مرگ رویای سلطه بر عرب و عجم
با در هم آمیختن توان فکری، سیاسی، اقتصادی و نظامی بلوک غرب و شرق، چراغ سبز تجاوز نظامی به سرزمین صلح و دوستی برای دیکتاتور بعث عراق روشن شد. صدام که سودای جانشینی ژاندارم منطقه را در سر داشت و عرب را بر عجم برتر می دانست یکی از بی رحم ترین و خونخوارترین ارتش تاریخ عرب را در 31 شهریور 1359 روانه ایران زمین کرد و دومین جنگ طولانی مدت قرن بیستم را به پا کرد.
به گزارش ایسنا، نظام نوپای سیاسی ایران نوزدهمین ماه تولدش را پشت سر می گذاشت که فیل صدام، دیکتاتور بی رحم عراق یاد هندوستان کرد. وی راه اجداد خود را در پیش گرفت و نمک بر زخم اختلافات با همسایه شرقی خود پاشید. روابط سیاسی ایران و عراق که از سال 1348 تیره و تار شده بود با تولد نظام جمهوری اسلامی وارد مرحله جدیدی شد. حاکمان عراقی در کمتر از یک دهه دهها بار با ماموران مرزی کشورمان درگیری نظامی پیدا کرده بودند که جدی ترین آن در 21 بهمن 1352 و بار دیگر در سال 1353 بود.
در تجاوز نظامی سال 1352 صدها نفر از ماموران مرزی دو کشور کشته و زخمی شدند و در سال 1353 ده بار حمله نظامی بین ایران و عراق اتفاق افتاد. به گواه اسناد تاریخی در درگیری های این سال از هواپیماها و جنگنده های نظامی استفاده شد. شدت اختلافات بین محمدرضا شاه و صدام به حدی عمیق بود که وقتی از پهلوی پسر پرسیده شد چرا این قدر هلیکوپتر کبرا خریداری می کنید، پاسخ داد: «از همسایهام سوال کنید که چرا اینقدر تانک میخرد. من برای هر تانک عراقی یک کبرای آماده پرواز دارم.»
آخرین درگیری مرزی عراق با ایران بیش از 2928 روز به درازا انجامید. صدام سراسر نوار مرزی غرب کشورمان به طول 1280 کیلومتر مربع را با انواع جنگ افزارهای سنگین و پیشرفته سپاه، تیپ و لشکرهای نیروی زمینی خود مورد تاخت و تاز قرار داد و همزمان هواپیماهای جنگی اش را برای بمباران مراکز حساس و کلیدی کشورمان گسیل کرد. این تهاجم که به تجاوز تمام عیار 9 ساله تبدیل شد علاوه بر میدان نبرد و قتل عام مردم بی دفاع شهرها و روستاها، اقتصاد کلان و زیرساختهای اقتصادی و معیشت مردم را هم درهم کوبید و بیش از 1100 میلیارد دلار خسارت بر جای گذاشت.
با وجودی که سران سیاسی دول متخاصم و مشاوران استراتژیست آنان آغازگر جنگ ایران و عراق را به خوبی می شناختند اما درگیری بین دو ملت مسلمان را به فرصتی استثنایی برای فروش تسلیحات نظامی و آزمایش و ساخت مدرن ترین و مرگبارترین جنگ افزارهای نظامی و شیمیایی بدل کردند و اقتصاد جنگ را با تکیه بر جدال قوم فارس و عرب توسعه دادند و شورای امنیت سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی و اسلامی نیز سیاست سکوت و بیتفاوتی را در پیش گرفتند.
سکوت مسئولان وقت سازمان ملل و شورای امنیت تا 18 آذر 1370 یعنی سه سال و چهار ماه پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران و اعلام رسمی پایان جنگ دو دولت ادامه یافت. خاویر پرز دکوئیار دبیرکل وقت سازمان ملل در قالب گزارشی رسمی به شورای امنیت عراق را تجاوزگر به خاک ایران اعلام کرد. مشخص شدن مقصر 107 ماه جدال نافرجام از نگاه محافل سیاسی و تحلیلگران نظامی به عنوان بزرگترین دستاورد و پیروزی ایران تعبیر شد به خصوص که دولت متجاوز عراق مکلف به جبران غرامت صدها میلیارد دلاری خسارت به زیرساختهای اقتصادی، عمرانی و صنعتی در زمین و دریا و جبران خسارتهای وسیع وارد شده به بخش کشاورزی کشورمان شد.
اما آیا احساس انسانیت سیاستمداران سنگدل و کاسبکار بلوک شرق و غرب موجب شد که صدام را آغازگر جنگ ویرانگر بدانند و به آن اعتراف کنند؟ پاسخ به این پرسش هر چه باشد نمی توان این حقیقت را نادیده گرفت و کتمان کرد که جنگ افزارها و سلاحهای پیشرفته غرب و شرق، خوی حیوانی دیکتاتور عرب را چنان سخت برانگیخته بود که ارضای آن نه در شکست در هم آوردی با ایران اسلامی که در تجاوزی دیگر به کشوری دیگر آرام می گرفت. حمله عراق به کویت درست چند ماه پس از مرگ رویای سلطه صدام بر خاورمیانه و جهان عرب چنان عمال دست نشانده عرب و اربابان تمامیت خواه آنان را دچار وحشت کرد که دیری نپایید طومار این بعثی وحشی را در هم کوبیدند.
شورای امنیت سازمان ملل به سرعت رنگ عوض کرد و سیاست سکوت و بیتفاوتی را که 11 سال در قبال ایران در پیش گرفته بود را کنار گذاشت و به سرعت دست به کار شد و متجاوز به کویت و متعرضان به مقررات جدیدالوضع را پای میز محاکمه نشاند.
پس از پایان جنگ تحمیلی هیاتی از سوی دبیرکل وقت سازمان ملل، خاویر پرز دکوئیار در سال 1370 به تهران آمد تا خسارتهای وارد شده به ایران را برآورد کند. در گزارش این هیات خسارتهای مستقیم به ایران 97 میلیارد دلار برآورد شد که این عدد به اذعان مقامات سیاسی و کارشناسان اقتصادی کشورمان یک دهم خسارت 1100 میلیارد دلاری تخمین زده شده بود.
در گزارش دبیرکل وقت سازمان ملل به اعضای شورای امنیت آمده بود: از 24 استان ایران پنج استان صحنه نبرد بود و 11 استان دیگر هدف حملههای هوایی و موشکی مکرر قرار گرفت. این 16 استان، دو سوم جمعیت 50 میلیونی کشور را در خود جای میداد. مقامات کشورمان نیز بیش از 50 شهر و شهرستان و نزدیک به 4000 روستا را به میزان مختلف متحمل خسارت اعلام کردند. آنان اعلام کردند در این جنگ ویرانگر تعداد زیادی روستا و آبادی نیز با خاک یکسان شدند که در آمار سازمان ملل متحد نیامده بود.
بر اساس گزارش هیات سازمان ملل کل واحدهای مسکونی تخریب شده بیش از 13 هزار واحد و تعداد واحدهای با خسارت شدید 190 هزار واحد اعلام شد و تاثیر مخرب جنگ بر مناطق مسکونی و غیر نظامی اسفبار توصیف شد همچنین در این گزارش اعلام شد حدود یک میلیون و 250 هزار نفر از مردم کشورمان مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدند.
گزارش سازمان ملل، خسارتهای وارد شده به تولید ناخالص ملی کشورمان را نیز در بر داشت. در این بخش از گزارش آمده بود: تولید ناخالص ملی ایران به قیمت های ثابت از 3127 میلیارد ریال در سال 1979 به 2843 میلیارد ریال در سال 1988 و به 2048 میلیارد ریال در سال 1988 کاهش یافته است یعنی 30 درصد سقوط کرده است. همچنین در بخش سرمایهگذاری ها، کاهش چشمگیری اتفاق افتاد یعنی از 575 میلیارد ریال در سال 1979 به 294 میلیارد ریال در سال 1988 رسید.
این گزارش همچنین از آسیب های گسترده به بخش های صنعتی، کشاورزی، نفتی، ترابری، میراث فرهنگی، اقتصاد ملی، زیست بوم و مردم ایران پرده برداشت.
دوراندیشی امام خمینی در پیش بینی جنگ تحمیلی
رهبر فقید دوراندیش و حکیم کشورمان با شناختی که از روحیه جلادان و دیکتاتورهای تاریخ داشتند پس از پیروزی بر دیکتاتور پهلوی همواره ابراز امیدواری می کردند مستضعفان جهان نباید اجازه دهند سران تمامیت خواه غربی و استکباری همچنان بر سرنوشت شان تسلط داشته باشند. ایشان در نوزدهم فروردین سال 1359 در پیامی بهمناسبت قطع رابطه سیاسی و دیپلماتیک آمریکا با ایران با ابراز خوشحالی از این موضوع، بیان کردند: «ما امیدواریم که نابودی سرسپردگانی مثل سادات وصدامحسین نیز بهزودی انجام گیرد و ملتهای شریف اسلامی با این انگلهای خائن آن کنند که ملت ما با محمدرضای خائن کرد؛ و بهدنبال آن، برای آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع روابط با ابرقدرتها خصوصا آمریکا کنند.»
ایشان در این پیام اضافه کردند: «صدامحسینهمچون شاه مخلوع، چهره قبیح غیراسلامی و غیرانسانی خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف کمر بسته و با مسلمانان مظلوم برای رضای کارتر، آن کند که مغول کرد و با علمای اسلام آن کند که رضاخان و محمدرضا پهلوی با علما و روحانیون و سایر طبقات کردند.» رهبر فقید کشورمان تصریح کردند که صدام «باید بداند که با این اعمال ضداسلامی، گور خودش و رژیم تحمیلی غیرانسانی و غیرقانونی بعث را با دست خود میکند.»
امام امت همچنین خطاب به مردم عراق متذکر شدند: «بهپاخیزید و قبل از آنکه این رژیم فاسد همهچیز شما را تباه کند، دست جنایتکار او را از کشور اسلامی خود قطع کنید.» ایشان صدام را «سفاک» توصیف کردند و از ارتش عراق خواستند که از «این مخالف اسلام و قرآن» اطاعت نکنند و «دست آمریکا را که از آستینصدامبیرون آمده» قطع کنند.
امام (ره) یک روز بعد در پیامی که مخاطبش ملت ایران بودند در واکنش به اخراج ایرانیان از عراق، حکومت عراق را «رژیم منحوس بعث» توصیف کردند که «خود را برای معارضهبا اسلام و مسلمین آماده کرده است». معمار انقلاب اسلامی تاکید کردند که «ملت مسلمان ایران و عراق، سردمداران آنان را بهجای خودشان مینشانند و آنان را از صحنه خارج و بهدست فراموشی تاریخ میسپارند.»
امام خمینی، صدام را «در معرض هلاک» دانستند و تاکید کردند که وی در عراق مشغول «جنایت» است و «دستش تا مرفق به خون جوانان غیور عراق آلوده است.» ایشان حکومت صدام را «دشمن مردم عراق» و «رژیم منحوس بعث» و «رژیم فاسد» توصیف کردند و ابراز امیدواری کردند که «چون رژیم شاهنشاهی به زبالهدان تاریخ افکنده شود.»
رهبر فقید انقلاب اسلامی چند روز پس از این پیام یعنی در بیست و هشتم فروردین در سخنانی دولت عراق را فاقد پشتوانه مردمی و «پوسیده» خواندند و افزودند: «اینصدامحسین عقلش هم خیلی عقل درستی نیست؛ پوسیدهاند این ها. حالا هی نقشه میکشد برای اینکه ما چه و فلان. اینها میخواهند به همان زمان جاهلیت برگردند که قوای عربی باشد و اسلام از آن خبری نباشد. تازه اینها اعتقاد به اسلام ندارند.»
این مرجع تقلید بزرگ شیعه در سخنرانی خود در اردیبهشت 1359 هشدار دادند: «حرام است بر آنها که یک قدم دنبال این شخص لعین [صدام] باشند. باید قیام کنند بر ضد او و مملکت خودشان را اسلامی کنند و حکومت خودشان را اسلامی کنند و قواعد هم اسلامی باشد.» ایشان همچنین در خردادماه به تبیین شباهت های صدام با شاه ایران پرداختند و صدام را همچون محمدرضا پهلوی «نوکر» آمریکا دانستند.
رهبر فقید انقلاب اسلامی همزمان با افزایش حملههای ارتش عراق به مناطق مرزی غرب ایران در مردادماه 1359 خاطرنشان کردند: «چطور من به دولتعراقبگویم دولت اسلامی؟ ما چطور میتوانیم دولتعراقرا مسلم بدانیم؟ در صورتی که اسلحه میفرستد به ایران و دائما ایران را مورد هجوم قرار میدهد و برای آمریکا کار میکند؟»
حدود یکماه پیش از آغاز رسمی حمله عراق به ایران، آیتالله خمینی در سخنرانی دیگری، از استقرار «حکومت جابر و استبدادی» در عراق سخن گفتند.
صدام برای حمله به ایران، انگیزهها و اهداف فریبکارانه ای داشت که از چشم تیزبین بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مخفی نماند. حجت الاسلام سیدمحمود دعایی، سفیر وقت ایران در عراق، از پیغام صدام برای مذاکره با ایران در ابتدای سال 1359 روایت کرد. ایشان با اشاره به واکنش رهبر فقید انقلاب اسلامی به این درخواست فریبکارانه، گفت: «عراقیها حسننیت ندارند و قصد فریب ما را دارند؛ من مصلحت نمیدانم در این شرایط، شخصی را از طرف خودم بفرستم.»
عبدالعلی بازرگان نخست وزیر دولت موقت نیز در خاطراتش با اشاره به رفتار تند و دوگانه صدام برای مذاکره با ایران، نوشت: «صدام از طریق سفیر ایران در عراق، به رهبر جمهوری اسلامی پیغام داده بود که «ما اولین کشوری بودیم که انقلاب شما را بهرسمیت شناخته و از آن استقبال کردهایم؛ چرا اینقدر در رادیوهای انقلابی شما برای خارج کشور، در جهت براندازی نظام ما و صدور انقلابتان تبلیغ میکنید؟ اگر بخواهید این تعرضات را تکرار کنید، ما ساکت نمینشینیم و جواب شما را با نیروی نظامی خواهیم داد».
ایشان واکنش امام خمینی به این درخواست را اینگونه توصیف کرد: «اعتنایی به حرفهایش نکنید؛ من با تهدیدهای او آشنایم.»
جنگ ایران و عراق که از 31 شهریور 1359 آغاز شده بود با پذیرش قطعنامه 598 توسط دو دولت عملا از 29 تیر 1367 به پایان رسید و مفاد آن به مرور زمان به اجرا درآمد.
امام خمینی (ره) در بخشی از پیامی که در سالگرد کشتار خونین مکه و جمعه سیاه حجاج بیت الله الحرام صادر کردند با اشاره به پذیرش قطعنامه 598 بیان کردند: «... اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم.... خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههای معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و (جام زهرآلود قبول قطعنامه) را سر کشیدهام! و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری میکنم.»
انتهای پیام