شنبه 3 آذر 1403

عیادت شهید رجایی از مهندس بازرگان به روایت گل‌آقا

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
عیادت شهید رجایی از مهندس بازرگان به روایت گل‌آقا

در کتاب خاطرات کیومرث صابری (گل آقا) که توسط نشر عروج منتشر شده آمده است:

اوایل آذر 1359 روزنامه ها نوشته بودند که مهندس مهدی بازرگان در بیمارستان بستری شده است. بازرگان یکی از آن چهارده نفری بود که در مجلس، به نخست وزیری شهید رجایی رأی منفی داده بودند. روزنامه میزان ناسازگاری با دولت را روز به روز شدیدتر می کرد. نمایندگان وابسته به جناح نهضت آزادی در مجلس، به رأی مخالفی که به دولت رجایی در آغاز کار داده بودند، وفادار مانده بودند.

روابط عمومی، خبر بستری شدن بازرگان را به شهید رجایی داد. به محض اطلاع، آماده شد که به عیادتش برود. جوانترها، از اینکه رجایی در چنان موقعیتی به عیادت او می رود، ناراحت بودند. اعتقادشان بر این بود که خط بازرگان، مخالف خط دولت است و کارشکنی هایی هم از سوی جناح وابسته با او، در کار دولت می شود. نام بازرگان را از فهرست دوستان انقلاب حذف کرده بودند و می رفت که در سیاهه مخالفان ثبت کنند.

مرا واسطه کردند. به اطاقش رفتم و جریان را به او گفتم، لبخندی زد و گفت: سال های سلام و علیک من با بازرگان، از سن این بچه ها بیشتر است. عیادت از بیمار، شرط جوانمردی است. او عوض شده است، من که عوض نشده ام و به عبادتش رفت.

بازرگان در بیمارستان آیت الله طالقانی اوین بستری بود و چنین نشان می داد که قدرت حرف زدن زیاد را ندارد. اطرافیانش تذکر دادند که با او زیاد صحبت نشود! رجایی به طرفش رفت و او را در بستر بیماری بوسید.

از جمله حرف هایی که به او زد، یکی این بود که گفت: حالا با ماشین از اتوبان که می آمدم، یاد روزهای تشکیل نهضت آزادی افتادم. یاد روزهایی که مخفیانه به دیدار هم می آمدیم. یاد مبارزات گذشته برای اسلام.

بازرگان با صدای گرفته و آرام، رو کرد به رجایی و گفت: انحصارطلبی بهشتی کار را به اینجا کشاند! کاش بهشتی دست از انحصارطلبی بر می داشت!

از بیمارستان که خارج شدیم، رجایی، همان رجایی موقع ورود به بیمارستان بود. بدون هرگونه تغییر، نگاهش کردم و فهمید که چه می خواهم بگویم.

گفت: تقصیری ندارد. به او هم این طور القا کرده اند که بهشتی انحصارطلب است. او یک روز به خاطر این توهمی که برایش ایجاد شده، باید به درگاه خدا استغفار کند!