طرح کاشت یک میلیارد درخت ارزش زیستمحیطی ندارد / چه کسانی به دنبال نابودی محیط زیست هستند؟
مطابق با دیدگاه بسیاری از کارشناسان محیطزیست، سرعت نابودی اراضی جنگلی در کشور به گونهای بالا است که در طی چند دهه آینده، اکثر اراضی جنگلی کشور به طور کامل از بین خواهند رفت.
مجید دریکوند، کارشناس محیطزیست در گفتوگو با صمت معتقد است: وابستگی معیشت جوامع محلی به اراضی جنگلی آسیب جدی به این منابع خدادادی میزند. بهگفته وی، برای کاهش این میزان از آسیب، باید رویکردهای دیگر بهرهبرداری از اراضی جنگلی نظیر گردشگری را پررنگتر کنیم. این گفتوگو را بهطورمفصل در ادامه میخوانید.
باتوجه به نقش اراضی جنگلی در توسعه اقتصادی، مهمترین بهرهبرداری که از این منابعطبیعی در کشور میشود، بیشتر مربوط به چه حوزهای است آیا رویکرد توسعهای دارد یا خیر؟
مهمترین عایدی کشور از اراضی جنگلی، چوب است. بهعبارتدیگر، برداشت و استخراج چوب از جنگلها مرسومترین نوع بهرهبرداری از این اراضی است. اگر بخواهیم ارزش اقتصادی جنگلها را به 2 بخش کلی تقسیمبندی کنیم، برداشت و بهرهبرداری از چوب درختان و استفاده از دیگر منابعی که مبتنی بر چوب نیستند، این دو بخش را تشکیل میدهند. در ایران بیشترین برداشت از منابع در اراضی مبتنی بر چوب است، بهویژه در جنگلهای شمال بهگونهایکه حیات بسیاری از کارخانهها که در جوار مناطق جنگلی احداث شدهاند، وابسته به چوب است. متاسفانه برای ایجاد تعادل در استفاده از چوب درختان، معضلاتی وجود دارد. برای مثال، بهمحضاینکه طرح تنفس جنگلهای شمال مطرح شد، از آنجایی که جایگزینی برای چوب و مصارف مبتنی به چوب در نظر گرفته نشده بود، فعالان این حوزه بلافاصله روی جنگلهای زاگرس سرمایهگذاری و شروع به استفاده و استحصال از چوب این مناطق کردند.
بیشک نوع و فرآیند استفاده از چوب درختان بسیار مهم است. در کشورهای پیشرفته از جمله کانادا که تاحدی اقتصادشان به چوب وابستگی زیادی دارد، علمیترین و استانداردترین روشها را برای بهرهبرداری از چوب درختان بهکار میگیرند. در این کشورها، سالهای متمادی درختانی برای برداشت و استفاده از چوب آنها کاشته میشود. بهعبارتروشنتر، از منابع اصلی بهرهبرداری نمیشود و مصارف چوب از درختانی استحصال میشود که در سالهای گذشته کاشته شدهاند. متاسفانه در ایران از درختان و اراضی اصلی جنگلها بهرهبرداری میشود. در واقع بهجایاینکه این سرمایه ذخیره شود، اصل آن بهمصرف میرسد. بدیهی است که روزی این سرمایه بهپایان میرسد. متاسفانه سرعت برداشت ما از اراضی جنگلی کشور از سرعت ذخیرهسازی و بازگشت آن بیشتر است، بههمیندلیل برآیند استفاده از چوب در ایران، اقتصادی و اکولوژیکی نیست. اگر ارزش اقتصادی جنگلها را جز چوب تعریف کنیم، مبالغی که از منابع جنگلی بهدست میآید، میتواند قابلتوجهتر باشد. گردشگری یکی از این مهمترین ارزشهای اقتصادی است که میتوانیم بیشترین درآمد و استفاده را از منابع جنگلی داشته باشیم. متاسفانه سیستم مشخصی برای استفاده از ظرفیتهای جنگلی نداریم. در راستای مفهوم توسعه پایدار برای برقراری ارزشهای اجتماعی و اقتصادی باید بهدنبال ارزشهایی برویم که کمترین آسیب را به طبیعت داشته باشند.
آمار دقیقی از وسعت جنگلها در کشور در دسترس نیست، بههمیندلیل نمیتوانیم ارزش اقتصادی دقیقی برای آن تعیین کنیم. اما باتوجه به آمار فعلی که دقیق نیست و منبع نامشخصی هم دارد، وسعت اراضی جنگلهای ایران نزدیک به 16میلیون هکتار است. نرخ تخریب جنگلها روزبهروز در حال افزایش است، چراکه اقتصاد جوامع محلی به آن گره خورده و سرعت تبدیل آن بهشدت کند است. بهعبارتروشنتر، روند جنگلزدایی بهشدت بالا و از طرفی سرعت کاشت و احیا و حفظ آن بهشدت پایین است.
راهحل اصلی برای رهایی از وابستگی به منابع چوب چیست؟
باتوجه به وابستگی اقتصادی جوامع محلی و درآمدی که از چوب حاصل میشود، چه چوبهای پرورشی و چه چوبهایی که آماده برداشت هستند و به عمر کافی رسیدهاند و ارزش اکولوژیکی در طبیعت ندارند، اما نمیتوان گفت که هیچ استفاده اقتصادی از آنها نباید بکنیم، هرچند طرفداران جدیتر محیطزیست و منابعطبیعی معتقدند حتی یک تنه پوسیده درخت در طبیعت و جنگل میتواند زیستگاه موجودات بسیاری از میکرو و ماکروجاندار باشد و نباید حذف شود. با اینکه نمیتوان برای یک توده زیستی ارزشگذاری کرد. بهاعتقادمن، در زونهایی که ارزش اکولوژیکی کمتری دارند، میتوانیم کارهای اقتصادی زیادی بهثمر برسانیم؛ نظر گردشگری. خوشبختانه تاحدی صنعت گردشگری در کشور لنگانلنگان در حال رشد است و روزبهروز به گردشگرهای ما افزوده میشود. گفتنی است، گردشگری در کشور ما از متمرکز تا گسترده تقسیم میشود. گردشگری گسترده بهمعنای عام گردشگری است و گردشگری متمرکز به کمپ زدنها یا آنهایی که تخصصیتر به مناطق طبیعی سفر میکنند، مانند کوهنوردان و کاوشگران علمی اطلاق میشود؛ بنابراین مخاطب اصلی درآمد و فعالیت اقتصادی در کشور غیر از چوب گردشگری است؛ اما موارد بسیار زیادی را داریم که در بحث اقتصادی، ارزشهای اکوسیستمی زیادی دارند.
بهنظر شما طرح کاشت یک میلیارد درخت، میتواند بهعنوان یک راهکار استاندارد برای بهبود وضعیت اراضی جنگلی کشور بهحساب بیاید؟
بهنظر من، طرح کاشت یک میلیارد درخت بهشدت بیپایه و اساس است و برای متولیان امر، جای تاسف دارد، چراکه نسبت به اجرای این طرح تاکید میکنند. بهلحاظ علمی، اصلا شدنی نیست، حتی توجیه اقتصادی و علمی هم ندارد. چطور ممکن است که آب نداریم، اما طرح یک میلیارد درخت را راهاندازی میکنیم؛ واقعا آب لازم برای رشد این درختها باید از کجا بیاید. دروغ بزرگی است که یک میلیارد درخت در جنگل میکاریم. برخی از این درختها، درختهایی هستند که در باغات مردم کاشته میشوند و در صدساله اخیر، طرحی از این فاجعهبارتر، برای منابع طبیعی کشور وجود نداشته است و امیدوارم که سازمانهای مربوطه بدانند که اشتباه بزرگی را درباره درختکاری مرتکب میشوند. جنگلها ارزش زیادی برای پیشگیری از فرسایش خاک دارند؛ در حالیکه هزینههای زیادی برای کاهش آثار فرسایش خاک انجام میدهیم که جنگلها میتوانند از اینها جلوگیری کنند، همچنین در بحث تولید اکسیژن و جذب گردوغبار اگر توده زیستی زاگرس نبود، نمیتوانستیم در مقابل گردوغباری که سالها درگیر آن هستیم و روزبهروز بر میزان آن افزوده میشود، بهلحاظ سلامتی، دوام کافی داشته باشیم. بهعبارتروشنتر، اگر جنگلهای زاگرس نبود، آسیبهای زیستی زیادی را باید از گردوغباری که وارد کشور میشد، تحمل میکردیم. در صورت از بین رفتن اراضی جنگلی، هزینههای زیادی به کشور وارد میشود. برای مثال فرسایش خاک موجب ضررهای اقتصادی در بخشهای مختلف تولید میشود، همچنین آسیب زیستمحیطی زیادی هم بهدنبال دارد. در صورت نابودی جنگلها، شرایط برای تصفیه هوا بهدلیل گردوغبار بحرانیتر میشود تا جایی که برای تثبیت شنها و مالچپاشی هزینههای زیادی میشود که عمدتا طرحهای بیپایه و اساسی هستند، در واقع اراضی جنگلی در کشورمان ارزش زیادی بهلحاظ ایجاد رطوبت و بارشها دارند. همچنین در بحث ذخیره کربن و حیاتوحش، جنگلها ارزش اقتصادی بالایی دارند. فقط 25 درصد تنوعزیستی کشور در استان لرستان وجود دارد، همینطور نیمی از تنوع زیستی کشور در جنگلهای زاگرس وجود دارد. گفتنی است، در حوزه گیاهان دارویی نزدیک به هزار و 800 گونه گیاهان دارویی داریم که 800 گونه بومی و اندمیک است؛ یعنی فقط در این گستره زیستی خاص یافت میشوند. سمندر کوهستانی لرستانی و سنجاب ایرانی؛ نمونههای دیگری از این گونههای زیستی نادر و اندمیک است که منحصرا در این توده سبز کشور یافت میشوند. تاثیرات آبوهوایی، تلطیف هوا و بادهایی که ناشی از این جنگلها هستند و گسترش مییابند، دلیل دیگری برای ارزش زیست محیطی اقتصادی آنها است. اینها سرمایههایی هستند که با عدد و رقم نمیتوان راجع به آن صحبت کرد و برای کشور بسیار استراتژیک است.
کدامیک از اراضی جنگلی در کشور در معرض تهدید جدیتری قر ار دارند؟
اگر بخواهیم بین جنگلهای زاگرس در غرب، البرز در شمال و جنگلهای هیرکانی، بگوییم که کدامیک در معرض خطر و تهدید نابودی بیشتری قرار دارند، باید گفت زاگرس در تهدید جدی استفاده جوامع محلی قرار دارد، چراکه در این زیستگاه و توده زیستی معیشت مردم و اقتصاد جوامع محلی با این جنگلها گره خورده است. گره خوردن اقتصاد جوامع محلی با جنگلهای زاگرس باعث شده است فرآیند تخریب و نابودی آنها با سرعت بیشتری از بین برود. گفتنی است، فرآیند حفاظتی جنگلهای هیرکانی از جنگلهای زاگرس جلوتر است. در گلستان ذخیرهگاه زیستکره داریم، اما در حوزه زاگرس، هیچ ذخیرهگاه زیستکرهای وجود ندارد. از طرفی هم، طرحهایی نظیر طرح کاداکس که اطلاعات لازم و مبنایی را برای مدیریت جنگلها ارائه میدهد، متاسفانه در جنگلهای زاگرس کامل نشده است.
عملکرد دستگاههای متولی را در بحث حفاظت از اراضی جنگلی چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه نظارت بسیار ضعیف و توانایی بسیار اندک حفاظتی سازمان جنگلها و منابعطبیعی بهعنوان سازمان متولی و حتی سازمان حفاظت از محیطزیست باعث شده است که روند نابودی جنگلها روز به روز سرعت یابد. سازمان محیطزیست ادعا دارد که نزدیک به 10 درصد اراضی کشور را تحتحفاظت دارد، اما عکسهایی از زون امن منطقه حفاظتشده اشترانکوه وجود دارد که برای راهشکافی تخریب میشوند و جوامع محلی از چوب آن برای سوزاندن و گرما استفاده میکنند؛ این یعنی استفاده از چوب در ابتداییترین و ضعیفترین حالت ممکن برای تولید گرما میسوزد و کاربرد دارد. از طرف دیگر، دامهای سبک و سنگین را میتوان در این منطقه مشاهده کرد که آسیب زیادی به درختان وارد میکنند و موجب قطع تدریجی درختان میشوند؛ تمامی اینها را به تصمیمات غلطی که در حوزه انرژی و آب گرفته میشود، اضافه کنید که موجب از بین رفتن درختان میشود. در دهه 40 در کشور طرح آمایشی با عنوان «ستیران» تدوین شد و در آن پیشبینی شده بود که از ظرفیت سواحل ایران برای تولید محصولات غیرنفتی و ناخالص استفاده شود. در واقع، در متن طرح آمده بود؛ کارخانجاتی که نیاز به آب دارند، نظیر فولاد و ذوبآهن برای تولیداتشان باید در سواحل ایران قرار بگیرند؛ همچنین طبق پیشبینیهای این طرح قرار بود جمعیت ایران بیشترین تمرکز را در سواحل جنوب و شمال داشته باشد. امروز آیا آماری داریم که باوجود ظرفیت بالای سواحل ایران، اما جمعیت قابلانتظار ساکن نشدهاند، در حالیکه در استانهای کمآب و خشک، جمعیت بیشتری سکونت دارند، بنابراین امروز بهراحتی میتوانیم بگوییم که چرا زایندهرود، هامون و بسیاری از رودهای فصلی و تالابهای مهم کشور خشک شدند که همگی اینها ناشی از بیبرنامگیها و سیاستهای غلط در تولید ناخالص ملی کشور است.
براساس نظر برخی کارشناسان تا نیم قرن آینده اراضی جنگلی کشور بهطورکل نابود خواهد شد، باتوجه به شرایط پیشآمده، آیا میتوان این گزاره را پذیرفت؟
این اظهارنظر که تا 50 سال آینده چیزی از جنگلهای ایران باقی نمیماند، صحیح است؛ متاسفانه با فرآیندی و مسیری که طی میکنیم، به چنین روزهایی هم میرسیم. متاسفانه پیوست ارزیابی زیستمحیطی منابعطبیعی در برنامه هفتم توسعه و در پروژههای فعالیتهای تولیدی و اقتصادی حذف شده است که بعد با فشار، ملاحظاتی را درج کردند. در کشوری که برای سرمایهای نظیر میانکاله اینگونه نسخه میپیچند و پتروشیمی درون آن راهاندازی میکنند و در ادامه، کلی هم جار و جنجال میشود و موافقانی هم دارد؛ فاتحه جنگلها نه تا 50 سال آینده، بلکه باید تا 25 سال آینده خوانده شود. متاسفانه امروز میانگین درجه حرارت در سطح زاگرس حداقل بین 2 تا 10 درجه تغییر کرده است و بارشها نظم و ترتیب سابق را ندارند. خشکسالیهای زودرس و جابهجایی فصول، خود آسیب دیگری است که به منابعطبیعی و اراضی جنگلی کشور وارد میشود.