ماندگاری سرودی که سازش طبل و سنج بود / قصه «مسلمانان به پاخیزید»
سرود «معمار حرم» یا همان «مسلمانان به پا خیزید» از جمله ملودیهای ماندگار مرتبط با سرودهای دهه فجر است که تبدیل به اثری تاریخی و فراموش نشدنی در عرصه ملودیهای انقلابی شده است.
سرود «معمار حرم» یا همان «مسلمانان به پا خیزید» از جمله ملودیهای ماندگار مرتبط با سرودهای دهه فجر است که تبدیل به اثری تاریخی و فراموش نشدنی در عرصه ملودیهای انقلابی شده است.
دریافت 983 KBخبرگزاری مهر - گروه هنر - علیرضا سعیدی: سرودهایی که طی سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای ایام دهه فجر انقلاب اسلامی تولید و عرضه میشود، آثار ماندگاری بودند که در مومنانهترین شکل ممکن اجرا و تبدیل به موزههای همیشه همراهی شد که قطعاً در خیل خاطرات ماندگار مردم این سرزمین فراموش نمیشود. شرایطی که غیر از مواردی بسیار استثنا هنوز شاهد تکرار آن در حوزه سرود و آهنگهای انقلابی نیستیم و با وجود تلاشهای خوبی که در این عرصه صورت گرفته اما هنوز نتوانسته جای خالی این نواهای خاطرهانگیز را پر کند.
اما آنچه به مناسبت فرارسیدن ایام دهه فجر امسال بهانهای برای رجوع دوباره به این مقوله مهم و مؤثر اجتماعی شد، کندوکاوی دوباره و البته خاطره ساز برای معرفی برخی سرودها و آثار موسیقایی متناسب با دهه فجر است که گروه هنر خبرگزاری مهر را بر آن داشت تا در روزهای آتی نیم نگاهی دوباره درباره نحوه ساخت و تولید آن داشته باشد.
در هشتمین گام از سلسله گزارشات «بازخوانی مهر از سرودهای فجر» به سراغ سرود «معمار حرم» رفتیم که در میان مخاطبان سرودهای انقلابی به سرود «مسلمانان به پا خیزید» شهرت دارد و از جمله آثاری است که در کنار تعدادی دیگر از ملودیها توانسته در ذهن شنیداری مخاطبان به عنوان یکی از سرودهای ماندگار موسیقایی همچنان جایگاه والای خود را محفوظ کند. سرودی که در ساختاری متفاوت که ملودی آن مبتنی بر چند ساز محدود است، دربرگیرنده غنای محتوایی است که بیش از هر نکته دیگری نقش شاعر و ترانه سرای اثر را برجستهتر کرده است. چرا که شعر اثر به قدری روی محور محتوا پیش روی مخاطبان قرار گرفته که شنونده در جریان ارتباط با آن بلافاصله با ساختار ادبی اثر ارتباط میگیرد، ارتباطی که در جریان مستقیم با اتفاقات و وقایع منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی است که در یک ساختار موسیقایی کمتر تجربه شده آن روزها و یک گروه کُر توانسته یکی از ماندگارترین سرودهای انقلابی را برای ما ثبت کند.
این سرود انقلابی پرمعنا و مفهوم همچنان خودنمایی میکند
این سرود آنچنان با معنا و محتوایش برای شنونده خود نمایی میکند که طی آن دوران و در قد و قامت خود نقش موثری در ایجاد روحیه اتحاد و دفاع از هویت سیاسی - اجتماعی یک ملت ایفا کرد. روحیهای که در آن سالها فقط به دنبال رسیدن یک هدف مشترک با آرمانهای عدالتطلبانه ای بود که آن در کلید واژه انقلاب اسلامی جستجو میشد. شرایطی به شدت جالب توجه که در بهمن 57 و سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسط هنرمندان جسور، شجاع و دارای مهارتی تولید شد که همچنان در ذهن شنیداری ایرانیها حرفهای زیادی برای گفتن دارد و میتوانند شناسه مهمی از معرفی هویت و شرایطی باشند که در آن سالها متولد شد و تبدیل به آثار ماندگاری شد.
سرود «معمار حرم» یا «مسلمانان به پا خیزید» از جمله آثار مهم و موثر مرحوم محمدعلی ابرآویز شاعر، ترانه سرا و آهنگساز پیشگام ادبیات و موسیقی انقلاب است که بیست و سوم آبان ماه سال 1392 در سن هفتاد و پنج سالگی دار فانی را وداع گفت. یک محتوا و موسیقی حماسی - انقلابی که روایت موسیقایی آن فقط با طبل و سنج پیش روی مخاطبان قرار گرفت و در قالبی متفاوت توانست در نقش یک ابزار رسانهای بسیار تاثیر گذار بر مردم آن روزگار تاثیرات خود را داشته باشد.
پیشینه یک شاعر که در خارج هم دلش برای ایران و ایرانی میتپید
در پیشینه فعالیتهای مرحوم محمدعلی ابرآویز آمده است: «محمدعلی (منوچهر) ابرآویز در سال 1317 در محله عودلاجان تهران متولد شد. تحصیلات خود را تا اخذ دیپلم در تهران انجام داد. سپس برای ادامه تحصیل در رشته رفتارشناسی به آلمان و سپس کانادا سفر کرد. در حدود سال 1341 به ایران مراجعت کرد و در طی 7 سال به فعالیت در مطبوعات و رادیوی آن زمان پرداخت. او بعد از گذشت یک سال از بازگشت خود به کشورمان، درسش تمام شده بود و فکر ساختن وطن او را هم مثل خیلیهای دیگر به سرزمینش کشانده بود. با مطبوعات همکاری میکرد و استخدام رادیو شده بود. یک زندگی روتین و بی دردسر که خیلی دوام نیاورد. وقتی با چشمان خودش به شهادت رسیدن یک جوان انقلابی را در میدان ارگ دید، دیگر نتوانست طاقت بیاورد. از رادیو آمد بیرون. اعتراضهای او شکل خودش را داشت: بیرون آمدن از رادیو، تبلیغات گسترده برای کمک به زلزله بوئین زهرا، عکاسی از جنایات شاه و کشتار مردم در تظاهرات رابطهاش را با مطبوعات حفظ کرد، ولی دیگر استخدام هیچ نهاد دولتی نشد.
در ادامه روایت زندگی فرهنگی ابرآویز اینگونه توضیح داده شده که: وی تابستان پنجاه و هفت، انگلیس بود که اخبار انقلاب را شنید. کورسوهای امید سال چهل و یک و دو، حالا چلچراغهای درخشانی شده بود که در چشمان تک تک ایرانیان میدرخشید. برگشت، تا او هم مثل بقیه مردم آنچه دارد برای پیروزی این جریان، در طبق اخلاص بگذارد. دارایی او، هنرش بود. ترانه سرایی و موسیقی دانی. به دیدار بزرگان انقلاب رفت و پیشنهاد داد با هنرش به کمک این جنبش بیاید. همه استقبال کردند. اولین گروه سرود ابرآویز، با هم فکری دکتر مفتح و آیت الله طالقانی از میان جوانانی انتخاب شد که پای ثابت مجالسشان بودند. یک خانه که با هزینه شخصی اجاره شده بود و همسایگانی که همه مراقب لو نرفتن آنها بودند، رفت و آمدهای شبانه و پرخطر در روزهای اوج حکومت نظامی رژیم شاه، و در نهایت آن استودیوی کوچک محل شکل گیری اولین آثار هنری انقلاب اسلامی شد. جایی که محمدعلی ابرآویز و اعضای گروه سرودش شبانه روز کار میکردند و ترانههای انقلابی شان که با الهام گیری از شعارهای مردم در تظاهرات، سروده و ساخته شده بود، نقل محافل آن روزها بود.
حاصل این دوره از فعالیتهای ابرآویز و گروه وی، تولید 18 کاست موسیقی انقلابی ماندگار در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب بود؛ سرودهایی که بعضاً با ذائقه و هنرمندی خود وی در مقام شاعر و تنظیمکننده به گوش مردم رسید و جاودانههایی همچون «بوی گل سوسن و یاسمن آید»، «معمار و طراح حرم» و «سمفونی 17 شهریور» را آفرید. آثار او ویژگی هنری بارزی داشت و آن هم این بود که از شعارهای مردم در موسیقی خود الهام میگرفت. سرودهای وی ارکستر نداشت و شعارهای مردمی تنها با سنج و طبل بیان میشد؛ به شکلی که با ضرب صدای سنج، صدای مرگ بر شاه به گوش میرسید.
ملاقات با آیت الله طالقانی و پیشنهاد ساخت سرودهای انقلابی
این شاعر و آهنگساز فقید موسیقی و ادبیات کشورمان اسفند ماه سال 1357 بود که در گفتگو با یکی از روزنامه آن دوران درباره نحوه ساخت تولید سرودهای انقلابی گفته بود: قصه این سرودهای اسلامی و ملی شنیدنی است و به همین جهت باید به 6 ماه پیش برگردم که هنوز رژیم سابق دست خفه کنندهاش را روی دهانها گذاشته بود. در همان زمان من پیشنهاد ساختن سرودهای اسلامی را با حضرت آیت الله طالقانی مطرح نمودم و این جرأت را به خاطر اینکه ایشان به معنای واقعی روشنفکر و بدور از تعصبات خشک است، پیدا کردم و این طرح را با فکر دیگری که ترجمه آهنگین قرآن کریم بود ایشان پذیرفتند اما از آنجا که حس کردم در حال حاضر ملت مسلمان ایران در راه انقلاب به سرودهای مهیج احتیاج دارد سرودها را جلو انداختیم.
ابرآویز ادامه میدهد: برای سرودن آهنگ از آقایان منفردزاده، شهبازیان، حیدری و میرزاده دعوت کردیم البته آقای خشنود هم آمد که همین باعث شد تم آهنگ به خارج درز کند، در هر صورت میرزاده کارش را خوب انجام داد. در نوارهای ما از ساز زهی کمتر استفاده شد و بیشتر از سنج و طبل و زنجیر و زنگ استفاده شده و چون از نظر نیروی انسانی و بودجه ضعیف است و تولید زیاد بالا نیست از هموطنان خواستیم که نوار را برای فراگیری در اختیار دیگران بگذارند. شعر و آهنگ و صدا از خودم (ابرآویز)، آواز سرودها از محسن هاشمی خواننده جوان و مستعد، اشعار «الم نشرح» و «درای خودفراموشان» از استاد فقیدم احمد سروش، «خمینی امام» و «برخیزید ای شهیدان» از حمید سبزواری است. البته این مجموعه شامل «الله، الله، الله» و «طراح حرم»، «شکنجه»، «از سفر آید»، «درای خود فراموشان»، «الم نشرح»، «والعادیات»، «میدان شهدا» و «خمینی امام» میباشد.
مرتضی قاضی، محقق کتاب خاطرات ابرآویز نیز چندی پیش در مصاحبهای گفته بود: ابرآویز سراینده بسیاری از سرودهای انقلاب اسلامی بوده است. او با مشورت گرفتن از رهبران انقلاب، دکتر بهشتی، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفت بضاعت هنری خود و سازمان تبلیغاتی با تجربهاش را در پیشبرد اهداف انقلاب به خدمت بگیرد و در اوج روزهای حکومت نظامی رژیم پهلوی با هزینه شخصی خود استودیوی موسیقی اجاره کند و مخفیانه به تهیه و تنظیم سرودهای انقلابی بپردازد.
روایت یک کارشناس فرهنگی از روزهای غربت خالق سرودهای انقلابی
اما آنچه از محمدعلی ابرآویز و خدمات ارزشمندش به موسیقی انقلاب هم در گزارشهای قبلی و هم در این نوشتار رسانهای به آن اشاره شده، نگاهی اجمالی و گذرا به فعالیت هنرمندی است که بی ادعا به آنچه اعتقاد داشت، عمل میکرد. شرایطی که متاسفانه در سالهای آخر عمرش در انزوا و کم توجهی سپری شد و شرایط نامطلوبی را برای این هنرمند فقید رقم زد. آنچنان که بسیاری از دوستداران هنر انقلاب در نوشتارهایی لب به انتقاد از این شرایط ابرآویز گشودند. نوشتارهایی که یکی از آنها متعلق به محمدحسین نیرومند از هنرمندان فعال عرصه هنر انقلاب بود که انتشارش در روزگار منتهی به درگذشت مرحوم ابرآویز دربرگیرنده ابعاد مختلفی از زندگی فرهنگی - رسانهای ابرآویز بود.
نیرومند که در زمانی دبیری شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور را به عهده داشت، در بخشی از این یادداشت نوشته بود: عصر روز تاسوعای حسینی در یکی از اتاقهای هتلی در خیابان طالقانی، پیکر نیمه جان مردی روی زمین افتاده است. مسؤلین هتل در تلاش اند در را باز کنند، اما پشت در قفل است. خدمه هتل با هماهنگی نیروی انتظامی در را میشکنند. در کنار آینهی قدی بزرگ که بر زمین شکسته است، پیکر بیجان مردی بلند قامت افتاده است - از پهلوان تختی نمیگوییم که 46 سال قبل در نزدیکی همین هتل از میان ما رفته بود - صحبت از محمدعلی ابرآویز است. او را به بیمارستان منتقل میکنند اما معالجات بی فایده است. صبح روز عاشورا محمدعلی ابرآویز تنهای تنها ما را ترک میکند.
زندگی سی ساله او میتواند یک بیانیه فرهنگی باشد
نخستین بار سال 86 در جلسهای در فرهنگستان با نام او آشنا شدم. شماره تلفن او را پیدا کردم. به او تماس گرفتم و به سراغش رفتم. خانه او در انتهای یکی از کوچههای تنگ و باریک بافت فرسوده محله سرچشمه بود. نمیتوانم وضعیت آن روز این مرد منزوی را تشریح کنم. از این رو تنها به درج عکسی از او در همان سال 86 بسنده میکنم! گرچه در آن سال ابرآویز به کمک وزارت ارشاد و سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به آپارتمان کوچکی در محلهی امجدیه انتقال یافت اما او تا آخرین لحظات عمر تنها ماند. اما محمدعلی (منوچهر) ابرآویز کیست؟ برای شناخت این مرد بزرگ مناسب است خواننده محترم را به بریده مجله اطلاعات هفتگی یا جوانان! منتشر شده در سال 58 ارجاع دهم. درباره آدمها به اندازه ابعاد وجودی و تاثیرگذاریشان میتوان سخن گفت. بسیاری از اینگونه آدمها را نمیتوان در زمان حیاتشان شناخت، به ویژه آن دسته بزرگانی که خود آگاهانه گوشهگیری و انزوا را اختیار میکنند. بدون هیچ گونه مبالغهای استاد محمدعلی ابرآویز یکی از بزرگترین و تاثیر گذارترین هنرمندان معاصری است که نگارنده میشناسد.
در ادامه این متن آمده بود: غرض نگارنده در این سطور کوتاه معرفی این استاد بزرگوار نیست، بلکه معتقدم زندگی سی ساله او میتواند یک بیانیه فرهنگی باشد! برای این ادعا خواننده محترم را به خاطرهای از ایشان ارجاع میدهم. در دههی پنجاه استاد ابرآویز همراه با گروهی از نویسندگان روزنامه اطلاعات وظیفه سوژه یابی این روزنامه را بر عهده داشتند. روزی مردی پر ادعا اما شیرین عقل! ادعا میکند که برای نخستین بار در جهان داروی ضد سرطان را کشف کرده است! این ادعا در روزنامه چاپ میشود. توجه بیش از حد مخاطبان روزنامه به این موضوع باعث میشود تا گروه سوژه یابی روزنامه با ارائه گزارشها و مصاحبههای مختلف، موضوع کشف داروی ضد سرطان را توسط یک کاشف ایرانی به خبر اول این روزنامه و البته جامعه تبدیل کند. اخبار و گزارشهای کشف بزرگ قرن، در مدت یک ماه به خبر اول رسانههای کشور تبدیل میشود. سرانجام پس از گذشت بیش از یک ماه، پای مسئولین وقت وزارت بهداشت به پروندهی کشف بزرگ باز میشود. کارشناسان وزارت بهداشت به بی اساس بودن این ادعای دروغین پی میبرند. طبیعی است که این ماجرا با شکایت وزارت بهداشت به جلب سردبیر روزنامه انجامد.
استاد ابرآویز نقل میکند. مسئولین وزارت بهداشت در جلسه مواخذه سردبیر به شدت از رویه روزنامه در قبال کشف بزرگ قرن انتقاد میکند و روزنامه را به دروغپردازی، هوچیگری و عوام پردازی متهم میکند. در طول این جلسه سردبیر با علم به اینکه حق با مسئولین وزارت بهداشت است سکوت میکند و همه شکوائیهها را صبورانه گوش میدهد. سرانجام او با ذکر جملهی کوتاه به تمام این دادخواست بلند پاسخ میگوید. سردبیر میگوید: «ماجرای یک ماه جنجال مطبوعاتی در ارتباط با کشف داروی ضد سرطان و سکوت تمامی پزشکان این کشور در قبال این موضوع بسیار مهم پزشکی، به واقع بیانیهای است علیه تمامی پزشکان بیسوادی که جرأت تکذیب ادعای یک دیوانه را هم نداشتند.» این پاسخ چنان کوبنده بود که وزارت بهداشت هرگز شکایت خود را از روزنامه دنبال نکردند.
ذکر این خاطره کوتاه از استاد از آن روست که به اعتقاد نگارنده وضعیت زندگی سی سال گذشته و مرگ غریبانه استاد محمد علی ابرآویز شاعر، آهنگساز و تهیه کننده 18 سرود انقلاب اسلامی که تقریباً تمامی آنها با هزینه شخصی خود تولید نموده بود، بیانیهای است علیه مدیریت فرهنگی غیر منصفی که سال هاست چشم خود را بر هنرمندان صبور و بی توقع انقلاب اسلامی بستهاند و تنها بر برادران شغال میگشایند!
متن شعر سرود مسلمانان بپاخیزید به این شرح است:
الا معمار و طراح حرم برخیز چراغ جاودان سوز حرم برخیز
تو ای روح شجاعت نفس آزادی عزادار شهیدان حرم برخیز
بزن دستی به شمشیر الم نشرح طلسم بندگی بشکن بپا برخیز
تو پیک خلوت روحانیان و سینه سوزانی مسلمان مسلح با سلاح شوق و ایمانی
تو شمشیر خدا بر قلب کفار گران جانی غریو لاتخف سر ده، غریو لاتخف سر ده
به گلبانگ مسلمانی به گلبانگ مسلمانی
لاتخف مسلمان، لا تخف بپا خیزید ای مسلمانان، بپاخیزید
الله اکبر الله اکبر / الله اکبر الله اکبر
شنیدید ای مسلمانان بپا خیزیم و جان بازیم بساط دشمن دین را بسوزیم و براندازیم
بپا خیزیم و کاخ خون به یک ضربت فرو ریزیم وجود زشت شیطان را به قعر دوزخ اندازیم
اگر جلاد بی ایمان بخواهد خون ما ریزد من و یاران بهم سازیم و بنیادش براندازیم
اگر جلاد بی ایمان بخواهد خون ما ریزد من و یاران بهم سازیم و بنیادش براندازیم
الله اکبر الله اکبر / الله اکبر الله اکبر
به آهنگ حدی و آیههای گرم و شورانگیز کنون با شور و شیدایی قیامتها بپا سازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم درفش سبز قرآن را در اوج آن برافرازیم
اگر جلاد بی ایمان بخواهد خون ما ریزد من و یاران بهم سازیم و بنیادش براندازیم
تو پیک خلوت روحانیان و سینه سوزانی مسلمان مسلح با سلاح شوق و ایمانی
تو شمشیر خدا بر قلب کفار گران جانی غریو لاتخف سر ده، غریو لاتخف سر ده
به گلبانگ مسلمانی به گلبانگ مسلمانی