مستاجران بیپناه! / کیهان: مذاکره در قطر نگاه تاکتیکی یا راهبردی؟ / تلخ شدن کام اروپا از یک حقیقت سخت
بازار اجاره بها در انتظار تکمیل پازل مالیاتی، ماموریت برجامی بورل در تهران، رهبران اقتصادهای بزرگ جهان علیه پوتین، مالیات بر تورم: دست نامرئی دولتها در جیب مردم، اعتراضات آمریکاییها درباره حکم لغو قانونی بودن سقط جنین، دلیل نگرانی غرب از شکوفایی روابط تهران - مسکو، دومین پرتاب تحقیقاتی ماهوارهبر ذوالجناح و الزام مدارس غیردولتی به نصب شهریه روی تابلو از مواردی است که موضوع گزارشهای...
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز دوشنبه 6 تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که دیدار رئیسی و الکاظمی در تهران و گمانه زنیها درباره سفر الکاظمی به تهران برای بهبود روابط تهران - ریاض از یک سو، از سر گیری مذاکرات؛ وین نه، در دوحه و دومین پرتاب تحقیقاتی ماهوارهبر «ذوالجناح» از دیگر سو در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
مستاجران بیپناه
مجید ابهری آسیبشناس طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه آرمان ملی با عنوان مستاجران بیپناه نوشت: از دیرباز در ضرب المثلها گفته میشود: «اجاره نشینی، خوش نشینی» و براساس این باور فرهنگی و اجتماعی مستاجران هر سال در جایی مسکن گزیده و سال بعد روز از نو روزی از نو. بعضی از صاحبخانهها با سختگیریهای آزاردهنده حتی در تعداد فرزندان، سن و جنس آنها نیز دخالت کرده و این معیارها را مبانی تعیین اجارهبها قرار میدادند. رشد بیضابطه و دلخواه اجارهبها از یک سو و تورم و گرانیهای ترمز بریده از سوی دیگر باعث شد که یکی از وارونگیهای اجتماعی در کشور ما رخ دهد. بسیاری از خانوادههای اجتماعی، بهدلیل رشد بیضابطه اجاره مسکن از آنجاکه مناطق مورد نظر آنها اجاره بهای غیرمعقول یافته بودند، مجبور به «مهاجرت جبری» به حاشیه شهرها و محلات اقماری و خارج از مناطق مرکزی شدند. زندگی و همزیستی اجباری در کنار اقشار مهاجر از روستاها و شهرهای کوچک و تقابل فرهنگی خانوادههای به حاشیه رانده شده، آسیبها و عوارض جدیدی را به فهرست آسیبهای اجتماعی موجود اضافه کرده است. انتقال خرده فرهنگها و مبادله مفاهیم گویشی و پوششی منجر به تولد و ظهور پاره فرهنگهای جدیدی گردیدهاند که خانوادههای میزبان دیگر نه روستایی بودند که باورهای بومی خودرا بههمراه داشته باشند و نه بین طبقات شهری جایی داشتند و فرزندانشان با تمسخر همبازیها و همسایههای خود روبهرو میشدند. براساس اعلام شهرداری تهران 51 درصد از اهالی تهران مستاجر هستند و با قیمتهای موجود مسکن دیگر خرید خانه برای آنها تبدیل به رویایی دور از دسترس شده است. اجاره نشینی دیگر خوش نشینی نیست که تبدیل به بلانشینی شده است. حقوق و درآمد یک زوج شاغل در صورتیکه با حداقلها صبح را به شب برسانند، کفاف یک اتاق در تهران را نمیدهد. مسکن مهر یا نهضت خانهسازی نیز در صورت تحقق کامل همه اهداف و برنامههایش نیز با توجه به رشد جمعیت و سیاستهای تشویقی در رابطه با این برنامهها درصورت تحقق صد درصد، شاید گوشهای از نیازهای مستاجران نوپدید را پوشش دهند. 30 سال پیش در مقالهای خواستار اجرای مهاجرت معکوس شدم. همانجا عرض کردم و باز حالا نیز عرض میکنم، فقط بخشنامه و قانون جوابگو و مجری این سیاستها نیست، بلکه آمادهسازی زیرساختهای آموزشی و بهداشتی ودرمانی، مهمتر از همه کارآفرینی و اشتغالزایی اولین مفروضات در تحقق سیاستهای مهاجرت معکوس هستند. در این شرایط اخیرا با خرید و رهن یا اجاره آپارتمانهای مشترک مواجه هستیم، سه یا چهار خانواده به اتفاق هم آپارتمانی حداکثر 50 یا 60 متری تهیه کرده مشترکا در آنجا زندگی میکنند. البته اکثریت این همزیستیها بین خواهران و برادران یا اقوام درجه یک صورت میپذیرد. غیر از آسیبهای حاشیه نشینی و مهاجرت به روستاها وشهرهای نزدیک به شهرهای بزرگ، بامخوابی نیز از عوارض رشد بیحساب وکتاب اجارهها در شهرها و حتی روستاهای نزدیک به شهرها مثل فرحزاد، کَن، شهریار، فردیس، پردیس و... موجب رشد بیرویه اینگونه مناطق شده و دشواریهای ایاب و ذهاب و تحصیلات فرزندان وعزیمت به محل کار نیز سادهترین فشارهای وارده بر مستاجران شده است. درخاتمه بهطور جدی از دولتمردان و سازمانهای متولی در زمینههای تعیین اجاره بها استدعا دارم، این یک رویداد را مثل همیشه و سابق برعهده خود مردم بگذارند. تجربه سالهای گذشته به ما آموخته که دولت اگر بخواهد در بعضی از امور دخالت کند، فشارها و آسیبهای بروز مشکلات ناشی از دخالتها موجب گرانتر شدن نرخها وقیمتهای اقلام مورد نظر دولت میگردد، درهمین موضوع اجارهبها و ساماندهی این معضل دخالت دولت باعث پیچیدهتر شدن آن میشود.
تلخ شدن کام اروپا از یک حقیقت سخت
روزنامه ایران یادداشتی ازهیأت تحریریه روزنامه فایننشال تایمز با ترجمه وصال روحانی در شماره امروز خود منتشر کرد که در ادامه میخوانید: محدودیتهایی که روسیه پس از مناقشه اخیرش با اوکراین در زمینه گاز صادراتی خود به اروپا اعمال کرده، حقایق تلخی را فراروی اروپاییها قرار داده و زمان لمس این حقیقت تلخ را برای آنها نزدیک ساخته است. همین هفته پیش بود که روسها حجم گاز ارسالی خود به آلمان را 60 درصد کاهش دادند و مدعی شدند این امر محصول تحریمهایی بوده که «اتحادیه اروپا» در حق روسها اعمال داشته و شبکه گازرسانی آنان را در پهنه اروپا مخدوش کرده و پمپاژ آن را سختتر ساخته است. بسیاری از ناظران این را رد میکنند و میگویند روسها از گاز ارسالی خود بهعنوان سلاحی برای تأدیب آن دسته از کشورهای اروپایی بهره میگیرند که در مناقشه اوکراین طرف کییف را گرفتهاند. نامعلوم بودن زمان پایان این ستیز بهگونهای است که آژانس بینالمللی انرژی مجبور شده به اروپاییها هشدار بدهد آماده رسیدن زمستانی شوند که در آن هیچ خبری از گاز ارسالی روسها نباشد و از حالا به تهیه مواد گرمازای دیگری بیندیشند. در همین راستا برخی کشورهای قارهسبز از هماینک در تدارک تأمین زغالسنگ به حد کفایت برای چنین روزهایی هستند. آلمان که در آستانه جیرهبندی گاز است و همینطور اتریش و هلند از آن قبیل هستند. نمیتوان به طبیعت گفت که دو ماهواندی دیگر به سمت سرما نرود و نمیشود از مردم خواست که اصلاً بیمار نشوند. خانهها به وسایل گرمازا نیاز دارند و بیمارستانها به ادواتی که انرژی و امکانات لازم را برای درمان بیماران داشته باشند. اگر از طریق زغالسنگ و هر چیز مشابهی گرمای داخل خانهها و انرژی لازم برای گردش کار ادارات صنعتی فراهم نیاید، زمستانی فاجعه بار در انتظار اروپاییها خواهد بود. هیچکس نمیداند زغالسنگ چگونه و چقدر میتواند جانشین گاز و نفت در حاملهای انرژی شود و همان عملکرد را داشته باشد، اما راههای دیگر پیشروی اروپاییها از این هم بستهتر و اندکتر است. اروپاییها حتی قبل از مناقشه اخیر اوکراین حجم گاز وارداتی خود را از روسیه 40 درصد کاهش داده بودند، اما وقتی کرملین برای تنبیه دولتهایی که در مناقشه اخیر به کییف سلاح و پول دادند، شرط دریافت روبل (نه یورو و نه دلار) را برای ارسال گاز خود مقرر داشت، همین میزان گاز را هم عملاً از خود دریغ کردند، زیرا پرداخت روبل جزو سازوکارهایی نیست که برای اروپا «بهصرفه» تلقی شود. همه این موارد این قاره را به سمت این نتیجهگیری بدیهی سوق میدهد که اگر فقط به دریافت گازی امید ببندند که اینک روسها آن را از چرخه یک ارسال عمومی خارج کرده و چکمه خود را روی گردن مخالفان خود در پهنه قارهسبز گذاشتهاند، راه به جایی نخواهند برد. رویکرد به کارخانههای تولید انرژی هستهای نیز نمیتواند برای تمام کشورهای اروپایی صدمهدیده راهگشا و اصولاً میسر باشد و یکی از آنها، آلمان است که اگرچه از صنایع و کارخانههای لازم در این زمینه برخوردار است، اما کار روزمره با آنها و تحصیل انرژی از این کارخانهها که باید از هر جهت تحتمراقبت و ایمن باشند، یک ریسک بالای امنیتی را دربر دارد و نشت فرآوردههای اتمی میتواند یک چرنوبیل ثانوی را موجب شود. این در حالی است که تا قبل از بحران اخیر اوکراین به نظر میرسید تجمع انرژیهای هستهای و نحوه استفاده از آن، مسیر درستی را طی میکند و هر سال دو درصد رشد و پیشرفت در این زمینه مشاهده میشد. به واقع 7 سال پس از توافقنامه پاریس در زمینه چگونگی استفاده از انرژی هستهای در اروپا، چیزی حدود 12 درصد رشد و نظم در این زمینه به ثبت رسیده، اما اینک شرایط اروپا به کلی متفاوت است و بهای تمامی حاملهای انرژی بشدت بالا رفته است. بحران اوکراین هم روشهای زندگی و تأمین مخارج آن را به کلی تغییر داده و یک گرانی دستکم 60 درصدی را بر اکثر ارزاق عمومی و حاملهای انرژی حاکم ساخته است.
کیهان: مذاکره در قطر نگاه تاکتیکی یا راهبردی؟
محمد صرفی در بخشی از یادداشت روز امروز کیهان با عنوان مذاکره در قطر نگاه تاکتیکی یا راهبردی؟ نوشت: اگرچه راهبرد جمهوری اسلامی هیچوقت ترک میز مذاکره نبوده، اما آغاز مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در قطر، پیام اشتباهی را به طرف مقابل مخابره میکند. آنها گمان خواهند کرد تصمیم تهران محصول اقدام خصمانه آنها در آژانس است و زمینه را برای حرکتهای خصمانه بعدی هموار میکند. موافقت با ادامه مذاکره با غرب بر سر احیای توافق هستهای، شاید با این تلقی صورت گرفته باشد که ما ترککننده میز مذاکرات نیستیم و پاسخی به تبلیغات آمریکا باشد که سعی میکند ایران اسلامی را مسئول و مسبب بنبست فعلی جلوه دهد و این تاکتیک روشی برای خنثیسازی این نیرنگ باشد! اما آیا از منظر راهبردی هم، چنین است؟ شک و تردید فراوانی در این خصوص وجود دارد. دولت سیزدهم یکی از سیاستهای اصولی و کلان خود را جداسازی معیشت مردم از مذاکرات هستهای اعلام کرده است. تصمیم اخیر در سطح کلان به این سیاست اصولی ضربه میزند هرچند واقعاً دولت در سطح کلان خود قائل به این جدایی باشد. دو گروه هستند که علاقه فراوانی به پمپاژ این گزاره غلط دارند؛ «بدون احیای برجام نمیتوان مشکلات کشور و مردم را حل کرد.» گروه نخست طرف غربی - از آمریکا و تروئیکای اروپا گرفته تا حتی رژیم صهیونیستی - است که به شدت از بیاعتبار شدن این گزاره در هراس است. چرا که در این صورت، تحریم به عنوان تنها ابزار آنها برای فشار، تا حد بسیار زیادی کارایی خود را از دست داده و تیغش کند میشود. شاید این سؤال مطرح شود که این یک گزاره ذهنی و روانی است و تحریم یک واقعیت اقتصادی. چطور باور داشتن یا نداشتن به این گزاره، بر یک واقعیت عینی اثر میگذارد؟ پاسخ این سؤال طولانی است و در این مجال نمیگنجد. پیشنهاد میکنیم اگر به پاسخ این سؤال مهم علاقه دارید، کتاب «هنر تحریمها» اثر «ریچارد نفیو» که از او به عنوان معمار تحریمهای ایران یاد میشود را مطالعه کنید. (پیدیاف کتاب به صورت رایگان در فضای مجازی موجود است.) نفیو در این کتاب به شکل تفصیلی توضیح میدهد که تحریم اگرچه ابزاری اقتصادی است، اما موفقیت یا شکست آن در درجه اول روانی و مربوط به جامعه تحت تهاجم است. گروه دومی که اگر نگوییم بیش از گروه اول به جا انداختن این گزاره علاقه دارند و تمایلشان کمتر هم نیست، جریان غربگرای داخلی است. جریانی که اگرچه ظهور و نفوذ سیاسی آن در ساختار رسمی قدرت با پایان دولت پیشین، تا حد زیادی پایان یافته، اما فضاسازی و عملیات روانی آن در سطح افکار عمومی همچنان ادامه دارد. آنان همچنان اصرار دارند که وانمود کنند مسیر برجام برای حل مشکلات کشور مسیر درستی بوده و هنوز هم تنها مسیر پیش روی کشور است. مسئله برای این جریان، صرفاً یک پرونده فنی و مدیریتی نیست که بتوان به راحتی از نتیجه آن عبور کرد. برجام یک پرونده نمادین و سنگ محک دو نوع تفکر است. تفکری که معتقد است میتوان به غرب اعتماد و با آن همراهی و همکاری کرد و تفکری که همراهی با غرب را نه تنها فرصت ندانسته بلکه تهدید نیز میداند. مذاکره غیرمستقیم با آمریکا در قطر، هدیهای ناخواسته به دو گروه فوق است. اواسط خردادماه نشریه آمریکایی فارینپالیسی در مقالهای با عنوان «حماقتهای آمریکا در قبال ایران» به بررسی سیاستهای واشنگتن در تقابل با جمهوری اسلامی پرداخت و بسیاری از آنها را اشتباه و احمقانه توصیف کرد. این مقاله طولانی با یک جمعبندی قابل تامل به پایان میرسد و آن هم اینکه علت باجخواهی و زیادهطلبی آمریکا در برابر ایران آن است که هنوز هم خیلیها در واشنگتن به براندازی جمهوری اسلامی ایران امید واهی دارند و در مقطع فعلی هم برخی اعتراضات معیشتی و صنفی علت این توهم و امید واهی است. تا وقتی آمریکاییها فشار را ابزاری برای مهار، تضعیف و در نهایت براندازی در ایران میبینند، مذاکره نه تنها بینتیجه است بلکه این توهم و تلاش خصمانه را تشدید نیز میکند.