دوشنبه 2 مهر 1403

قلبی همپای چشمان دخترک

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع

پدیده های بسیاری برای ما غرق در شعار و کلیشه ها شده است. آنقدر کلیشه که گاهی همین شعارها مانعی بر سر راه درک درست از پدیده های پیرامون ماست. «معلولیت، محدودیت نیست.» این یکی از صدها کلیشه ایست که در ذهن داریم. رقیه دختر نابینای بوشهری از آن دسته افراد است که خط بطلانی بر همه کلیشه های اجتماعی کشیده است...

«رقیه رستم جبری» آنگونه که مادرش می‌گوید پاییز سال 76در شش ماهگی از زمان بارداری مادر به دنیا می آید. بدلیل وزن کم به ناچار باید در دستگاه نگهداری می شد و مادر جوان یک‌ماه از دیدن جگرگوشه اش محروم می شود.

چهارماه به سختی گذشت. مادر رقیه در این باره به ایسنا می‌گوید:«متخصص شبکیه بعد از معاینه گفت دختر شما چشمش مشکل داره و دید نداره. دنیا رو سرم خراب شد. دختر من، دختری که بعد از 40 روز سختی کشیدن در بیمارستان و مراقبتهای سختی که در خونه انجام داده بودم حالا می گفتن نابیناست. نمیتونستم قبول کنم دخترم نابینا باشه. دکتر برای معاینات کاملتر نامه داد و رفتیم تهران. بیمارستان لبافی نژادی، دکتر سهیلیان بعد از کلی سختی و دوندگی گفتند هر دو چشم رقیه نابیناست.»

رقیه با تمام مشکلاتی که داشت قد کشید و کم کم به سن مدرسه رسید. دوران ابتدایی تا دانشگاه برای او و پدر و مادرش حکایت های بسیاری از مبارزه و شوق به زیستن است که شنیدنش درس‌های زیادی دارد.

مادر رقیه از مشکلات و نبود کتاب های درسی برای نابینایان می گوید:«رقیه رو وقتی برای ثبت نام به مدرسه ی نمونه اتحاد بردم، مدیر مدرسه به من گفت: من با این دختر نابینا باید چه کار کنم؟ مدرسه ی نمونه که مثل مدارس عادی نیست. به جز کتب درسی کتب کمک درسی هم دارن. گفتم شما ثبت نامش کنین بعدا خواهید دید به مشکلی برنمیخوره. من هم کنارش هستم و نمیذارم به مشکلی در درس خوندن بربخوره.»

او ادامه می دهد:«بچه های نابینا در دبستان کتابهای درسی رو به طور کامل به خط بریل دارن، اما در دوران راهنمایی و دبیرستان فقط کتابهای اصلی مثل زبان، عربی، قرآن، فارسی، ریاضی دارن بقیه ی کتابها به صورت صوتی هست. که رقیه صوتی نمیتونست درس بخونه، من خودم کتابها رو براش می خوندم و نکته برداری می کردیم. حتی کتب کمک درسی رو هم خودم براش می خوندم.»

مادر رقیه می‌گوید روزهای اول معلم ها نمی دانستند چطور باید به رقیه آموزش بدهند و او چگونه باید جواب سوال ها را می داد. «من همیشه مدرسه بودم و بهشون کمک می کردم و توضیح می دادم که چگونه باید بهش دروس رو انتقال بدن. 20 روز گذشت. از مدیر و ناظم گرفته تا معلم ها و دانش آموزان فهمیدند که رقیه فقط نابیناست و از لحاظ استعداد و موارد دیگه با بچه های عادی فرقی نداره»

امروز رقیه نه تنها دانشجویی ممتاز در رشته ی روانشناس است که حافظ و مدرس قرآن است. او همچنین علاقمند به موسیقی سنتی و فعال در رشته های هنری همچون مجسمه سازی. دیپلم زبان انگلیسی و مدارک کامپیوتر را با توانایی و اراده قوی خود بدست آورده و همچنین کتابی از دلنوشته های خود با عنوان " واژه های رنگی" را به انتشار رسانده است.

رقیه با مادر خود دنیا را شناخت و لمس کرد، یاد گرفت و پیشرفت کرد و امروزه تبدیل به فردی با سواد و هنرمند شده و مقام اول جشنواره حفظ قرآن را کسب و هر ساله به عنوان دانشجوی نمونه از وی تقدیر می شود.

او به تازگی مشغول نوشتن کتاب جدیدش است و برای هر بار نوشتن از دستگاه بریل استفاده می کند و مجبور است هر چند وقت یکبار این دستگاه را به امانت بگیرد.

این دختر روشندل می خواهد در بین مردم حضور داشته باشد. رقیه به خبرنگار ایسنا می‌گوید:«معلولیت چیز بدی نیست و واقعیتی است که در جسم ما وجود دارد. معلولیت، توهین و یا کوچک کردن شخصیت کسی نیست وکلمه معلول از علت می آید و یعنی علت و نقصی وجود دارد، ولی چیزی که این موضوع را بدتر میکند" شرایط اجتماع" است.»

جامعه نیازمند آموزش است. همزیستی وپذیرش معلولین در اجتماع و حضور در عرصه ی عمومی حلقه ی گمشده ی رشد و شکوفایی آنهاست.

انتهای پیام