فتنه "نه غزه - نه موشک" چه فاجعه ای در آستین داشت؟
به گزارش مشرق، محمد ایمانی در کانال تلگرامی خود نوشت:
فاصله ها را برداشته اند. چنان که از فاصله 1982 کیلومتری، می توانید ببینید بمب های آمریکایی با حمایت انگلیس و فرانسه و آلمان، چه بر سر مردم غزه می آورد.
78 سال پس از جنایت آمریکا در هیروشیما، حجم بمب هایی که بر سر مردم غزه ریخته اند، با انفجار اتمی در هیروشیما برابری می کند.
جنگ جهانی که شاخ و دُم ندارد. ایرانِ بیطرف و گرفتار پهلوی ها، دو بار در جنگ اول و دوم اشغال شد. غذا و آذوقه را اشغالگران غارت کردند و چند میلیون ایرانی در اثر قحطی جان باختند.
جنگ جهانی تمام نشده، بلکه تازه آغاز شده. 25 سال قبل در اندیشکده امریکن اینترپرایز و نظائر آن، پروژه هایی مانند قرن جدید آمریکایی و خاورمیانه جدید را نوشتند و سپس به دو همسایه ما و فلسطین و لبنان حمله کردند.
نامش را جنگ جهانی چهارم گذاشتند! نام ایران در میان بیست و چند کشور اسلامی، و جزو اولین هایی بود که باید آماج حمله قرار می گرفت؛ مقارن وادادگی مدعیان اصلاحات و برافراشتن پرچم تسلیم در دولت و مجلس.
آن جنگ که به فرجام دلخواه نرسید، نقشه جنگ دیگری را ریختند؛ که کیسینجر و موشه یعلون (وزیر جنگ اسرائیل) نامش را جنگ جهانی سوم گذاشتند؛ باز هم هدف کانونی ایران بود و باز هم با هوشیاری و همت جمهوری اسلامی، شکست خوردند...
این روزها تصاویر جنایات اسرائیل (با فرماندهی آمریکا)، چنان سبعانه است که برخی از ماها حتی دل مان نمی آید ببینیم؛ چه رسد به تجربه کردن. لاف زن های حقوق بشر هم روی خود را سمت دیگری گرفته اند.
تاریخ و تصویر کلان منطقه، با ما حرف می زند، اگر بینا و شنوا باشیم. این که: برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی - که در نظام "جهانی"، ضعیف پامال است. اگر منطق غربگرایان پیش رفته بود، اکنون وضعیت ایران و تهران، بدتر از فلسطین و غزه بود.
اکنون در اثر برانگیختگی افکار عمومی، کسانی در سیما و رسانه ها، جنایات اسرائیل را محکوم می کنند، که طوطی صفتانه می گفتند:
«موشک دوربرد میخواهیم چه کار»، «کشور مشکل پوشک دارد شما رفتهاید سراغ موشک»، «برای رونق اقتصاد و اجرای برجام، باید به سراغ برجام2 و 3 با موضوع قدرت نظامی و نفوذ منطقهای ایران برویم»، «میدان، ضد دیپلماسی و منافع ملی عمل میکند»، «روزگار آینده، روزگار گفتمان است، نه موشک»، و «اگر اقتصاد آلمان و ژاپن پیشرفت کرده، بعد از جنگ جهانی دوم، از داشتن نیروی نظامی محروم شدند؛ پولهایشان آزاد شد و اقتصاد را درست کردند».
این ادبیات مغالطه، کمک به برنامه آمریکا و اسرائیل و ناتو برای خلع قدرت نظامی و منطقه ای ایران بود و اگر به اجرا در می آمد، امروز دیگران بودند که به بمباران ملت ما را تماشا می کردند. دشمن جرئت نمی کند، چون از بازدارندگی قدرتمند ایران در دو سطح نظامی و منطقه ای (عمق نفوذ راهبردی) خبر دارد.
گویندگان آن ادبیات مسموم علیه، همان هایی هستند که با شعار "نه غزه، نه لبنان" (دیکته وزارت خارجه اسرائیل) هم آوایی کردند. هدف، نابودی حماسه 40 میلیون ملت ایران در انتخابات 1388 بود.
آنها در اغتشاشات پاییز 1401 نیز، با گروهک های تجزیه طلب و تروریستی هم افق شدند که دیکته موساد (زن، زندگی، آزادی) را پوششی برای جنایت و آشوب کرده بودند.
دست بر قضا اینجا هم، "یگان عملیات رسانه ای موساد" در شبکه اینترنشنال را کسی اداره می کرد که قبل از متواری شدن، معاون وزیر ارشاد در دولت خاتمی بود.
چگونه باور کیم طیفی که یک سرش به پیمانکاری پروژه های موساد می رسد، دلش با ملت ایران و ملت فلسیطن و دیگر آسیب دیدگان جنایات "صهیونیسم مسیحی" همراه است؟! آنها بدون ابراز برائت و جبران، در مظان اتهام هستند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.