دوشنبه 5 آذر 1403

عملیات نجات در سرزمین شام

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
عملیات نجات در سرزمین شام

چاپ اول (1400) کتاب «دیپورت»؛ خاطرات پیمان امیری به قلم علی اسکندری، با ویراستاری سپیده شاهی و طراحی جلد از سوی شکوفه بیاتی در 164 صفحه، شمارگان 1250 نسخه و قیمت 40000 تومان از سوی انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است.

به گزارش ایسنا، علی‌الله سلیمی - نویسنده و منتقد - در یادداشتی این کتاب را بررسی کرده است.

در این یادداشت می‌خوانیم:

حوادث سوریه در سال‌های اخیر ابعاد گوناگونی در پی داشته که یکی از آنها، ناامنی برخی از شهرها و روستاهای این کشور از سوی گروه‌های تروریستی سلفی و تکفیری برای ساکنان این مناطق و همچنین زائران شهرهای مقدس و نیز مسافران و توریست‌ها بوده است؛ به گونه‌ای که در مقاطع متعدد اغلب این بخش‌ها در ردیف مناطق بحرانی جهان قرار داشته و کمتر مسافری جرئت می‌کرد گذرش به این بخش‌های بحران زده بیفتد.

در این میان، حضور ایثارگرانه مدافعان حرم که برای پاسداری از حرم اهل بیت (ع) در مقابل حمله گروه‌های داعش به مناطق بحران زده سوریه رفته اند، مایه دلگرمی کسانی است که از دل خوشی از گروه های سلفی و تکفیری ندارند و می خواهند در شرایط امن زندگی و در شهرهای مختلف این کشور اسلامی سفر کنند. طعم شیرین کمک و حمایت مدافعان حرم را افرادی مختلف در کشور سوریه چشیده اند که یکی از آنها، راوی کتاب «دیپورت»، پیمان امیری است که خاطرات او را علی اسکندری نوشته و منتشر کرده است.

اسکندری در بخش مقدمه، کتاب را به شهید اصغر پاشاپور تقدیم کرده و نوشته است: «وقتی ساعتها مشغول مصاحبه کردن با پیمان امیری بودم، او نمی‌دانست بخش مهمی از سرنوشتش با اصغر گره خورده است. او فقط سید را دیده بود که مدیریت و فرماندهی آن عملیات پیچیده را به عهده داشت. نمی‌دانست اگر حمایت‌ها و پشتیبانی اصغر نبود، سرنوشتش اینگونه رقم نمی‌خورد. اصغر پاشاپور (ذاکر)، پس از سال‌ها مجاهدت، دور از وطن در 1398/11/13 و یک ماه پس از شهادت سردار آسمانی خود، حاج قاسم سلیمانی، به او ملحق شد.»

مخاطب در این کتاب، با خاطرات یک جوان ایرانی آشنا می‌شود که به قصد مهاجرت به یکی از کشورهای اروپایی (آلمان) برای دستیابی به کار و زندگی بهتر از ایران خارج می شود تا به شکل قاچاقی از طریق کشورهای ترکیه و یونان خود را به آلمان برساند اما از بد حادثه سر از خاک سوریه بحران زده در می آورد و برای مدتی اسیر نیروهای جبهه النصره (شاخه القاعده در سوریه) می‌شود. کلیت کتاب «دیپورت» در 6 فصل تنظیم شده که فصل اول، روایت مستقیم از درون زندان نیروهای جبهه النصره است که راوی کتاب در آن گرفتار شده و در معرض شدیدترین شکنجه‌هاست. با گذر از این فصل، روایت اصلی و خطی حوادث از نقطه نسبتا اولیه شروع می‌شود و طی آن، راوی کتاب با معرفی خود، درباره مقدمات سفر خود که به نوعی مهاجرت برای کاریابی و زندگی بهتر در کشورهای اروپایی است، توضیح می‌دهد.

دردسرهای اصلی راوی کتاب هنگام عبور قاچاقی از ترکیه به سمت یونان شروع می شود:«سرم را روی زانو گذاشته بودم که احساس کردم صدای آژیر می‌آید! دیدم کسی عکس‌العملی نشان نداد فکر کردم توهم زده‌ام! اما صدا زیادتر و نزدیک‌تر می‌شد. بلندگوی ماشین پلیس مدام درخواست می‌کرد توقف کنیم، اما راننده توجه نمی کرد. ناگهان صدای مهیبی از زیر ماشین آمد پشت سر آن هم صدای شلیک تیر شنیده شد. کنترل ماشین از دست راننده خارج شده بود. انگار پلیس‌ها به لاستیک ماشین تیراندازی کرده بودند و لاستیک ترکیده بود. ماشین متوقف شد و از پنجره کوچک روی بدنه ماشین دیدم راننده و دو نفر دیگر از همراهانش در را باز کردند و پا به فرار گذاشتند...» (ص 31)

راوی به همراه گروهی از مهاجران در خاک یونان بازداشت و به ترکیه دیپورت می‌شوند و در آنجا، تعدادی از مهاجران که از کردهای عراقی هستند، برای این که به کشور خودشان بازگردانده نشوند خود را از مهاجران سوریه‌ای معرفی می‌کنند و معتقدند به خاطر شرایط جنگی حاکم بر کشور سوریه، سربازان ترکیه‌ای آنها را به سوریه نمی‌فرستند و به آنکارا، مرکز ترکیه می‌برند. آنها از پیمان امیری، راوی کتاب دیپورت هم می خواهند خود را سوری معرفی کند تا به کشور خودش، ایران بازگردانده نشود. این رویکرد مهاجران کرد عراقی که حالا یک مهاجر ایرانی، پیمان امیری را هم با خود همراه کرده‌اند، باعث درد تازه آنها می شود و مشکلات اصلی این گروه از مهاجران غیرقانونی را وارد مرحله تازه و بحرانی می‌کند.

سربازان ترکیه‌ای این گروه از مهاجران را که حالا به اسم مهاجران سوریه ای خود را معرفی کرده اند به داخل خاک سوریه بحران‌زده می برند و در بیابان های این کشور جنگ‌زده رهایشان می کنند.

در ادامه، آنچه را که این گروه از مهاجران در ابتدای سفرشان حتی هرگز به آن فکر هم نکرده بودند به سرشان می‌آید و اسیر نیروهای جبهه النصره شده و در زندان این گروه تروریستی گرفتار می‌شوند. بازجویی‌های پی در پی شروع می‌شود و سرانجام راز نهان مهاجر ایرانی - راوی کتاب که هویت خود را پنهان کرده بوده، برای مسئولان جبهه النصره آشکار می‌شود و آنها این اسیر ایرانی را از اسیران کرد عراقی جدا کرده و بعد از مدتی اسیران عراقی را آزاد و برای پیمان پیشنهاد گرویدن به مذهب و آیین خودشان را می‌دهند و پیمان هم برای در امان ماندن از شکنجه و حتی کشته شدن، در ظاهر پیشنهاد آنها را می‌پذیرد و از سختی و شکنجه نیروهای جبهه النصره در امان می‌ماند و در نهایت آزاد می‌شود اما این تازه آغاز سرگردانی او در سرزمین سوریه جنگ‌زده است.

راوی کتاب به هر گروه از قاچاقچیان انسان که متوسل می‌شود تا به هر شکلی که هست از خاک سوریه خارج شود در نهایت موفق نمی شود و این دور تسلسل در چندین مرحله تکرار می شود. تا این که تیمی از نیروهای گمنام مدافع حرم وارد ماجرا شده و به شکل حرفه‌ای و ماهرانه پیمان را از دل حادثه بیرون می‌کشند و او را به ایران منتقل و به خانواده‌اش می‌رسانند.

«بیست روز مهمان سید مجید یا همان نجات و دوستانش بودم. همه وقایع را از روز اول سفرم تا اتفاق های بعد از آزادی (از لحظه تصمیمم تا خروج از کشور، اتفاق‌ها و دیدارهای استانبول، دوستان و همراهان عراقی و سوری، اتفاق های یونان، بازگشت به ترکیه، انتقال به سوریه و شهر حلب) برایشان تعریف کردم. آنها این اتفاقات را با دقت و جزئیات چندین بار ثبت کردند. این کار در بیست روزی که به نوعی در دمشق قرنطینه بودم، یک روز در میان انجام می شد. در جلسات مختلف، افراد متفاوت با تخصص های ویژه ای حاضر می‌شدند و توع سئوال هایشان متفاوت بود.» (ص 161) نویسنده در قسمت آخر و پایانی کتاب و در بخش «نکته آخر» یادآوری می‌کند عملیات رهایی و نجات پیمان امیری در کمترین زمان از اعلام درخواست خانواده، به همت فرزندان این سرزمین و مردان میدان عمل طرح ریزی شد و به اجرا در آمد. در این کتاب و فصل آخر آن به دلیل محدودیت‌های امنیتی، اطلاعاتی عملیات طبقه بندی و کلی بیان شده است.

انتهای پیام