یک‌شنبه 4 آذر 1403

مدیران نجومی و نخبگان منزوی و نگران

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
مدیران نجومی و نخبگان منزوی و نگران

به درستی روشن نیست وضع لفظ مدیر نجومی بگیر، نخستین بار توسط چه کسی و با چه هدف و منظوری ترویج شد؛

اما مصادیق آن در حوزه مدیریت دولتی و عمدتا در نهادها و شرکت های شاخص که بودجه آنها افزون بر میلیاردها تومان است نشان داده می شود. در این میان حوزه ورزش و هنر استثناست؛ به‌گونه ای که اکنون اغلب مردم پذیرفته اند که مثلا یک فوتبالیست نامدار یا مجری و بازیگر معروف شایسته حقوق ویژه است.

او می تواند حتی با جت اختصاصی سفر کند، حقوق میلیاردی بگیرد و محبوب هم باشد. اما اگر استادی توانمند یا مدیری قابل که قادر است سازمانی را متحول کند و یا خالق سرمایه ای عظیم شود یک صدم فوتبالیستی حقوق بگیرد؛ با اعتراض وتنبیه مواجه می شود. براستی ریشه این نوع نگاه چیست؟ چگونه است که فی المثل یک‌مربی که اتفاقا جز شهرت کاذب، ارجی ندارد میلیون ها دلار ثروت ملی را قانونا اخذ می کند و لی از یک مدیر کارامد و خلاق - در صورت وجود چنین ویژگی ها - انتظار دریافت حقوقی ناچیز می رود؟ آیا این خود باعث ناکامی و ناکارآمدی سیستم مدیریت و اشاعه فساد و تباهی نیست؟ سالهاست برخی با همین مقایسه های بی اساس ، موجب خالی شدن مراکز تخصصی از انسان های شاخص وتوانمند شده‌اند؛ جالب تر اینکه اغلب مسئولین، مهم‌ترین مشکل کشور را «مدیریت» می دانند در این میان نخبگان؛ اندوهگین و مات یا منزوی می شوند یا جذب کشورهایی که پخته خوار ی مرامشان است؛ آنها با ثمن بخس به جلب سرمایه های انسانی ناب وطن مبادرت می کنند کاری که در شرایط اضطرار؛ نخبه بی حامی تن به آن می دهد.

آخر چگونه ممکن است کسی که قادر است با اندک فعالیتی در بخش غیر دولتی، دهها برابر درآمد بی دغدغه داشته باشد پستی را قبول کند که جز مشقت و آشفته حالی حاصلی ندارد؟ آیا درک‌چنین واقعیت روشنی مشکل است؟ خدمت به مردم البته کار ثوابی است اما برابری حقوق بی در نظر داشتن توانایی ها ی افراد عین بی عدالتی است. درست بیاد دارم اوایل انقلاب و در زمانی که اغلب مردم حقیقتا کار خوب را خدمت به دیگران می دانستند؛ استاندار وقت خراسان اتومبیل های استانداری را در پارکینگ محبوس می کرد و برای همراهی با به اصطلاح «مستضعفین» با دوچرخه به محل کار می آمد! در حالیکه ساعتی در راه بود وجماعت گرفتار، منتظر. بعدها مشخص شد دهها گاو پروار هلندی در مزرعه ای بزرگ دارد!

مشکل البته یک طرفه نیست، مدیران ریا کار، همان کف حقوق وزارت کار هم زیادی شان است! از بس که سواد و علم و تجربه دارند؛ مراد این دسته از نوکیسه ها نیست، که نبودشان آرزوی هر انسان پاکدلی است. حتی آنها که مدارک درشت وپر طمطراق را بر پیشانی دارند که خود برگرفته از فساد علمی دانشگاهی است. لازم به گفتن نیست؛ اهالی هر رشته در هر سازمان و وزارتخانه ای این گونه مدیران را بخوبی می شناسند که همیشه و همواره در سمت های گوناگون مدام در حال خدمتند! آنها فقط عنوان «مدیر » را یدک می کشند . واضح است اگر چنین کسانی،«نجومی» حقوق بگیرند مصیبت اندر مصیبت است.

به نظر می رسد راه حل این معضل؛ تصمیم مدبرانه، قانونی، شفاف و همه جانبه در سطح عالی کشور است تا مدیران قابل و نخبه در صورت توانایی و عملکرد لازم از حقوق و اختیارات مناسب برخوردارشوند با این همه باید پذیرفت که «مدیریت» حاصل علم، تجربه و هنر است که آسان به چنگ نمی اید؛ ولی اگر شخصی توانست شایستگی خود را به اثبات رساند حتی حقوق نجومی هم جبران توانایی هایش را نمی کند.

کد خبر 1576283