"فلسفه" استاد علوم یا پادو؟! / درنگی در مدعیات کارشناس برنامه "زاویه" در خصوص نسبت فلسفه با علوم انسانی
چندی پیش برنامه "زاویه" شبکه چهار سیما با حضور دو تن از اساتید فلسفه، موضوع مهم ارتباط فلسفه و علوم انسانی را به بحث گذاشت که حاوی دو مدعا در این خصوص بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چندی پیش برنامه زاویه شبکه چهار سیما با حضور دو تن از اساتید فلسفه موضوع مهم ارتباط فلسفه و علوم انسانی را به بحث گذاشت.
حاصل دیدگاه یکی از طرفین بحث، دو مدعا در خصوص نسبت فلسفه با علوم انسانی بود:
الف) فلسفه نباید و نمیتواند برای علوم دیگر مبانی دست و پا کند؛
ب) فلسفه تنها میتواند تسهیلگر گفتگوی اندیشمندان علوم انسانی باشد.
مهدی عبدالهی، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در یادداشتی که در اختیار تسنیم قرار داده است، به بررسی و بازخوانی تاریخی مدعیات فوق پرداخته است که در زیر میخوانیم:
مسئله تحول در علوم انسانی از موضوعات به روز فضاهای علمی کشور است و بر اهل فن پوشیده نیست که اختلاف نظرهای شدیدی میان اندیشمندان این حوزه وجود دارد تا آنجا که حتی موافقان تحول در علوم انسانی موجود نیز رویکرد واحدی به مسئله ندارند و راهکار پیشنهادی ایشان برای تحقق این تحول متفاوت است.
در این مجال تنها به دو مدعای پیش گفته میپردازم.
روشن است که پیش از اظهارنظر در خصوص نسبت فلسفه با علوم انسانی باید مقصود خود را از فلسفه مشخص کنیم. اینکه چه کاری از دست فلسفه برای علوم انسانی برمیآید، بسته به آن است که فلسفه را چه بدانیم.
1. فلسفه در یونان باستان و قرون وسطی به اصطلاحی عام بر مجموعه معرفتهای نظری و عملی اطلاق میشد. اما
2. در دوران رنسانس، با افزایش فزاینده توجه به علوم تجربی، طبیعیات و ریاضیات (بهجهت نقش بنیادین آن در علوم تجربی) از فلسفه جدا شده و در کسوت علومی مستقل و غیرفلسفی به حیات خود ادامه دادند.
پیامد استقلال طبیعیات و ریاضیات از فلسفه آن بود که از این پس وقتی فلسفه بهصورت مطلق بهکار میرود، اختصاص به فلسفه اولی دارد. فلسفه در این معنای جدید، تنها به آن بخش از معارف بشری اشاره دارد که به مباحث فلسفه اولی میپردازد که موضوعش "موجود بما هو موجود" است.
3. گسترش تجربهگرایی کار را بدانجا رساند که پوزیتویستهای منطقی مفاهیم و گزارههای غیرحسی را فاقد معنای معرفت بخش دانستند. بدین ترتیب، در دوره نخست پیدایش فلسفه تحلیلی، وظیفه فلسفه چیزی جز تحلیل مفاهیم نبود.
از نظر پوزیتویستهای منطقی، تفکر فلسفی معادل تحلیل منطقی مفاهیم و قوانین علوم تجربی بود. به اعتقاد ایشان، فلسفه از اساس به یک فعالیت زبانی یا مفهومی تبدیل شد. اما
4. پس از فروپاشی پوزیتویسم، از دهه 1950میلادی به بعد، مفهوم جدیدی از فلسفه تحلیلی پای به عرصه نهاد که تا زمان حاضر رو به گسترش است. در این معنای جدید، بهجای آنکه محور مسائل فلسفی "موضوع" باشد، "روش عقلانی حل مسائل" محور و ملاک تفکیک فلسفه از علم قرار گرفته است. یکی از نتایج این گسترش معنایی فلسفه آن بود که شاخههایی از معرفت به وجود آمدند که مشخصه آنها اضافه شدن فلسفه به یک موضوع یا رشته علمی دیگر بود؛ فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه دین، فلسفه فیلم، فلسفه فوتبال و...
در مغربزمین، دو نگرش اصلی در نسبت میان فلسفه و علوم اجتماعی وجود دارد. یک دیدگاه، فلسفه را در جایگاه "پایهگذاری" و "استادی" نشانده و معتقد است فلسفه بنیادیترین حقایق را راجع به ما انسانها و ماهیت جهانی که در آن زندگی میکنیم و نیز قواعد رسیدن به چنین شناختی را وضع میکند. ازاینرو "بنیاد"هایی برای پژوهشهای انجامشده در رشتههای خاص فراهم میآورد. اما نگرش دوم، فلسفه را پادو یا شاگرد علوم اجتماعی میداند.
بهزعم طرفداران دیدگاه دوم (که ریشه در سخن جان لاک در دیباچه رساله پیرامون فهم بشر دارد) تفکر بیعمل یا برج عاجنشینی نمیتواند شناخت معین یا معتبری از جهان بهدست دهد. شناخت تنها از دل تجربه عملی، مشاهده و آزمایش منظم بیرون میآید.
بنابراین علوم خاص لازم نیست منتظر فلاسفه بمانند تا آنان بنیادهایی را در اختیارشان قرار دهند و یا به آنها بگویند به چه چیزی باید فکر کنند. بلکه فلسفه باید آماده باشد تا هر زمان دانشمندان در پی کشف طرز کار طبیعت برمیآیند، آنان را کمک و حمایت کند.
امروزه فلاسفه غربی تمایلی به نگرش نخست ندارند. ولی در اینکه فلسفه چه نوع کمکی میتواند به علوم داشته باشد، چند دیدگاه متفاوت وجود دارد. برخی وظیفه فلسفه را زدودن خار و خاشاک پیشداوریها و خرافات تفکر عرفی از مسیر قطار علم میدانند، برخی دیگر معتقدند فلاسفه میتوانند در اصلاح روشهای تحقیقی مورد استفاده دانشمندان از تخصصشان در منطق و روشهای استدلال استفاده کنند.
از آنچه گفتیم، روشن است که دو مدعای یادشده از سوی استاد مدعو زاویه، در معنا و برداشتی خاص از فلسفه ریشه دارد که در سنت فلسفه تحلیلی در اثر سیطره حسگرایی به بار آمده است. ادامه دارد...
معاون وزیر علوم: در بومیسازی و اسلامی کردن علوم، موفق نبودهایم / به دنبال تغییریم نه سخنرانی عاملی: آمریکاییها در زمینه حکمرانی اینترنت با احدی مذاکره نمیکنند / عدهای تا اسم شبکه ملی اطلاعات را میشنوند ترش میکنند حداد عادل: تمامی رشتههای دانشگاهی اسلامیسازی میشوند