ماجرای دستور رهبر انقلاب به قوه قضاییه که باعث تغییر نگاه کمیته بینالمللی المپیک به ورزش ایران شد
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، جمعی از مدالآوران، ورزشکاران، مربیان و دستاندرکاران کاروان ورزشی ایران بعد از حضور در رقابتهای المپیک و پارالمپیک 2024 پاریس سهشنبه 27 شهریور با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار ضمن تبریک و تشکر از اعضای کاروان ورزشی ایران بهدلیل شاد کردن دل مردم به تشریح بعضی موارد از جمله ارتباط ورزش قهرمانی با هویت...
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، جمعی از مدالآوران، ورزشکاران، مربیان و دستاندرکاران کاروان ورزشی ایران بعد از حضور در رقابتهای المپیک و پارالمپیک 2024 پاریس سهشنبه 27 شهریور با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار ضمن تبریک و تشکر از اعضای کاروان ورزشی ایران بهدلیل شاد کردن دل مردم به تشریح بعضی موارد از جمله ارتباط ورزش قهرمانی با هویت ملی و وظایف مدیریت ورزش کشور در جهت حمایت از ورزشکاران برای اعتلای کمی و کیفی این موفقیتها پرداختند.
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در اولین مطلب از پرونده «ایران قوی، ورزش قوی» گفتگویی تفصیلی با سیدمناف هاشمی، دبیرکل کمیته ملی المپیک جمهوری اسلامی ایران داشته و به بررسی این محورها پرداخته است.
امروز ورزش قهرمانی فقط ورزش نیست، بلکه با هویت ملی و امید ملی ارتباط وثیقی پیدا میکند موضوعی که البته در دیدار اخیر ورزشکاران المپیک و پارالمپیک هم به آن اشاره شده؛ این نگاه چقدر در مدیریت ورزش و حتی خود ورزشکارها مورد توجه است؟
من فکر میکنم که ما، در گذشته، به آنچه حق ورزش بود و به نتایجی که از ورزش به دست میآمد خیلی دقت نداشتیم؛ اگر دقت داشتیم، خصوصاً روی همین پیامهایی که رهبر انقلاب در این سالها دادند، و اگر عمیقاً وارد این مباحث میشدیم و این را به عنوان یک منشور و دستور کار برای خودمان دنبال میکردیم، باید نتایج خیلی بهتری میگرفتیم.
امروز، ورزش از نگاه اقتصادی بسیار مهم است؛ هم در حوزهی جوانان، هم در حوزهی اشتغال، هم در حوزهی سرگرمی و شادابی جامعه، هم در حوزهی فرهنگی و اجتماعی. بهمرور، هرچه جلوتر آمدیم، دیدیم ورزش در دنیا خیلی جایگاه دارد و بین ملتها ارتباط و صمیمیت به وجود میآورد. وقتی منشور المپیک را آدم میبیند، متوجه میشود که منشور المپیک فقط مدال نیست، بلکه جمع شدن ملل مختلف در کنار همدیگر است و آن وحدت و همدلی و هماهنگیای که بین کشورها شکل میگیرد، نتیجهی همان نشستهایی است که مثلاً در شورای المپیک آسیا یا در سطح المپیک اتفاق میافتد و از همهی قارهها، آدمهای مختلف، بهترینها، نخبهها، با جوانمردی، کنار هم در دهکدهی المپیک یا در دهکدهی بازیهای آسیایی در مسابقات جمع میشوند.
البته یک جاهایی بیرحمی هم هست، چون بالاخره ورزش است و فضا فضای رقابت است؛ ولی درعینحال، آنها هم شیرین است و آدم آنها را هم لمس میکند. در کنار اینها، مباحث مالی و اقتصادیای به نام «اقتصاد ورزش» وجود دارد که میتواند انسانهای بسیاری را در باشگاهداری، در ورزش حرفهای و در ورزشی که برای مردم جذابیت دارد، مشغول بکند؛ مثالش رشتههای توپی در ایران خودمان است که متأسفانه هیچکدام از رشتههای توپی ما نتوانستند کسب سهمیه بکنند. اگر یک رشتهی توپی ما مثل فوتبال که پنجاه سال است کسب سهمیه نکرده در المپیک پاریس حاضر بود، این شادابیای که شما در جامعه دیدید حداقل دو برابر میشد.
همانطور که رهبر انقلاب در دیدار اخیر اشاره کردند ورزشکاران ما وقتی در میدانهای جهانی حضور پیدا میکنند، یک مسئولیت ملی و فراملی را بر دوش خودشان احساس میکنند. طبیعتاً چنینی احساس مسئولیتی از سوی قهرمانهای کشورمان، وظیفه مسئولین ورزش را سنگینتر میکند. به عنوان یک مسئول در حوزه ورزش قهرمانی چه ارزیابیای از اقدامات انجام گرفته از سوی مدیران ورزش کشور دارید؟
ورزشکاران ما نشان دادهاند که مثل یک سرباز برای کشور هستند؛ یک سرباز، هم برای ملتش، هم برای خانوادهاش، هم برای خودش؛ یعنی آیندهی خودش را هم میتواند بسازد؛ و از اینها مهمتر، من میگویم شاید بعضی از جملات من بیانگر کوتاهیهای ما و گذشتگان باشد و اگر این کوتاهیها اتفاق نمیافتاد، ما حداقل در ده رشته باید به فینال نزدیک میشدیم. ما به عنوان مدیران ورزشی و رؤسای فدراسیونها، اولاً باید در استعدادیابی اینها را خوب شناسایی کنیم؛ خوب که شناسایی کردیم، باید برایشان امکانات و تجهیزات در سطح رقبای خارجیشان تعریف بکنیم. ما نمیتوانیم از یک ورزشکارمان در ژیمناستیک توقع داشته باشیم که طلا بگیرد، نقره بگیرد یا برنز، ولی امکانات آن کشورهایی را که با آنها رقابت میکند نداشته باشیم. ما باید شرایط تأمین این خروجی را هرچه باشد، هموار کنیم؛ یعنی اردو بگذاریم، سفر بگذاریم، اعزام بگذاریم، استعدادیابی بکنیم، حقوق بدهیم، دغدغهی ورزشکار را کم بکنیم، دغدغهی فدراسیون را حل بکنیم تا به آن هدف برسیم. ما در المپیک، 41 سهمیه داشتیم که اگر مثلاً 80 سهمیه میشد و در رشتههای متنوع دیگر هم میبود، باعث میشد این رشتهها در شهرستانهای خودشان هم توسعه پیدا کنند و همهی نگاه ما به سمت وزنهبرداری و کشتی و تکواندو نباشد. البته عرض کردم که چهار رشتهی دیگر هم الان به آن اضافه شد، چون وارد فینال شدند؛ معنایش این است که سنگنوردی ما در آینده امیدوار به مدال است و راهی را که باید در ده سال طی میکرد، در این دو سال طی کرد؛ ولی اگر از بیست سال پیش شروع میکردیم، اختلافات ژیمناستیک نبود، اختلافات والیبال نبود، مشکلات فوتبال نبود، آنها هم باید پیش میرفتند.
در واقع، ورزش قهرمانی یک لوکوموتیو است که اگر موتور آن روشن شده و راه بیفتد و خیلی واگنهای دیگر را هم به راه میاندازد.
آفرین! راه میافتد و خیلی چیزها را راه میاندازد. الان شما تکواندو را ببینید؛ چهار سهمیه داشتیم و چهار مدال! یعنی صددرصد مدال؛ این باعث میشود که از الان رشتهی تکواندو در ایران یک رونق خاص دیگری میگیرد. خیلیها را من میشناسم که مثلاً دوست داشتند در یک رشتهی دیگر تمرین کنند یا هدفشان معلوم نبود، اما مسیر تکواندو را پیدا کردند و دیدند میشود اینجا مدال گرفت، یک ایرانی مدال گرفته، دومی گرفته، سومی گرفته، چهارمی هم گرفته. کمااینکه پیشبینی فدراسیون تکواندو و خود ما هم این نبود؛ شانس کسب مدال برای این عزیزان قائل بودیم، ولی ما به یک یا دو مدال، آنهم در سطح پایینتر از طلا فکر میکردیم. همین نگاه را برای وزنهبرداری هم داشتیم، برای کشتی آزاد هم داشتیم که به آن نرسیدیم، ولی در کشتی فرنگی به آن رسیدیم.
موفقیتهایی به این شکل در ورزش قهرمانی، چقدر بر رشد ورزش همگانی که مجدداً بهعنوان یک مطالبه از مسئولین توسط رهبر انقلاب مطرح شد اثرگذار خواهد بود؟
درست است که عرض کردم ما در ورزش قهرمانی عقب بودیم ولی، هم ورزشکاران ما، هم فدراسیونهای ما و هم ما داریم متوجه این عقبماندگی میشویم. حالا من هدف بعدیمان را در یک جمله بگویم، بعد بیایم سراغ سؤال شما. ما در حوزهی قهرمانی، برای بازیهای آسیایی ناگویای ژاپن که دو سال دیگر است و برای المپیک لسآنجلس، از همین الان کارمان را شروع کردهایم، با این هدف که ده رشتهمان باید در لسآنجلس به مدال فکر کند یا در بازیهای آسیایی ناگویای ژاپن، در مقایسه با هانگژوی چین، باید دو برابر در رشتههایمان بتوانیم هدفگذاری کنیم. پس، از همین الان باید برایشان هزینه کنیم، پول خرج کنیم، اردو بگذاریم، تحت کنترل داشته باشیم؛ چون اگر این رشتهها فعال بشود، ورزش همگانی هم پشت سرش میآید.
بنابراین، ورزش همگانی و سلامت جامعه باید برای ما جایگاه بالایی داشته باشد. «ما» که میگویم، یعنی ورزش کشور که هم ما در آن دخیلیم، هم وزارت ورزش در آن دخیل است. ورزش ایران دو متولی دارد، درحالیکه در جاهای دیگر دنیا دو متولی یا نیست یا اگر هست، اولویت با المپیک آن کشور است؛ چون سنجشی که در دنیا در حوزهی ورزش قهرمانی میشود، با المپیک میشود و متولی ورزش قهرمانی در دنیا آیاُوسی (1) است، آیاُوسی هم نمایندگیهای خودش را به عنوان اِناُوسی یا کمیتههای ملی المپیک کشورها میشناسد. ولی در ایران، به هر دلیلی، ما وزارت ورزش را داریم که هم در حوزهی ورزش پایه و همگانی تلاش میکند، هم در حوزهی قهرمانی دارد تلاش میکند که قسمتی از وظیفهاش است آموزشوپرورش و آموزش عالی و کارگری و مانند اینها هم دارند کار میکنند و همهی اینها در حوزهی المپیک متمرکز نیست.
گسترش ورزش همگانی چه تأثیری بر کاهش هزینههای جسمی و اخلاقی جامعه خواهد داشت؟
در حوزهی سلامتمحوری، ورزش همگانی اینقدر مهم است که اگر شما مثلاً هزار میلیارد تومان برای ورزش همگانی و سلامتمحور هزینه بکنید، حداقل ده هزار میلیارد تومان در حوزهی درمان به نفع سلامت جامعه میشود. شما فقط همین بُعد اقتصادیاش را ببینید؛ با همین نگاه، ورزش سلامتمحور و همگانی باید در تمام سطوح همهگیر بشود. یکی که میآید متولی ورزش کشور میشود، باید چنین ادعایی را بکند، چنین تعهدی را باید بدهد؛ باید بگوید الان مثلاً دوازده درصد مردم ایران دارند ورزش همگانی میکنند، من این را به چهل درصد میرسانم؛ چگونه؟ هنر جامعهی ورزش این است که تشویق بکند، قهرمانی را الگو قرار بدهد، ورزش همگانی را فعال بکند، امکانات جادهی سلامت را در پارکها با هماهنگی شهرداریها و سایر دستگاهها و وزارتخانهها فعال بکند که بتواند آن بهره را ببرد. این بهره فقط مادی نیست من بُعد مادیاش را گفتم بلکه بحث امید به زندگی هم در کنارش هست؛ ورزش همگانی تأثیرات معنوی و روحی و روانی بر کل اعضای خانواده، روستا، شهر و کل استان و کل جامعه دارد. البته من نمیتوانم بگویم ما اینها را درک نکردهایم، ولی هنوز به آن افتخاری که در اینها هست توجه نکردهایم.
تصویری از وضعیت فعلی ورزش همگانی دارید؟
ما، چون در حوزهی قهرمانی و المپیک هستیم، طبیعتاً آمار من نمیتواند مستند باشد؛ ولی به جهت تجربیاتی که در حوزهی وزارت ورزش دارم آن چهار سال و خردهای که بین سالهای 92 تا 96 معاون پشتیبانی وزارت ورزش بودم واقعیت این است که آنجوری که باید جدی بگیرند ندیدم که مثلاً در قالب کوهنوردیها و پیادهرویهای دستهجمعی در یک برنامهی شهربهشهر یا روستابهروستا، با تأمین امکانات و نیازهای اولیهی ورزش همگانی به شکل مشارکتی و مردمی در همهی نقاط کشور اجرا شود.
ببینید! الان تحرک کودکان ما و بچههای ما خیلی کم شده، درحالیکه ما همهی ابزارهای تشویقی وزارت ورزش، صداوسیما و دستگاههایی مثل آموزشوپرورش و آموزش عالی را داریم. ما الان به عنوان حوزهی قهرمانی، الگوی آنها هستیم، ولی ابزارهای آن در دست ما نیست، به خاطر همان دومدیریتی بودن کار یا نبود انتخاباتها در کمیتهی المپیک. به نظر من، ما نیاز به یک تقسیم وظیفهی درست و یک هدفگذاری درست داریم. مدیرانی که مسئولیت قبول میکنند چه در کمیتهی المپیک، چه در وزارت ورزش باید متعهد بشوند به یک سری قولوقرارهایی با مردم و آن مسئولیت و صندلیای که اشغال کردهاند. اگر بتوانیم پاسخگوی چند سال مأموریت خودمان باشیم، باید ادامه بدهیم؛ در غیر این صورت، حتماً باید فضا را برای دیگران مهیا کنیم.
اینها قابل حل است، به شرط اینکه این تعامل در آن سطح بین وزیر ورزش و کمیتهی المپیک باشد، این اشکالات را رفع بکنند و به سمت آن هدف بروند؛ به سمت آن هدفی که در المپیک، ما را به طلا برساند تا همهی کشورهای دنیا، از هر ملیتی، در آن سالن به پرچم جمهوری اسلامی ایران تعظیم کنند؛ این میشود افتخار نهایی و خیلی چیزهای دیگر که در غرور ملی، در شادیبخشی به جامعه، در رونق آن رشته و در اقتصاد ورزش تأثیرگذار است. من در یکی از سخنرانیهای حضرت آقا (2) حضور داشتم، ایشان در ده جملهی پیاپی تشکر کردند، فرمودند تشکر میکنم از آن ورزشکاری که پرچم را آنجا به اهتزاز درآورد، تشکر میکنم از آن دخترخانمی که با حجاب توانست آنجا رقابت کند، تشکر میکنم از مسئولان سختکوش حوزهی ورزش؛ ولی به نظر من، ما لایق اینهمه تشکر نبودیم و نیستیم، چون خیلی جای کار بیشتری داریم و من فکر میکنم کوتاهیهای زیادی اتفاق افتاده.
یک مطالبه همیشگی از سوی رهبر انقلاب توجه به وضعیت معیشت قهرمانان است. در این راستا چه تکالیفی را متوجه خود میدانید؟
یک سمت مدیریت ورزش است. سمت دیگر هم ورزشکار است که با همهی کمبودها، از عمر و زندگی و جوانیاش مایه گذاشته تا مثل یک سرباز پرچم کشورش را به اهتزار در بیاورد لذا ولو اینکه خود ورزشکار هم توقعی نداشته باشد این توقع از مدیریت ورزش هست که شرایطی را برای او فراهم کند تا در شرایط مناسبی از نظر تامین زندگی و معاش و اشتغال برای پرچم کشور بجنگد. این موضوع بهطور صریح در دیدگاههای رهبر معظم انقلاب و در دیدار امسال نیز مطرح شده است.
این مسئله هم باز دو بُعد دارد؛ ما در آن بُعدی که به المپینها برمیگردد و به کمیتهی المپیک مربوط است، تلاش کردهایم، چون حضرت آقا در همان بیاناتشان توصیه کردند که به معیشت ورزشکارها و اشتغالشان برسید. ما در این قسمت هم تلاش کردیم که نسبتاً رضایتبخش بوده. من مصداقش را بگویم: در همین بازیهای المپیک پاریس، از دو سال قبل آن، یک سری پرداختهای خوب و حقوقهای خوب داشتیم؛ خیلی از ورزشکاران ما شاغل نبودند، دغدغههای خانوادگی داشتند، به آنها توجه کردیم و به اردوهایشان هم رسیدیم؛ در بحث پاداشها، حداقل پنج شش مورد را خودمان برایشان پیگیری کردیم و انگیزهشان را خیلی بالا بردیم. شاید بعضیها بگویند چرا بالا بردید؟ حالا من به عنوان کسی که رئیس کاروان هم بودم دارم میگویم؛ اگر دقت کرده باشید، دو نفر از ورزشکارهای ما در تکواندو، مدالشان در دو سه ثانیهی آخر به دستشان رسید. درست است که چیزهای دیگر خیلی مهم است، ولی پاداش مدال طلا هم برای یک ورزشکار خیلی مهم است! لذا همانطور که شما گفتید، حاضر است مثل یک سرباز که جانش را برای وطنش میگذارد، او هم جانش را به دو دلیل برای آن مدال بگذارد: اولاً برای افتخار و کشورش، ثانیاً برای خودش، چون میگوید خودم هم باید به این نتیجه برسم که آیندهام را درست کنم. خب این پاداش را ما خیلی رشد دادیم، چون کسانی که مدال المپیک میگیرند محدودند.
پس ما در این قسمت موفق بودیم، در بحث حقوق موفق بودیم، در بحث رسیدگی به ورزشکاران، قبل و بعد و حین اعزام، موفق بودیم. یک هماهنگیهایی هم با بیرون از مجموعه کردیم؛ مثلاً حامیان مالیای را پیدا کردیم که به ما کمک کردند. مثلاً یک تفاهمنامهای با شهردار تهران امضا کردیم همانطور که در بازیهای هانگژو این کار را کردیم و یک پاداش ویژهای به ورزشکاران ما از بابت این تفاهم داده میشود، ارقامش هم کم نیست و قابل توجه است؛ اینها برای ورزشکارها مهم است. یا مثلاً یک تفاهمنامهی اولیهای را با وزارت راهوشهرسازی نهایی کردیم در قالب اهدای زمین برای ساخت باشگاه یا مسکن تا ورزشکارانی که در المپیک مدال میگیرند دغدغهی مسکن و مانند آن را نداشته باشند.
آیا این تفاهمنامهها عملیاتی میشود؟
بله، اینها تفاهمنامههایی است که دارد عملیاتی میشود. اتفاقاً قبلاً هم در دورهای که خودم در وزارتخانه بودم، همین تفاهمنامه را با وزارت راهوشهرسازی داشتیم، ولی دامنهاش محدود به کسانی است که در المپیک مدال میگیرند؛ آن چیزی که شما میگویید، دامنهاش بازتر است. مثلاً در بحث اشتغال، ما یا فدراسیونها بالاخره مشکل دوازده مدالآور المپیکیمان را حل میکنیم؛ آقای دبیر در کشتی مشکل اشتغال بعضیها را حل کرده یا مثلاً ما مشکل بعضی از بچههای وزنهبرداری را با ارتباطاتمان حل کردیم، آقای ساعی هم خودش یا با کمک ما مشکلات تکواندوکاران را حل میکند، اما اینها محدودند. آنچه شما میگویید که دامنهاش گستردهتر و سیستماتیک باشد، برمیگردد به قانون اشتغالی که آئیننامهاش در دولت تصویب شده بود تا ورزشکارانی که به یک نقطهای در آسیا و المپیک میرسند، بتوانند اشتغال داشته باشند؛ ولی ردههای پایینتر که به مدال نمیرسند کار سختی دارند که آن قسمت را حاکمیت و نظام و دولت باید ورود کنند، زیرا منابع ما در این حد نیست. من اگر مثلاً در جایگاه معاون وزارت ورزش بودم، الان یک جور دیگر توضیح میدادم؛ میگفتم باید پیشنهاداتی را ببریم در دولت، آئیننامهاش را بگیریم یا ببریم در مجلس، قانونش را درست کنیم. ولی برای المپیکیها، کارهایی را که باید میکردیم تا اندازهای کردهایم.
کار کلان در این زمینه، وظیفهی دولت است و دولت هم یک تلاشهایی را کرده. حتی در حوزهی مسکن، طبق آخرین خبری که دارم، در دولت شهید رئیسی یک مکاتبهای کرده بودند؛ وزیر ورزش وقت یک جلساتی را در کمیسیونهای دولت گذاشت که خود من، به عنوان یک کارشناس، در یک جلسه حضور داشتم و راهنماییهایی به ایشان کردم. در بحث مسکن مهر، در بحث مسکن ملی، یک سازوکاری تعریف شده که انشاءالله اگر همانها دنبال بشود، به نظر من خیلی از ورزشکارها صاحب مسکن و اشتغال هم میشوند.
در موضوع رسیدگی به وضعیت پاداشها در چارچوب مأموریت خودتان، چه تفاوتی بین بچههای المپیک و پارالمپیک وجود دارد؟
با پیگیریهایی که عزیزان پارالمپیک کردند، آخرین خبری که دارم این است که پاداشهایشان باید مساوی باشد. من فقط از این طرف اطلاع دارم و ارقام دقیق آنها را نمیدانم؛ منتها چند بار از زبان مسئولان پارالمپیک و وزارت ورزش شنیدم که با المپیک مساوی است، ولی در دو جای جدا تصویب میشود؛ ما در کمیته ملی المپیک هیئت اجرائی خودمان را داریم، آنها در پارالمپیک هیئت اجرائی خودشان را دارند؛ یعنی تأمین مالی آنها از یک روش دیگر است، بودجه و تأمین مالی ما هم از یک روش دیگر است؛ به همین خاطر، شاید یک تفاوتهای مختصری داشته باشد، چون ما یک نهاد دیگری هستیم و یک شخصیت حقوقی دیگری داریم، آنها هم یک شخصیت حقوقی دیگری دارند؛ ولی آنچه من در این سالها دارم میبینم، مساوی است.
قبل از مصاحبه که گفتگو میکردیم، اشارهای کردید به بعضی از حواشی که از بعد از وقایع 1401 دامن ورزش قهرمانی کشور را هم گرفت و در نهایت با ورود حضرت آیتالله خامنهای به شکل صحیحی مدیریت شد. چه اتفاقی افتاد که منجر به آن شد که حوزه ورزش قهرمانی از این تلاطمهای بیرونی مصون بماند و سرمایههای ملی هم حفظ شود.
بههرحال، در این سه چهار سال اخیر و مشخصاً در حوادث سال 1401، ورزش ما تلاطمهایی داشته، همانطوری که در حوزههای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی کشور هم ما تلاطمهایی داشتیم؛ ولی واقعیت این است که افکار عمومی در دنیا هم حملهشان و نگاهشان به سمت جمهوری اسلامی ایران بود که محدودیتهایی را برای بانوان ما در حوزهی آزادی ورزشکاران به وجود آورد.
اولاً این را بگویم که ما در حوزهی ورزش بانوان، رشد خوبی در این سالها داشتیم، بااینکه گاهی اعلام میکردند ورزش ایران در حوزهی بانوان ضعیف شده. در همین المپیک پاریس، 28 درصد از 41 نفر ما خانم بودند؛ یعنی یازده ورزشکار خانم داشتیم که کسب سهمیه کرده بودند و این رشد خیلی بالایی است.
رهبر انقلاب یک دستور ویژهای را به رئیس قوهی قضائیه دادند که نسبت به احکام ورزشکاران مساعدت کنید و با رأفت ویژهی اسلامی برخورد کنید. هرچند که رهبر انقلاب به خیلی از گروهها این لطف و مساعدت را در مقاطع مختلف و اعیاد دارند، ولی همین نگاه حضرت آقا باعث شد که دید مسئولان آیاُوسی هم به ما عوض بشود و در دیدارهای بعدی این را به نوعی منعکس کردند که چقدر نگاه خوبی در کشور شما وجود دارد.
بههرحال، این مسئله روابط ما با آیاُوسی را بهتر کرد، در حدی که ملاقاتهای خوبی با هم داشتیم، نشان صلح به ایران داده شد و حتی در حوزهی تحریمهای مالی هم که ما در تحریم هستیم و نمیتوانیم از منابعمان استفاده بکنیم، مسئولان آیاُوسی دارند تلاش میکنند که شرایط را برای ما فراهم بکنند تا راحت بتوانیم تعاملات مالی داشته باشیم برای کسانی که در حوزهی المپیک بورسیهی ورزشی میگیرند. نگاهشان در حوزهی بورسیهها خیلی بهتر شده، در حوزهی رسیدگیها بهتر شده، در تعاملات دوطرفه بهتر شده و این فضا به نظر من باید استمرار داشته باشد؛ چرا؟ چون سنجشی که در ورزش دنیا صورت میگیرد با المپیک است و 206 کشوری که در دنیا متعهدند که در آیاُوسی حضور داشته باشند، باید قوانین آنها را هم رعایت بکنند؛ قوانینی که خدای ناکرده به مباحث مذهبی، دینی یا خطقرمزهای کشور ما ورود نکند، همه قابل تحمل و قابل اجرا است. البته یک جاهایی ما شرایط خودمان را داریم، به آنها هم شرایطمان را اعلام میکنیم و وقتی با آنها صادقانه صحبت میکنیم، ما همراهی میبینیم و دیدهایم.
بهعنوان سوال آخر اشارهای هم داشته باشیم به حمایتهای شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی از ورزش بانوان و اینکه به نظر شما این حمایتهای چه تاثیری در رشد و توسعه ورزش بانوان در کشور داشته است؟
ببینید! ماها بعضی از موضوعات اینچنینی را که میخواهیم شروع بکنیم، نیاز به پشتوانه داریم و اگر پشتوانههایی همانند فرمایشات رهبر انقلاب نباشد، خیلیها در کشور هستند که شاید مثلاً مانع رشد حوزهی ورزش بانوان باشند. بالاخره دیدگاههای مختلفی در این موضوع وجود دارد؛ به نظر من، یک بُعد قضیه را دیگر عزیزان نمیبینند و آنهم بُعد ملی کشور و غروری است که بانوان ورزشکار برای کشور به وجود میآورند که شما نمیتوانید این را با هیچ چیز عوض کنید.
رهبر انقلاب همیشه این را حمایت کردهاند و البته حمایتشان در چارچوب بوده، برای دختران ما که حجاب دارند. ایشان عمیقاً این درک را دارند که چقدر سخت است که یک ورزشکار ما با لباسِ ورزشیِ پوشیده، با ورزشکارانی رقابت بکند که شرایط برای آنها جور دیگری است. به همین خاطر، حمایتهای رهبر انقلاب را در حوزهی بانوان، واقعاً در این سالها داشتیم؛ به نظر من، اینها قوت قلبی به جامعهی ورزش است. حتی در بعضی از رشتههایی که پوشش بانوان ما نیاز به اصلاح دارد، یک عدهای باید تلاش بکنند که اصلاح بشود تا آن رشتهها هم در مسابقات بینالمللی حضور داشته باشند. مثلاً اسکیت ما برای اولین بار در بازیهای آسیایی هانگژو مدال آورد، لذا در المپیک هم بانوان ما میتوانند حضور داشته باشند؛ در ژیمناستیک هم همینطور. با رعایت خیلی از اصولی که خودمان باید برایش قوانین تعریف بکنیم، آئیننامه بنویسیم و فرآیند تصویبش را طی بکنیم، آن رشتهها میتواند فعال بشود. به همین خاطر، ما از فرمایشات حضرت آقا به عنوان یک پشتوانه استفاده میکنیم.
البته در بعضی از رشتهها محدودیت صددرصدی داریم، ولی در خیلی از رشتههای دیگر این محدودیت را نداریم و میتوانیم آنجا جبران بکنیم؛ به همین خاطر، این امکان برای کشور هست. در آخرین دورهی المپیک، ما 10 ورزشکار خانم داشتیم، با 65 نفر جمعیت؛ یعنی شما اگر حساب کنید، میشود حدود 15 درصد خانم. ولی در المپیک پاریس، جمعیت ما 41 نفر بود که 11 نفر خانم بودند؛ یعنی حدوداً میشود 28 درصد. در نتیجه گرفتن هم باز اولینهای زیادی داشتیم که دو موردش به خانمها برمیگردد: یکی اینکه ورزشکار خانم ما برای اولین بار نایبقهرمان المپیک شد، مورد دیگر هم اینکه ما دو ورزشکار دختر در تکواندو داشتیم که هر دو مدال آوردند؛ اینها همه جزو اولینها در المپیک ما محسوب میشد. یا مثلاً در تکواندو چهار ورزشکار بردیم، صددرصد مدال گرفتند! اینها به نظر من اتفاقات خوبی بوده که در این دوره افتاد و برای ما تجربه و درسی شده که بهتر است از اینها استفاده بکنیم.
فرمایشات رهبر انقلاب میتواند تبدیل بشود به یک سیاستهای جدید ابلاغی در ورزش کشور و آنهایی که مربوط به وزارت ورزش است، وزارت ورزش عمل بکند، آنهایی که مربوط به کمیتهی ملی المپیک است، کمیتهی ملی المپیک عمل بکند. ما میتوانیم تمام فرمایشات حضرت آقا را به یک منشور تبدیل کنیم و این منشور میتواند سیاستهای کلی باشد و بر اساس آن سیاستهای کلی، بیاییم برای آیندهی ورزش کشور برنامه تعریف بکنیم که این میتواند چشمانداز بیست سال آیندهی ورزش ایران باشد. اگر چنین کاری را ما بتوانیم انجام بدهیم، هر فردی هم در ورزش کشور و کمیتهی ملی المپیک مسئولیت میگیرد متعهد باشد به آن برنامههای کیفی و کمی، به نظر من آیندهی ورزش ایران میتواند به آنچه رضایت مردم ایران و رضایت دولتها است برسد، چون دولتها هم همیشه میخواهند در حوزهی ورزش اتفاقات خوب بیفتد؛ زیرا، هم شادیبخش است، هم جامعه را شاداب میکند، هم وحدت را بین گروههای سیاسی بالا میبرد.