عطاءالله مهاجرانی: تشیع مکتب زندگی است نه مذهب عزا / مسجد «رأس الحسین» کانون تمام شادیها و حضور مردم است

مهاجرانی نوشت: مسجد «رأس الحسین» کانون تمام شادیها و حضور مردم است. ضریح مسجد شبیه حجله عروس آراسته شده است. از شبکه ضریح میتوان انواع ارائهها را در درون دید؛ ظروف نقره یا آینهها با قاب طلایی.
سید عطاءالله مهاجرانی در یادداشتی نوشت:
«ما مصریها، شیعیان افراح و شما ایرانیان شیعیان احزان هستید!» این سخن و تعبیر اندیشه برانگیز را (اندیشه به هر دو معنی تفکر و نیز دغدغه و بیم) اولینبار در قاهره از مرحوم «حسن حنفی» فیلسوف و نظریه پرداز معاصر مصری شنیدم.
در قاهره، با او به مسجد «رأس الحسین» درست درهمسایگی دانشگاه «الازهر» رفته بودیم. ایام ولادت امام حسین علیه السلام بود. میتوانم بگویم از جشنهای نیمه شعبان قبل از انقلاب هم رنگینتر بود! دور تا دور مسجد «رأس الحسین» جمعیت انبوهی حلقه زده بود. در واقع برای عبور از میان جمعیت و گشودن راهی تا مسجد با فشار جمعیت و زحمت روبهرو بودیم. همه خندان و شادمان بودند. بساط چای و قهوه و کیک و شیرینی و سوپ و موسیقی و قوالی و بوی عطر و عود و کندر فضا را پر کرده بود.
مسجد «رأس الحسین» کانون تمام شادیها و حضور مردم است. ضریح مسجد شبیه حجله عروس آراسته شده است. از شبکه ضریح میتوان انواع ارائهها را در درون دید؛ ظروف نقره یا آینهها با قاب طلایی. مردم سبدهای گل میآوردند. سبدهای گل را که معمولاً گلسرخ بود، دور تا دور بالای ضریح میچیدند. عطر گل سرخ فضا را پر میکرد.
نماز خواندیم و به کافهرستورانی در محله «خان خلیلی» در نزدیکی قهوه خانه مشهور «فیتشاوی» رفتیم. صحبتمان درباره عزاداری و شادی در مناسک دینی شیعه و اهلسنت گل انداخته بود.
حسن حنفی با پرسشی مرا در مخمصه انداخت. او بارها به ایران سفر کرده بود، با نگاه دقیق و موشکاف و تحلیلگری که داشت، ایران را میشناخت. سالی به ایران آمده بود. تهران، قم و مشهد رفته بود. پرسید شما در ایران در روز تولد امام حسین قبل از انقلاب یا حالا مثل مصریها مجالس جشن و سرور داشتید؟ الان دارید؟ مکث کرد. گفتم: «یک کلمه نه!» پرسید چرا چنین است؟
بحث ما آغاز شده بود. تا نماز مغرب به طول انجامید. حسن حنفی گفت: «ما مصریها شیعیان افراح هستیم.»
حسن حنفی چهار سال پیش در 86 سالگی به رحمت خدا رفت. آخرین بار 10 سال پیش در قاهره در برنامه معرفی کتابش او را دیدم. اما سخنش برای همیشه در ذهنم زنده مانده است. همین ایام اخیر، وقتی به مجلس جشن میلاد پیامبر محمد مصطفی و امام صادق علیهما السلام در مجلسی در لندن نگاه میکردم، دیدم جشن کم رونق میلاد، بسیار متفاوت از مجالس عزاداری است؛ هم از جهت شکل و نیز محتوا.
ما برای فاطمیه دو دوره 3 روزه از 13 تا 15 جمادی الاولی و از 3 تا 5 جمادی الآخر مجلس عزا داریم، چون دو روایت درباره رحلت فاطمه زهرا سلامالله علیها مطرح شده است، تا جایی که به دهه فاطمیه معروف شده است. مراجع تقلید هم در این باره و انجام عزاداری در هر دو مناسبت ایام فاطمیه تأکید داشتهاند. اخیراً هم برخی در کنار دهه عاشورا و دهه اربعین و دهه فاطمیه تلاش میکنند تا دهه چهارم محسنیه هم در هفته اول ماه ربیع الاول برگزار شود؛ نشانهای تازه بر همان سخن حسن حنفی. پس هر چه عزاداری پررنگتر بهتر! البته دیگر آش چنان شور شده که آیات عظام شبیری زنجانی و مکارم شیرازی دهه محسنیه را به رسمیت نشناختند و گفتند چنین امری در شیعه سابقهای ندارد. خداوند توفیقشان بدهد.
حضرت آیتالله شبیری زنجانی، مرجع بصیر و آینده نگر در نقد طرح عزاداری دهه محسنیه - به روایت پایگاه اطلاعرسانی شان آیت الله شبیری زنجانی ترویج دهههای پیاپی عزاداری را زمینه ساز رویگردانی جامعه از عزای اهل بیت علیهم السلام دانستند و گفتند: همین طور پشت سر هم دهه درست کردن، توسط جامعه قابل پذیرش نیست و به مرور زمان زمینه انکار مجموعه عزاداریها را به وجود میآورد. افراط در عزاداریها به تفریط میانجامد.»
تمام سخن و سخن تمام همین است! ما هزینه افراط را کم نپرداختهایم. نمونه زنده و جاریاش، به تعبیر شهید مرتضی مطهری «مسأله حجاب» است.
تمامی مراسم شادمانی مانند میلاد رسول اکرم و امام صادق علیهم السلام در برابر عزاداریها رنگ و نمودی ندارد. چرا دو روایت میلاد پیامبر یعنی 12 و 17 ربیع را به عنوان ایام جشن ولادت پیامبر برگزار نمیکنیم؟ چرا سخنرانان درباره پیامبر (ص) سخن نمیگویند؟ چرا از عالمان اهل سنت به مجالس شیعیان دعوت نمیکنیم تا رفتوآمد علمای دین شیعه و سنی به مساجد یکدیگر ترویج شود؟
هفته وحدت را در حد تبلیغات برگزار نکنیم. بگذاریم تا ریشهها در اعماق جامعه به هم بپیوندند. با شاهین عقلانیت و تسامح عدم تعادل عزاداری و شادی، کفه فوق سنگین عزاداری و کفه پَر وزن شادمانی را به نقطه تعادل برسانیم.
در تاریخ شیعه، به دلیل در اقلیت بودن شیعیان، شهادت امامان (ع) و نیز فقیهان مانند شهید اول و دوم و نیز آزار و زندانی شدن شیعیان، عزاداری تبدیل به پناهگاه شد. گویی شیعیان برای بقای خود و حضور خود، هویت و سبک زندگی مبتنی بر فرهنگ عزا ساختند.
آیا با توجه به تحولات عصری و نسلی، میتوان انتظار داشت جوانان و نسل نو این رویکرد را بپذیرند؟ به روایت آیتالله شبیری زنجانی، این راه و رسم ترویج و تشدید دهههای عزاداری نتیجه عکس نمیدهد؟ نداده است؟ چرا ما امام حسین (ع) و امامت او را در 10 سال قبل از دهه اول محرم و روز عاشورا نمیبینیم؟
ما امت وسط هستیم و شیعه، مکتب عقلانیت و خردمندی است. مهمترین کتاب حدیث ما «اصول کافی» با «کتاب العقل» آغاز میشود. شیعه مکتب زندگی است. میلاد پیامبر (ص) از 12 تا 17 ربیع را تبدیل به جشنواره ملی - دینی کنیم.
عید غدیر و میلاد امام علی (ع) و دیگر امامان را پر رونق و خوش آب و رنگ جشن بگیریم. بکوشیم شادی بر عزا غلبه کند یا به تعادل برسد. همانطور که در خانهها عزاداریهای خانگی برگزار میکنیم، مجالس جشن خانگی هم به مناسبت میلاد پیامبر (ص) و امامان (ع) برگزار کنیم. این مذهب را تبدیل به مکتب زندگی کنیم!
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.