علامه شهید سیدمصطفی خمینی؛ نسخه بدیل امام راحل و چهره دوم نهضت اسلامی

بر اساس شواهد تاریخی، آیتالله شهید سیدمصطفی خمینی (ره) را باید شخص دوم نهضت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی نامید.
به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، امروز یکم آبان، سالروز شهادت مظلومانه حاج سیدمصطفی خمینی (ره) فرزند برومند بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی است که به حق، بازوی توانمند و موثر امام راحل عظیمالشأن به شمار میآمدند. به همین مناسبت، حجتالاسلام امین عظیمی پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی در یادداشتی به تبیین نقش و جایگاه مهم شهید آقاسیدمصطفی خمینی در پیشبرد نهضت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی پرداخته است.
نگاهی به سیره رفتاری شهید سیدمصطفی خمینی (ره) در مواجهه با جریانات انحرافیمتن این یادداشت به شرح زیر است:
«نهضت امام خمینی (ره) از جهت تکیه بر مبانی دینی و آرمانهای الهی و اثرپذیری از مکتب مبارزاتی اسلام، در میان تمام انقلابهای بزرگ جهان ممتاز و بیبدیل است. این مسئله بیش از هر چیز مرهون عنصر رهبری بیبدیل امام خمینی (ره) به عنوان یک راهبر الهی است. امری که در ایجاد انسجام اجتماعی تودههای متدین و انبعاث سیاسی - مبارزاتی آنان نقشی تعیینکننده و حیاتی دارد.
در تحلیل عنصر رهبری در نهضت انقلاب اسلامی ملت ایران، در کنار توجه به جایگاه تاریخی و ظرفیت اجتماعی عمیق مرجعیت و روحانیت، شخصیت ممتاز امام خمینی (ره) نیز بطور مجزا مورد توجه انقلابپژوهان قرار گرفته است. شخصیتی جامع که در عرصه علوم اسلامی مجتهدی سرآمد بود و همزمان در شناخت نقشه دشمن و الگوی مواجهه بهنگام با آن و مردمشناسی و راهبری طیفهای مختلف جامعه ایرانی، به غایت توانمند بود و همواره در تقابل با قدرتهای استعمارگر و رژیم استبدادی دستنشانده، دست برتر را داشت.
تمرکز ویژه دشمن در محدودسازی ارتباط مردم با امام خمینی (ره) به وسیله زندان، حصر خانگی، تبعید به ترکیه و عراق و مهاجرت اجباری به فرانسه، نشانگر همان شخصیت بیبدیل ایشان و نقش راهبردی عنصر راهبری نهضت است. عظمت شخصیت امام خمینی (ره) و نقش بیبدیل ایشان در نهضت و انقلاب اسلامی، موجب شده که اغلب انقلابپژوهان در تحلیل تحولات نهضت امام خمینی (ره) به لایههای میانی و حلقههای واسط و برخی عناصر موثر دیگر کمتر توجه کنند. یکی از چهرههای موثری که در اتصال امام (ره) با امت مبارز نقش اساسی داشت، آیتالله شهید سیدمصطفی خمینی است. این معنا در توصیف رهبر معظم انقلاب اسلامی از جایگاه ویژه شهید سیدمصطفی خمینی در تحولات نهضت امام (ره) به خوبی تبیین شده است. در این راستا آیتالله العظمی خامنهای میفرمایند: «مرحوم آقای حاج آقا مصطفی (رضواناللهتعالیعلیه) دو جا حقیقتاً درخشید. یکی در اول نهضت - در پانزدهم خرداد - یکی هم در آغاز حرکت عمومی مردم؛ در آنجا با بلند شدن و رفتن به داخل صحن مطهر حضرت معصومه (سلامالله علیها) که [آن] حرکت عظیم را ایشان در واقع با این کار هدایت کرد؛ در اینجا [سال 56] هم با درگذشت خود و با حادثه فقدان خود، عواطف و احساسات این اقیانوس را به حرکت در آورد. در آن قضیه [اول]، البته من آنوقت قم نبودم، در آن روزها زندان بودم؛ لکن آنجا حاج آقا مصطفی (رضواناللهعلیه) نشان داد که از لحاظ جنس و فلز شخصیتی، نسخه دوم خود امام است؛ این را ایشان واقعاً نشان داد. در آن حادثه عجیب و در آن حمله ماموران و حوادث تهران و قم، ایشان بلند شد رفت در صحن قم و نشست آنجا. بعضی از مبارزین و شجعان جوانهای قم مثل مرحوم حاج میرزا ابوالقاسم وکیلی و مانند اینها هم آمدند دُوروبَر ایشان - آنطور که خبرش بعدها برای ما رسید - و مردم را هدایت کردند؛ آن روزی که شبش، امام (رضواناللهعلیه) را دستگیر کرده بودند؛ بعد از عاشورا. خب، خیلی کار بزرگی بود، خیلی کار مهمی بود. بعد هم ایشان را گرفتند و بردند و مدتی در قزلقلعه، زندان بود. خب در این حادثه اخیر هم واقعاً فقدان مرموز آقای حاج آقا مصطفی، دوستان او را بهت زده کرد؛ یعنی علاقهمندان -[امثال] ماها در مشهد - وقتی شنیدیم، واقعاً مثل آدمهایی که صاعقهزده هستند، یک چنین حالی دست داد؛ هم برای فقدان خود او که واقعاً شخصیت عزیز و مغتنمی بود، هم برای اینکه برای امام چه پیش خواهد آمد که این جوان را و این مرد را از دست داد. لکن تصور نمیشد که این حادثه که برای دوستان اینقدر سنگین است، بتواند یک چنین تلاطمی و موجی به وجود بیاورد؛ و به وجود آورد. همینکه فرمودند امام که از الطاف خفیه الهی بود، واقعاً همین بود؛ و چه عظمتی میخواهد که یک پدر در مقابل یک چنین فقدانی، با این نگاه و از این منظر مسئله را ببیند، نه از منظر یک مصیبت، نه از منظر یک مسئلهی شخصی.»(بیانات: 1396/07/30)
بر اساس شواهد تاریخی، آیتالله شهید سیدمصطفی خمینی (ره) را باید شخص دوم نهضت امام (ره) نامید. در ادامه این یادداشت، برخی از این شواهد تاریخی را پی میگیریم؛
شواهد مختلفی وجود دارد که نفر دوم نهضت شهید سیدمصطفی خمینی (ره) بود. به نظر میرسد اگر شهادت زودهنگام ایشان رخ نمیداد و در دوران انقلاب حضور داشتند و وجه علمی - فقهی ایشان بروز بیشتری پیدا میکرد، چه بسا نگاهها از منتظری به سمت ایشان برمیگشت. مجموعه نوشتههای چاپشده و نشده ایشان و همچنین دروس خارجشان در نجف، گنجینهای پنهان بود که با شهادت ناگهانیشان هرگز مجال ظهور نیافت.
اما فارغ از وجه علمی، وجه سیاسی و مدیریتی ایشان در دوران حضور امام (ره) در قم و بعد از تبعید به نجف نشان میدهد که شهید سیدمصطفی نفر دوم نهضت بود. پس از دستگیری امام (ره) در سال 1342 تمام نگاهها به سیدمصطفی دوخته شد و روز 15 خرداد برای مدیریت خشم عمومی و رهبری حرکت مردمی، حضوری پررنگتر و مؤثرتر از دیگر علما و مبارزان داشت[1]. از همین رو ساواک به شدت از سوی ایشان احساس خطر میکرد و وی را به شکل دهشتناکی در منزل آیتالله مرعشی به عنوان مرجع تقلید شیعه دستگیر کردند[2]. این قدرت رهبری بعد از تبعید امام (ره) نیز برای رژیم گویا بود و با وجود مقاومت بسیار امام (ره) و ایشان در برابر تبعید، سرانجام رژیم موفق شد که سیدمصطفی را نیز تبعید کند. در حالی که رژیم در طول مدت نهضت هیچیک از مبارزین را به خارج از کشور تبعید نکرد. رژیم آنقدر از سیدمصطفی بعد از تبعید امام (ره) احساس خطر میکند که شرط بازگشت ایشان را اینگونه تعیین میکند: «میتواند بیاید، مشروط به آنکه در دهات خود در نزدیکی خمینی زندگی نماید... اگر هرکس از اطراف منزل رد شد، به وسیله تیراندازی باید معدوم شود!»[3] البته با وجود پذیرش این شروط، رژیم حاضر به بازگرداندن سیدمصطفی به ایران نمیشود.
شاهد دیگر مدعا اعتماد ویژه امام خمینی (ره) به ایشان بود که سبب شد در امور جاریه مرجعیت به ایشان وصایت و وکالت مطلق صادر کنند و اینگونه بنگارند که: «نور چشم محترم که مورد وثوق اینجانب است وکیل است از طرف حقیر در کلیه امورم»[4] نکته حائز اهمیت اینکه بعد از شهادت ایشان و پس از انقلاب بود که این وصایت مطلق از سیدمصطفی به آقای منتظری منتقل شد. ساواک نیز به همین واقعیت پی برده بود و گزارش میداد که سرپرستی امور جاریه بیت امام (ره) توسط ایشان انجام میگیرد[5]. ساواک معنای این وکالت تام را به خوبی درک کرده بود و به همین خاطر گزارش میدهد: «سید مصطفی خمینی از طرف پدرش وکیل در توکیل میباشد... چنانچه به کشور مراجعت نماید، سیل وجوه شرعیه که تاکنون به علت عدم حضور آیتالله خمینی و سید مصطفی در ایران راکد بود، مجدداً به حساب خمینی سرازیر خواهد شد و معلوم است که این وجوه وسیله سید مصطفی به چه مصارفی خواهد رسید...»[6]
با تبعید امام (ره) و شهید سیدمصطفی به نجف، با وجود اینکه ایشان منصب مشخصی در بیت امام (ره) نداشت اما به عنوان محور مبارزاتی برای یاران امام راحل بود. ماموران ساواک که در نجف امام (ره) و یاران ایشان را تحت نظر داشتند از محوریت ایشان اینگونه گزارش میدادند: «در حال حاضر وضع خمینی در عراق به این ترتیب است که کلیه کارها و فعالیت وی دست پسرش مصطفی خمینی افتاده و تمام طرفداران خمینی اطراف پسرش جمع شدهاند... پسر خمینی عالم و اهل دین است و فعالیت سیاسی وی نیز از طرف همکاران دیگر تأیید گردیده است. لذا به صحت خبر میتوان اطمینان نمود.»[7]
گزارشهای ساواک از جایگاه سیدمصطفی متعدد بود. ساواک یک سال بعد از گزارش بالا مینویسد: «... تقریباً تمام کارهای مربوط به خمینی از ناحیه مشارالیه انجام میپذیرد...»[8]
به نظر میرسد همین گزارشها در نهایت ساواک را به این نتیجه رساند که وجود سیدمصطفی را با شهادت خاموش کند. ساواک پی برده بود که ترور او در واقع ترور «نفر دوم» نهضت و انقلاب است. نهضتی که رهبری پیر در تبعید دارد، با حذف جانشینش خود به خود پس از چندی از میان خواهد رفت و ادامهدار نخواهد بود و این کمهزینهترین راهکار برای ساواک بود. بخشی از این حقیقت را ساواک پس از شهادت سیدمصطفی اینگونه فاش میکند: «... عناصر موصوف در گذشته کوشش داشتند مصطفی را کمکم به سرحد خمینی برسانند تا پس از فوت پدرش، جانشینی از دیدگاه آنان وجود داشته باشد و در حقیقت خمینی دومی هم باشد که بتوانند از نام و نشان او بر ضد دولت ایران استفاده کنند که با مرگ ناگهانی او تمام نقشههای آنان نقش بر آب شد... قرائن نشان میدهد که فعالیتهای سیاسی خمینی به وسیله فرزند متوفای او صورت میگرفت و با مرگ او احتمالاً این فعالیتها مختل خواهد شد...»[9]
شهادت ایشان شاید مهمترین شاهد بر این باور باشد که شهید سیدمصطفی نفر دوم نهضت و انقلاب بود اما صلابت امام خمینی (ره) در برابر این ضربه، همین شهادت را تبدیل به جهشی برای نهضت کرد و چنان شد که عنصر بلندپایهای چون پرویز ثابتی در ساواک به آن اینگونه اعتراف میکند: «بیشترین تجهیز و بهم پیوستگی گروههای مذهبی در سال 1356 پس از مرگ مصطفی خمینی در عراق در جریان برگزاری ختم و ترحم او حاصل شد.»[10]