عید فطر ماه به مثابه پیروزی بر طاغوت نفس
اکنون وقت آن است مومنین آن چه را در ماه رمضان آموخته اند و در راه خودسازی و بهسازی به کار برده اند ابراز بدارند، با کلمات و حرکات، بلکه در قلب و درون، با تمام وجود و احساس، و با شعار آمیخته باشعور و فریاد برون و درون
عید، روزی است که خداوند برای جوایز رحمانی اش و انعام رحیمی خویش از میان روزها برگزید، روزی که بندگان بعد از یک ماه اعتراف به بندگی و طلب آمرزش و عرض نیاز و تمنا، فراتر از ظن و گمانشان اعطا می کند. فطر، عید اولیاء الله و روزه دارانی است که گوی سبقت را از دیگران ربوده اند و در این روز فرا خوانده شوند تا جوایز و هدایان را دریافت کنند. از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «اذا کان صبیح یوم الفطر نادی مناد اغدوا الی جوائزکم؛ زمانی که صبح روز عید فطر می شود منادی [از آسمان] ندا می کند، صبح زود به دنبال گرفتن جوایزتان باشید.
واژه «عید» از ریشه عود گرفته شده و به معنای بازگشت است، و واژه «فطر» از فطرت گرفته شده و به معنای سرشت است. بنابراین عید فطر، یعنی بازگشت به فطرت و سرشت.
بازگشت از این نظر که آیا رابطه ما با فطرت پاک انسانی به طور صحیح برقرار است یا نه؟ آیا آن اعماق روح و فطرت پاکی که خداوند به ما داده و بر اثر حجاب های جهل، انحراف و گناه، زنگار بر رویش نشسته، در کلاس ماه رمضان زنگارها زدوده شده اند یا نه؟ که اگر چنین است باید ابتدای نجات و آغاز پیروزی بر طاغوت نفس رادر نماز عید فطر اعلام بدارند و جشن بگیرند.
اکنون وقت آن است مومنین آن چه را در ماه رمضان آموخته اند و در راه خودسازی و بهسازی به کار برده اند ابراز بدارند، با کلمات و حرکات، بلکه در قلب و درون، با تمام وجود و احساس، و با شعار آمیخته باشعور و فریاد برون و درون که: «الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر و لله الحمد والحمدلله علی ما هدانا و له الشکر علی ما اولانا؛ خدا بزرگ تر از آن است که توصیف گردد. آری چنین است، معبودی جز خدای یکتا و بی همتا نیست، و خدا بزرگ تر از آن است که وصف شود، حمد و سپاس اختصاص به ذات پاک خدا دارد به خاطر آن که ما رادر راستای پاکسازی و بهسازی هدایت کرده، و شکر او را که جمعیت ما و امت ما رابرترین جمعیت و امت قرار داده است.»
رمضان اندک اندک پایان می پذیرد، و به انتهای خود می رسد، مسلمانان در مکتب رمضان و روزه، در پرتو آیات قرآن و نیایش هاو تقویت صبر و اراده، پس از فراگیری و آموزش به خودسازی پرداخته اند; اینک جشن می گیرند که در راه پر دست انداز جهاد اکبر، با گام های استوار عبور کرده اند و به مقصود رسیده اند. چرا که برای انسان بازگشت به خویشتن، فرا رسیدن بهار معنویت است؛ مانند درختانی که پس از گذران زمستان سرد زمستانی، به بهار رسیده اند و درمسیر حرکت قرار گرفته اند، به راستی چه عیدی شیرین تر و چه پیروزی ای شکوهمندتر ازبازگشت به خویشتن، و پیروزی بر طاغوت نفس اماره؟ که فطرت را زیر پای سهمگین خود منکوب کرده است.
چهار عید در اسلام در اسلام به طور رسمی چهار عید وجود دارد که عبارت اند از: عید قربان، عید غدیر، عید جمعه و عید فطر، عید قربان جشن ایثار و فداکاری است، و مسلمان در این رابطه به خویشتن باز می گردد که آیا به باطن و ماهیت چنین عیدی رسیده است یا نه آن گونه که ابراهیم خلیل (ع) قهرمان توحید رسید، و حسین بن علی (ع) آن را در کربلا تکمیل کرد. عید غدیر جشن ولایت و امامت است و انسان مسلمان با ژرف اندیشی به خویشتن می نگرد که آیا انتخاب او در مسئله بسیار مهم رهبری، صحیح بوده است یا نه؟ که در بینش اسلام ناب، مسئله بسیار عمیقی است، و از ارکان زیربنایی نظام اسلام است، که اگر او نباشد هیچ یک از مفاهیم اسلام، ارزش و اصالت خود را نمی توانند نشان دهند. عید جمعه بازگشت به خویشتن است که نقش اساسی درپیشبرد اهداف، و وصول به مقصود دارد، و به راستی که برقراری اتحاد و یک رنگی وهمدلی مسلمانان، وسیعترین و ژرف ترین برکات را برای آنها به ارمغان خواهد آورد.
ولی آیا می دانید که اگر عید فطرت و خودسازی نباشد، عیدهای دیگر تکمیل نخواهدشد. اگر چنین عیدی در زندگی انسان تحقق یابد همه روز، روز عید است چنان که امیرمومنان علی (ع) فرمود: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه و شکر قیامه، و کل یوم لا یعصی الله فیه فهو عید; (1) امروز تنها عید کسانی است که روزه آنها در پیشگاه خدا پذیرفته شود، و عبادت های شبانه آنها مورد پذیرش خداوند شده باشد، و هر روزی که گناه نکنی روز عید تو است.» حضرت علی (ع) این سخن را از سرچشمه وحی گرفته بود، چرا که وقتی خطبه رسول خدا (ص) را در مسجد پیرامون فضایل ماه رمضان شنید، از آن حضرت پرسید: «بهترین کار در ماه رمضان چیست؟» پیامبر (ص) پاسخ داد:
«الورع عن محارم الله عزوجل; (2) ورع و پرهیزکاری از آن چه خداوند حرام نموده است می باشد; یعنی همان خودسازی و بازگشت به فطرت پاک توحیدی».
مسئله عید و فطرت در قرآن
برای این که مسئله «بازگشت به فطرت» را که ماهیت عید فطر را تبیین می کند، بهتر بفهمیم و به اهمیت آن، بهتر و عمیق تر پی ببریم، مسئله عید و فطرت را به طور خلاصه از دیدگاه قرآن، مورد بررسی قرار می دهیم.
در قرآن مجید کلمه عید یک بار آمده، که در رابطه با حضرت عیسی (ع) و حواریون وشاگردان مخصوص او است، به این ترتیب که: آن شاگردان مخصوص برای تکمیل ایمان خودبه عیسی (ع) گفتند: «آیا پروردگار تو می تواند غذایی از آسمان (مائده) برای مابفرستد؟» حضرت عیسی (ع) از این تقاضا که بوی شک و تردید می داد، نگران شد و به آنها فرمود: «از خدا بترسید اگر ایمان دارید.» ولی به زودی حضرت عیسی (ع) دریافت که مقصود آنها مشاهده معجزه بزرگ از عیسی (ع) است، تا در پرتو دیدار آن، قلبشان پاک و سرشار از اطمینان و یقین گردد، از این رو به خدا عرض کرد: «اللهم ربنا انزل علینا مائده من السماء تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیه منک؛ (3) خداوندا! مائده ای از آسمان بر ما بفرست تا عیدی برای اول و آخر ما باشد و نشانه ای از تو.» و از آن جا که روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزی و پاکی و ایمان به خدابوده است، حضرت مسیح (ع) آن را «عید» نامیده است، و مطابق روایات چون «مائده» در روز یک شنبه نازل شده، مسیحیان این روز را مانند جمعه مامسلمانان، روز عید می دانند و تعطیل می کنند. نتیجه این که در قرآن کلمه «عید» به عنوان تکمیل ایمان، و وصول به مرحله یقین که اساس خودسازی است، مطرح شده است.
بنابراین ما که پیرو قرآن هستیم، باید به مسئله عید به عنوان محور پاکسازی وبهسازی بنگریم. عید فطر وقتی برای ما عید واقعی است که در مسیر خودسازی، پیروزشده باشیم، و تحول عمیقی در ما پدیدار شده باشد.
اما در مورد فطرت، باید توجه داشت که قرآن با صراحت، خداشناسی و دین رامسئله ای فطری می شمرد. آیات متعددی در قرآن به این مطلب دلالت دارد، از جمله درآیه 30 روم می خوانیم: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیهالاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم; ای پیامبر! روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده، دگرگونی درآفرینش خدا نیست.»
این آیه با صراحت بیان کننده آن است که دین اسلام بر اساس فطرت و سرشت و نهاد انسان می باشد، و دستورهای آن همه و همه هماهنگ با درون ذات وجود انسان است، و اگر فطرت از دستبرد جهل، خرافات، تبلیغات غلط و تربیت های ناسالم، محفوظ باشد، همان را می خواهد که آیین ناب اسلام آن را می خواهد، و خداوندآئینش را بر اساس نیازهای فطری بشر تدوین نموده است. و اگر انسان دارای فطرت نخستین، به دور از حجاب ها و زنگارها باشد، بدون هیچ گونه تردید و دغدغه، راه توحید و دستورهای صحیح الهی را می پسندد و برمی گزیند، معنای جهاد اکبر و مبارزه بی امان با طاغوت نفس این است که پرده ها و حجاب ها و زنگارها را از روی فطرت پاک برداریم و آن را پیروی کنیم.
فطرت در تعبیرات دانشمندان بر دو گونه است: فطرت عقل و فطرت دل. فطرت عقل یعنی استدلال روشن عقلی، که انسان بعد از رسیدن به کمال عقل بامشاهده نظام جهان و دقت در اسرار هستی، بی درنگ به این حقیقت منتقل می شود که محال است، این نظام و اسرار شگفت انگیز معلول مبدئی فاقد عقل و شعور باشد و این «عقل فطری» بدون نیاز به استاد و معلم به مقصود می رسد، ولی فطرت مفهوم دیگری نیز دارد که از آن تعبیر به «فطرت دل» می شود، که تفسیر فطری بودن دین با این تعبیر، صحیح تر و مناسب تر به نظر می رسد.
و منظور از آن این است که انسان وقتی به اعماق جانش می نگرد، نور حق را می بیند، و ندایی را با گوش دل می شنود، ندایی که او را به سوی مبدا علم و قدرت بی نظیر هستی دعوت می کند، که گاهی از آن تعبیر به «درک وجدانی» می شود، مانند آن که وقتی انسان یک گل زیبا را می بیند، بدون مقدمه و استدلال به زیبایی آن پی می برد و از آن لذت می برد.
اینک پس از این بیان به اصل بحث باز می گردیم که «عید فطر» به معنای بازگشت به فطرت است، یعنی مساله جهاد اکبر و خودسازی در ماه رمضان، انسان را به مقامی می رساند که پرده های جهل، هواپرستی و خرافات و هرگونه موانع ضد فطرت، از سر راه فطرت برداشته می شود، و انسان مسلمان در این هنگام به فط رت ناب خود که از درون ذات وجودش می جوشد باز می گردد، همان فطرتی که آیینه صاف خدانما و حق نما است; همان پیامبر باطن که اگر از اسارت زنجیرهای جهل و هواپرستی آزاد گردد، راهنمای کامل و دقیق انسان به سوی کمالات است. و به طور روشن موجب سعادت انسان می گردد.
هرگاه انسان در پرتو فیوضات و برکات ماه رمضان و عبادت روزه، به این درجه رسید، به حقیقت مفهوم عید فطر رسیده است، و آغاز ماه رمضان در واقع برای او عیداست و باید جشن پیروزی بگیرد، وگرنه هرگز برای او عید نخواهد بود.
جالب این که در آیه مذکور، دین «قیم» و استوار و به عبارت دیگر خالص و ناب، آن دینی است که با فطرت بی آلایش و سالم آمیخته شده باشد.
نکته قابل توجه این که شواهد زنده متعدد عینی وجود دارد که نشان دهنده فطری بودن ایمان به حق است; مانند واقعیت های تاریخی که نشان می دهد، در میان هر ملتی در هر دوره ای اعتقاد به خداشناسی و مذهب وجود داشته است، چنان که شواهدباستان شناسی و آثار و علائم به جا مانده از دوره های قبل از تاریخ بیان کننده این واقعیت است.
مطالعات روانی و اکتشافات روان کاوی در ابعاد روح انسان نیز شاهد دیگری برفطری بودن اعتقادات دینی است، روان شناسان چهار تمایل عالی و اصیل را به عنوان ابعاد چهارگانه روح معرفی می کنند که عبارت اند از حس دانایی، حس زیبایی، حس نیکی، و حس مذهبی. که این خود نیز دریچه دیگری بر فطری بودن دین است. (4)
شاهد دیگر بر واقعیت فطری بودن دین حق، «ناکامی تبلیغات ضد مذهبی» است، که در همه جای دنیا مشاهده می شود، فروپاشی شوروی و کمونیسم در عصر حاضر یکی ازنمونه های آن است.
و هم چنین تجربیات شخصی در سختی هاو رنج ها شاهد دیگر بر توجه انسان به خواست فطرت یعنی خداجویی و پناه آوردن به حق است، که در قرآن در آیات گوناگونی به این مطلب اشاره شده است.
شاید بهتر باشد این بحث را با چند گفتار از پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) پایان ببریم:
در حدیث معروفی از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم فرمود: «کل مولود یولد علی الفطره حتی لیکون ابواهما اللذان یهودانه و ینصرانه؛ (5) هر نوزادی بر فطرت اسلام ودین خالی از شرک آفریده شده است، و رنگ هایی همچون یهودیت و نصرانیت انحرافی است که از طریق پدر و مادر به آنها انتقال می یابد.» و امیر مومنان در ضمن گفتاری می فرماید: «فبعث فیهم رسله، و واتر الیهم انبیائه لتستادوهم میثاق فطرته؛ (6) خداوند رسولان خود را به سوی انسان ها فرستاد و انبیای خود را یکی پس از دیگری ماموریت داد تا وفای به پیمان فطرت را از آنها مطالبه کند.» نتیجه این که نباید فطرت را که همانند آیینه خدانما و حق جو، در درون، ما را راهنمایی می کند، و آیین حق را نشان می دهد به باد فراموشی بسپاریم، بلکه باید در پرتو جهاد اکبربه ویژه در ماه رمضان خود را به این مرحله برسانیم تا از این پیامبر و چراغ فروزان درون بهره مند گردیم.
پی نوشت ها
1- سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 428.
2- شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 295.
3- مائده (4- آیه 114.
4- شرح این مطلب در کتاب «حس مذهبی یا بعد چهارم روح انسانی» ترجمه مهندس بیانی آمده است.
5- علامه طبرسی، تفسیر جمع الجوامع، ذیل آیه 30 روم.
6- سید رضی، نهج البلاغه، خطبه اول.