

- بالغ بر 80 حزب اصلاح‌طلب و اصولگرا داریم. آیا 80 نوع گفتمان برای اداره کشور داریم؟ قطعاً این طور نیست

- بر اساس تجارب جهانی و زبان مشترکی که در امر سیاست‌ورزی هست معمولاً دو یا سه تجربه اجرایی و نظریه گفتمانی به شما ارائه می‌شود به این معنا که گروهی در حوزه نظام اقتصادی مثلاً «بازار آزاد» این‌گونه فکر می‌کنند و تبعات آن را هم به عهده می‌گیرند و دیگرانی هم به نظریه عدالت و رویکرد سوسیالیسم پایبند هستند و آثار و عوارض آن را هم می‌پذیرند. حزب سوم هم در معادلات قدرت معمولاً اهرم تعادل است که در مواجهه سیاسی بین دو رقیب به سمتی هدایت می‌شود که وضع دیگری را نسبت به رقیب تقویت کند

- در ایران امروز بیشتر از دو گفتمان وجود ندارد اما برای این در گفتمان بالغ بر 80 حزب و گروه داریم که 30-40 تا اصلاح‌طلب و بقیه هم در اردوگاه اصولگرایی هستند. متاسفانه ایجاد توافق بر پایه نظریات کلی بین این احزاب متکثر و کم‌وزن بسیار سخت است. اگرچه یک حزب کم‌وزن تاثیرات اثباتی‌اش بزرگ نیست و در مقام اثبات «اندک» است اما در مقام تخریب چه بسا بزرگ است. فی‌المثل می‌تواند وحدت جمع را بر هم بزند. از این حیث دچار گرفتاری هستیم. تکثر احزاب نه تنها مایه قوام و قدرت نبوده بلکه مایه ضعف و رکود است

3

ارتباط منطقی با جامعه برای کسب مشروعیت و مقبولیت

- بدون تردید، نمی‌توان از فرصت‌ها و زمان‌های طلایی از دست‌رفته‌ای که توأم با اتفاقات و رویدادهای اساسی و سرنوشت‌ساز بوده به سادگی عبور کرد. یکی از فرصت‌های طلایی، پیوند عمیق بدنه اصلاح‌طلبان با توده‌ها و اقشار متکثر جامعه ایرانی در عرصه عمومی و دیگر لایه‌ها و سطوح جامعه بود

- نیروهای سیاسی که روزگاری اشارات، مفاهیم تعابیر، شعائر، کلمات، لغات و ادبیات آنها برای مردم الگو و زبان سیاست زمان بود، دیوار این کاخ بلند «اعتماد / عشق» به یک‌باره فرو ریخت و به خرابه - ویرانه «انتقاد / نفرت» تبدیل شد. قدر ندانستن این میراث سیاسی ماندگار و مانا که محتوی آن از پیکر پر درد «آزادی‌خواهی» از «مشروطه» تا «دوم خرداد» به زهر لحظه‌های تلخ تاریخ ایران آلوده بوده، خود فاجعه و خود تراژدی عصر ماست

- قهر «مردم» با «اصلاح‌طلبان» بعد از حزب توده که رویکرد سازمانی - تشکیلات بی‌نظیری در تاریخ مدرن ایران داشت و ابتکار و خلاقیت شگفت در جذب هوادارانش که سطوح متکثری از جامعه را در بر می‌گرفت، تشکیلاتی‌ترین جریان سیاسی متاخر ایران بوده که می‌توان مصداق «بر باد رفته» در معنای متعارف آن در حوزه سیاست به یک «الگو - عبرت» تاریخی تبدیل کرد و اگر موزه‌ای از آن ساخته شود، برخی رهبران اصلاح‌طلب و مروجان تئوری قهر مردم با جریان ریشه‌دار اصلاحات اولین کسانی خواهند بود که به تماشای آن دعوت می‌شوند

- دو دهه پیش با کمترین فرمان، پیام یا درخواست از ناحیه رهبران سیاسی، اقشار زیادی همراهی نشان می‌دادند اما به دلیل آن کم‌کاری، امروز دره عمیقی بین جامعه مخاطب و چهره‌های شاخص اصلاحات به وجود آمده و بازسازی این آسیب کار سختی است. تا وقتی این جریان نتواند به درخواست‌های جبهه لبیک بگوید، چگونه می‌تواند برنامه استراتژیک و بلندمدت عرضه کند

- در مقطعی با یک «تکرار می‌کنم» قدرت رقیب که متکی بر حمایت‌های مستقیم و غیرمستقیم حاکمیت بود آنچنان رو در رو قرار گرفت که تمامی ارکان قوام یافته‌اش در هم شکسته شد. اما در مقطع دیگری فی‌المثل در انتخابات پیشین در بحث شوراها به‌رغم این که دعوت صریحی صورت گرفت ولی جامعه اجابت نکرد و با 35 هزار رای به قعر جدول تنزل پیدا کردیم

4

رابطه با نظام در زمینه حیطه تکالیف، اختیارات و حوزه پاسخگویی و میدان آزادی

- دولتی که بر سر کار می‌آید، منافع کل ملت را باید نمایندگی کند. اگرچه برگزیده و برانگیخته یک جناح از کشور باشد و اگر چنانچه از ارائه خدمات کافی و پاسخ گفتن به مطالبات مردم سر باز بزند باید مورد تنبه و تذکر قرار گیرد

- از جمله عارضه‌هایی که دولت‌های مستقر دارند. این است که نسبت به احزاب رقیب که از قدرت پیاده شده‌اند، سیاست انقباضی (سخت) در پیش می‌گیرند و آنها را از فرصت‌هایی که جامعه در اختیارشان قرار داده - از جمله اینکه بتوانند مجدداً به قدرت برسند - شرایطی را به وجود می‌آورند که این فرصت از آنها سلب شود. مصیبتی است که طولانی مدت گرفتار آن هستیم

- نهادهایی داریم که غیرانتخابی هستند؛ یعنی نسبت مستقیم با انتخاب مردم ندارند و از مواضع قدرت حاکم اختیار گرفته همچنین مشروعیت خود را نیز از مردم نمی‌گیرند. آنها به شکلی مداخله‌گرند که حقوق مردم را مراعات نمی‌کنند. در صدر این نهادها شورای محترم نگهبان است. این نهاد یک تکلیف ملی، قانونی و شرعی دارد که در قانون اساسی مشخص است و در کنار قانون اساسی، تاریخ انقلاب تذکرات، تنبهات، اشارات، تفسیرها، توجیهات و تأدیب‌هایی که امام نسبت به آنها کرده را به ما نشان می‌دهد که اعضای - شورای نگهبان - در قبال رقابت‌های گروه‌ها باید بی‌طرف باشند ولی این بی‌طرفی توسط برخی اعضای شورا در مقاطعی شکسته شده است

- از جمله نهادهای مداخله‌گر و متخلف از قانون برخی ائمه‌جمعه و جماعات هستند. نوعاً اینها رویکردهای‌شان جهت‌دار است. اگر چه به آنها تذکر هم می‌دهند و قانون هم می‌گوید که حق دخالت و جهت‌گیری ندارند اما تخلف و عدول از قانون را تکرار می‌کنند

- علاوه بر اینها، برخی افراد در نهادهای نظامی، اطلاعاتی، امنیتی و قضایی هستند. متاسفانه برخی وقتی در مقام نهاد حل منازعه قرار می‌گیرند و مرکزیتی پیدا می‌کنند، یک‌سویه می‌شوند و مصیبت به بار می‌آورند

- تا زمانی که حاکمیت رویکردش را در رقابت‌های انتخاباتی بی‌طرفانه و منطقی نکند و اجازه ندهد کرسی‌های قدرت به صورت مسالمت‌آمیز دست‌به‌دست شوند به سمت آشوب در نظم اجتماعی می‌رویم با به سمت رفتارهای دیکتاتور (مآبانه‌ای) که برخی از خواسته‌ها را بر مردم تحمیل کنیم. خروجی این ماجرا چه خواهد بود: «انفعال» یا «بی‌اعتمادی»

- انفعال و بی‌اعتمادی سم مهلک برای پایداری حاکمیت است. اگر حاکمیت در مقام حفظ صیانت از خودش هم باشد باید به این دشمن مرموز که در قالب بی‌اعتمادی یا انفعال رخ نشان می‌دهد، حساسیت داشته باشد و به سمت حل ریشه‌های این مشکل برود

از دیگر سو اما عطریانفر در ادامه گفتگوی خود با بیان اینکه «اصلاح‌طلبان بزرگ‌تر از آن هستند که بخواهند قدرت آتی‌شان را در رفت و شدهای تاکتیکی با خواسته‌های دم‌ددستی تعریف کنند»، بر لزوم اتخاذ تصمیم بلند ملت برای جریان اصلاحات تاکید و تصریح می کند: گفتمان اصلاحات متعلق به بدنه نیرومندی از جامعه است. باید روابط‌مان را با مردم و گفتمان و پیام‌مان را از طریق استحکام نهادهای واسط پایدار کنیم و اعتماد متقابل به وجود آوریم و با دست برتر در انتخابات ایفای نقش کنیم.

وی در این زمینه از باب تقریب ذهن مدل سیاست ورزی اردوغان در ترکیه را مدنظر قرار داده و در توضیح بیشتر تاکید می کند، آنها جماعت مسلمانی بودند که اندک اختیاری هم نداشتند ولی با انسجام تشکیلاتی رابطه‌شان را با جامعه مخاطب خوب برقرار کردند و توانستند، برنامه ارائه کنند و چند گام مهم برداشتند و به قدرت مطلق رسیدند. اولین گام به سمت شوراها شهرداری‌ها بود و موفق شدند، گام دوم به سمت کسب قدرت در دولت بود، گام سوم به سمتی رفتند که ارتش و ژنرال‌ها را از صحنه اثرگذاری سیاست خارج کردند و چهارمین قدم قدرتمند حضور تاثیرگذار و ایفای نقش منطقه‌ای بود و خوب بازی کردند و کودتای پرتوان نظامیان را سرکوب کردند. این توفیقات ناشی از وجود برنامه بلندمدت است که در جامعه برقرار کردند. ما نیازمند چنین رویکردهایی هستیم. نباید دنبال برنامه‌های کوتاه‌مدت و حرکت‌های دم‌دستی باشیم.

این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی با تاکید بر اینکه تا انسجام درونی و تلاش خستگی‌ناپذیر نداشته باشیم، چیزی به دست نخواهد آمد و در حد تئوری باقی خواهد ماند، تاکید می کند، سیاست‌های واقع‌بینانه هاشمی‌رفسنجانی به‌رغم برخی ایرادات این بود که نظریات و گفتمان اصلاحی خود را در حوزه اقتصاد، سیاست، جامعه، خانواده، علم، توسعه و زبان مشترک در منطقه و گفتمان تفاهم‌آمیز با جهان پیرامون آنها را عملیاتی کرد. اندیشه سیاسی و تدابیر اجرایی او در محیط‌های بسته و در عالم‌نظر خلاصه نمی‌شد. تجربه هاشمی‌رفسنجانی را پیش رو داریم و دست بر قضا توفیق دولت آقای خاتمی هم ناشی از حرکت روی همان خط ریلی بود که از پیش تعبیه شده و آن هم دستاورد مهمی بود. تجربه مشترک دوران هاشمی، خاتمی، دولت سازندگی و اصلاحات را به عنوان یک منظومه موفق مدیریتی که رضایت عمومی را به مردم تقدیم کرد در کارنامه خود دارد. آن تجربه کارآمد را به تناسب شرایط روز باید نوسازی و بازخوانی کنیم و به آن ملتزم باشیم. اگر عهد پیشین را از یاد نبریم به تدریج از گرفتاری‌ها خارج می‌شویم.

با توجه به مطالب گفته شده می توان گفت:

- اظهارات محمد عطریانفر و انتقادات وی را باید در ادامه نارضایتی حزب کارگزاران سازندگی بابت بازی سیدمحمدخاتمی در منظومه گفتمانی اصلاح طلبان ساختاری به ویژه حزب اتحاد ملت تعریف و تفسیر کرد.

- جانمایه اظهارات عطریانفر و حزب کارگزاران سازندگی را می بایست به عدم نقش آفرینی خاتمی در جریان اصلاحات برای مدیریت راهبردی آن و نیز حاشیه نشینی و انفعال وی دانست.

- کارگزارانی ها در خصوص شرایط کنونی جریان اصلاحات از تلاش برخی گروه های این جبهه برای نزاع سیاسی با حاکمیت انتقاد کرده و آن را در تضاد با رقابت سیاسی یک جریان سیاسی ارزیابی می کنند.

- مروری بر مطالب مطرح شده از سوی کارگزارانی ها بیانگر آن است که شکاف اصلاح طلبان نهادی - ساختاری و به تعبیری طیف مشارکت کنندگان در انتخابات و تحریمی ها بیش از پیش تشدید شده و کارگزارانی برای تولید فشار بر طیف اصلاح طلبان ساختاری در حال تولید محتوا در فضای آشکار می باشند.

- جنس انتقادات کارگزارانی ها بیانگر تلاش برای ایجاد بالانس در تعاملات درونی جریان اصلاحات و مدیریت اصلاح طلبان ساختاری می باشد.

- کارگزارانی ها در مطالب خود در حال تولید این گزاره هستند که رادیکال های جبهه اصلاحات، عملا سامانه مدیریت این جریان یعنی جبهه اصلاحات ایران را فتح کرده و این اقدام را با حذف معتدلین و چهره های برجسته این جبهه سامان داده اند.