قحطی و روزگار سخت ایرانیان
تهران - ایرنا - وقوع جنگ جهانی اول و هجوم ارتشهای بیگانه به ایران باعث به وجود آمدن قحطی هولناکی شد که روزگار را بر ملت سیاه کرد تا آنجا که بخش قابل توجهی از جمعیت ایران آن روز به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماریهای ناشی از آن از بین رفتند.
جنگ اول جهانی در آستانه اتمام بود که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هر کدام شمشیر و شلاقی بر داشتند به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند. یک سوار نامش قحطی، دیگری آنفلوانزای اسپانیایی و آخری وبا بود. طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پائیزی در برابر حمله این سواران بیرحم فرو میریختند. هیچ غذایی پیدا نمیشد، مردم مجبور بودند هرچه را که می توانستند بجوند و بخورند. به زودی گربه، سگ و کلاغ را نمیشد، یافت. حتی موشها نسلشان بر افتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله میکردند. در هر گوشه و کنار، اجساد مردگان بیکس و کار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند؛ اینها بخشی از نوشته محمدعلی جمالزاده درباره قحطی ایران در جنگ جهانی اول است.
جنگ جهانی اول و جرقه قحطی
سوم اوت 1914 میلادی جنگ جهانی اول آغاز شد، احمدشاه قاجار تازه به 18 سالگی رسیده و تاجگذاری کرده بود و قدرت و اختیاری نداشت، بنابراین اوضاع داخلی کشور سامان نداشت اما ایران با روسیه تزاری، عثمانی (متحد آلمان) و هند (مستعمره انگلیس) همسایه بود و این همسایگان ایران را محل تاخت و تاز نیروهای خود قرار دادند، احمدشاه پس از گذشت سه ماه از آغاز جنگ فرمان خود را مبنی بر اعلان بیطرفی در جنگ خطاب به مستوفیالممالک رییس الوزرا صادر کرد؛ فرمانی که در آن آمده بود: نظر به اینکه در این اوقات متأسفانه بین دول اروپا نایره جنگ مشتعل است و ممکن است این محاربه به حدود مملکت ما نزدیک شود و نظر به اینکه روابط ودادیه ما بحمدالله با دول متخاصمه برقرار است برای اینکه عموم اهالی از نیات مقدسه ما در حفظ و صیانت این روابط حسنه نسبت به دول متحاربه مطلع باشند، امر و مقرر میفرماییم که جناب مستطاب اجل اشرف افخم اکرم مهین دستور معظم مستوفیالممالک، رییس الوزرا و وزیر داخله فرمان ملوکانه را به فرمانفرمایان و حکام و مأموران دولت ابلاغ دارند که دولت ما در این موقع مسلک بیطرفی را اتخاذ و روابط دوستانه خود را با دول متخاصمه کماکان حفظ و صیانت مینماید و به این لحاظ مأموران دولت را باید متوجه نمایند که نباید وجها منالوجوه برا و بحرا کمک به همراهی یا ضدیت هر یک از دول متخاصمه نموده یا اسلحه و ادوات حربیه برای یکی از طرفین تدارک یا حمل کنند و باید از طرفداری با هر کدام از دول متحاربه پرهیز و احتراز کرده، مسلک بیطرفی دولت متبوعه خود را کاملا رعایت کنند و در تکمیل حفظ بیطرفی و صیانت روابط حسنه باز آنچه هیات دولت ما مصلحت داند و به عرض برسد در اجرای مقررات آن امر ملوکانه شرف صدور خواهد یافت.
بنابراین فرمان مستوفیالممالک رییس الوزرا در 9 آبان 1293 خورشیدی با صدور بیانیهای به طور به رسمی بیطرفی ایران را در جنگ بینالملل اعلام داشت اما طرف های درگیر، اهمیتی به این اعلام بی طرفی نگذاشتند و حدود 70 هزار سرباز روس نواحی شمال غربی ایران را در طول سرحدات عثمانی اشغال کردند و نیروهای عثمانی نیز در برابر پیشروی نیروهای متفقین به خاک ایران حمله کرده و در نزدیکی تبریز جنگی میان آنها و نیروهای روس در گرفت تا به این صورت به واسطه همین اشغال، قحطی شمال تا جنوب کشور را فرا بگیرد به گونه ای که جان لارنس کالدول می نویسد: کمبود مواد غذایی به ویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران به ویژه مناطق شمالی، حاشیهای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد. حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود در چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوهجات حقیقتا هشداردهنده است و همین اتفاقها هم افتاد.
وضعیت مردم
قحطی در ایران بیداد می کرد و همه روزه کودکان، زنان و سالمندان بسیاری را به کام مرگ می کشاند. نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار می کردند. عجیب تر اینکه ارتش انگلیس مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین، هند و حتی از آمریکا به ایران شد. به همین دلیل هم وضعیت به گونه ای بود که داناهو خبرنگار جنگی که به عنوان افسر اطلاعات وارد ایران شده بود، می نویسد: همدان شهر وحشت بود، اجساد دفن نشده قربانیان، اعم از زن و مرد و کودک در خیابان ها و اطراف مقرهای انگلیسی ها ریخته بود. یکی از پیش نمازهای همدان که برای اجرای مراسم تدفین مردگان مختصر پولی به او می دادند، می گفت در نیمه اول ماه مه، روزانه یک صد و شصت مراسم تدفین برگزار کرده است. بازماندگانی که گرسنگی آنها را به پوست و استخوان تبدیل کرده، گیاهخوار شده اند و علف های روی زمین را مانند حیوانات می خورند.
جعفر شهری نویسنده و شاهد این قحطی بزرگ می نویسد: اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم وار بر روی هم انباشته شده، کفن و دفن آنها میسر نمی گردید و قیمت گندم از خرواری 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آنها حاضر به فروش نمی شدند.
میرزا خلیل خان ثقفی پزشک دربار در خاطرات خود در خصوص اوضاع تهران می نویسد: از یکی از گذرگاه های تهران عبور می کردم. به بازارچه ای رسیدم که در آنجا دکان دمپختپزی بود. رو به روی آن دکان، 2 نفر زن پشت به دیوار ایستاده بودند. یکی از آنها پیرزنی بود، صغیرالجثه و دیگری زنی جوان و بلندقامت. پیرزن که صورتش باز بود و کاسه گلینی در دست داشت، گریه کنان گفت: ای آقا، به من و این دختر بدبختم رحم کنید؛ یک چارک از این دمپخت خریده و به ما بدهید، مدتی است که هیچ کدام غذا نخورده ایم و نزدیک است از گرسنگی هلاک شویم.
به این صورت در زمان قحطی، شکل همه عوض شده و مردم دیگر به انسان شباهتی نداشتند. همه با چشمانی گود افتاده چهار دست و پا می خزیدند و علف و ریشه درختان را می خوردند. هر چه از جاندار و بی جان در دسترس بود به غذای مردم تبدیل شده بود.
آمار کشتهها در ایران
درباره تعداد تلفات یا قربانیان غیر نظامی ایران در جریان جنگ جهانی اول، ارقام متفاوتی ذکر شده است. از یک میلیون تا بیش از هشت میلیون تن. محمدقلی مجد، مورخ ایرانی در کتاب «قحطی بزرگ و نسل کشی ایرانیان در فاصله سال های 1917 تا 1919»، تعداد ایرانیان قربانی جنگ جهانی اول را بیش از هشت میلیون تن برشمرده است. مجد جمعیت ایران را در زمان آغاز جنگ، 18 تا 20 میلیون تن تخمین زده و مدعی است که حداقل 40 درصد از مردم ایران در اثر قحطی و بیماریهای ناشی از جنگ جهانی اول مردند. احمد کسروی در آثار خودش این مدعا را مطرح کرده بود که مصائب ناشی از جنگ جهانی اول، یکسوم جمعیت ایران را به کام مرگ کشاند.
وزارت امور خارجه آمریکا نیز در ژانویه 1900 میلادی از هیات نمایندگیاش در تهران میخواهد که جمعیت ایران را به واشنگتن گزارش کند. وزیر مختار آمریکا در همین خصوص پاسخ میدهد که در ایران آمار رسمی وجود ندارد اما اروپاییان مقیم ایران و افرادی که نظرشان معتبر است، جمعیت ایران را 12 میلیون تن میدانند. علاوه بر آن سفارت آمریکا در 1910 میلادی جمعیت ایران را 13 تا 15 میلیون تن گزارش کرده و وزیرمختار آمریکا تأکید می کند که ایرانیان تحصیلکرده و مطلع جمعیت ایران را در 1910 میلادی حدود 17 میلیون تن میدانند. در همین گزارش با استناد به میزان مصرف روزانه نان، جمعیت تهران 400 هزار تن قید شده و در 1917 میلادی نیز بر اساس تعداد آرای انتخابات مجلس چهارم، جمعیت تهران بیش از 500 هزار تن اعلام شده است. با توجه به ارقام موجود در گزارشهای هیات نمایندگی آمریکا در ایران، اگر جمعیت 1910 میلادی ایران 15 میلیون تن باشد، بهطور طبیعی در 1920 میلادی این جمعیت باید به 18 تا 20 میلیون تن میرسید. در صورتی که منابع آمریکایی و انگلیسی در 1920 میلادی جمعیت ایران را 10 میلیون تن گزارش کردهاند. والاس اسمیت موری شارژدافر آمریکا در تهران نیز در گزارش 1925 میلادی خود اعلام میکند، یک سوم جمعیت ایران در قحطی سالهای 1918-1917مردهاند. جمعیت تهران نیز به 200 هزار تن رسیده یعنی 60 درصد کاهش یافته است.
*س_برچسبها_س*