«علی» روایت تماشایی مایکل مان از یک قهرمان
هرچند روایت زندگی محمدعلی، قهرمان بوکس بهترین اثر مایکل مان محسوب نمیشود و اشکالات در روایت و پرداخت دارد و فرم آن کمنقص نیست، بیشک یکی از بهترین فیلمهای بیوگرافی ورزشی است که تاکنون ساخته شده و بر پرده نقرهای سینما نقش بسته است.
فیلم سینمایی «علی» روایتی از زندگی محمدعلی قهرمان بوکس است و با اینکه بهترین اثر مایکل مان محسوب نمیشود و اشکالات در روایت و پرداخت دارد و فرم آن کمنقص نیست، بیشک یکی از بهترین فیلمهای بیوگرافی ورزشی است که تاکنون ساخته شده و بر پرده نقرهای سینما نقش بسته است.
به گزارش «تابناک»؛ «علی / Ali» فیلمی طولانی، یکنواخت و به طرز کنجکاونه ای بی سر وصدا درباره قهرمان سنگین وزن بوکس است. این فیلم به شدت فاقد زرق و برق، شور و هیجان و شوخ طبعی محمدعلی است و بیشتر با لحنی مدح گونه و نه تقدیرکننده فیلمبرداری شده است. این فیلم بدان جهت طولانی به نظر می رسد که به سکانسهای بی دلیل کشدار اجازه می دهد تا طولانیتر شود و در عین حال از سکانسهایی که باید نقاط اوج دراماتیک محسوب شوند، به سرعت عبور میکند.
«علی» شبیه فیلم تدوین نشدهای است که ممکن بود بعد از این مرحله از تولید، حس بهتری در بیننده ایجاد کند. مثلا سکانسی را به یاد بیاورید که در زئیر (کنگوی فعلی) رخ می دهد، بعد از این که علی برای شرکت در مسابقه با جرج فورمن به آنجا میرود. او تمرینش را با دویدن صبحگاهی، که در طول آن پانورامایی از زندگی روزمره را طی میکند، شروع مینماید. همه چیز خیلی خوب است. اما او میدود، میدود و میدود، و از تمام نقاطی که ساخته است رد میشود و باز هم بیشتر میدود.
این از آن دسته صحنههایی است که میتوان در برش اولیه یک فیلم، قبل از این که تغییرات شدید در اتاق تدوین انجام شود، دید. فیلم ده سال از زندگی علی، از 1964، وقتی که در این سال با نام کاسیوس کلی، قهرمان سنگین وزن جهان میشود تا سال 1974، وقتی که با نام محمد علی با جرج فورمن مبارزه میکند، به تصویر میکشد. این دهه کلیدی زندگی علی است که در آن برشی سه ساله که در طول آن به دلیل امتناع از شرکت در جنگ ویتنام و خدمت سربازی از انجام مسابقات منع می گردد، دیده می شود.
هرچند بسیاری به اشتباه فکر می کنند، او به دلیل راهنماییهای جنبش «ملت اسلام» [در دیترویت] از خدمت سربازی سر باز زد، فیلم معلوم می کند که او این کار را به دلیل اصول اخلاقی خود انجام داد و این به قیمت از دست دادن عنوان و مذهبش تمام شد. ملت اسلام تصمیم او را رد و او را معلق کرد. قبل از این که دادگاه عالی آمریکا به نفع او رأی صادر کند، او تمام سالهای طلایی خود به عنوان یک مبارز جوان را از دست داده بود. وقتی برای مبارزه با جرج فورمن وارد رینگ شد، 32 ساله بود، در حالی که رقیبش تنها 24 سال داشت.
در میان شخصیتهای مهم زندگی محمدعلی، همسرانش، مربیاش آنجلو داندی، دستیار دست راستش باندینی براون، مرشدش مالکوم ایکس، پدرش، رهبرش الیجا محمد، معتبرترین رابطه علی در این فیلم با هاوارد کاسل، مجری و مفسر ورزشی، عنوان می شود. جان وویت این نقش را خیلی خوب و صریح بازی میکند، کاسل قبل از ورود سانسور تلویزیونی وارد تلویزیون شده بود. صدا، موی مصنوعی، اعتماد به نفس فوق العاده او همه و همه اینجا جمع هستند؛ البته به اضافه توجه ویژه و تقریبا پدرانه او به علی، مردی که به وضوح دوستش داشت و نگرانش بود.
علی نیز با مهربانی به او پاسخ می داد و اسمیت قادر است، نشان دهد، در جهانی که پر شده از افراد متملق و بلهقربانگو، علی به سمت کاسل می رود تا حقیقت را از زبان او بشنود. جیمی فاکس نیز به خوبی از پس نقش باندینی، مرد خودمخربی که کمربند قهرمانی را فروخت و خود را از چشم علی انداخت، برآمده است؛ صحنههای مبارزه متقاعد کننده و خوب هستند.
اسمیت طوری مبارزه می کند که انگار یک بوکسور واقعی است؛ اما آنچه درباره زندگی محمد علی منحصر به فرد است، دقیقا این است که زندگی او صرفا مبارزه نبود. بیشتر از تمام قهرمانان سنگین وزن بوکس و قهرمانان سایر ورزش ها، علی از این شاخه به آن شاخه پرید: زندگی او فقط بوکس نبود، بلکه زندگی مرد سیاه پوستی بود که جرات پیروز شدن در جامعه آمریکایی را بدون زد و بند، عذرخواهی یا احتیاط داشت.
آنهایی که او را به خاطر نرفتن به جبهه بزدل خطاب می کردند، با تماشای این فیلم می فهمند که ارتش پیشنهاد دلچسبی به او داده بود؛ او فقط باید قبول و اطاعت میکرد و نقش یک شورشی سیاه پوست خشمگین را رها می کرد و بعد میتوانست از عنوان خود دفاع کند و به آنچه میخواهد برسد.
او با رد این پیشنهاد و البته عنوان قهرمان سنگین وزن و از دست دادن حمایت جنبش «ملت اسلام» نشان داد که مرد شجاعی است که فقط به اصول اخلاقی پایبند است. یکی از نقل قول های معروف علی این است که تا به حال هیچ ویت کونگی مرا «کاکا سیاه» خطاب نکرده و فیلم این را ثابت میکند که هیمنه آمریکایی از شورش سیاه پوستها در طول جنگ ویتنام میترسید و این که جی ادگار هوور، همان که مامورانش مارتین لوتر کینگ و علی را تعقیب و دستگیر کردند، یکی از بدنام ترین مردان این دوران بوده است. در فیلم صحنههایی وجود دارد که درباره کینگ و مالکوم ایکس هستند، اما در واقع به آنها پرداخته نمیشود (در «مالکوم ایکس» اسپایک لی چیزهای بیشتری دستگیرتان می شود).
بعد از ترور کینگ، علی شاهد سوختن شهر است، اما عجیب این که چیزی نمی گوید. صبر میکنیم تا همه چیز مشخص شود تا ببینیم چه چیزی برای این فیلم مهم است؛ اما اوج های دراماتیک کم کم پشت ابرهای فوتیج های درهم و برهم گم میشوند. نمای بصری فیلم کرختی آن را منعکس میکند؛ رنگها بی رمقند، فوکوس دوربین اغلب کم است. «علی» شبیه فیلمی است که هرگز تدوین نشده و قبل از این که تکمیل شود، راهی پرده شده است.