چهارشنبه 7 آذر 1403

علی کعبه آمال حق جویان

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع
علی کعبه آمال حق جویان

علی آن کوکب دری وجود، آن مقدس ترین و تابناک ترین انسان روی زمین پس از رسول الله (ص) از چنان مقامی برخوردار است که هرگز حکیمان و فقیهان و خداشناسان و عارفان با هرچه گفته اند و نوشته اند نتوانسته و نخواهند توانست او را بشناسند و بشناسانند و هرچه از فضیلت و منقبت او با شعر و نثر بسرایند و رقم بزنند و بر فراز منبرها بیان کنند

ولادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در سیزدهم رجب سال سی ام عام الفیل در خانه کعبه نقطه عطفی در تاریخ بود.

به گزارش «تابناک»؛ «ای فاطمه بنت اسد! آن نوزاد را «علی» نام گذار زیرا او والا و برتر است و خدای علی اعلی می فرماید: من نامش را از نام خودم برگرفتم و به ادب خود او را ادب کردم و بر دشواری های علمم آگاهش ساختم. اوست که بت ها را در خانه ام (کعبه) خواهد شکست و اوست که بر فراز خانه ام بالا رفته اذان خواهد گفت و اوست که مرا بسیار تقدیس و تمجید کند، پس خوشا به سعادت کسی که او را دوست بدارد و اطاعتش کند و وای به حال کسی که او را دشمن بدارد و نافرمانیش کند.»

این سخن دلنشین، ندای هاتف غیبی بود که روز 13 رجب در درون خانه (کعبه) فاطمه بنت اسد را مخاطب قرار داد; همو که سه روز مهمان خدا بود و میوه های بهشتی را تناول می کرد، چرا که آبستن نور مبینی بود که با زاده شدنش تاریکی های جهالت و ضلالت را از بین برد و جهان را پر از فروغ طلعت زیبا و دلربایش ساخت و اینک فاطمه وارد خانه خدا شده بود که نور خدا را به دنیا آورد و پس از سه روز مهمانی بر سر سفره ای که خدای علی برای مادر علی گسترده بود، سرانجام او را به دنیا آورد و نام علی را چنان که علی اعلی دستور داده بود بر او گذاشت.

و چه خوش می سراید مرحوم مولی محمد طاهر قمی:

دلیل رفعت شان علی اگر خواهی به این کلام دمی گوش خویشتن می دار چو خواست مادرش از بهر زادنش جایی درون خانه خاصش بداد جا ستار پس آن مطهره با احترام داخل شد در آن مقام مقدس بزاد مریم وار برون چو خواست که آید پس از چهارم روز ندا شنید که نامش برو علی بگذار فدای نام چنین زاده ای بود جانم چنین امام گزینید یا اولی الابصار

علی زاده کعبه، خود کعبه آرزوهای تمام حق جویان و حقیقت خواهان است. علی قبله عارفان و ناسکان و خداپرستان است. علی مصباح جمال ازلی و گوهر تابناک الهی است که از درون خانه خدا پا به عرصه وجود گذاشت تا همگان را به پرستش خدای کعبه فراخواند و پرچم های ضلالت و سیه روزی را از فراز کعبه بر زمین افکند و بیرق هدایت جهانیان را دوش به دوش رسول خدا و همراه او و پس از او برافرازد و هم چنان که نام نامیش مایه امید و نوید علاقمندان و شیعیان و محبانش است، بی گمان خروش رعدآسای ذوالفقارش پیوسته دل دشمنان خدا را به لرزه درمی آورد و مایه رعب و وحشت آنان خواهد بود تا روزی که به اقتضای اراده الهی، وارث به حق علی، از پشت پرده غیبت به درآید و با همان ذوالفقار علی، باقیماندگان شیطان پرستان و مستکبران و دشمنان علی را به دوزخ فرستد و جهان را پس از قرن ها بی دادگری، پر از عدل و داد سازد.

علی آن کوکب دری وجود، آن مقدس ترین و تابناک ترین انسان روی زمین پس از رسول الله (ص) از چنان مقامی برخوردار است که هرگز حکیمان و فقیهان و خداشناسان و عارفان با هرچه گفته اند و نوشته اند نتوانسته و نخواهند توانست او را بشناسند و بشناسانند و هرچه از فضیلت و منقبت او با شعر و نثر بسرایند و رقم بزنند و بر فراز منبرها بیان کنند، جز نمی از یم و قطره ای از اقیانوس فضایل علی نخواهد بود، همین بس که پیامبر، این اشرف مخلوقات به او گوید: «یا علی هیچ کس خدا را نشناخت جز من و تو و هیچ کس مرا نشناخت جز خدا و تو و هیچ کس تو را نشناخت جز خدا و من».

و در جایی دیگر می فرماید: «یا علی! اگر نه این بود که می ترسیدم مردم درباره ات سخنی بگویند که نصاری درباره عیسی بن مریم گفتند، هرآینه مطلبی درباره ات می گفتم که بر هر کس بگذری، خاک زیر پایت را برای تبرک بردارد».

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

و باز هم علی را از زبان سرورش، برادرش، پسر عمویش و مربیش رسول الله بشنویم که خطاب به یاران باوفایش همچون سلمان و مقداد و عمار و ابوذر و حذیفه و خزیمه می فرماید:

«همه شما می دانید که خدای عزوجل من و علی را از یک نور آفرید. ما در صلب آدم تسبیح خدای عزوجل می کردیم، سپس با هم در اصلاب مردان و ارحام زنان پاک منتقل شدیم که در هر زمانی، ندای تسبیح ما از درون رحم ها شنیده می شد و نور وجود ما دو نفر در سیمای پدران و مادران و نیاکان هویدا بود تا آن جا که نام ما با نور در رخساره پدرانمان نوشته شده بود، سپس نور ما دو نیمه شد، نیمی در عبدالله و نیمی در ابوطالب. هرگاه پدر و عمویم در میان جمعی از قریش می نشستند، نوری در پیشانی آنها ظاهر می شد که حتی جانوران و درندگان نیز - به خاطر آن نور بر آن دو بزرگوار سلام می کردند و درود می فرستادند تا آن که از صلب دو پدر و رحم دو مادر به دنیا آمدیم.

آن گاه که علی به دنیا آمد، حبیبم جبرئیل نازل شد و به من گفت: ای حیبب خدا! علی اعلی سلامت می رساند و تو را به ولادت برادرت علی، تبریک و تهنیت می گوید و می فرماید: این آغاز هویدا شدن نبوتت و اعلام وحی و رسالتت می باشد که همانا تو را به وجود برادرت، خلیفه ات و جانشینت تایید نمودم و نامت را بالا بردم و به وسیله او تو را تقویت کردم. پس برخیز و با دست راستت او را در آغوش بگیر زیرا او از اصحاب یمین است و شیعیان و پیروانش مهتران سفیدروی اند...»

آری! علی از همان کودکی در آغوش پاک پیامبر رشد و نمو کرد و با جان و دل مهرانگیزش تربیت گشت. علم و حکمت را از او فراگرفت و راه و روش زندگی را مو به مو از او آموخت. خود در دوران کودکیش چنین می فرماید: «و قد علمتم موضعی من رسول الله (ص) بالقراب القریب و المنزل الخصیصه، وضعنی فی حجره و انا ولید، یضمنی الی صدره و یکنفنی فی فراشه، و یمسنی جسده، و یشمنی عرفه و کان یمضغ الشی ء ثم یلقمنیه و ما وجد لی کذب فی قول و لا خطل فی فعل... و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه، یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به و لقد کان یجاور فی کل سن بحراء، فاراه و لایراه غیری، و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیج و انا ثالثهما، اری نور الوحی والرسال و اشم ریح النبو و لقد سمعت رن الشیطان حین ینزل الوحی علیه صلی الله علیه و آله، فقلت: یا رسول الله! ما هذه الرن؟ فقال: هذا الشیطان قد ایس من عبادته، انک تسمع ما اسمع و تری ما اری الا انک لست بنبی ولکنک لوزیر و انک لعلی خیر».

(نهج البلاغه، خطبه 224)

و همانا شما منزلت و مکانت مرا از رسول خدا به خویشی نزدیک و جایگاهی ویژه - که دیگران از آن برخوردار نیستند - دانستید. آن حضرت مرا در کنار خود در آغوش خویش می گذاشت آن هنگام که کودکی خردسال بودم. مرا به سینه خود می چسباند و در رختخواب خود، در آغوشم می گرفت و بدن مبارکش را به من می مالید بوی عطر آگین خود را به من می بویانید و پیوسته خوراکی را می جوید و در دهانم می گذاشت و او هرگز نیافت که من دروغی بگویم یا اشتباهی از من سر بزند و همانا من همیشه از پی او می رفتم مانند بچه شتری از پشت سر مادرش و پیامبر هر روز از برای من نشانه ای از اخلاق و منش خود می افراشت و مرا دستور می داد که به او اقتدا و از او پیروی کنم.

من همیشه و هر سال آن حضرت را در کنار کوه حرا می دیدم (که عبادت می کرد) و غیر از من احدی او را نمی دید و در آن روزگار، اسلام در خانه ای نیامده بود جز خانه ای که پیامبر و خدیجه در آن بودند و من سومیشان بودم؛ من خود نور وحی را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم و همانا فریاد شیطان را شنیدم هنگامی که وحی بر آن حضرت نازل شد، پس به پیامبر عرض کردم: این چه آوازی است؟ فرمود: این صدای شیطان است که از عبادت خود نومید گشت. همانا که تو - ای علی - می شنوی آن چه را من می شنوم و می بینی آن چه را من می بینم جز آن که تو پیغمبر نیستی ولی تو وزیر و جانشین من می باشی و تو همواره بر خیر خواهی بود.